گفتم فراق را به صبوری دوا کنم
صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟
#سجاد_سامانی
@abadiyesher
لازم نيست براى کسى كه نميفهمه توضيح بدى
چه كارايی براش کردی و چقدر باهاش ساختی و
چقدر به فكرش بودى
خودتو ازش بگير؛
گذر زمان خودش همه چيز رو بهش ميفهمونه!
@abadiyesher
تغافل میکنی یعنی که دردت را نمیدانم!
نه میدانی، و میدانی که میدانم که میدانی...
#فیض_کاشانی
@abadiyesher
سخن خوب است ز اول خاطرِ کس را نرنجاند
که بعد از گفتگو سودی ندارد لبگزیدنها
#قصاب_کاشانی
@abadiyesher
دوست دارم که در کنارت، من
زیر باران کمی قدم بزنم
دست در دست پرمحبت تو
قصهی عشق را قلم بزنم
در دل آسمان چشمانت
پر احساس شعر بگشایم
از نگاهت، دلم جلا گیرد
نکتهی تازهای رقم بزنم
حک نمایم نشان نام تو بر
دانه دانه عقیق تسبیحم
نذر کردم فقط هزاران بار
مهر یاد تو بر لبم بزنم
و ببندم دخیل دستم را
بر ضریح مقدس چشمت
از رواق لبت عسل نوشم
پرسهای با تو تا حرم بزنم
و اگر شد شبی بیارامم
در جنوب خلیج آغوشت
بر گل سرخ و غنچهی لبهات
بوسه تا صبح دم به دم بزنم
با تو باشم همیشه، در هرجا
بی تو بودن مساوی مرگ است
با قلم موی عشق و شور و امید
خط بطلان به روی غم بزنم
#مجتبی_باقی
@abadiyesher
با خنده سرای عشق را در بزنید
بر سینهی قهر و غصه خنجر بزنید
با جرعهای از تبسم و آرامش
هرصبح پلی به قلب دلبر بزنید
#مجتبی_باقی
@abadiyesher
سنگینی صد بغضِ مانده در گلویم
ناگفتههای سینهام را کی بگویم
گاهی به روی نیزه می بینم سرم را
من کربلایی تازه دارم پیش رویم
هر شب شهیدی تازه دارم کنج سینه
خون از دل من می خورد ببر پتویم
دلتنگیِ شیری درون باغ وحشم
دلتنگ هر مرگی که دارد آرزویم
دلخستهام از این فضایی که همیشه
سنجیده خواهد شد به نانم آبرویم
#محمد_درّودی
@abadiyesher
زلفِ موّاج و لبِ برّاق و چشمی لات داشت...
هم نجیب و ناز بود و... هم که تحصیلات داشت!
عشق فیزیک و خصوصاً بخش مغناطیس بود
برق چشمش نسبتی با اُهم و وُلت و وات داشت...⚡️
خارج از موضوع درسی، اهل «منطق» بود و «شعر»!
از همین رو منطقی مایل به احساسات داشت...
چشمهایش مملو از: «ای دوست! من میخواهمت...»
اخمهایش هیبتی سرشار از «هیهات» داشت!
_مردم آزاری و شهرآشوبی و عاشق کشی_
ماه من از بخت بد خیلی از این عادات داشت!
مثل حوّا مِهر خود را خوشه ای گندم نهاد...
گرچه انبار خدا از هر دری غلّات داشت!
