eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دیر شد! در من اگر هم شور و شوقی بود، مُرد... دیر شد! این مَرد، آن مَردی که سابق بود، نیست...
صدطبیب آمد ندانست دردِ این شوریدہ دل ڪیستی تا آمدی صد درد ما درمان بشد...
شهید نیستم اما تو کوچۀ خود را به‌پاس این همه سرگشتگی به نامم کن
غلط کرده کسی جز من اگر آید سرکویت که پشته سازم از کشته به تعداد سر مویت حسودی میکنم بر آینه بر عینکت بانو به حتی شال و پیراهن به انگشتر النگویت نشسته برلب خمگونه ات که شعر میسازد دل از نازک خیالی های خال مست هندویت زبانش لال باد این باد بی بنیاد افشاگر که شهری مست میرقصند از اسرار گیسویت تمام شهر میمیرد و گورستان به پاخیزد قیامت میشود روبندرا برداری از رویت نباید چشمهایت را ببیند کس که خود دیدم جوان را پیر و پیران را جوان کرده ست جادویت اگر آواز سرداده غزل من را مکن تهدید گلویم کرده استقبال از تیزیّ ابرویت
دیدم رسیدنم به تو هِی سخت می شود در گیر و دارِ این همه غم شاعرت شدم..
تحسینِ رقیبان نکن، اندازه نگه دار بگذار لبم بسته بماند ، رمضان است...
🍃🌸 نبستم دل به مهر دیگران اما ز کوی تو ز بس نامهربانی دیدم ای نامهربان رفتم... ||
وسط عملیات زیر آتش فرقی‌ براش‌ نداشت اذان‌ که میشد میگفت: من میرم موقعیت الله 🕊🌷
. چهارمین روزِ عطا ؛ ورد لبم "یا زینب" منصبم نوکری و ؛ تاب و تبم "یا زینب" چه شود قسمت من ؛ اذن شهادت باشد... همه دلخوشیِ ؛ روز و شبم "یا زینب"
روحانی کیست ؟ آنکه فارغ ز تن است دنبال شهید گشتن و پَر زدن است این پارچه ای که بسته رویِ سرِ خود عمّامه نه ، بلکه در حقیقت کفن است
درختی­ ام که به حیرت دهان گشوده بگوید تبر برای تو ای باغبان چه فایده دارد
مجنون به نصیحت دلم آمده است بنگر به کجا رسیده دیوانگی ام
روزی از رویِ نیازَش تَبَرم خواهد زَد باغبانی که مَرا کاشته با دستِ خودَش...
آرام بخش مغز غرق های و هویم با لحن زیبای تو لفظ شب بخیر است
ادای حق تو با گریه ی بهاری نیست ادای حق تو با اشکهای جاری نیست تو سر به راه شدن از گدات می خواهی ادای حق تو تنها به گریه زاری نیست حساب معصیتم رفته است از دستم نگاه های حرام مرا شماری نیست تمام فاصله ها را گناه پر کرده وگرنه بین منو صاحبم حصاری نیست پر اضطرابم و آرامشی ندارم من کسی که دور شود از تورا قراری نیست حرام باد نمازی که بی محبت توست نماز عرض نیاز است پس تجاری نیست هزار سال دگر هم مطیع تو نشوم جواب نامه ی کرب و بلام آری نیست به دست شاه خراسان سپرده است خدا جواز کرب و بلا را، به پولداری نیست مرا که از درِ آمده ام مران ز پیش خودت،جز تو سایه ساری نیست قسم به حضرت معصومه آدمم کن تو برای چشم تو این کارها که کاری نیست : ناز بر فردوس آرد فخر بر رضواݧ کند هرکه یک شب درخراساݧ تومهماݧ می شود سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، (ع)
«ربنا آتنا» نگاهش را ، که هوای م دوباره بارانی است السلام علیکْ یا دریا ، که دل م بی قرار و طوفانی است... ...
عشق تو گرفت از تن من تاب و توان را ترسم که به پایان نرسانم رمضان را
آشوبِ‌ جَهان‌ و‌ جَنگ‌ِ دُنیا‌ به‌ کِنار بُحرانِ‌ نَدیدَن‌ِ تو را مَن‌ چه‌ کُـنَم؟
در وادی محبت دانی چه کار کردم اول به سر دویدم، آخر ز پا فتاده
مردانه قول داده ام و عاشقت شدم من مرد قولهای بزرگم ولی زنم
از من ایمان برده‌ای، از دیگران دل می‌بری هر چه می‌خواهی ببر، اما مرا از یاد نه!
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت 🌹🌹🌹
سیری ز دیدن تو ندارد نگاه من... چون قحط دیده ای که به نعمت رسیده است!
مرا به خلسه می‌برد حضور ناگهانی‌ات سلام وحال پرسی و شروع خوش زبانی‌ات فقط نه کوچه باغ ما، فقط نه اینکه این محل احاطه کرده شهر را شعاع مهربانی‌ات دوباره عهد می‌کنی که نشکنی دل مرا چه وعده‌ها که میدهی به رغم ناتوانی‌ات جواب کن به جز مرا، صدا بزن شبی مرا و جای تازه بازکن میان زندگانی‌ات بیا فقط خبر بده مرا قبول کرده‌ای سپس سر مرا ببر به جای مژدگانی‌ات
🌸 طبیبم گفت: «درمانی ندارد درد مهجوری» غلط می‌گفت! خود را کُشتم و درمان خود کردم... ||