eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
آبادی شعر 🇵🇸
قول دادم برود از غزل آتی من لطف کن حرف نزن قلب خیالاتی من #سیدتقی_سیدی @abadiyesher
مثل یک کودک بد خواب که بازیچه شده خسته‌ام خسته‌تر از آنکه بگویم چه شده در خیالات بهم ریخته‌ى دور و برم خیره بر هر چه شدم خاطره‌اى زد به سرم مى‌روم چشم ترم را به زیارت ببرم تا از آن چشم نظر باز شکایت ببرم . ناممان منتسبش بود نمی‌دانستیم جانمان در طلبش بود نمی‌دانستیم خبر آمد همه جا شعر تو را میخواند شعرمان ورد لبش بود نمی‌دانستیم . قول دادم برود از غزل آتى من لطف کن حرف نزن قلب خیالاتى من مشکلت با من و احوال پریشانم چیست ؟ قلب من تند نرو صبرکن آرام بایست نفسم را به هواى نفسى تازه بگیر قد عاشق شدنم را خودت اندازه بگیر بخدا هیچ کسى مثل من آزرده نشد مثل لب‌هاى تو انقدر ترک‌خورده نشد هیچ کس مثل من از دست خودش شاکى نیست از همین فاصله برگرد تو هم باکى نیست . فرق دارد دل من با دل تو عالمشان در دهانم پر حرف است نمى گویمشان به خودم سیلى سرخى زدم و دم نزدم آن زمان که همه فریاد زدند از غمشان . پشت وابستگى‌ام هست دلیلى که نپرس منم و تجربه‌ى طعم اصیلى که نپرس حرف دل را که نباید بگذارى آخر  این چه چشمان شروری است که دارى آخر ؟ چشم تو روى من غم‌زده شمشیر کشید قلب من یاد تو افتاد فقط تیر کشید حمله‌ى قرنیه‌ها را نپذیرم چه کنم ؟ من اگر دست تو را سخت نگیرم چه کنم ؟ هر چه من مى‌کشم از این دل نامرد من است این غزل‌ها همگى گوشه‌اى از درد من است @abadiyesher
حسین‌ جان غم شیرین تو دل را کشد از هر چه غم بیرون سر زلفت مسیرم را نمود از پیج و خم بیرون قلم را نیست تاب گفتن از پیچ سر زلفت که حدّ گفتن از موی تو باشد از قلم بیرون نه تنها زندگیِ ما طُفیلِ جود تو باشد درآری با نگاهی عالمی را از عدم بیرون @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آن دوست که من دارم و آن یار که من دانم شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم ای روی دلارایت مجموعه زیبایی مجموع چه غم دارد از من که پریشانم @abadiyesher
کـجـا بـرده‌ است قـایـق را تقــلّاهـای پـارویی بـه جـای شاه‌ماهی صــید کردم بچه میگویی پری‌هایی که پنهاننـــد در موجی کف‌آلــوده مـرا بـردند سوی او، به افسونی، به جادویی تلف کـردم فسـونم را، نـدارد هیچ معنـایی بـرایش پیـچش مـویی، اشارتهای ابــرویی بـریدم، پـاره کردم، لت زدم، از تـه تراشیـدم مگر زنجیــر را عبــرت شـود تعـزیـرِ گیسویی شبیــه ماهی‌ام، انـداختـــه در تـابـه‌‌ی داغی که شب تـا صبـح می‌غلتـم ز پهلویی به پهلویی بـه یغمـــا بـرده‌ای امنیت مـا را، عجب کـاری! بـه هیـچ انگاشتی شخصیت ما را، عجب رویی! ســلامم می‌دهی امـا در آغوشـم نمی‌گیری بــرای مستحبّی ، واجبی را تــــرک می‌گویی !! @abadiyesher
