eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
تازه از عطر نفس‌های تو فهمیدم چرا کارشان رو به کسادی می‌رود عطارها  @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چالش هم‌بیت برای گروه سوم سرزمین شعر شما هم می‌توانید در این چالش شرکت کنید و بیت را کامل کرده (همراه با نام و نام خانوادگی) به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۰۴۳ ارسال کنید. کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار سیما
یک آهِ عمیق و عاشقانه دل را به ضریح می‌رساند...
خبر مرگ مرا هر کسی آورد بخند زنده‌ام می‌کند آخر خبرِ خنده‌ی تو @abadiyesher
من را به گناهی که" نگاه تو "در آن بود بردند سرِ دار و... تو انگار نه انگار اوج غمِ اين قصه در اين شعر همين جاست: من بی‌تو پریشان و تو انگار نه انگار دل‌تنگی و بی‌هم‌نفسی حالِ خرابی‌ست روی دلم آوار و تو انگار نه انگار دور از تو شده سنگ صبور منِ دل‌تنگ یک گوشه‌ی دیوار و تو انگار نه انگار جان می‌کنم و محوِ تماشایی و هر روز این حادثه تکرار و تو انگار نه انگار با عشق تو می‌مانم و می‌میرم اگرچه من می‌شوم آزار و تو انگار نه انگار... @abadiyesher
به همان قدر که چشم تو پر از زیبای ایست بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهایی است @abadiyesher
هدایت شده از به وقت شاعری
هی قافیه روبه‌راه کردیم ای عشق بیهوده غزل تباه کردیم ای عشق رفتیم دگر؛ تو نیز کوتاه بیا گفتیم که! اشتباه کردیم ای عشق!
بیمار توام، شفای بی‌نوبت باش دلگرمی من تمامی مدت باش انگار هوا پس است، باید بروی؟ قدر دو سه تا ترانه بی‌زحمت؛ باش @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔پست ویژه🤗 آموزش لهجه شیرین اصفهانی دلمالش یعنی چمچمال😂😍 چمچمال یعنی دلمالش😍😂
🚩 روایت فتح چه کرده‌ای تو که بی‌تاب کرده‌ای ما را حدیث ماهی و گرداب کرده‌ای ما را به شور و شیوه‌ی صیّادهای شیرازی دوباره بر سر قلّاب کرده‌ای ما را! چقدر طرز نگاه تو یوسف‌اللهی‌ست که از خجالت خود، آب کرده‌ای ما را! به دلفریبی لبخندهای خرّازی چگونه اینهمه شاداب کرده‌ای ما را! هنوز احمدیِ روشن است چشمانت به چشم‌هم‌زدنی خواب کرده‌ای ما را! لبت روایت فتح است، عین آوینی دم تو گرم که سیراب کرده‌ای ما را به عمق نافذ چشمان محسن حججی، قسم که مسلم خیزاب کرده‌ای ما را به ابروان حسنْ باقری تر از چمران! خراب گوشه‌ی محراب کرده‌ای ما را کرشمه‌ی تو پر از طیّب است و ضرغام است رفیق اینهمه ناباب کرده‌ای ما را! دو چشم ناز، دو تا باکری، دو زین‌الدّین به محضر که شرفیاب کرده‌ای ما را؟ مگرنه عشق تو بی‌باکی جهان‌آراست؟ چرا مُبادی آداب کرده‌ای ما را؟! به دام زلف تو دل، یک حسین فهمیده است به عمق حادثه پرتاب کرده‌ای ما را! تمام شهر، پر از قاسم سلیمانی‌ست بیا که یک غزل ناب کرده‌ای ما را... شاعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماهایی که به ادبیات فارسی عِرق و تعلق خاطر داریم، حداقل کاری که می‌تونیم بکنیم استفاده نکردن از اصطلاحات غربی و غیر بومی هست، اگر می‌خواهیم تا سال‌های آینده بویی از شعر و ادبیات فارسی به مشام مردمان این سرزمین برسد...
