eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
به من اجازه بده هر دم از تو دم بزنم که کل عمر خلاصه دراین دم است؛ "حسین"
یک لحظه نگاهم به تو افتاد و از آن روز از عشق گریزانم و با عشق موافق
همیشه ماجرای عاشقان تکرار این ذکر است... تو را میخواهمت اما نمی‌مانی نمی‌مانی...!
فرخنده عاشقی که ز دلدار مهربان گر حرف مهر گفت حديث وفا شنيد
کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
سفر آخر من را تو به آنجا بنویس حاضرم در سفر کرب و بلا جان بدهم
به من اجازه بده هر دم از تو دم بزنم که کل عمر خلاصه دراین دم است؛ "حسین"
‌امتحانِ صبرِ عاشق این‌قدرها خوب نیست... ای به قربانت شوم آخر دل است ایّوب نیست...
دل ستاندیِ ز من و دل نسپردیِ بر من اینچنین داد و ستد را ز که آموخته ای؟!
كاش فردا خبرم را برسانند به تو هم تو آرام شوی، هم دلِ سرگشته‌ى من
خواستم دیگر فراموشت کنم اما نشد خواستم اما نشد، این کار آرامم نکرد سوختم آنگونہ در تب، آہ از مادر بپرس دستمالِ تب بُر نم دار آرامم نکرد
بسته‌ام دستِ رقيبانِ تو از رشته‌ی آه تا دگر خاکِ سرِ كوى تو بر سر نكنند
کاش می‌شُد فالِ‌مان اَز شِعرِ حافِظ این شَوَد : عاقِبت بِه می‌شَوَد اَحوالِ دُوران غَم مَخور
رفتی و از از پا درآمدم باز آ ڪه جز هیچڪسم دستگیر نیست
از آمدن و رفتن دلبر عجبی نیست از راه وفا آمد و از راه جفا رفت
زخمِ تبرت مانده ولی جای شکایت شادم که نگه داشته‌ام از تو نشانه...
مگو این چشم‌اشک‌آلود شورش را درآوردهاست که دلتنگی دمار از روزگار ِما درآورده است
🌷 گداے تو از هرڪسے ڪه پا بخورد تورا ڪه داشتہ باشد غمِ چہ را بخورد تمام دغدغہ‌اش حسرٺ همین جملہ‌سٺ خداڪند ڪه مسیرم بہ بخورد 💚
آرزو کردیم و جز حسرت، سر انجامی نداشت قه‌قهِ روی لبم برعکس، هق هق بوده است...
امشب اندوه تو بیش از همه شب شد یارم وای از این حال پریشان‌که من امشب دارم
نیمه شب رفتی هوای چشم هایت گرگ و میش روی دار دل کشیدم چله ی غم، ریش ریش تارو پود عشق را آهسته میبافم عزیز دست حق پشت و پناهت مهربانم،خیر پیش
آرزو کردیم و جز حسرت، سر انجامی نداشت قه‌قهِ روی لبم برعکس، هق هق بوده است...
آقای مشیری میگه: «با سنگدلان یار مشو، می‌شکنندت» گوش نداديم آقای مشيری گوش نداديم حالمون شد این……
دستی به کَرَم، به شانه ی ما نزدی بالی به هوای دانه ی ما نزدی دیر است دلم چشم به راهت دارد ای عشق، سری به خانه ی ما نزدی 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بارِ فراق بستم و جز پای خویش را کردم وداع، جمله‌ی اعضای خویش را گویی هزار بندِ گران، پاره می‌کنم هر گام، پای بادیه‌پیمای خویش را