چگونه زان گل رعنا دو چشم بردارم؟ که هم بهار نگاه است و هم خزان نگاه @abadiyesher
هدایت شده از اشعار "عاصی"
❤️یا الله❤️ از همچو منی که شده عصیان شب و روزم بسیار بلا دور نمودی ز مرامت ای بنده عاصی پس از این گر بشوی پَست هر نعمت او تا به ابد هست حرامت ما عبد گنهکار و تویی خالق یکتا از ما گُنه آید ز تو هم عفو و کرامت! "عاصی" 🍃❤️🍃😭
ما را بهشت نقد ،تماشای دلبر است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ @abadiyesher
تا که دل کندی و رفتی، دیگر این دل، دل نشد نو به نو ماه آمد اما ماه من کامل نشد تا ید بیضای شعرم شد قلم با بخت شوم پور عمران گشتم امّا سِحرها باطل نشد خرق عادت میکنم اما پیمبر نیستم تا ز چشمت آیه ای دیگر به دل نازل نشد گر چه عمری چون ستاره در نگاهت سوختم گرمی آغوش پر مهرت مرا منزل نشد با قلم افسانه کردم قصه ی فرهاد را گرچه شیرینی مرا در زندگی حاصل نشد.. @abadiyesher
با ماه رویت دیده‌ام را آشنا کن با مهر خود جان مرا هم مبتلا کن بی شعلۀ چشمان تو یخ بسته قلبم پلکی بزن در جان من آتش به‌پا کن از مار نفس خویش خوردم نیش دائم موسای من باش اژدهایم را عصا کن از پادشاه عقل خود خیری ندیدم در شهر جانم عشق را فرمانروا کن دربین یارب یارب سبز قنوتت اندیشۀ خشکیده‌ام را هم دعا کن دنیا صفایی بی گل رویت ندارد باغ جهان را با قدومت باصفا کن دریایی از درد است دنیا یابن‌زهرا درد جهان را با ظهور خود دوا کن اللهم عجّل لولیک الفرج @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عادتِ مردم اين شهر، فقط غم زدگي است جمعه هم روز قشنگي است، اگر بگذارند @abadiyesher
. ♨️ انا لله و انا الیه راجعون 🔹امام جمعه شهرستان کازرون در یک اقدام تروریستی به شهادت رسید. 📌 بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا @fori_sarasari
دیوانه‌ام! دیوانه‌ها را دوست دارم نخجیرِ عشق و دانه‌ها را دوست دارم... باغِ خیالم کلبه‌ای دارد از احساس شمع و گل و پروانه‌ها را دوست دارم... احساس دارم می‌کنم عاشق شدم باز ! از کودکی افسانه‌ها را دوست دارم... سرمستی‌ام دارد نشان از پیچِ مویی من، موبه‌مو میخانه‌ها را دوست دارم... عمری‌ است در میخانه‌ها مأنوسِ دردم دُردی‌ کشم پیمانه‌ها را دوست دارم... هر شب غزل می‌ریزد از چشمم چو باران هر بیت از این دردانه‌ها را دوست دارم... دارم هوای گریه در شب‌های بی‌ تو من لرزشِ این شانه‌ها را دوست دارم... گنجینه دارِ دشنه‌‌ی یارانِ خویشم یک رنگیِ بیگانه‌‌ها را دوست دارم... عمری خرابم گرچه از هجرانِ رویت بعد از تو این ویرانه‌ها را دوست دارم... پیرِ خراباتم جنون را می‌پسندم آبادیِ میخانه‌ها را دوست دارم... چون منتظر زیبا دل و زیبا پسندم رنگِ پرِ پروانه‌ها را دوست دارم... از عقل غیر از رنجِ بی‌حاصل ندیدم دیوانه ام! دیوانه‌ها را دوست دارم... @abadiyesher
