eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
بالاتر از اندیشه‌ی دنیاست زهرا بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا نور خداوند است هر سو بنگری هست سرّ خداوند است، نا پیداست زهرا اهل قیاس او را نمی‌فهمند هرگز آن‌سوتر از مقیاس انسان‌هاست زهرا درس شهادت را حسین آموخت از او مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا در زندگی چیزی برای خود نمی‌خواست هرچه علی می‌خواست را می‌خواست زهرا روزی که مردم وقت یاری خواب بودند پای غریبی علی برخاست زهرا دل را به آتش زد علی تنها نماند افسوس خود در شعله‌ها تنهاست زهرا پروانه‌ها از شعله‌ها پروا ندارند در سیل آتش کوهِ پا برجاست زهرا در انتهای این مصاف نابرابر پیروز میدان بی‌گمان زهراست زهرا... شاعر:
علیهاالسلام 🔹خطبه🔹 صدای لرزش مسجد به چشم می‌آمد چه می‌گذشت که رحمت به خشم می‌آمد چه مسجدی که مصلای ناسپاسی‌ها... چه مسجدی که رکب‌خوردۀ سیاسی‌ها... و منبری که پس از مصطفی مجسمه بود و پنج وعده به جای نماز، همهمه بود زنی صدای قیام زمانه شد آن روز خِمار بست و به مسجد روانه شد آن روز رسید و آه کشید و حماسه برپا کرد رسید و لب به سخن باز کرد، غوغا کرد که آیه آیۀ اعجاز در کلامش بود و بعد حمدِ خداوند، این‌چنین فرمود: قسم به امر خدا آن ارادۀ ابدی منم که فاطمه‌ام، نیست مثل من احدی فَإنَّکُم تَجِدُنَّ محمّداً نَسَبی و لا یَکونُ أباکُم و قد یکونُ أبِی مرور می‌کنم از روزهای تیره و تار تمام واقعه را ای مهاجرین! انصار! در آن زمانه که حرفی نبود از اسلام برهنه بودنتان بود جامۀ احرام در آن زمانه که گنداب نوش می‌کردید سرِ طعام، نزاعِ وحوش می‌کردید در آن زمانه که انسان نبود جز نسیان شب سیاه بشر بود و زوزۀ عصیان طلوع کرد در آن مُردگی سِراج حیات أبِی مُحَمَّدٍ المُصطفی، لَهُ الصّلوات همان که بود شب و روز مهربانِ شما جواب راسخ دشنام دشمنانِ شما امان نداد به غارتگران قافله‌ها لجام زد به دهان چموش غائله‌ها مگر که آیۀ آرامش و سکینه نبود؟! مگر که مایۀ امنیت مدینه نبود؟! دوباره بر سر حُکمش بگو و مگو کردید به جاهلیتِ دیروز خویش رو کردید.. نشسته‌اید به حکم قیام برخیزید سیوف بدر و احد از نیام برخیزید مگر که قبضۀ شمشیرتان شکسته شده؟ مگر که مرکبتان از نبرد خسته شده؟ که با سکوت شما رحلت نبی طی شد و در سقیفه‌تان مرکب علی پِی شد به مرگ می‌گذرد ماجرا پس از پدرم دلم گرفته از این طعنه‌ها پس از پدرم پدر! مپرس چرا این‌قدر شکسته شدم؟ پدر! مرا ببر از این زمانه خسته شدم! لطافت سخنان تو را نمی‌شنوم صدایِ «فاطمه جانِ» تو را نمی‌شنوم فَقَد فَقَدتُکَ فَقدَ السّماءِ رَحمَتَها فَلیتَ قبلَکَ کانَ المَماتِ صادَفَنا چه کرد خطبۀ او با مدینۀ نیرنگ! چه فایده نرود میخ آهنین در سنگ! 📝
دلـم گـرفـتـه و با غـم کـنـار می‌آید بُـزک نمـیـر! که روزی بـهـار می‌آید به این امید نشستم که در ادامهٔ راه رفیـق و همسفری هم‌قطـار می‌آید هرآنچه بذر محبت به سینه می‌‌کارم دوباره خوشهٔ حسرت به بار می‌آید غمی به وسعت دنیا به روی شانهٔ من- نشسته است و به چشم تو خوار می‌آید گلایه از تو ندارم، رفیق نیمهٔ راه! که "بی‌وفایی" و "رفتن" به یار می‌آید! به جان خریده‌ام اندوه و درد را با آه بـرای گـریه همـین‌ها به کـار می‌آید 🌹🌹🌹
محتاج نگاه و با دلی غرق گناه بردیم به نام حضرت نور پناه وا شد گره کور هرآنجا گفتیم یا فاطمه اشفعی لنا عند الله 💔🥀
