eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی کاش یارب که نیفتد به کسی، کار کسی هر کس آزار منِ زار پسندید ولی نپسندید دلِ زار من آزارِ کسی آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد هر که چون ماه برافروخت شبِ تارِ کسی سودش این بس که به هیچش بفروشند چو من هر که باقیمت جان بود خریدار کسی سود بازار همه آه سرد است تا نکوشید پس گرمی بازار کسی غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید کس مبادا چو من زار گرفتار کسی تا شدم خار تو رشکم به عزیزان آید بار الها! که عزیزی نشود خوار کسی آنکه خاطر هوس عشق و وفا دارد از او به هوس هر دو سه روزی است هوادار کسی لطف حق یار کسی باد که در دوره ما نشود یار کسی تا نشود بار کسی گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی شهریارا سر من زیر پس کاخ ستم به که بر سر فتدم سایه ی دیوار کسی
عاشق شدن چه حال غریبی ست، خوب من! لرزیدنِ نگاه و و دست و شانه هاست.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌
‌ ‌‌‌ من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هر آن‌چه کند از تو ام جدا نکند صفای دل توئی و دل زهر چه داشت صفا صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند جواب ناله دل‌های خسته بر لب تو است که را صدا کند آن کو تو را صدا نکند هزار مرتبه حیف از نماز مرده بر او که زنده ماند و جان در رهت فدا نکند رضا مباد خدا از کسی که در همه عمر تو را به قطره اشکی ز خود رضا نکند رهایی همه عالم بود به دست کسی که هر چه بر سرش آید تو را رها نکند کشیدم از دو جهان آستین که دولت عشق مرا به جز در این آستان گدا نکند کسی که خاتم خود را دهد به دشمن خود چگونه از کرم خود نگه به ما نکند گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم بمیرم و نروم کربلا خدا نکند تو درد داده‌ای و تو درد منی به جز تو درد مرا هیچ‌کس دوا نکند هزار مرتبه میثم اگر رود سردار به جز علی و به جز آل را ثنا نکند ‌ ‌‌‌‌
بر کشور ما دست ید الله علی هر راه رَوی خطاست جز راه علی سرباز ولایتیم و فرمان بر او گور پدر دشمن و بدخواه *
: دستی که عشق را به تو پیوند داده است بی‌شک به کعبه فرصت لبخند داده است مولا! تو کیستی که نبی، آبروی خلق معبود را به نام تو سوگند داده است حافظ خبر نداشت جهان وقف مرتضاست از کیسه ی‌ خلیفه سمرقند داده است! بی‌شک گره زده است زمین را به دستی که مرتضی به خداوند داده است سید حمیدرضا برقعی
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد شاید این باغچه ده قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز مخفی شدنش نیز تعادل دارد یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد ...
شکر خدا که نام علی در اذان ماست ما شیعه ایم و عشق علی هم از آن ماست ذکر علی عبادت مختص شیعه است این اسم اعظم است که ورد زبان ماست با هر نفس علی شده ذکر لبم مدام این "یا علی" همیشه رفیق لبان ماست از "یا علی" زبان و دهان خسته کی شود؟ اصلاً زبان برای همین در دهان ماست دنیا و آخرت بخدا نیست جز علی بغض علی جهنم و حبّش جنان ماست ما را گمان کنم ز علی آفریده اند عشقش سرشته در گل ما، بند جان ماست ما شیعه زاده ایم، خدا را هزار شکر این شیعه زادگی شرف خاندان ماست ما علی شده ایم و بدون شک این هم ز پاکدامنی مادران ماست ما را چکار غیر علی را؟ فقط علی آری علی علی بخدا آب و نان ماست پیرم که سایه اش همه دم مستدام گفت: عشق علی همیشه و هرجا نشان ماست
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی در شأن چشم‌های تو پیدا کنم، نشد گفتند عاشق که شدی؟ گریه‌ام گرفت می‌خواستم بخندم و حاشا کنم، نشد بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد شاعر شدم که با قلم ساحرانه‌ام در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد
گیرم که بی‌دلیل دلت را شکسته‌ام اما به غیر تو به کسی دل نبسته‌ام زنجیر عقل راه مرا بر تو بسته بود این بند را به شوقِ تو از پا گسسته‌ام
یوسف شود، آن کس که خریدار تو باشد عیسى شود، آن خسته که بیمار تو باشد از چشمۀ خورشید جگر سوخته آید هر دیده که لبْ تشنه دیدار تو باشد
بخشیده‌ام او را به رقیب و نتوان گفت از آنچه به روز منِ بخشنده گذشته
گرمِ کسی بمان، که خودش استوار بود خورشید، پشتِ کوه درآمد، نه هرکسی'!