#کاظم_ذبیحی_نژاد
@abadiyesher
لبخند بزن دوباره تعطیلم کن
با خنده به یک پرنده تبدیلم کن
سجادهی تزویر مرا بردار و
بازیچهی کودکان فامیلم کن
دیوانه که سنگی نخورد مجنون نیست
زحمت بکش آماج ابابیلم کن
هرچند عذاب آیه ام اما تو
با منطق صوفیانه تاویلم کن
ابزار برادر کشی ام را بردار
دور از غم و سرنوشت قابیلم کن
من پازل ناقصم، بپاشانم و بعد
با ذوقِ خودت بچین و تکمیلم کن
ای خوب مجسم شده در شعر، بیا
عاقل شدهام دوباره تعطیلم کن
#احمد_جم
@abadiyesher
ترتیل صفحه ۸۹ قرآن کریم .wav
11.9M
#قرآنیات
📢 #تلاوت روزانه #یک_صفحه_قرآن
🔹️#ترتیل صفحه هشتاد و نه قرآن کریم، سوره مبارکه نساء
🎙با صدای #حبیب (مدیر کانال)
✏️ توصیه مهم حضرت #امام_خامنه_ای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید
@KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
تا چشم تو دیدیم ز دل دست کشیدیم
ما طاقت تیمار دو بیمار نداریم
#کلیم_کاشانی
@abadiyesher
تقصیر مـا نیست ؛ بعضی هـا
خودشـان دوست دارنـد کـه
#یـادگار باشنــد ،
نـه #مـاندگـار ...!!!
@abadiyesher
جز عطر نجیب یاسها، #مریمها
در خانهی دلبستهترین آدمها
پیچیدن عطر قرمهسبزی یعنی
پیچیدن عطر "دوستت دارمها..."
#مرضیه_شهیدی
@abadiyesher
ای کــوهتــر از قــلــهی زیبــای دماوند
ای رشتهی تو رشتهتر از رشتهی الوند
برفی که نشسته روی دامان تو زیباست
با شعشعـهی شمـس که پاشیده خداوند
#یاصاحبصبر
@abadiyesher
در کوچه،خیابان چه کنم بعداز تو
با تلخی فنجان چه کنم بعدازتو
از خشخش پاییز گذر کردم و حال
با آه زمستان چه کنم بعد از تو
#پریسا_مصلح
@abadiyesher
کم دارمت بسیار و این بسیار کم نیست
کم داشتن یعنی سَرَت بر سینهام نیست
احساس عریان مرا محکم بغل کن
این روزها جز عشق تو چیزی تنم نیست
آغوش خود را تنگ کن، من احتیاجم!
تعبیر ما از تنگدستی مثل هم نیست
عشق تو در دیوانگی تاثیر دارد
اما به قدر چشمهایت متهم نیست
وقتی نفسهایم پر از عطر تو باشد
در سینهام میلی برای بازدم نیست
حرمت برای عشق آوردی وگرنه
عشق آنچنانی که بگویی محترم نیست
پشت سرت دَر باز ماند و عشق آمد
مهمان ناخوانده همیشه خوش قدم نیست...
#علی_صفری
@abadiyesher
گر وانمیکنی گرهای خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
#صائب_تبریزی
@abadiyesher
با آنکه دلش بسته به دلهای دگر بود
دیوانه دلم باز گرفتار دلش بود
#حمید_پور_بهزاد
@abadiyesher
۲۳ آذرماه ۱۳۳۹ بود که #سید_ابراهیم متولد شد...
#تولدت_مبارک_شهید_رئیسی_عزیز
سلام ما را در #شب_جمعه به سیدالشهداء برسان
@abadiyesher
در روزگارت عاشقی اخمو نمیخواهی؟
یک استکان دمنوش غمپهلو نمیخواهی؟
ای صوفی تنها نشسته در دل خانقاه
در دین خود هم پایهی هندو نمیخواهی؟
آغامحمدخان قاجاری، ولی افسوس
در لشکرت کرمانی همسو نمیخواهی
هی شعر میبافم در این سرما برایت حیف
تنپوش گرم عشق را وارونه میخواهی
گاهی مرا در بین اشعارم بخوان آقا
یک قمری تنهای در پستو...نمیخواهی؟
درحسرت یک جمله از تو ماندهام عمری
عشقم پریسا یک بغل شببو نمیخواهی؟؟
#پریسامصلح
@abadiyesher