من ندیدم که شبی پلک بهم بگذاری هرشب از شدت درد کمرت بیداری استراحت کن عزیزم ، بخدا میدانم خسته ای ، بی رمقی ، سوخته ای ، بیماری جان من سعی نکن با کمر تا شده ات محض آرامش من بستر خود برداری سرفه هایت بخدا قاتل جانم شده است بس که خونابه در این سینه ی زخمی داری سعی کن خوب شوی ، ای همه دارایی من زینبت را به چه کس بعد خودت بسپاری مونس خستگی حیدر خیبر شکنی تو نباشی چه کسی میدهدم دلداری
بیا به کوچه‌‌ی دل‌ها، کمی قدم بزنیم سری به خانه‌ی دل‌های پر ز غم بزنیم حریم مِهر، مقدس بوَد بیا با مِهر درون سینه‌ی غم‌دیده‌ها حرم بزنیم مباد آنکه بخشکد به سینه عاطفه‌ها بیا ز اشک محبت به سینه نم بزنیم مباد بی‌خبر از هم شویم وقت ملال بیا به رسم عطوفت سری به هم بزنیم مباد تا که محبت روَد ز خاطره‌ها به مِهر دفتری از عشق را رقم بزنیم بکوش در ره مهر و وفا و نیکی کن مدام گام به راه دل از کرم بزنیم به پایمردی و همت، به وقت حادثه‌ها مدد کنیم و بکوشیم و حرف، کم بزنیم اگرچه اهل دِرم در تغافل‌اند امروز تلنگری ز کرم هم به محتشم بزنیم برای درس گرفتن ز حادثات زمان ، سری به دیده‌ی عبرت به شهر بم بزنیم اگر که منتظر آن عزیز دورانیم که خطّ بطلان بر رنج و بر اَلم بزنیم در این زمانه که اندوه می‌کند بیداد بیا که خانه‌ی بیداد را به هم بزنیم دوباره فتنه به پا کرده است اهریمن مباد تا که به همراه او قدم بزنیم چقدر دم بزنیم از عرب‌ستیزی‌مان بیا که دم، ز وفاداری عجم بزنیم مباد آنکه شود حق مسلمین پامال بیا به وحدت، بر لشکر ستم بزنیم اگر که بیم تقابل بوَد به دل ما را چگونه می‌شود آیا دم از جنم بزنیم؟ اگر که پیرو مولای شیعیان هستیم علیه ظلم بیا تا که دل، به یم بزنیم بیا که گردن کفار را، به وحدت مان به وقت حادثه با تیغه‌ی دو دم بزنیم طلب کنیم می از جام (ساقی) کوثر که پشت پای، ز مستی به جام جم بزنیم سید محمدرضا شمس (ساقی)
🖋️ ورود بی اجازه به خانه حضرت زهرا : سلیم می گویند : به سلمان گفتم آیا بدون اجازه به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها وارد شدند ⁉️ گفت : آری به خدا قسم ، و این در حالی بود که « خمار » نداشت . حضرت زهرا سلام الله علیها صدا زد : « وابتاه ورسول الله » [ ای پدر ، ابوبکر و عمر بعد از تو با بازماندگانت بد رفتاری کردند در حالیکه هنوز چشمان تو در قبرت باز نشده است ] این سخنان را حضرت با بلندترین صدایش ندا می نمود . سلمان می‌گویند : ابوبکر و اطرافیانش را دیدم که می گریستند و صدای شان به گریه بلند شده بود . در میان آنان کسی نبود مگر آنکه گریه میکرد ، جزء عمر و خالد بن ولید و مغیرة بن شعبه . عمر می گفت : ما را با زنان و رای آنان کاری نیست ‼️ 📗 سلیم بن قیس هلالی ، ص ۲۲۹ - ۲۳۰ . ┅═✼@Hedayate_fekri_va_dini✼═┅
تکیه گاهی غیر تو مادر ندارم هیچ وقت آشنایی غیر تو کوثر ندارم هیچ وقت.. خیمه ی امنم شده در زیر معجر فاطمه من پناهی غیر این معجر ندارم هیچ وقت رفت و آمد می کنم در روضه هایت، جا بده نیتی.. بالاتر از نوکر ندارم هیچ وقت من کجا و این حریم باصفا کهف الحصین در حریمت جز دل مضطر ندارم هیچ وقت تو به من آموختی بی بی ولایت پیشه گی رهبری جز حضرت حیدر ندارم هیچ وقت آدمم کن.. جان مولا با نگاه رحمتت.. بی نگاهت حالتی بهتر ندارم هيچ وقت هرچه باداباد وقف تو شدم ام الحسن تکیه گاهی غیر تو مادر ندارم هیچ وقت 🔸شاعر: محسن راحت حق ◾️ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بر همه شما خوبان تسلیت باد◾️
