eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در میان چشم ها عشق است تنها چشم تو چشم هایم را درآورده ست از پا چشم تو از همان درس دبستان چشم تو آموختم چون نوشتم بعد چندین آب بابا چشم تو! شاکی اند از برق چشمت کل دنیا مثل من ماه عینک می زند وقتی شود وا چشم تو پلک هایم ابر، وقت گریه ام با یک نگاه باردارش میکند این ابرها را چشم تو طاق ابروی تو قدس و کعبه ام چشمان تو وقت سجده پشت من ابرو و بالا چشم تو چشم من وقت سحر چشم انتظار چشم تو چشم تو وا که شود حی علی تا چشم تو کاش میشد لحظه ای با چشم تو خلوت کنم ای خدا... من باشم و تنهای تنها چشم تو
با نگاهم چه سخنها به نگارم گفتم حیف او ناشنوا بود و نگاهم نشنید!
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ تکان‌دهنده‌ترین شعرت ای رفیق! کجاست؟ بخوان! بخوان! هوسِ زیر و رو شدن دارم... ━━━━💠🌸💠━━━━
زندگانی شد تلف سودی نیامد زان بکف نیست از کس شکوه ام از خود زیان آید مرا هر که بخشد جرمی از کس بگذرند ازجرم او میکنم من اینچنین تا آنچنان آید مرا کاشانی
ش‍‌رحِ دوری گر ده‍م در ن‍ام‍ه از تأثیر آن ح‍‍‌رف‍‌ه‍‌ای م‍‌تّ‍‌ص‍‌ل از ه‍‌م ج‍‌‌دا خ‍‌واه‍‌م ‌ن‍‍‌وش‍‌ت...!
اگرچه بود و نبودم یکی‌ست، باز مباد تو را عذاب دهد -گاه- جای خالیِ من!
از ما مپرس حاصل مرگ و حیات را در زندگی به خواب و به مردن فسانه‌ایم
تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت چون عمه‌ات به صبر نداری قرینه ای
دلم گرفته برایت، زبان سادهٔ عشق است سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت
. راهی به خلوت دل جانانم آرزوست… 🌾
نخواهی که نفرین کنند از پَسَت نکو باش تا بد نگوید کَسَت
هنوز آن که نشینیم با تو، در سینه‌ست هنوز در دل من آن هوای دیرینه‌ست...
دل ز تن بردی و در جانی هنوز دردها دادی و درمانی هنوز...
گفت از تو یاد می‌کنم؛ اما وفا نکرد یادش بخیر؛ یارِ فراموشکار ما 
مکانم لا مکان باشد نشانم بی نشان باشد نه تن باشد نه جان باشد که من از جان جانانم
جهان بازی گری داند مکن با این جهان بازی که در مانی به دام او اگرچه تیز پر بازی
در دلم غوغاست، اما رازداری بهتر است چشم می دوزم به در؛ امیدواری بهتر است
جمیله‌ایست عروسِ جهان، ولی هُش دار که این مُخَدَّره در عقدِ کس نمی‌آید
از دوست به یادگار دردی دارم کان درد به صدهزار درمان ندهم
شب بخیر غارتگر شب های بی مهتاب من منتی بر دل گذار امشب بیا در خواب من..
صددانه این تسبیح یک جمله به من میگفت یک بار تو عاشق شو! یک دانه شدن با من
جاۍ مهتاب، بہ تاریڪےشب ها تو بتاب من فداۍتو، بہ جاۍ همہ گلها تو بخند
دل من در سبدی، عشق به نیل تو سپرد نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
درون چو پاک شود از کدورت اغیار تو خواه جامه اطلس بپوش، خواه پلاس
گر شاخه‌ی امیدم بشکسته، ریشه دارم باران رحمتی کو، کز نو جوانه خواهم
تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
من آن نِیَم که دهم نقدِ دل به هر شوخی دَرِ خزانه، به مهر تو و نشانه توست
شانه کمتر زن که ترسم بشکند آن تار زلف تار زلف توست اما رشته ی جان من است..
جز در دلِ من جاے دگر برتُـوحرامـ است… ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سلام عصرتون دلپذیر