eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ترا من دوست می‌دارم ندانم چیست درمانم نه روی هجر می‌بینم نه راه وصل می‌دانم نپرسی هرگز احوالم نسازی چارهٔ کارم نه بگذاری که با هرکس بگویم راز پنهانم دلم بردی و آنگاهی به پندم صبر فرمایی مکن تکلیف ناواجب که بی‌دل صبر نتوانم اگر با من نخواهی ساخت جانم همچو دل بستان که بی‌وصل تو اندر دل وبال دل بود جانم
اصلا قرار نیست که سرخم بیاورم حالا که سهم من نشدی کم بیاورم دیشب تمام شهر تو را پرسه می‌زدم تا روی زخمهای تو مرهم بیاورم می‌خواستم که چشم تو را شاعری کنم امّا نشد که شعر مجسم بیاورم دستم نمی‌رسد به خودت کاش لااقل می‌شد تو را دوباره به شعرم بیاورم یادت که هست پای قراری که هیچ وقت..... می‌خواستم برای تو بیاورم؟ حتی قرار بود که من ابر باشم و باران عاشقانه‌ی نم‌نم بیاورم کلّی قرار با تو ولی بی قرار من اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم باعث شود به زندگیت غم بیاورم حوّای من تو باشی اگر٬ قول می‌دهم عمراً دوباره رو به جهنّم بیاورم خود را عوض کنم و برایت به هر طریق از زیر سنگ هم شده٬ آدم بیاورم بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت یا باز هم بهانه ی محکم بیاورم
تو از زمان تولد درون من بودی؛ وگرنه عشق که اینقدر اتفاقی نیست ...
اگر دورم ز دیدارت دلیل بی وفایی نیست ... وفا آن است ڪه نامت را همیشه زیر لب دارم ... قصاب_ڪاشانی
یک نامه به نامم ننوشتی مگر آخر کاغذ به سمرقندِ تو ای قند به چند است نرخِ لبِ پُرآبِ تو و شعرِ ترِ من در کشور زیبایی تو چند به چند است حسین_منزوی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
گویند برو تا برود صحبتت از دل ترسم هوسم بیش کُنَد بُعدِ مسافت
پریدی از من و رفتی به آشیانه ی‌کی ؟ بگو کجایی و نوک میزنی به دانه‌ی کی ؟ هوای گریه که تنگ غروب زد به سرت پناه می بری از غصه ها به شانه‌ی کی ؟ شبی که غمزده باشی تو را بخنداند ادای مسخره و رقص ناشیانه‌ی کی ؟ اگر شبی هوس یک هوای تازه کنی فرار کنی از خانه با بهانه‌ی کی ؟ تو مست می‌شوی از بوی بوسه‌ی چه کسی ؟ تو دلخوشی به غزل های عاشقانه‌ی کی ؟ اگر کمی نگرانم فقط به خاطرِ این که نیمه شب نرساند تو را به خانه یکی ... ! ‌✍
دشمنِ دوست‌نما را نتوان كرد علاج شاخه را مرغ چه داند كه قفس خواهد شد؟
دوست که دلخوشی‌ام بود، فقط خنجر زد دشمنان را بسپارید که مرهم بدهند!
به نام عشق، به پروردگار شور و غزل پناه می برم از شر چشم های عسل سپیده سر زد و در کودتای نافرجام شکست خورده دلم چون همیشه، مستاصل چقدر فاجعه بار است رفته ای و هنوز میان عقل و دل من بپاست جنگ و جدل پس از تو زندگی من نشد شبیه قدیم که سخت خاطره هایت مرا گرفته بغل هزار مرتبه کشتم تو را درون دلم هزار مرتبه دل رفت سمت عکس العمل برای این همه جنگ شبانه خواهم برد شکایت از «تو و دل» را به سازمان ملل 📚گیدا
. دکمهٔ پیرهنش، مانده نخش در برود اگر این مرتبه با دکمهٔ خود ور برود کاش که باز شود زودتر این قفل یقه قبل از آن ثانیه که، حوصله‌ام سر برود سینه‌اش معدن گنج است، اگر کشف شود ترسم این است که امنیت کشور برود روسری بسته و ده سال جوان خواهم شد اگر آن پارچه ده سانت عقب‌تر برود! شده‌ام محو لب و خندهٔ او، می‌ترسم همهٔ دلخوشی‌ام لحظهٔ دیگر برود لحظهٔ رفتن او، دکمهٔ اول وا شد ای خدا کاش که تا دکمهٔ آخر برود!
