eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
زلف افشان تو در دم،پریشانم کرد تابش روی تو همچون،عیسی عمرانم کرد
لبخند مادر را بدیدم بعد هم معلوم شد معیار ارزش ها چرا یکباره ریزش میکند
گفتم از قصه ی عشقش گرهی باز کنم به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد...
مرا تو «دیده» و از «دیده» هم عزیزتری چه دیده یی که بر احوال من نمی‌نگری؟
تپش قلب من از شوق تو جان میگیرد در سینه اگر مانـد امان میگیرد 🌹🌹🌹
امشب چه غزل خیز شده لحن و بیانت تنظیم شده هر نفسم با ضربانت هر چند رسیدن به تو رویا شده اما دنیای منی، زندگیم بسته به جانت اصلا چه نیازی به رقیب است کز اوّل در مرزِ جنون غوطه ورم با هیجانت دارد دل و دین می‌برد از شهر، شمیمت هرکس که تورا دیده، شده دل نگرانت دلتنگ شدم کاش پیامی بفرستی شیرین بشود قافیه با قندِ لبانت آنقدر نشینم به سر راهِ تو، شاید من را بپذیری به صفِ دلشدگانت ❄️|| @aztochepenhan
مرا نه دشمن شیطانی ام به خاک افکند که تیر وسوسه از یارِ در کمین خوردم
عقل می گفت برو عشق به پایان آمد عشق میگفت بمان سوء تفاهم شده است‌‌
عقل با عشق شنیدم که نمیسازد پس روز ها عاقل و شب شاعر دیوانه شدم
تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق جایی دلم برفت که حیران شود عقول
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود  گاهی تمام حادثه از دست می رود گاهی همان کسی که دم از عقل میزند  در راه هوشیاری خود مست می رود
از زمانی که تو را بین خلایق دیدم مثل یک فاتح مغرور به خود بالیدم عشق یک بار به من‌گفت برو گفتم‌چشم عقل صد بار به من گفت نرو! نشنیدم!
ز عقـــل و دل، دگر از من مپرسیــــد چو عشق آمد، کجا عقل و کجا دل؟!
یک بار هم ای عشقِ من از عقل میندیش بگذار که دل حل بکند مسئله‌ها را
🌱 چال گونه،خال لب،ابرو کشیده،دست نرم، این همه ابزار قتاله به یکجا لازم است؟ احمدی‌اصل🍂 . .
دیشب به خواب دیدم آن یار با وفا را آغوش را گشودم گفتم بیا نگارا چون صبحدم پریدم از خواب ناز دیدم دربرگرفته ام من افسوس متّکا را ✍محمدمتینb
بی همگان به سر شود، بی تو بسر نمی شود این شب امتحان من، چرا سحر نمی شود؟! مولوی او که سر زده، دوش به خوابم آمده گفت که با یکی دو شب، درس به سر نمی شود ! خر به افراط زدم، گیج شدم قاط زدم قلدر الوات زدم، باز سحر نمی شود ! ✍محمدمتینb
جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت ما بر آن عهد که بستیم برآنیم هنوز 📣ادیب نیشابوری
شعرهایم همگی درد فراق است، ببخش صحبت از کرب و بلایت نکنم می‌میرم...
ذوق شعرم را کجا بردی که بعد از رفتنت عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃 🌸 دیگــر نبـــات را نخرد مشتــری به هیچ یک بار اگر تبســـم همچون شکــر کنی ای آفتـــاب روشـــن و ای سایـــه همای ما را نگاهــی از تو تمامســت اگـــر کنی ☘سعدی ☘
ای کاش طبیبی برسد حاذق و عاشق احوال عمـومی دلم سـخت خراب است
گیـرم ڪہ هزاران غزل از هـجر نوشتیم جرأت که نداریـم به دلدار بگوییم :)🌱
دردم‌ به‌ جان ‌رسید و طبیبم ‌پدید نیست داروفروش ِ‌خسته‌دلان ‌را دکان‌ کجاست؟ [خواجوۍکرمانۍ]
رسوای شهرم می‌کند‌ آخر مرا عشقت دست دلِ دیوانه ام افتاده افسارم لکنت گرفتم باز هم با دیدنت اما... این مرتبه باید بگویم دوستت دارم!
میگه: این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست ، خیر شما رسیده به ما ، مرحمت زیاد :) 👌🏼
گیرم که هزاران غزل از هجر نوشتیم یا هی الکی غصه به دل یکسره هشتیم تا وصل نباشد به خدا سیم همین است آخر همگی خاک و گلِ کوزه و خشتیم چی شد؟🤔
آری بخند مسخره کن گریه‌ی مرا ابرم درست،عامل باران تو نیستی؟
🖇🌱 گر مرا ترک کنی من زغمت می سوزم آسمان را به زمين جان خودت می دوزم گر مرا ترک کنی ترک نفس خواهم کرد بی وجود تو بدان خانه قفس خواهم کرد
دیدمت با تارهاے مو ڪه بر پیشانی‌ات... با همان شلوار جین و عینک و بارانی‌ات شعر می‌خواندے و می‌خندیدے و من گیج و مات محو بودم در تو و آن لهجه‌ے تهرانی‌ات: "اے دل اندر بند زلفش از پریشانے منال" واے! می‌میرم من از این‌گونه حافظ‌خوانی‌ات اعتدال بی‌نظیر فصل‌هاے زندگی‌ست گونه‌هاے برفے و لب‌هاے تابستانی‌ات مثل مولانا چهل سال پیاپے یافتم شمس را در چشم‌هاے مست ترڪستانی‌ات حیف اما زود رفتے و رها ڪردے مرا در نبودن‌هاے حسرت‌آور طولانی‌ات آه اے ماه بلند قله‌هاے دور دست! مهربان‌تر باش با این یار شهرستانی‌ات!