eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
تُـو را بخاطر دِرهَم‌ چہ دَرهَمَت ڪردند چنان ڪه شرحِ تنِ تُـو بہ آخرت افتاد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
.. دلخوشے هایِ ڪم ِ دور و برت را بردند بد زمینگیر شدے! بال و پرت را بردند روے دستان تو با تیر سه پر؛ پرپر شد گوش تا گوش...دهان پسرت را بردند چشمت از داغ جوان تار شد و ڪم سو شد می‌زدند و همه نام پدرت را بردند علَم افتاد و تنِ علقمه را خون برداشت ڪمرت خم شد و قرص ِ قمرت را بردند با وضو نیزه-زنان وارد گودال شدند آن عقیقِ یمنِ شعله ورت را بردند چڪمه هایت را با نیزه درآورد ڪسی تیرباران شده بود و سپرت را بردند تا بگیرند دو سه جایزه از دست یزید(لع) دست و پا میزدے آقا خبرت را بردند پیش زینب(س) به تو بسیار جسارت ڪردند غارتت ڪرده و بر نیزه «سرت» را بردند! | 😭😔😭
🌠☫﷽☫🌠 باید خوب تحقیق کنیم چطور شد امام سجاد که کمتر از انگشتان دست برایشان یار مانده بود، پس از شهادتشان هزاران شاگرد و پیرو به امام باقر علیه السلام واگذار کردند و چه شد که امام باقر علیه السلام هنگام شهادتشان چندین هزار شاگرد تحویل فرزندشان امام صادق دادند. آیا امام سجاد فقط دعا می‌خواندند؟ یا امام باقر فقط کرسی درس داشتند؟ یا شبکه بزرگی پس از شهادت یاران و شیعیان در حماسه ، واقعه حرّه، واقعه توابین و شکست قیام مختار صورت گرفته بود ! آنچنان امام صادق قدرت پیدا کرده که در شرف تشکیل حکومت بودند اما .... سلام_الله_علیهم_اجمعین علیه السلام برگرفته از کتاب گران‌سنگ انسان ۲۵۰ساله
‌‌‌روز اَلَست هر که به چیزی رسید و ما عشق حسین را به امانت گرفته‌ایم 🏴
کاش هجران کمی امان می داد یار ما را به ما نشان می داد به دل ما که خون جگر شده ایم خبری از اماممان می داد کاش با جلوه اش ربیع الأنام مژده ی رفتن خزان می داد به دلی که شکست و بی بال است کاش در کربلا مکان می داد صاحب ما صلاح را می دید خیرمان هر چه بود از آن می داد رزق درک عزای جدش را از ازل صاحب الزمان می داد به هر آن کس که خیر او می خواست در غمش اشک بی امان می داد ** بود دلواپس خیام خودش با چه وضعی حسین، جان می داد در همین حال یک نفر با پا جسم او را تکان تکان می داد کاش تا ذکر او تمام شود لحظه ای فرصتش سنان می داد 🏴
زینب چو دید پیکر آن شه به روی خاک از دل کشید ناله به صد آه سوزناک ای‌خفته‌خوش‌به‌بسترخون! دیده بازکن احوال ما ببین و سپس خوابِ ناز کن ای وارثِ سریرِ امامت! به پای خیز بر کشتگان بی‌کفنِ خود، نماز کن طفلانِ خود به ورطه‌ی بحر بلا نگر دستی به دست‌گیری ایشان، دراز کن برخیز، صبح شام شد، ای میر کاروان! ما را سوار، بر شترِ بی‌جهاز کن یا دستِ ما بگیروازاین دشتِ پُرهراس بار دگر روانه به سوی حجاز کن 🏴 🖤
می فروشی در لباس پارسا برگشته است آه از این نفرین که با دست دعا برگشته است پینه‌های دست و پا سر زد به پیشانی عجب! کفر با پیراهن زهد و ریا برگشته است داد ازین طرز مسلمانی که هرکس در نظر قبله را می‌جوید اما از خدا برگشته است خیمه خورشید را «دین‌دارها» آتش زدند آه معنای حقیقت تا کجا برگشته است ای دل غمگین به استقبال زیبایی بیا کاروانی را که روی نیزه‌ها برگشته است چندبار آخر به استقبال یک تن می‌روند سر جدا بازو جدا پیکر جدا برگشته است جاءَ نورٌ اشبهُ النّاسِ بِخَیر الاولیاء گوییا پیغمبر از غار حرا برگشته است هرکه آن خورشید را در خون شناور دید گفت حکم قتل نور از شام بلا برگشته است از بد و نیک جهان جای شکایت هست و نیست خوب یا بد هرچه هست از ما به ما برگشته است 🏴
من زین عزا چگونه نگریم که در غمت برخاست ناله از جگر سنگ‌ها، حسین! 🥀
