عشق را درمن دمیدی، کاش میدیدی ز من
بعداز آن طوفان ویرانگر چه باقی مانده است...!
#فاضل_نظری
تو را آنگونه میخواهم که باغی باغبانش را
شبیه مادر پیری که می بوسد جوانش را
#علی_سلیمانی
سینه ام این روز ها بوی شقایق میدهد
داغ از نوعی که من دیدم تو را دق میدهد
#کاظم_بهمنی♥️
گفتی غزل بگو ! چه بگویم ؟ مجال کو ؟
شیرین من ! برای غزلْ شور و حال کو ؟
پر میزند دلم به هوای غزل ، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست ، بال کو ؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو ؟
تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِ سرآغاز سال کو ؟
رفتیم و پرسشِ دل ما بیجواب ماند
حالِ سوال و حوصلهی قیل و قال کو ؟
#قیصر_امین_پور
به گلو بغض و به لب اشک و به آغوشم درد
شانهای نیست ولی شکر که دیواری هست!
#هخا_هاشمی♥️
هر لحظه نگو: "میروم از شهر خیالت"
بگذار نگاهم به تو "پیوسته" بماند
#معصومه_سلیمی
آب وجارو کرده ام باز این دل دیوانه را
تا نمردم از غم چشم انتظاری... دربزن
#لاادری
هر ڪہ در ؏ـاشقی قدم نزده اسٺ
بر دل از خون دیده نم نزده اسٺ
او چہ داند ڪہ چیسٺ حالٺ ؏ـشق
ڪہ بر او ؏ـشق، ٺیر غم نزده اسٺ...
؟؟
🍃
گرچه از عشق فقط لاف زدن را بلدیم
جز دَر خانه ی ارباب دَری را نزدیم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🍃
نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
امّا گِله بیشمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان
تنها همه «انتظار» داریم از تو
#جلیل_صفربیگی
•🍃😔
من این چشمی که رویت را نمیبیند نمیخواهم
که یعقوبی که یوسف را نبیند، کورتر بهتر!
😔🍃
گفته بودی که بگو از چه به هم ریخته ای؟
تو بگو قلب مرا با چه برانگیخته ای ؟
#نسیم عطایی
دلم بیت الغزل باشد وجودم شعر
سرم پر واژه و بود و نبودم شعر
جهان شعریست پر معنا و بی همتا
خدایم شاعر و ذکر سجودم شعر
ز چشم و ابرویت دیدم رباعی را
غم جان مثنوی گشت و سرودم شعر
تو احساسی ترین گلواژه ام هستی
رسیدم چون به نام تو، ربودم شعر
اگر الهام چشمانت نبود هرگز
نمیشد چشمه ی گفت و شنودم شعر
تو اقیانوس احساسی نگاهی کن
منم یک قطره ی بی تاب و رودم شعر
اللهم عجل لولیک الفرج
هر که را دور کنی دور و برت می آید
از محبت چه بلاها به سرت می آید
بنشینی دم در کوچه قرق خواهد شد
بروی جمعیتی پشت سرت می آید
تا که در دسترسی از تو همه بی خبرند
تا کمی دور شوی هی خبرت می آید
دل به مجنون شدن خویش در آیینه نبند
صبر کن ، عاشق دیوانه ترت می آید
من آشفته به "پای تو" می افتم اما
موی آشفته فقط تا "کمرت" می آید!
خون من ریخت نیفتاد ولی گردن تو
گردن من به مصاف تبرت می آید
روز محشر هم اگر سوی جهنم بروی
یک نفر ضجه زنان پشت سرت می آید..
خودم را میزنم مانند احمق ها به نادانی
که بابا بیخیال او دوستت دارد نمی دانی
مدام از شانه ی خودکار بالا میروم هر شب
برایت شعر میگویم تو اصلا شعر میخوانی؟