eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
باران و باد و برف و زمستان بهانه اند این خانه را نبودن تو سرد میکند . .
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت من مست چنانم که شنفتن نتوانم شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم با پرتو ماه ایم و چون سایه دیوار گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم دور از تو من سوخته در دامن شب ها چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
مصراع های اول: سروده حضرت حافظ مصراع های دوم: سروده سجاد محمدیاری 🌸🌸🌸 دل می‌رود ز دستم صاحبدلان خدا را یادی کنید از من، در محضر دل آرا کشتی شکستگانیم، ای باد شرطه برخیز یارب تو بازگردان، از لطف، ناخدا را ده روز مهر گردون، افسانه است و افسون باز آر آن حقیقت، آن نور باصفا را در حلقه گل و مُل، خوش خواند دوش بلبل عطری رسید زان گل، آکند این فضا را ای صاحب کرامت ، شکرانه سلامت لطف و تفضلی کن، این عاشق گدا را آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است قرآن و اهل بیت است، مستمسکی گوارا در کوی نیک نامی، ما را گذر ندادند آن جا شهید گمنام، گردید آشکارا هنگام تنگدستی، در عیش کوش و مستی هر کس که شد سبکبار، آن کوی گشت دارا سرکش مشو که چون شمع، از غیرتت بسوزد این آتش دل من، دل را مسوز یارا حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود از لطف شد تفضل، پوشید این قبا را
«چه شود گر به نگاهی دلِ ما شاد کنی؟!»
مثل حافظ نه قبل و ‌نه بعد از او کسی نیامده است. حقیقتاً هیچ کس نتوانسته مثل حافظ غزل بگوید. ‌حافظ مقوله‌ دیگری است و بالاتر از همه است. در سفر به شیراز 😍 ۱۳۷۳/۸/۳۰ 20 مهرماه روز بزرگداشت حافظ شیرازی
از جهان وحش نا امید صبح و ظهر و عصر و شب شهید در میان قطع آب و برق سیل بمب فسفر سفید حال و روز غزه کربلاست ثانیه به ثانیه عزاست این همه جنایت بشر سازمان نا ملل کجاست!؟ در نبرد بین خیر و شر ناظرند جمع کور و کر تف به حامیان پولکی بر حقوق ظاهرا بشر! شب دوباره پر ستاره شد کودکی که تکه پاره شد از کسی صدا نیامد و باز وقت استخاره شد غزه بار روی گُرده نیست زنده باد آنکه مرده نیست! هرکسی سکوت کرده است جنس شیر پاک خورده نیست بحث سرزمین مادری است جنگ، جنگ نابرابری است خیبر است و راه فتح آن دست بچه های حیدری است
ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم تا درخت دوستی کی بر دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم گفت و گو آیین درویشی نبود ورنه با تو ماجراها داشتیم شیوه چشمت فریب جنگ داشت ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد صد نامه فرستادم و آن شاهِ سواران پیکی نَدوانید و سلامی نفرستاد سویِ منِ وحشی صفتِ عقل رمیده آهو رَوشی، کبک خرامی، نفرستاد دانست که خواهد شُدنم مرغِ دل از دست وز آن خطِ چون سلسله دامی نفرستاد فریاد که آن ساقیِ شِکَّر لبِ سرمست دانست که مخمورم و جامی نفرستاد چندان که زدم لافِ کرامات و مقامات هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد حافظ به ادب باش که واخواست نباشد گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی در انتظار رویت ما و امیدواری در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی حافظ چه می‌نهی دل تو در خیال خوبان کی تشنه سیر گردد از لمعه سرابی
۲۰ مهرماه روز بزرگداشت حافظ گرامی
ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ رحمه الله علیه : برای رسیدن به عرفان کامل دو راه و دو مکان بیشتر وجود ندارد ؛ یا در حرم اباعبدالله یا در مجلس اباعبدالله… میخواستم برای تو باشم ولی نشد کنج حرم گدای تو باشم ولی نشد میخواستم که دل ببُرم از دل همه تا اینکه آشنای تو باشم ولی نشد میخواستم که یک شب‌جمعه حسین من مهمان کربلای تو باشم ولی نشد میخواستم کبوتر جلد حرم شوم آزاد در هوای تو باشم ولی نشد میخواستم برای حسینیه‌های شهر بانی روضه های تو باشم ولی نشد میخواستم برای رسیدن به آسمان دنبال ردّ پای تو باشم ولی نشد میخواستم که با دل سنگی‌ام عاقبت کاشی زیر پای تو باشم ولی نشد میخواستم که در ته گودال قتلگاه آقای من به جای تو باشم ولی نشد میخواستم که لحظه‌ی تقطیع پیکرت در دومین هجای تو باشم ولی نشد
منم که حرف دلم را مدام می گویم ثنای حضرت عالی مقام می گویم همیشه رو به حرم می شوم به عشق حسین به شوق پاسخ مولا سلام می گویم السلام علیک یا ابااعبدالله
‏اگر تنها شدم غم نیست، خاطرجمع باش ای دل که گر با دیگران بیگانه ام، با خویش مأنوسم
✳️شبکه خبر ،پخش زنده مراسم بزرگداشت روز حافظ با حضور رئیس جمهور محترم
. ⚡️شکست ترمیم‌ناپذیر طوفان الاقصی است این یا تیغ برّان است این تازه یک ضربه است، این آغاز طوفان است این حاصل ایمان و امّید و شکیبایی این ضربتی از ذوالفقار مرد میدان است اینها که می‌بارد پیاپی بر سر صهیون خشم فلسطین،‌ غیظ غزّه، قهر لبنان است سر باز کرده زخم‌های مسجدالاقصی این سیلی دشمن‌شکن، آغازِ پایان است خورده شکستی سخت و غیرقابل ترمیم ۱ این مژدۀ فتح و نوید محو شیطان است 📌پ.ن: ۱. حضرت امام خامنه‌ای روحی‌فداه: در این قضیۀ پانزدهم مهر به این‌طرف، رژیم غاصب صهیونیستی، هم ازلحاظ نظامی، هم ازلحاظ اطلاعاتی، یک خورده؛ شکست را همه گفتند؛ تأکید من به "غیرقابل ترمیم بودن" است.‌ شعر: ، ۱۴۰۲/۰۷/۲۰ خوش‌نویسی: 🍃
رسیده ای به من از پشت پیچ حیرانی شبیه گمشده ی جاده های طولانی چه می شناسمت! ای دختر ترانه به دوش! چه آشناست صدایت، غزل که می خوانی کجا تو را دیدم؟ در کدام کافه و پارک؟ کجا درخشیدی؟ در کدام مهمانی؟ کجا درون نگاهت به ذوق آمده ام؟ کجا؟ میان کدامین نگاه پنهانی؟ تو خاطرات منی؟ یا که خواب هر شب من؟ که همصدا شده ام با هرآنچه می خوانی چه شد اسیر نگاهت شد؟ آن عقاب رها که طعنه می زند امشب به هرچه زندانی چه شد که رام تو شد؟ روح سرکش مردی که با رضای خودش می رود به قربانی تو را چطور در آغوش تشنه ام بکشم؟ که غرق بوسه مرا در تنت برقصانی تو را کجا دیدم من؟ کجا تو را دیدم؟ نگو به یاد نداری! نگو نمی دانی
کشوری بودم که از هر سو به سمتم تاختی پرچم عشق خودت را بر دلم افراختی عاشق دشمن شدن سخت است اما من شدم رفتی و اردیبهشتم را جهنم ساختی چند روزی باعث سرگرمی ات بودم،مرا مثل یک اسباب بازی گوشه ای انداختی دست در دست رقیبم دیدمت ای باوفا خیره در چشمت شدم اما مرا نشناختی او که رفته برنخواهد گشت ای دل شاد باش باختی در عشق او وقتی خودت را باختی
♡ خشک است خاک عشق؛ باران! کی می‌آیی؟ ای روح جاری در بهاران! کی می‌آیی؟ پژمرده روی طاقچه گلدان ایمان احیاگر آیات قرآن! کی می‌آیی؟ اللهم عجل لولیک الفرج
ملتی کابوس اسرائیل شد رفته رفته سنگ‌ها سجیل شد ظلمت یلدا به پایانش رسید ظلم این جرثومه ها تعطیل شد شربت تلخ مدارا زهر بود رگ زدن راه نجات ایل شد آن که فیلش یاد اقصی کرده بود کید هایش نیز "فی تضلیل" شد پشت بر آیین موسی کرده‌اند قومشان این بار غرق نیل شد ✍
می وزی هم چون نسیمی در رواق چشم من ای نسیم صبح زیبایت بخیر >رفیعی
هم شرمنده چشمان زیبایت شده با طلوع چشم تو خورشید شیدایت شده صبح زیبایت بخیر ای ماهروی شعر من باز در این قافیه با بوسه پیدایت شده