بکش به روی سرم دست مهربانت را
که باز حس کنم آن لطف بیکرانت را
عجیب نیست از این "چشمِ هرچه را دیده"
ندیده است اگر جلوهی عیانت را
غریبه راه ندارد به خلوتت اما
به روضه یافتهام بارها مکانت را
"رواق منظر چشم من آشیانهی توست"
کرم نما و نگاهی کن آشیانت را
به این امید که باشم اسیر دستانت
کبوترانه رها بودم آسمانت را
هزار جاده مرا میرسانَدَم تا عشق
اگر که گم نکنم راه جمکرانت را
به زیر سایهی الطاف تو بزرگ شدم
مگیر از منِ کوچک، تو سایهبانت را
بگو حسین و درآور دوباره اشک مرا
که سیر گریه کنم چشم روضهخوانت را
#محمدحسن_بیات_لو
دیریست که از روی دل آرای تو دوریم
محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم
✍ #هوشنگ_ابتهاج
بیهمگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود ...!
#مولانا
لبخند میزدم که نفهمند عاشقم
شادی نقاب بود و کسی باورش نشد
#مجید ترکابادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارباب مدتهاست که چشم انتظارم
از کل دنیا کربلا را دوست دارم
ای شاه عالم من گدای رو سیاهم
آقا اجازه هست که چیزی بخواهم؟
امسال اگر که راه دارد، فصل پرواز
با کاروان اربعین راهی شوم باز؟
#کربلالازمم
#ناهید_خلفیان
به آن کسیکه بُوَد مایل بهشت بگو
تورا بهشت مرا سایهی لوای حسین ...
#شوقی_اصفهانی
تا بر دلم خیال تو تصویر میشود
یادت به پای خاطره زنجیر میشود
مهر گیاه عشق تو، چون بذر بی زوال
بر سینه مینشیند و تکثیر میشود
وقتی نگاه میکنم این کوچ تلخ را
در سینه بغض آه، گلوگیر میشود
آن قطره های سرخ که از نیزه میچکد
خورشیدِ روی توست که تفسیر میشود
تصویر شهر شام چنان بغض کربلا
در خاطرم چو کوه زمینگیر میشود
چون کوچ یک پرنده ز پاییز فصل سرد
زین شهر غم گرفته، دلم سیر میشود
بی آفتابِ روی تو هر روزِ من به چشم
دیواری از شب است که تصویر میشود
مویم اگر سپید شد و قامتم خمید
اینجا جوان هم از غم تو پیر میشود
ما را بخوان دوباره به باغ نگاه خویش
آن روز میرسم که دگر دیر میشود
#غلامرضا_شکوهی
صلیاللهعلیكیااباعبدالله !🥀•°
سلام میکنم از دور بر تو و حرمت
سلام من به بلندای بیــرق و علمت
ســــروده اند فراوان بــرای تو اما
هنوزنقشکتیبهاستشعرمحتشمت
#محمدحسن_بیاتلو
#امام_حسین
#اربعین
کاش یک لحظه شوم کودک و خوابم ببرد
فارغ از هرچه به گهوارهی لالایی تو
#حسین_منزوی
بعد از سلام عرض کنم خدمت شما
ما نیز آدمیم بلا نسبت شما
بانوی من زیاد مزاحم نمی شوم
یک عمر داده است دلم زحمت شما
باور کنید باز همین چند لحظه پیش
با عشق باز بود سر صحبت شما
بانو هنوز هم که هنوز است به دلم
سر می زند زنی به قد و قامت شما
این خانه بی تو بوی بد مرگ می دهد
با هیچ چیز پر نشده غیبت شما
انگار قرن هاست که کوچیده ای و ما
بر دوش می کشیم غم غربت شما
ما درد خویش را به خدا هم نگفته ایم
تا نشکنیم پیش کسی حرمت شما
من بیش از این مزاحم وقتت نمی شوم
بانو خدا زیاد کند عزت شما!
#جلیل_صفربیگی
.
دیوان چشمت شعرهایی ناب دارد
آرایههایی دلکش و جذاب دارد
باغ رخت ای حسرت جان بهاران!
گلهای اعجابآور و شاداب دارد
صندوق لب را باز کن تا دُر بریزی
دُرج کلامت گوهر نایاب دارد
عشق و پرستش نیستتد از هم مجزّا
در طاق ابرویت دلم محراب دارد
قاب خیالم میزبان صورت توست
شبهای غم این پنجره مهتاب دارد
از حافظ و سعدی چرا بیتی بخوانم؟
دیوان چشمت شعرهای ناب دارد
#زینب_نجفی
#راجی
کسی که
مورد حسادت
واقع شده
بدونه کار
مهمی
انجام داده
که باهاش اینطور رفتار دارن
به دیدارم نمیآیی چرا؟ دلتنگِ دیدارم...
همین بود اینکه میگفتی وفادارم وفادارم؟!!
تو آن لیلا که لیلا هم بیابانگردِ عشقت شد
من آن مجنون که مجنون نیز حیران مانده در کارم
برای هر طبیبی قصهام را شرح دادم گفت:
چه میخواهی؟ که من خود عاشقم، من خود گرفتارم
از آن گیسو که در دستِ رقیبان رایگان میگشت
اگر یک تار مو هم میفروشی من خریدارم !