بالاتر از اندیشه‌ی دنیاست زهرا بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا نور خداوند است هر سو بنگری هست سرّ خداوند است، نا پیداست زهرا اهل قیاس او را نمی‌فهمند هرگز آن‌سوتر از مقیاس انسان‌هاست زهرا درس شهادت را حسین آموخت از او مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا در زندگی چیزی برای خود نمی‌خواست هرچه علی می‌خواست را می‌خواست زهرا روزی که مردم وقت یاری خواب بودند پای غریبی علی برخاست زهرا دل را به آتش زد علی تنها نماند افسوس خود در شعله‌ها تنهاست زهرا پروانه‌ها از شعله‌ها پروا ندارند در سیل آتش کوهِ پا برجاست زهرا در انتهای این مصاف نابرابر پیروز میدان بی‌گمان زهراست زهرا... شاعر:
گردنت را می‌شکست آنجا اگر عباس بود..💔
اگر به کشته شدن، عمر من تمام شود بِه است از این که کسی جز "'علی'" امام شود
🏴 سربند یازهرا آن اسم اعظم که نشانی می‌دهندش سربند یازهراست محکم‌تر ببندش هرکس که در سر آرزوی عشق دارد هنگام رفتن با شهیدان می‌برندش بابا! وصیت‌نامۀ هم‌سنگرت کو؟ این روزها خون می‌چکد از بندبندش آقامعلم، قصۀ از آن روزها گفت کردند سالِ آخری‌ها ریشخندش شرمی نکردند از صدای سرفه‌دارش چیزی نخواندند از نگاه دردمندش گیرم عَلم از دست عباسی بیفتد عباس دیگر می‌کند از جا بلندش هرکس به این آسانی اهل کربلا نیست کار حسین است و دل مشکل‌پسندش ✍🏻 🌷
از من نکردی خواهشی نُه سال، زهرا جان حالاکه چیزی‌خواستی تابوت می‌خواهی؟ ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
مرا حلال ڪن دلم چرا ڪه مدتی‌ست من به درد و بغضِ عاشقی، عذاب داده‌ام تو را...
از شبنم اشک گونه‌هامان تر بود تـشـییـع جـنـازۀ گــلـی پرپر بود از منبــر دست‌هــا که بالا می‌رفت در صحن حسینیۀ دل، محشر بود 📝
زاینده است چشمۀ زهرایی رسول باور مکن که سورۀ کوثر تمام شد
آن در که جبرئیل امین بود خادمش اهلِ ستم به پهلوی خیرالنسا زدند 🖤 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای قبله علی! ز چه رو،روبه قبله ای ...🥀
😭😭😭😭😭
ماجرای کوچه و بازار از یادم نرفت دستهایم بسته بود و همسرم را می‌زدند یک نفر با تازیانه دیگری هم با غلاف با تمام زورِ بازو دلبرم را می‌زدند می‌پرد هر شب حسن از خواب می‌گوید پدر خواب میدیدم دوباره مادرم را می‌زدند...
امشب مداح شعری خوند که مکالمه بین حضرت زهرا و حضرت زینب بود. خیلی بادل‌ها بازی کرد دخترم، ارثیه‌ی غربتِ مادر مال تو پر کشیدن مال من، این دو سه تا پر مال تو داغ من مال علی، داغ علی هم مال من حسنین و غم این دو تا برادر مال تو خطبه خونی، توی مسجد مدینه مال من خطبه خوندن، توی کوفه مثل حیدر مال تو خنده ی همسایه ها، تو راه کوچه مال من صدای هلهله و خنده ی لشگر مال تو این سه تا کفن، واسه من و علی و مجتبا زینبم، پیرهن حسین بی سر مال تو قصه ی میخ در و کشتن محسن مال من غصه ی سه شعبه و حنجر اصغر مال تو بوسه های بی رمق؛ این دم آخر مال من بوسه های لب گودال برادر مال تو زخم بستر مال من، اشکای حیدر مال من یک هزار و چندتا زخمِ تنِ بی سر مال تو قتل و غارت مال تو، رخت اسارت مال تو دیدن بزم شراب و می و ساغر مال تو شاعر: امیر عظیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاشو اینجوری منو نده عذاب... بری از پیشم میشم خونه خراب... کَلِّمینی💔