هیچ جز تکیه به خوش‌عهدی ایام نبود اشتباهی که دلم گردن دنیا انداخت مثل سهراب دلم از همه عالم که گرفت قایقی ساخت و یک روز به دریا انداخت
به قدر پایه‌ی دار است اوج معراجم اگرچه خلق گمان می‌کنند حلاجم به ذره ذره‌ی این ساعت شنی بنگر ببین چگونه زمان می‌برد به تاراجم دلم بیاد کسی می‌تپد بیا ای دوست! بیا که من به تو بیش از همیشه محتاجم بیا که دست بشویم ز پادشاهی خویش بیا که ملعبه‌ی کودکان شود تاجم امیدوار چونان قایقی در این توفان به شوق غرق شدن رهسپار امواجم
یا رب آن یوسف گمگشته به من باز رسان تا طربخانه کنی بیت حزن باز رسان ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف این زمان یوسف من نیز به من باز رسان شهریار
رقیب گفت: که افتاده ام مرا بردار؛ دعاش کردم و گفتم:خدا برت دارد!
. ای کاش به درد من تو باشی مرهم نه اینکه بـریـزی به غـذای من، سم اینقـدر تناقض است در چشمانت؟ هم عـلت سـرماخـوری و هم شلغم! خلاصه درد و دوای من تویی 😁
دیگر ز کریمی خدا هیچ نخواهیم! معشوق سرش را به سر شانه ما زد😃 🖇💌
تو یکی از شعراش می‌گه: "رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد" یعنی به که تو بغلت حسادت میکنم! ☺️👌 ➫℘࿐჻ᭂ⸙
می‌‌زدم گل به خودی در فوتبال عشق تو وقت‌هایی که به قصد دلبری خنداندمت😁 🖇💌
🌾‏صبح مے خندد و باغ از نفس گرم بهار مےگشاید مژه و مے شکند مستے خواب صبح بخیر💫
نفسم بندِ نفس های پُر از مهر تو شد دل پاییزی من عاشق آذر شده است🍃 🍁🍂🍁🍁🍁🍂🍃🍁🍁🍂🍁🍂 سلام صبحتون قشنگ اهالی ژیوار✋ وارد آذر ماه 1401شدیم امیدوارم حال دلتون شاد باشه وروزگار وفق مراد🍁
من نمک گیر تو و اجداد و اولاد توام چون به دست خالــی من آب و نــان دادی حسین رقّـت قلبـم زیـــاد و جسـم و روحـم شسته شد تا ز چای روضه ات یک استکان دادی حسین 💔🥀
اقرار می کنم که در این جا بدون تو حتی برای آه کشیدن ، هوا کم است
سوی او خصمی که تیرانداخته پشه کارش را کفایت ساخته اوست سلطان هرچه خواهد آن کند عالمی را در دمی ویران کند آنکه در آدم دمید او روح را 🌙 داد از طوفان نجات او نوح را + طُرفَةُ العینی جهان بر هم زند
حتي به رغم منظره هايي كه محشرند همواره چشم هاي تو يك چيز ديگرند تنديس يادبود خدا در زميني و اعضاي تو تراشه‌اي از سنگ مرمرند بوسه‌ست نام تك‌تك آن ميوه‌ها كه من در هر زمان بچينم‌شان، باز نوبرند آزادم و در اوج رهايي اسير تو دستان من شبيه به بال كبوترند هرچشم و گوش بسته كه ديدم دچار توست انبوه عاشقان تو هم كور و هم كَرند در عشق جاي داد و ستد نيست، غالبا دل مي‌دهند و در عوضش دل نمي‌برند مارا چه ساده سكه‌ي يك پول مي‌كني اين روزها كه ناز تو را خوب مي‌خرند
کاش آن‌کس که به تو حق قضاوت می‌داد به من سوخته دل فرصت صحبت می‌داد چه نیازی‌ست به خون‌خواهی دشمن وقتی به گنه‌کاری ما دوست شهادت می‌داد دل بریدی زِ من و عهد شکستی، آری عشق هر جا که نباید به تو جرأت می‌داد تا پر و بال بگیری و به جایی برسی چی کسی بیشتر از من به تو فرصت می‌داد؟ هر که از نام تو پرسید همین را گفتم گل سرخی که فقط بوی نجابت می‌داد
دلتنگ تو وُ بهانه هایت هستم بی تاب برای شانه هایت هستم موسیقی تو ترانه عشقم بود من عاشق آن ترانه هایت هستم
حرمت درد درد تو به‌جان خریدم و دم نزدم درمـان تـو را نـدیـدم و دم نزدم از حـرمـت درد تـو ننـالیدم هیچ آهـسـتـه لبـی گـزیدم و دم نزدم
قلب دیوانه به هرحال خطا خواهد کرد رفته ای،پشت سرت باز دعا خواهد کرد