زمانی سایهام بر خاک و حالا سایبانم خاک !
مرا در آسمان میجویی و من زیر آوارم...
#سجاد_سامانی
ز درد و داغِ محبت مگو به مرده دلان
تنور ســـــرد سزاوارِ بستنِ نان نیست....
#صائب_تبریزی 🌱
حرف از سفر زدم كه بگويد " بمان نرو"
چيزى نگفت جز :"به سلامت ، سفر بخير"
#محمد_شیخی 🌾
آتشی بودی و هر وقت تو را میدیدم،
مثل اسپند، دلم جای خودش بند نبود...!!
#کاظم_بهمنی 🌾
تقدیم به شهدای مظلوم فراجا...
تا حس خوبِ امنیت شد قسمتِ ما
یک عده را ایثارِ جان سهم است تنها
تا جان این ملت ز بیم آسوده باشد
در کف گرفتند این عزیزان جانشان را
دنیای ما تا هیچ رنگِ غم نگیرد
شستند دست خویش را از دارِ دنیا
تا بچههای ما غمِ بابا نبینند
شد حسرتِ فرزندهاشان مهرِ بابا
مردانِ مردی که به شوقِ وصل ماندند
در پای عهدِ خویشتن با حقتعالی
لبخندشان وقت شهادت هرچه زیباست
از خود گذشتنهایشان بودهست زیبا
آنانکه ایران را حرم دیدند و با عشق
در راه حفظش جان خود کردند اهدا
نه اتفاقی نیست امنیت!، که بهرش
عمری بها با خون خود دادند گلها
پایِ درخت اقتدار مکتبِ عشق
جاری شده خون شهیدان فراجا
#شهدای_فراجا
#احمد_رفیعی_وردنجانی
خیس بارانم ولی , چیزی نمیخواهد دلم..
سردو لرزانم ولی , چیزی نمیخواهد دلم..
سقفِ دل محکم شده امن است جایِ یادِ تو..
سخت ویرانم ولی, چیزی نمیخواهد دلم..
سربه سر هر لحظه هرجا جایِ پایِ خاطرات..
درد بر جانم ولی, چیزی نمیخواهد دلم..
هرقدم ، بن بست گویا راه من را بسته است..
زنده میمانم ولی , چیزی نمیخواهد دلم..
بغض دارم در گلو ، حسرت به دل ماندم ببین..
شعر میخوانم ولی , چیزی نمیخواهد دلم..
گرچه تن زخمی تر از ابر بهارانم کنون..
مثلِ طوفانم ولی , چیزی نمیخواهد دلم..
خسته ام هر استخوانم لایِ زخمی کهنه است..
سخت گریانم ولی , چیزی نمیخواهد دلم..
فریدون_مشیری✨
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان
که دل اهل نظر برد که سریست خدایی
پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
این توانم که بیایم به محلت به گدایی
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی
روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا
در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد
که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی
خلق گویند برو دل به هوای دگری ده
نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی
#سعدی
به حسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد
تو را در این سخن انکارِ کارِ ما نرسد
اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمدهاند
کسی به حُسن و ملاحت به یارِ ما نرسد
به حق صحبت دیرین که هیچ محرمِ راز
به یارِ یک جهتِ حق گزارِ ما نرسد
هزار نقش برآید ز کِلکِ صُنع و یکی
به دلپذیری نقشِ نگارِ ما نرسد
هزار نقد به بازارِ کائنات آرند
یکی به سکهٔ صاحب عیارِ ما نرسد
دریغ قافله عمر کان چنان رفتند
که گَردشان به هوایِ دیارِ ما نرسد
دلا ز رنجِ حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطرِ امیدوارِ ما نرسد
چنان بِزی که اگر خاکِ ره شوی کس را
غبارِ خاطری از رهگذارِ ما نرسد
بسوخت حافظ و ترسم که شرحِ قصه او
به سمعِ پادشهِ کامگارِ ما نرسد
#حافظ
ای فصل غیر منتظرِ داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من
ای مطلع امید من، ای چشم روشنت
زیباترین ستارهٔ هفتآسمان من
حس کردنیست قصهٔ عشقم نه گفتنی
ای قاصر از حکایت حُسنت بیان من
با من بمان و سایهٔ مهر از سرم مگیر
من زندهام به مهر تو ای مهربان من!
کی میرسد زمان عزیز یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
نامی که چون کتیبهست بر سنگ روزگاران
یادش اگرچه خاموش، کی میشود فراموش
#حسین_منزوی
لبم درگیر نام تو خودم درگیر رویایت
تمام حجم قلبم را گرفته یاد زیبایت
منم در حسرت زائر شدن این اربعین آقا
بده اذن زیارت به گدای بیسر و پایت
#مستان_بروجردی
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم...
#حسین_منزوی
دردم دهی به فصلی، درمان کنی به وصلی
ماتم که بر چه اصلی، درد و دوایم از توست؟!
#منزوی
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند
قاب عکس توست اما شیشه عمر من است
#حسین_منزوی
چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت
ولی به فکر پریدن بود
#منزوی