eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
هزار قصه نوشتیم بر صحیفه‌ی دل هنوز عشق تو عنوان سرمقاله‌ی ماست ارفع_کرمانی
من "شنا"کردن بلد هستم ولیکن عاقبت از خدا خواهم که "غرق" آن دو چشمانت شوم
دیری است نشسته‌ام پیِ چشمانت دلـواپس بـُغض و گریه‌ی پنهانت تقـدیر چنین رقـم زده می‌دانم دستم نرسد به گرمیِ دستانت
روزَش مهم نيست، همه چيز به خنده ى اولِ صبحت بستگى دارد... كافيست بخندى، تا تمامِ روز را در آسمان قدم بزنم امتحان كن
عمری است به نرخ روز یا نان خوردیم یا از سـر سفـره ی ریا نان بردیم ما دغدغه‌مان همیشه نان بوده، نه تو... تعجیل نمـا کـه از غـم نان مردیم!
غمم را شرح خواهم داد اگر پیدا کنم گوشی اگر پیدا کنم هم‌قد تنهاییم، آغوشی که ام؟ در وعده‌گاه خنجر و نیرنگ، سهرابی میان آتشی از کینه و تهمت، سیاووشی چنان بر چهره ام با غصه چنگ انداختی دنیا، که از شادی نشانم نیست جز لبخند مخدوشی من از صدها تَرَک در پای‌بستِ خانه، آگاهم دلم را خوش نخواهد کرد هیچ ایوان منقوشی به دنبال هماوردم مرو، بیهوده می‌گردی به قصد نفی و انکارم میا، بیهوده می‌کوشی فریب جان ِسرشار از سکوتم را مخور، روزی دهان از خون دل وا می کند هر کوه خاموشی
با مهر ،چـــــــــراغِ عــشق می افـروزی دل را به نــــــسیمِ دوستی مــــــیدوزی خورشید اگر چه روز و شب میسوزی! هـــــــر روز درخشنده تر از دیــــــروزی
ما شاخه ای از ایل شقایق هستیم با دردسر عشق موافق هستیم در پرده چرا سخن بگویم حاشا بگذار بدانند که عاشق هستیم    
گرما و بی پولی و دردِ دوری یار کرده مرا از زندگانی سخت بیزار😕 حالم شود بهتر زمانی که ببینم😉 عکسِ یهویی از قد و بالای دلدار😍 😎
‏اگه با عذرخواهی کردن همه چی حل میشد، ما الان داشتیم توی بهشت سیب میخوردیم!
تلخ است روزگار، مگر با بهانه‌ای پیدا کنیم دلخوشی کودکانه‌ای ای عشق! سر بزن به دل سنگ من که گاه روید ز سنگ‌فرش خیابان جوانه‌ای گر چشم دوختم به تماشای این و آن می‌خواستم که از تو بیابم نشانه‌ای هرجا که خیره می‌شوم انگار عکس توست ما را کشانده‌ای به چه تاریک‌خانه‌ای از جور روزگار کسی بی‌نصیب نیست دیوانه‌ای گرفته به کف تازیانه‌ای
در ذهن و دلم هستی شب تا به سحر جانم دیوانه شدم از این خوابی که نمی آید ...
طواف عشق میکردم، به دور کعبه‌ی جانت.. ولی حالا گمم، در وادیِ اِحرامِ تنهایی.. 🌱 🍃
در هیجان عاشقی چه باکی از محاکمه عشق اگر وکیل شد ادله جور می کند...
من بی تو نیستم ، تو بی من چه می کنی ؟ بی صبح ای ستاره ی روشن چه می کنی ؟ شب را به خواب دیدن تو روز می کنم  با روزهای تلخ ندیدن چه می کنی ؟ این شهر بی تو چند خیابان و خانه است  تو بین سنگ و آجر و آهن چه می کنی ؟ گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد  می پوشمش هنوز ، تو بر تن چه می کنی ؟ من شعله شعله دیده ام ای آتش درون  با خوشه خوشه خوشه ی خرمن چه می کنی ؟ پرسیده ای که با تو چه کردم هزار بار  یک بار هم بپرس تو با من چه می کنی ؟!
عاشق شدن هم سوختن هم ساختن دارد بیخود نفرمودند راهِ عشق دشوار است ..
می‌نویسَم از تو می‌دانَم نِمی‌خوانی ولی حَق‌نَدارم‌ مَن به‌شایدها کمی دِل‌ خوش کُنم؟
به حشر هم که برانی مرا زخویش هنوز از این که نام تو بردم به تو بدهکارم....
در زیر فشـار زندگـی تا خوردم از دسـت زمانـه بارهـا پا خوردم من رود خطا رفته ی شر بودم که با لطف و عنایتی بـه دریا خوردم
اگر عزیز توان شد به آبروی کسان ... نماز نیز قبول است با وضوی کسان ...
‌امتحانِ صبرِ عاشق این‌قدرها خوب نیست... ای به قربانت شوم آخر دل است ایّوب نیست...
💚🍃 شوق می‌گوید ڪه آسان نیست بی او زیستن صبر می‌گوید ڪه باکی نیست، گو دشوار باش وحشی بافقی