نوازش می‌شود با شانه‌ء تنهایی‌ام مویم به پاس خلوتم خم می‌شود بالای ابرویم خدا را شکر که از لذت تنهایی‌ام مستم خدا را شکر که خالی است از همراه، هر سویم تمام خاطرات خوب و بد را  دور می‌ریزم ندارد استراحت بس‌که پرکار است جارویم به ساعت گفته‌ام خاموش باشد تا خودم باشم مزاحم می‌شود وقتی رسد بانگ النگویم مرا شیرین‌زبانی‌های تو شیرین نمی‌افتد عسل کی داشته مثل سکوت ای دوست کندویم شگفتا بی‌نیازم از تمام عشق‌ورزی‌ها ندارم غم که دیگر برنمی‌گردد پرستویم مرا در خلسه‌ء تنهایی‌ام آرام بگذارید برای هیچ‌کس ای دوستان جا نیست پهلویم
زيباتــر از آنى كه در شعــــرت بگنجانم... اى عضـو عضوت ، واژه هاى بكر زيبايى ...🌿 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خوش است شعر برای تو گفتن، آری اگر به بوسه‌ها، صله‌باران کنی دهانم را... 💋
عطر تنت         آخر مرا               "عطار" خواهد کرد...
من حلالت کرده‌ام رفتی، خدا همراہ تو بی ثمر باشد که باشی و دلت با دیگری
من زنم، دیوانه‌ام، حتّی اگر گفتم برو یک دروغ فاحشم، آغوش وا کن بیشتر!
داریم مگر به غیر الله پناه هستیم به نحوی همه در بند گناه با لطف خدا به حق این ماه عزیز آزادی مان به زودی ان‌شاءالله
🔰 دعای روز بیستم و پنجم ماه مبارک رمضان : 🔹 بسم الله الرحمن الرحیم 🔸اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مُحِبّاً لِأَوْلِيَائِكَ، وَ مُعَادِيا لِأَعْدَائِكَ، مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خَاتَمِ أَنْبِيَائِكَ، يَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِيِّينَ. خدایا مرا در این ماه دلبسته اولیاءات، و دشمن دشمنانت قرار ده، و آراسته به راه و روش خاتم پیامبرانت گردان، ای نگهدارنده دل های پیامبران .✔️
Tahdir joze25.mp3
4.05M
🔰 تلاوت قرآن کریم 💽 تند خوانی ( تحدیر ) 💢 استاد معتز آقایی 📻 صوتی 📕 جزء بیست و پنجم ✔️
باعث رنجش ما یک سخن سرد بس است دل چون آینه را نیم‌ نفس بسیار است
عشق میبازم ڪه غیر از باختن در عشق نیست در نبردی این چنین هر کس به خاک افتاد،بُرد
عاصیی را که سر و کار به دوزخ باشد در بهشت است، اگر دیدهٔ پر نم با اوست
💚🍃 صاحب اشک ندامت غم دوزخ نخورد می‌توان سالم از آتش به همین آب گذشت
امشب اندوه تو بیش از همه شب شد یارم وای از این حال پریشان که من امشب دارم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. یک روز میاید و بماند که چه دیر است روزی که نفهمد که چه گفتیم و که بودیم
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
من یک زنم آزادی ام را دوست دارم ایرانی ام، آبادی ام را دوست دارم در سایه ای مردانه دلگرمم به فردا من همسر مردادی ام را دوست دارم هم مادر و مادربزرگم خانه‌دارند این شغل مادرزادی ام را دوست دارم مُهر مرا از جانمازم باز برداشت با کودک خود شادی ام را دوست دارم می گیرمت ای بچّه آهوی گریزان آهویی و صیّادی ام را دوست دارم دور اتاقش عکس های حاج قاسم طفل دهه هشتادی ام را دوست دارم در شهر، آزادی اسیر این و آن است در خانه ام آزادی ام را دوست دارم
آبادی شعر 🇵🇸
من یک زنم آزادی ام را دوست دارم ایرانی ام، آبادی ام را دوست دارم در سایه ای مردانه دلگرمم به فردا م
بزرگوارانی که این شعر رو تو کانالهاشون قرار دادند ظاهرا بیت سوم اخر مصرع اول خانه‌دارند درسته نه خانه دارند‌ این دوتا کلمه دوتا معنی می‌ده
پای را کاش غم از روی گلو بردارد تا نفس راست شود یا دل ابری، بارد گرچه در قهقهه ی مردم این شهر خراب گریه ی مرد زمین خورده تماشا دارد دشمن و دوست ندارد که دمادم بر پشت هرکسی آمده یک خنجر نو می کارد وعده ی عقده گشایی است خجالت نکشید کم نگفتید مرا آنچه که می آزارد هیچ کس غیر خداوند،در این ظلمت و نور نتوانست سر از کار شما در آرد 📚گیدا
گذار رابطه افتاد کوچه‌ی بن‌بست تو جازدی... به سلامت... ولی خدایی هست... به گریه بدرقه‌ات کردم و دلم خون شد برای دلخوشی‌ام هم تکان ندادی دست شبیه شیشه‌ی عطرِ شکسته شد این عشق خیال وخاطره از بوش مدتی سرمست بخند تا که بخندد زمانه حرفی نیست تمام بغض غزل با گلایه شد پیوست اگرچه تلخ...ولی باتو خوب فهمیدم نمی شود به حضور حبابها دل بست 📚گیدا