این غم انگیز‌ترین شعر جهان خواهد شد… شاعری واژه به سر دارد و معشوقی، نه…! @abadiyesher
اين شفق است يا فلق؟ مغرب و مشرقم بگو من به كجا رسيده‌ام؟ جان دقايقم بگو آيينه در جواب من باز سكوت مي كند باز مرا چه مي‌شود؟ اي تو حقايقم بگو جان همه شوق گشته‌ام طعنه ي ناشنيده را در همه حال خوب من با تو موافقم بگو   پاك كن از حافظه‌ات شور غزلهاي مرا شاعر مرده‌ام بخوان گور علايقم بگو   با من كور و كر ولي واژه به تصوير مكش منظره‌هاي عقل را با من سابقم بگو   من كه هر آنچه داشتم اول ره گذاشتم حال براي چون تويي اگر كه لايقم بگو   يا به زوال مي‌روم يا به كمال مي رسم يكسره كن كار مرا بگو كه عاشقم بگو @abadiyesher
ترتیل صفحه ۲۰ قرآن کریم.mp3
5.45M
📢 روزانه 🔹️ صفحه بیست قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة 🎙با صدای (مدیر کانال) ✏️ توصیه مهم حضرت : هر روز حتماً قرآن بخوانید @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
«گویند کسان بهشت با حور خوش است» خیام نوشت: «آب انگور خوش است» بگذار کنار حور و انگور و بهشت! یک لحظهٔ با حسین محشور خوش است @abadiyesher
صبح است و کمی چای و عسل می‌چسبد لبخندِ تو مثلِ یک غزل می‌چسبد حالا که هوا کمی خنک‌تر شده است آغوشِ گُلَت بغل بغل می‌چسبد. @abadiyesher
GHAZE 09.mp3
7.18M
🏴 تقدیم به کودکان مظلوم غزه استدیو: میقات گروه سرود: سپاه فاطمی شعر: فرزانه پورنظری
دل به بازار من آورده و بفروخته‌ای دل بفروخته مفروش به بازار دگر @abadiyesher
هم رویِ دست و پای گل و خار می‌نشست هم رویِ قد و قـــامتِ دیـــوار می‌نشست با قلب ِکوچکش، دل ِخیلی بزرگ داشت با آنکه خواب رفته و بیدار؛ می‌نشست اندازه‌ی زمین و زمان، حرفِ خوب داشت جایی که سقف بر سرت آوار، می‌نشست اهلِ گلایه کـــردن و دوز و کلک نبود هر چند با اهـــالی بـــازار مــــی‌نشست! بــا کوچک و بـــزرگ بــــلد بـــود دلبـــری با هر بهـانه ای کم و بسیار، می‌نشست چشم مرا به دیــــدنِ دنیا بــــزرگ کرد وقتی بروی چشمِ تَـــرم، تار می‌نشست! آنقدر مهربان و عزیز و صــــبور بود چون کودکی که تشنه‌ی دیدار می‌نشست این یارِ مهربان که به شیرین زبانی‌اش معروف گشته بود و به تکرار می‌نشست این یارِمهربانِ گل اسمش کتاب بود ، رویِ لب یار می‌نشست @abadiyesher
هدایت شده از آوای سکوت
هر چند که از عاقبتم جا خوردم یا در دل غربت و غمم تا خوردم مرغوبم و تنهایی بکری دارم من قالی کرمانم اگر، پا خوردم... @avayesokut
کی گفته مردها احساس ندارن 🧐🧐 مردها پر از احساسن😍 احساس گشنگی احساس تشنگی احساس خستگی تو زمستون احساس گرما تو تابستون احساس سرما 😂😂😂 والا....
مرا هجران گسست از هم، رگ و بند مرا شمشیر زد گیتی، تو را مشت @abadiyesher
به سرم یاد تو افتاد و دلم ریخت به هم همه، تکرار تو کردم، همه‌ام ریخت به هم من و یاد تو به هم صحبتی هم مشغول خانه را همهمه صحبت هم ریخت به هم به عطشناک‌ترین حالت صحبت با تو آن قَدَر گفتم و گفتم که حَرَم ریخت به هم تو که هستی که به هر شکل تجسّم کردم دست بردم که به اندیشه رِسَم؛ ریخت به هم ز غمت هر چه نوشتیم مرکّب پس داد جوهر و آه من و اشک قلم ریخت به هم چو ردیفی تو که در مصرع پایان غزل آمدی، شعر من و شاعری ام ریخت به هم @abadiyesher