eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
. از برای غم من سینهٔ دنیا تنگ است  بهر این موج خروشان دل دریا تنگ است   تا ز پیمانهٔ چشمان تو سرمست شدم  دیگر اندر نظرم دیدۀ مینا تنگ است بس‌که دل در سر گیسوی تو آویخته است  از برای دل آشفتهٔ ما جا تنگ است   گفته بودی که به دیدار من آیی ز وفا  فرصت از دست مده وقت تماشا تنگ است سر بدامان تو زین پس نهم و ناله کنم  بهر نالیدن من دامن صحرا تنگ است مگر امروز به بالین من آیی که دگر  عمر کوتاه مرا وعدهٔ فردا تنگ است خندۀ غنچه فرو مرد ز بیداد خزان  چه توان کرد که چشم و دل دنیا تنگ است
اگر کسی در این عزا جوان مو سفید شد خوشا به حال عمر او که عبد رو سفید شد
با کوله‌ی پر از غزلم رو به جاده‌ام همراه من شده‌ است دل خانواده‌ام با شور و شوق سوی حرم پیش می‌روم شعری که گفته‌ام شده پای پیاده‌ام این عاشقانه‌‌ها همه از عشق ناب اوست غیر از حسین، من به کسی دل نداده‌ام در این مسیر اشک گذرنامه‌ام شده است اذن زیارتم شده اشعار ساده‌ام این حس ناب چیست؟ به جز دوست داشتن محکم شده به عشق تو بند اراده‌ام از شارع الغزل شده‌ام زائرت حسین با دل مقابل حرمت ایستاده‌ام
سفر کرب و بلا و قدم اول راه زدن مهر حسین و قلمِ عفو گناه همهٔ خوبیِ این راه به یادم مانَد چه کنم با بدیِ بعد سفر،قلب سیاه سر به راه تو شدن وای چه حالی دارد حیف بعد از تو شده حال دلم حسرت و آه
اگر روزی بدست آرم سرِ زلفِ نگارم را شمارم مو به مو شرحِ غمِ شب‌های تارم را... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌ چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست دو دیده ام مُژه بر هم دمی اگر بزند...
چه آشنا نگهی داری ای رمیده غزال خدا نگـاه تو را با کـسی آشنا نکند..‌.
قحطی عشق و غزل آمده است در جانم جمعه شد باز دلم حال و هوایت دارد..
درد و غم و اشک باهم آمیخته‌اند سرها که به آغوش غم آویخته‌اند آن قافله که اسیر غربت بودند از روی کجاوه بر زمین ریخته‌اند
با موسوم اربعین رسیده سر تو جان گریه کند به غربت خواهر تو پایان مصیبت و مسیر روضه آغاز شود دوباره در پیکر تو
در چای تو قند می شوم اما تو... در قلب تو بند می شوم اما تو... در خواب کنار من نفسهایت بود از خواب بلند می شوم اما تو...
جهان جز عشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار اگر جایی به حال خویش باید گریه کرد اینجاست
سلام ای دخترِ خانی که می آیی به جنگِ من نمی ترسی مگر از غرشِ تیرِ تفنگِ من؟ تنت ترمه، قدت بالا، لبت شعله، رخت محشر مسلح کرده ای خود را گُلِ خوش آب و رنگِ من به سر داری مرا غارت کنی با نازِ چشمانت امان از خوش خیالی هایِ تو ماهِ قشنگِ من! غزالِ خوش خرامانی ولی شاید نمی دانی کمین کرده سرِ راهِ عبورِ تو پلنگِ من همه با برنوِ قنداق نقره می شناسندم هدر هرگز نخواهد رفت حتی یک فشنگِ من برای عبرتِ تاریخ، خیلی حرفها دارد دو شاخِ پازنی که مانده رویِ تخته سنگِ من فرار از دستِ من؟ هرگز! خودت را خسته کمتر کن شکاری چون تو را از دست دادن هست ننگِ من ببین کِی گفته ام تسلیم خواهی شد در آغوشم تو که با لشکری از ناز می آیی به جنگِ من بلایی بر سرت می آورم با بوسه هایم که... خدا رحمت کند امشب که می افتی به چنگِ من
