بسم الله الرحمن الرحیم
در خون و آتش شد شکوفا کودکیهایت
قربانی مظلوم دنیا...کودکیهایت
آغوش گرمت کو؟ عروسکها پریشانند
بعد از تو مانده سرد و تنها، کودکیهایت
شیرین زبانیهای تو بود آرزوی من
شد حسرت دیرین بابا کودکی هایت
از دست دادم فرصت تنگ تماشا را
کوتاه و شیرین! مثل رویا! کودکیهایت
لبریز آدمْ بد، پر از گرگ و هیولا بود
از قصهی دنیا نگو با کودکیهایت
چشم تو آبی نیست پس هرگز نخواهد زد
چنگی به قلب دوربینها، کودکیهایت
در اوج، همبال ملائک گرم پروازی!
اینروزها دارد تماشا کودکیهایت
دلتنگ بازی باتوام... یکروز میآیم
چشم انتظار ماست آنجا کودکیهایت
#امیرحسین_پورعزیز
هم در دل ِآفتاب مأوا دارد
هم با دلِ تنگِ ماه نجوا دارد
هر صبح به رسمِ دلبری می آید
این شیوه ی دلبری تماشا دارد!
#صفيه_قومنجانی
واژه به واژه خط به خط، کنار این کتاب ها
شدی تو انتخاب من میان انتخاب ها
به دوستان رسانده ای که دوستم نداری و
چه دردها کشیده ام از این همه نقاب ها
بیا و پاسخی بده به شعرهای کهنه ام
کلید پلک های تو جواب بی جواب ها
به سینه میفشارمت میان چشم عابران
نگو گناه دارد این ریای در ثواب ها
دوباره آخر غزل، سرم به روی دفترم
همیشه زنده میکنم تو را میان خواب ها
#محمدصادق_امیری_فر
بسم الله الرحمن الرحیم
خواستی سوز نمک بر زخم کرمان را ببینی
تا شکست حتمی قوم مسلمان را ببینی
خون به پا کردی نفهمیدی که از نسل خلیلیم
آی آتشگر بیا تا این گلستان را ببینی
نه فقط سردار ما! تو چشم این را هم نداری
تا که حتی زائران مرد میدان را ببینی
ما ز مرگ خویش جانی تازه میگیریم آری
چشم بگشا بلکه اعجاز شهیدان را ببینی
حق نمایان است وای از قلب های مُهر خورده!
تیره دل! حاشا که تو خورشید تابان را ببینی
کودکان را کشتی و بر قدرت خود فخر کردی
باید اینک، قدرت مردان ایمان را ببینی
#امیرحسین_پورعزیز
دلم درگیر عشق توست، تو که از جنس پاییزی..
شبیه مهر تابان، روشن و پاک و دل انگیزی..
گهی سردی چو بارانهای مغرورانه ی آبان..
و گاهی آتشِ عشقی، که چون آذر شرر ریزی..
من از نسل زمستانم، ولی گرمم به عشق تو..
بهارانی به قلب من، و از احساس لبریزی..
نگاهت میتواند خلوت دل را به هم ریزد..
ز بس در جامِ چشمانت، خمارِ عشق میریزی..
تو مثل پیچکِ عشقی که بر جانم گره خوردی..
جدایی را نمیخواهم، چه مستانه دل آویزی..
دلم بی شعر لبهایت، پریشان است و افسرده..
بمان در قلبِ بیتابم که ذوقم را برانگیزی..
اگر روزی نباشی، در کنار شانهی قلبم..
بدان دل بی تو میمیرد، چه افکار غم انگیزی..
خیالت شوق میبخشد، به روی دفتر شعرم..
ببین با عطر یادت هم، به جانم شعر میریزی..
تو را من شهریار و شاعرِ جانم لقب دادم..
و میبالم به عشقت چون به دامانم غزل ریزی..
#نگار_حسینی
#غزل
دیری است در غیاب تو تحقیر میشویم
بازیچهی تحجّر و تزویر میشویم
آزادی ای شرافت سنگین آدمی
این روزها بدون تو تعزیر میشویم
فوّارهی رهاشده مصداق سعی ماست
پا می شویم و باز زمینگیر میشویم
قد راست میکنیم برای صعود و باز
از ارتفاع خویش سرازیر میشویم
امروز عقدهی دلمان باز میشود
فردا دوباره بغض گلوگیر میشویم
ما قلّههای مرتفع فتحناپذیر
با سادگی به دست تو تسخیر میشویم
ای عشق! ای کرامت گستردهای که ما
در پهنهی زلال تو تطهیر میشویم
گر چه به اتهام تو تعزیر میکنند
گر چه به جرم نام تو تکفیر میشویم
اما بیآفتابِ حضور همیشهات
مصداق بیت مختصر زیر میشویم:
یا در هجوم حادثه بر باد میرویم
یا روبهروی آینهها پیر میشویم
#بهروز_یاسمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معنی مقرتون را زدند با دیدن این فیلم بهتر معنی میشود.
✔️ وقتی به پدرم میگفتم از فلانی ناراحتم، بد برخورد کرده! میگفت پسرم آدم همیشه دَمش دَم نیست! شاید تو حالت نا دَم بهش رسیدی! تو دلم میگفتم بابا ولمون کن!
حالا فهمیدم که پدرم راست میگفت! آدم همیشه دَمش، دَم نیست...
ترسم ز نازکی شکند شیشهی دلم
در بر کِش ای نسیم به آهستگی مرا
#قدسی_مشهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴
بِأیِّ ذنبٍ قُتلت؟؟؟ 😢
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشآموزان اصفهانی حاضری دانشآموزان جنایت تروریستی کرمان را اعلام کردند. 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽
تا دشمنمـان ذلیل و بیچاره شود
طوری نزنید درد آن چاره شود
اینبار چنان سیلی سختی بزنید
تا پرده ی گوش کر او پاره شود
#انتقامسخت
#حرفدرمانیممنوع!
#اسماعیلعلیخانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در حضور و غیاب دانشآموزان، معلم به اسم زهرا سلطانینژاد میرسد. «حاضر» همۀ همکلاسیهای او یکصدا پاسخ میدهند.
معلم میگوید «زهرا اینجاست.»، جای زهرا سلطانینژاد (یکی از شهدای حادثۀ تروریستی کرمان) در مدرسه خالی نیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏱📽 «آخرین آرزوی مسافرِ سفرِ بینهایت هم مستجاب شد!»
🌱 طوافِ رفیق بینهایتی دهه هشتادی؛ فائزه رحیمی در حرم مطهر امامرضا علیهالسلام
پدرش میگفـت:
«فائزه خیلی دوست داشت بیاید
مشهد و بنا بر این بود که بعد از
سفر کرمان، با خانواده مشرف شویم
خدمتِ امامرضا علیهالسلام.»
و حالا فائزه تنها شهید حادثه تروریستی کرمان است که در سفری چند ساعته از تهران به مشهد، به آغوش پدرش، امامرضا علیهالسلام فراخوانده شد و رفقای مشهدی بینهایتیاش به استقبالش آمدند.
#محکومیت_حادثه_تروریستی کرمان
میرود این خزان، باذن الله
میشود حق عیان، باذن الله
میکَنَد خونِ زائرِ سردار
ریشه از ظالمان، باذن الله*
#محمدحسین_رحیمیان
*رهبر معظم انقلاب :
این فاجعه آفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذنالله
از شور رستاخیز چشمان تو میترسند
از قصهٔ آغاز و پایان تو میترسند
این گرگهای وحشی انساننما حتی
از پیکر خاموش و بیجان تو میترسند
قبر تو گلزار شهیدستان ایران است!
اینان ز گلزار شهیدان تو میترسند
یک کوه کینه مانده بر پَستی دلهاشان
این پَستفطرتها ز ایمان تو میترسند
کرمان دیار حاجقاسمهای دوران است
این جانیان از نام کرمان تو میترسند
اینک مسیر تو طریقالقاسم عشق است!
نامرد مردم از خیابان تو میترسند
طوفان اَلاَقصیٰست چشمان پرآشوبت
از تندباد قهر طوفان تو میترسند
ای سورهٔ والعادیات و فجر و الرحمان
از آیهٔ تبشیر و فرقان تو میترسند
این موشهای کور اسراییل بیوجدان
از جلوهٔ تصویر و عنوان تو میترسند
گفتی حَرم ایران زیبای شهیدان است
بدذاتها از نام ایران تو میترسند
موسای من اینک عصای خویش را بردار
این قوم از مُلک سلیمان تو میترسند!
#حسین_کیوانی
#حادثه_تروریستی_کرمان
دیماه ۱۴۰۲
نمانده است نشانی به غیر پیرهنش
عزیز بود و خدا کرده شمع انجمنش
برای دیدن سردار پاره تن آمد
نشسته است به گلزار پاره های تنش
گرفته عطربهشتی ،بهشت کرمان را
گرفته است یکی در بغل دو دست زنش
و باز غرق سکوت اند جمع بی شرفان
و باز فتنه به توهین گشوده شد دهنش
به پایکوبی و شادی نمی شود مشغول
حلال زاده برای عزای هم وطنش
#محمدجواد_منوچهری
#ایران_تسلیت
#شهدای_کرمان
تقدیم به شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
#محکومیت_حادثه_تروریستی کرمان
رسیدند از غروبِ جاده مهمانهای بسیاری
ببین! جمعاند اطرافت پریشانهای بسیاری
هوا بوی جدایی میدهد در موسم دیدار
افق ابریست، در راهند بارانهای بسیاری
تو خویشاوندی دیرینهای با رودها داری
به دریای تو میریزند جریانهای بسیاری
نگاهت چلچراغ مسجد و دیر و کلیسا بود
به تو روشن شده چشم شبستانهای بسیاری
از آن روزی که شهر آمادهٔ تشییع زخمت شد
چراغانِ غمت مانده خیابانهای بسیاری
تو ای تا بوده و هست آشنا با سبزِ فروردین!
گذشت از باغِ ما بی تو زمستانهای بسیاری
چرا گلدان شکست و گلترینها سرخ پوشیدند؟
چرا در خون خود غرقاند ریحانهای بسیاری؟
به شوق آسمان از غزه تا بیروت، تا کرمان
کبوتر میشوند اینروزها جانهای بسیاری
بگو با دشمنان از اقتدار آه مظلومان
کماکان پیش رو دارند طوفانهای بسیاری…
#فاطمه_عارف_نژاد
گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟
گفت من نام تو را نیز نمی دانستم
#سجاد_سامانی
باید کمی تمرین کنم مغرور بودن را
وقتی خودت میخواهی از من دور بودن را
چیزی نمیگویی ولی در عمق چشمانت
حس میکنم بیزاری و منفور بودن را
فرهادِ کوهِ بیستون از کتف و کول افتاد
از من گرفتی لذّت پرشور بودن را
دائم نشان میداد، من باور نمیکردم
رفتار سردت وصلهی ناجور بودن را
روزی که یک خودخواه بیمنطق دلت را برد
شاید بفهمی معنی مجبور بودن را
من پای برگشتن به سمتت را قلم کردم
دیگر نداری زحمت ساطور بودن را
اما بدان با رفتنم از دست خواهی داد
معشوقهی یک شاعر مشهور بودن را
#تقی_قاسمی