صلی الله علیک یا مظلوم... در روضه جان دادیم با یادِ مصائِب وقت جماعت شد همه بودیم غایِب او کشته ی امرِ به معروف است اما اوضاع ما در این سفارش، نامناسب ما در عزایش از مرامش بی نصیبیم ما یادِ او هستیم و دور از او ،چه جالب! در راه حق،او کشته شد با دست ناحق حق : آنچه آن را غالباً بودیم غاصب یک صبح تا شب بهر اهل کوفه کافیست تا رو شود دستِ حسینی های کاذب گفتیم ما یار توییم اما همیشه با فتنه ی شیطان تهی کردیم قالب آلوده خواهد شد به رنگ لشکر خصم هرکس نباشد دیوِ نفسش را مراقب وا می دهد خود را برای گندم ری وقتی هوای نفس او گردید غالب وقتی که نشناسیم راه پاک او را سودی نخواهد داشت بلغورِ مطالب گرمِ عزا بودیم و هنگام اذان شد.. با مستحب غافل شدیم از امرِ واجب ،ما اهل کوفه نیستیم، اینجا شعار است از کوفیان این زمان بنویس ،کاتب! ..... ما العجل گفتیم اما او نیامد.... از حالِ دلهامان خبردار است ،صاحب
هدایت شده از 
زخم هرچه کهنه‌تر، بدتر مداوا می‌شود قطره وقتی رود شد راهیِ دریا می‌شود دیده بر دَر دوختن تنها علاجِ درد نیست چشم نابینا شود، گمگشته پیدا می‌شود عشق، مصداقِ فداکاری است، باید جان سپرد آن‌که مجنون‌تر شود محبوبِ لیلا می‌شود زرق و برق و زینتِ دنیا، وَبالِ گردن است در محرّم رزقِ ما بهتر مهیّا می‌شود دست‌های سینه‌زن وقتی اسیر خاک شد دستگیرش بعدِ مردن، دستِ سقّا می‌شود هرکه در دنیا تمامِ کار و بارش شد حسین در قیامت مادرش اُمِّ اَبیها می‌شود نوکری خوب است امّا در پناهِ فاطمه نوکرِ زهرا به روزِ حَشر آقا می‌شود (سیدعلی نیکو)
بر داغ غم‌فزای تو من گریه می‌کنم سر می‌نهم به پای تو من گریه می‌کنم اشکم امان نمی‌دهد از ماتمت، حسین! در مجلس عزای تو من گریه می‌کنم بر داغ جانگداز تو هیچ التیام نیست از عمق جان برای تو من گریه می‌کنم دریای اشک چشم من امشب به جوشش است بر نعش سر جدای تو من گریه می‌کنم از عمق فاجعه کمرت خم شده‌است؛ آه! بر قد انحنای تو من گریه می‌کنم بعد از تو نیز آتش دشمن چه ها نکرد!! بر دخت باحیای تو من گریه می‌کنم آتش به دل شد از سر بی جسم و جان تو بر تشت از طلای تو من گریه می‌کنم هم گریم از برای یتیمان تو و هم بر روضه‌ی قفای تو من گریه می‌کنم .... دوری برای عاشق شیدا کشنده است در هجر کربلای تو من گریه می‌کنم... پ.ن: در تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۹۳ سروده شد.
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزه‌ای روزی که نامش آفتابِ جان سرگردان ما باشد لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد چراغ چشم‌هایش زیر نعل اسب‌ها می‌سوخت که مصباح الهدایِ دیدهٔ حیران ما باشد... کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد
امروز زمین و آسمان می‌گرید در سوز تو صاحب‌الزمان می‌گرید ارباب! هنوز از غم عاشورا در عر‌‌ش خدا مادرتان می‌گرید
84.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡بچه هیئتی♡ قبل از محرم بود، این شعر رو نوشتم ‌ تو حال و هوای بچگی های خودمون که تمام عشقمون این بود محرم برسه. اون زمان دایی‌هام که دوقولوهایی حدودا ۱۶ساله بودن، با چنتا از رفقای هم سن و سال خودشون یه هیئت زده بودن، یکی مداحی میکرد، یکی پرچم میزد یکی... مادربزرگم و مادرای اون بچه هام سماور چای روضه و غذای هیئتشون رو به عهده گرفته بودن. چنتا از همسایه هام میامدن و پای روضه اینا می‌نشستند! ماهام که چنتا دختر بچه ۸_۹ ساله بودیم عشقمون این بود که استکانای روضه رو بشوریم و و چای پخش کنیم🥺 خلاصه نزدیک محرم که میشد کیف میکردیم! الان همون هیئت بزرگ شده، نزدیک هزار نفر آدم میاد و زیر همون بیرقی که بچه های کوچیک علم کردن میشینن! اگر اون مادرا اون روز ماهارو حمایت نمی‌کردن ما نمیشدیم🥺 ‌واقعا ما الان به عنوان بزرگترا و مامانای نسل جدید، حاضریم به جای هیئت های بزرگ، بریم تو خیمه بچه هامون بشینیم و اونارو تبدیل کنیم به هیئت های چندهزارنفری؟! ‌واقعا به نظرم حمایت اون مادرا و پدرا مارو عاشق امام حسین کرد و باعث شد بشیم . پ.ن: میتونید کار رو توی شبکه پویا ببینید دوستان. تشکر از همه عوامل و دوستانی که در ساخت این کار همراهی کردند.