بگــــــــــذار که آرام بماند سر جـایش شوخی سر مـــوجودیتش هیچ ندارد در لانه‌ات ای مـــوش منافق بنشین‌و کاری نکن این گربه سرش شاخ درآرد ✍
1_5151914511.mp3
10.18M
🔊 | . 😭💔🕊 📝 یا اباصالح پس کی می‌آیی؟ 👤 حاج‌مجتبی ◽️ عج
آبادی شعر 🇵🇸
🔊 #صوتی | #واحد. 😭💔🕊 📝 یا اباصالح پس کی می‌آیی؟ 👤 حاج‌مجتبی #رمضانی ◽️ #امام_زمان عج
🍃🌼🍃 🌼🌸 🍃 ای خاک عالم بر سرم هستی که روزی میبرم من در عوض نالایقم دارم چو بد ها میپرم من را بزن یا اینکه یک چیزی بگو در خود نریز داری به قرآن حق اگر جایم گذاری از حرم من بی تو میمیرم دروغی بر زبانم گشته است من زنده ماندم بی تو آه اما گذشت آب از سرم من بد درست اصلا ولی اینطور نبودم از نخست باید که شست آلوده را با دست تو چشم ترم محض خدا،جان علی، پهلوی زهرا جان بیا چون بچه ها و این جوانان،راه پیری میبرم آقا چه پیران و جوانانی که زیر خاک را جای تو دیدند و نمیخواهم چنین در باورم پس کی اباصالح میایی ای صراط مستقیمم من در به در گشتم یتیمی از یتیمان بدترم الحق که نامردم فرج را بی فرج کردم که یک سیلی برای دین نخوردم درد دارم آخرم در کوچه حیران میشوی سوی بیابان میروی بد کرده ام آقای من،تاوان برای لاجرم؟!😔 🍃 🌼🌸 🍃🌼🍃 @abadiyesher
دلتنگ قبـور عتباتیـم همه در حسـرت امضـای براتیـم همه طوفان زده ایم و در هیاهوی زمین محتاج سفینـة النجـاتیم همه
شکوفه ریخت،‌چمن پیر شد، بهار گذشت نیامدیّ و بهارم به انتظار گذشت... 🌿
بر من ببخش گاه چنان دوست دارمت کز یاد می‌برم که مرا برده‌ای ز یاد... 🌿
‏روا نبود دلی را چنین بیازاری ‏که خالی از دگران بود و از تو آکنده .. 🌿
دیدمش.. گفتم منم.. نشناخت او..! 🌿
گاه گاهى با خودم نامهربانى ميكنم ... با خودم لج مى كنم با غم تبانى ميكنم مى نشينم چاى مى نوشم كنار پنجره ☕️ بى كسى هاى خودم را ديدبانى مى كنم .. آب میريزم به روى خاك گلدان هاى خشك آب پاش خانه را دارم روانى مى كنم🚿🪣 چشم میدوزم به دستانى كه در دست تو بود خاطرات رفته ام را بازخوانى مى كنم ...🪶 بى نشانى رفتى و دلتنگ ماندم چاره چيست نامه ها را مى نويسم بايگانى مى كنم ...📨 آه حالا كه خودت اينجا كنارم نيستى.. در كنار عكس تو شيرين زبانى ميكنم
یڪ غزل آوردہ ام ، یڪ بوسہ جایش میدهے ؟ بوسہ اے ڪشدار و شیرین ، در بهایش میدهے ؟ با غزل هایم براے تو دعاها خواندہ ام یڪ دو جملہ در جواب این دعایش میدهے ؟ واژہ هارا در هوایت پیش و پس هے ڪردہ ام گاہ گاهے یڪ نگاهے در هوایش میدهے ؟ ادعاے عشق دارد این دل واماندہ ام یڪ بناگوش و زبان در ادعایش میدهے ؟ یڪ غزل آوردہ ام ، اردیبهشتے ، رنگ یاس یڪ شڪوفہ از لبانت در ازایش مید هے ؟ یڪ غزل دارم شراب اصلے شیرازے است ڪوزہ اش ازآن تو ، جامے بہ پایش میدهے ؟ زلف یلدایت حریف بیت هایم میشود ؟ وصلہ اے از آن شب شیرین بہ جایش میدهے ؟ لهجہ شیرازے ات از من ، غزل از آن تو یڪ دو تا گلواژہ ڪاڪو ، در بهایش میدهے ؟ این غزل دیگر سرامد ، نیست حرف تازہ ای جان من ، یڪ بوسہ در این انتهایش میدهے امیرحسین مقدم