ای بغض‌های جمعه‌ی آغشته در خون جگر یک عمر چشمِ دوخته، بر راه دلگیر سفر ای دائما هجّی شده در لحظه‌های بی کسی طعم خوش دلدادگی، مافوق حلوا و شکر با من چه کرده سالها، درد فراق از محضرت چون آسمان ابریم در حسرتت، قرص قمر من خسته‌ام از خویشتن، از این حجاب دائمی از هرچه می‌گیرد تو را از عمر‌‌ِ در حالِ گذر ای التماس عاشقان در تو تجلّی یافته روز خوش دیدار تو، پایان استبداد و شر از شنبه‌های بی کسی تا جمعه‌های بیدلی هر روز می‌گیرد دلم از حضرت رویت، خبر لال است طبع شاعرو خالی است دستم از هنر آقا به حق مادرت این شعر را از من بخر @abadiyesher
تکیه کن بر تن من شانه شدن را بلدم تا ابدی گرمی این خانه شدن را بلدم تو بیا کاخ برای تو دلم میسازد رمز آبادی ویرانه شدن رابلدم پیله کن غر بزن آشوب کن اینجا که فقط من در آغوش تو پروانه شدن را بلدم پربکش تا بسرایم لب و چشمانت را که برای دل تو لانه شدن را بلدم تو بیا تا بزنم طعنه به نیما یوشیج شاعر دفتر افسانه شدن را بلدم تو بیا دل بده دل را ببر ای بانو که قول مردانه‌ی مردانه شدن را بلدم بلدی لیلی این شاعر مجنون بشوی من که در چشم تو دیوانه شدن را بلدم @abadiyesher
🔹️ مرگ یحیی آخر چه بود این مرگِ نو؟ این مرگ عزرائیل‌کُش!... نبض گلوی کیستی؟ ای صور اسرافیل‌کُش! گرم نبردی تن‌به‌تن، رخ در رخ مرگی کهن هابیلِ صورت‌بسته‌ای، در هیبتی قابیل‌کُش لَم داده بر عرشی مگر؟! مابین جنات و نَهَر عند ملیکٍ مقتدر... ای آیه‌ی تأویل‌کُش در ناگهانِ واپسین، صد معجزه در آستین در چشم، خشمی آتشین، در کف، عصایی نیل‌کُش دیدی نمی‌مانَد نهان! دار و درفشت بود هان! ریگی به کفشت بود هان! از ریگ‌های پیل‌کُش این فصل را بی‌خواب کن، این نسل را بی‌تاب کن میراث خود پرتاب کن؛ آن چوب اسرائیل‌کُش! @abadiyesher
♨️فرماندار کازرون: امام جمعه کازرون کشته نشده است/ حال ایشان وخیم است. فرماندار کازرون کشته شدن ضارب امام جمعه این شهر را تایید کرد اما کشته شدن محمد صباحی را تایید نکرد. 📌 بزرگترین کانال خبری تحلیلی در ایتا @fori_sarasari
هوای بعدِ باران فوق‌العاده است شبیهِ قلبِ عاشق، صاف و ساده است مرا بی‌بهره از مِهرت نگردان دلم بی‌عشقِ تو، بی‌استفاده است. @abadiyesher
ما کوه غرور و ادعاییم آقا مشغول دعا که نه، اداییم آقا دنبال تو بودیم ولی گمشده‌ایم! این جمعه نشد به خود بیاییم آقا... @abadiyesher
گاهی خیال می‌کنم از من بریده‌ای! بهتر زمن برای دلت برگزیده‌ای! از خود سوال میکنم آیا چه کرده‌ام؟ در فکر فرو می روم از من چه دیده‌ای؟ فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم! گویا از این نمونه مکرر شنیده‌ای! از من عبور می‌کنی و دم نمی‌زنی! تنها دلم خوش است که شاید ندیده‌ای! یک روز می‌رسد که در آغوش گیرمت! هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده‌ای! @abadiyesher
برخاست غبار از قدمت لحظه‌ی رفتن تا روز ابد پیرهنم را نتکانم ... @abadiyesher