eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق او ما را گرفت از چنگ دیگر دلبران تن برون بردیم از این میدان ولی جان باختیم...
. درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد بگذاری برود، آھ ! به اصرار خودت... بگذاری برود در پی خوشبختی خود؛ و تو لذت ببری از غم و آزار خودت!
نه هر حریف شبانه ، نشان یاری داشت بدان نشانه که من دانم و تو ، یار تویی برای من ، تو زمانی ، نه روز و شب ، آری که دیگران گذرانند و ماندگار تویی...
گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید آمدیّ و همـه ی فرضیه ها ریخت به هم! روح غمگینِ تـــو در کالبدم جا خوش کرد سرفه کردی و نظام ریه ها ریخت به هم
ای شیعه نشان بده ارادت را باز گردیده دوباره امتحانت آغاز هر جور شده فاطمه را یاری کن تبلیغ غدیر واجب است عین نماز...
من غزل می بافتم هر روز با موهای او از حسودی دید شاعر میشوم کوتاه کرد...
اگر گذشته رَوی با تلسکوپ جیمز وب نبین گذشتهٔ من را،تحملش سخت است
▫️ در گلشنی که خرمن گل می‌رود به باد در فکر جمع خار و خس آشیانه‌ایم از ما مپرس حاصل مرگ و حیات را در زندگی به خواب و به مردن فسانه‌ایم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سلام عصرتون ناب🌹🌹🌹
گوش دل می‌شنود آنچه که در دل باشد عشق را زمزمه کافی‌ست، به آواز مگو... 🌹
رفتی ولی کجا ؟ که به دل جا گرفته‌ای دل جای توست گرچه دل از ما گرفته‌ای ترسم به عهد خویش نپایی و بشکنی این دل که از مَنَش به تمنا گرفته‌ای ای روشنی دیده ! ببین اشک روشنم تصمیم اگر به دیدن دریا گرفته ای بگذار تا ببینمش اکنون که می‌رود ای اشک ! از چه راه تماشا گرفته‌ای ؟ گفتی صبور باش به هجرانم "اطهری" آخر تو صبر زین دل شیدا گرفته‌ای !
من همان ماهیِ حوضم که شدم عاشقِ ماه از تماشای تو سهمم شده یک نیم نگاه در تو فَوّاره ی این آب چه موجی انداخت به تو گلدانِ لبِ حوض چو من دل را باخت تا به دیدارِ تو مرهم به دلم بگذارم روز می خوابم و از شوقِ تو شب بیدارم گرچه از دوریِ تو تا به سحر تاریکیم من و تصویرِ تو بر آب به هم نزدیکیم با خیالِ تو شکستم دلِ تنهایی را ولی افسوس ندیدی غمِ شیدایی را تو که از حالِ دلِ غمزده ام بی خبری بی گمان ساده تراز باد ز من می گذری....
تو خجالت نکشی در به در عشق شدم بی مبالاتی دل بود و منم ناشی راه
من منتظر گفتن یک عشق بخیرم کار من از آن بخیر شب هم رد کرد
پیدا شده بلبل دوباره پشت شیشه آن بلبل زیبا، که می آمد همیشه بگشوده بال خویش را کاکای زردی در زیر سقف آسمان لاجرودی بابا به تی‌وی خیره مشغول نظاره افسانه‌ی جومونگ میبیند دوباره آن قسمت حساس مرگ امپراتور مانده تسو در قصر و آن اوضاع ناجور بابا به زیر لب به او میداد دشنام مادر به سوی پنجره می‌رفت آرام آن را گشود از روی مهر و لطف و احساس تا سینه‌ی من می‌رسید عطر گل یاس ناگه میان فیلم شد جنگی نمایان در نقطه‌ی حساس خود آمد به پایان داداش من گویی ز زندان گشته آزاد زد از جومونگ روی کانال پشمل آباد مبهوت مل‌مل بود و خواب آمد سراغش چشمان بسته دستش اما در دماغش
شعر باید برود عمق وجود و بِدَرد مثل گرگی تن هر بره که آن هم نبرد بعد آن گاه بیاید بزند سر به شکار مثل این خاطره ها تکه ای از جان ببرد
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ بی ولای مـرتضی مـعنا نـدارد زندگی من به دنیا آمدم تا بنده‌ی حیدر شوم ━━━━💠🌸💠━━━━ 4⃣ روز تا
♥️✨ امروز بر دريچه قلبم نزول كن لطفی كن و مرا به غلامی قبول كن امروز آمديم كه عيدی به ما دهيد يك گوشه ؛ يك كنار به ما نيز جا دهيد چشمان ما به دست شما خيره گشته اند تا كه مجوز سفر سامرا دهيد...✨🥀
باز کن درهای دل را حضرت مشکل‌گشا عاشقان را مست کن با آن جمال دل‌گشا…
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ امشــب به ســما دُرِّ هــما می‌ریزد چون برگ خزان گناه ماه می‌ریزد از یـمـــن ولــادت امـــام هــــادی رحـمــت ز حــریم کـبـریا می‌ریزد ━━━━💠🌸💠━━━━
🍃 هرکه گمراه شد از عشق، "فلا هادی له" هـرکـه دنـبـال شما بـود، "و انت الهادی"
دلمان تنگ سامرای شماست یک نظر ازشماکفایت ماست دیدن روی ماهتان مولا دست آقایمان امام رضاست ۰
🌷در صحن هدایت🌷 شکفته بذر نیاز از کویرِ هر بَندم میان صحن هدایت دخیل می بندم ببار حضرت باران، ببار حضرت نور که قطره‌های تو از خستگی بشویندم ببار حضرت باران ببار عمری شد که بغض‌ها به مرور زمانه کُشتندم خدا به جای خود اما به عشق زنده شدم قسم به نام تو محصول این فرآیندم قسم به نام بلندت امام هادی جان که داده نور تو با کردگار پیوندم به محض اینکه به چشمم دو قطره اشک آید نگاه می کنی‌ام مهربان و می‌خندم به نام حضرت هادی به نام حضرت عشق به نام او که از او بر لب است لبخندم بد است اینکه به گمراهی‌ام ولی قلباً از اینکه هادی من عشق توست، خرسندم به شوق عشق تو از هرچه نیست آزادم به لطف مهر تو در آنچه هست دربندم گناه کردن و شرمنده گی بد است اما چه خوب شد که به پای شما سرافکندم درود حضرت خورشید در طواف شما دعا کنید که با ذره ها بپیوندم احمدرفیعی وردنجانی
امشب به هر قافله آوای منادی است هنگام سحر گشته و بهر همه شادی است آمد به زمین جواد را روشنی چشم میلاد پر از سرور و فرخنده هادی است 🌹🌹🌹