eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای جهانی محو رویت، محو سیمای که‌ای؟ ای تماشاگاه عالم، در تماشای که‌ای؟ عالمی را روی دل در قبلهٔ ابروی توست تو چنین حیران ابروی دلارای که‌ای؟ 🌹🌹🌹
هلاک توبه‌ی مستان شوم که در دل شب بهشت می‌طلبند از برای جوی شراب
شربتِ لعلِ لبت بود شفایِ دل ما به عبث ما ز پیِ نسخه‌ی عطار شدیم...
‌شعر می‌خوانـَم که دلتنگی فراموشَم شَود گر چه می‌دانَم دوایِ دوری‌اَت این کار نیست..!
ای جهانی محو رویت، محو سیمای که‌ای؟ ای تماشاگاه عالم، در تماشای که‌ای؟ عالمی را روی دل در قبلهٔ ابروی توست تو چنین حیران ابروی دلارای که‌ای؟ 🌹🌹🌹
ریخت گر خونِ دلم را چشمِ او، جرمِ من است خود به دستِ مست دادم ساغرِ لبریز را...
سلاااااااااااااااااااام🌺🌺 صبحتون بخیر💐💐 یه شعر اشتباهی از صائب تبریزی گذاشته بودم تو کانال که آقا جواد تو لینک ناشناس گفتن تن صائب و تو گور لرزوندی شعرو پاک کردم امیدوارم صائب از رو ویبره در اومده باشه🤲 از آقا جواد و بقیه اعضا که کانال و دنبال میکنن ممنونم😍 منتظر پیاماتون تو لینک ناشناس هستم👋👋👋
عشق شاید اشتباهی بین ما باشد ولی گاه گاهی حال ما را اشتباهی خوب کن! -محسن نصیری
میان سختی و درد و کلافگی رفتی من از آن کس که رفت ، بی درنگ بیزارم
سر در خاک آستان تو نهم دل در خم زلف دلستان تو نهم جانم به لب آمده است لب پیش من آر تا جان به بهانه در دهان تو نهم
و من معنی بعضی شعرها را دیر می فهمم "که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها"
بر كه خواهى بست دل را چون ز من برداشتی...؟
به لفظ پُرتمنّا گوید او که: "دوستت دارم" چه شیرینَست! دل از گفتن و اقرار می‌لرزد
شنبه ها آیه های احساسَند مست از عطرِ مریم و یاسَند چون ترک خورده قلبشان دیروز شاعر ِ هفته اند، حسّاسَند ..!
آی آنکه از این و آن سرخورده و دلگیری آخر تو بگو تا کی پیگیری و پیگیری دیدی که چه ها آمد بر آن دل آرامت بس کن تو دگر جانا این شیوهٔ درگیری در خویش پریشانی از عشق پشیمانی با این همه آلام از معشوق چه میگیری
مردن در آغوش تو حتّی آآآآی می‌چسبد! آخر چه شد اینگونه گشتی لعنتی دلچسب..؟!
♥️ ‏یک‌به‌یک با مژه‌هایت دل من مشغول است میله‌های قفسم را نشمارم چه کنم؟ ♥️
قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ قدر یاران وفادار ندانست دریغ..
یار، حال من بیمار ندانست دریغ..
آه از آن رفتگان بی‌برگشت...
در رثای سلام الله علیها: قرار بود بيايي کبوترش باشي دوباره آينه‌اي در برابرش باشي نه اينکه پر بکشي و به شهر او نرسي ميان راه، پرستوي پرپرش باشي مدينه، شهر غريبي براي فاطمه‌‌هاست نخواست گم شده،‌ چون قبر مادرش باشي به قم رسيدي و گم کرد دست و پايش را چو ديد، آمده‌اي سايه‌ي سرش باشي اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد که تا هميشه، تو ياس معطرش باشي خدا، تو را به دل تشنه‌ی زمین بخشيد که تا بهار بیاید، تو کوثرش باشي که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی کجاست شیردلی؟ کو یلی، شبیه علی؟ که چون تو فاطمه‌ای یار و همسرش باشی کرامتت، همه را ياد او مي‌اندازد به تو چقدر مي‌آيد، که خواهرش باشي رسول گفت: که در طوس، پاره‌ی تن اوست نشد رسولِ سلام پیمبرش باشی خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب گواه رنج نفس‌هاي آخرش باشي نخواست باز امامي، کنار خواهر خود ... نخواست زينبِ يک شام ديگرش باشی
برق را در خرمن مردم تماشا ڪرده است آن ڪه پندارد ڪه حال مردم دنیا خوش است فڪر شنبه تلخ دارد جمعهٔ اطفال را عشرت امروز بی‌اندیشهٔ فردا خوش است
رقص گیسوی تو آرامش دل را برده مثل موجی که به ساحل برسد سرخورده پای هر صخره به سنگی سر خود کوبیدم صیقلی گشته همان صخره ولی دل مرده لطف کن یک گرهٔ سفت ببند بر شالت سوی ساحل بوزد باد و منم جا خورده حق ندارد بکشد مسح به مویت طوفان دوست داری بشود این دل من پژمرده هدف از گفتن این شعر همین مصرع بود ،،دوستت دارم من را تو ببین بی پرده،،
تا شنیدم که تو از شعر خوشت می آید چند وقتی ست که یک شاعر پرچانه شدم عقل با عشق شنیدم که نمیسازد پس روز ها عاقل و شب شاعر دیوانه شدم
ز دکّـــان ما جنــس اگــر رفـت ، رفـت دلــم بُـــرد اگــــر پــس نــگیـــرم از او _شاهین پورعلی اکبر
‏انتخابت چیست حالا؟ ماهی کوچک بگو! تُنگ و این کابوس ها؟ دریا و اختاپوس ها؟
ز تو هيچ كم نگردد كه ز راهِ دلنوازى نظرى کنی به عاشق، نه هميشه، گاه گاهى
بیگانگی نگر که من و یار چون دو چشم همسایه ایم و خانه ی هم را ندیده ایم
مقصود من از شعر تو بودے ڪه نماندی اے ناب ترین حس غلط باز ڪجایی.؟
هر درد را که می‌نگری هست چاره‌ای ، دردِ محبت است که درمان‌پذیر نیست ! ‌‌‌