eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ بااینکه راه تا حرم دوست دور بود در سرزمین طیبه ربی غفور بود آنجا نبود پردۀ پیکر  حجاب جان غیبت نبود! بلکه سراسر حضور بود از هر طرف به سمت تو خورشید می‌وزید جنس تمام یافته‌ها عین نور بود از قوت غم به سفرۀ دل‌ها نمی‌رسید هر کس که می‌رسید، غذایش سرور بود حتی جماد داشت نفس می‌کشیدها! ازبس که در تمام جهان شوق و شور بود! آن‌قدر که هوای خدا داشت آدمی بی‌اعتنا به نعمت حور و قصور بود رفتیم باز با دل پرلکّه از گناه پیش کسی که اسم قشنگش غفور بود زینب نجفی
پیله ام ، پیله در اندیشه ی پروانه شدن متوسل به جوادم(ع) که دهد حاجت من ذره در وادی خورشید نهادست قدم کم نبوده است کویری که شد اینجا گلشن خواست بینا بشوم حال مرا ریخت بهم حال یعقوب پس از بوسه ی بر پیراهن اشک بر گونه سرازیر، شدم محو حرم روی لب ذکر جواد(ع) است عسل گشته دهن موج افتاده در اطراف ضریحی که دو گل دارد از نسل علی در دل پاکش مدفن پنجه انداخته هر کس به گره پنجره ها موم گردیده از آن شعشعه ی «نور آهن» کاظمین است ولی عطر رضا را دارد هرکه با شیوه ی خود غرق مناجات و سخن می روم غرق شوم در دل آن موج اگر بپذیرند بدِ رو سیه عهد شکن شیعه مدیون جواد است و به این مفتخرم شیعه ام ،شیعه ی اثنی عشری مذهب من یاجوادالائمه ادرکنی
گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته، رفت...
باز با گریه به آغوش تو برمی گردم چون غریبی که خودش را برساند به وطن...  
نيست غیر از نرم‌گفتاری درشتی را علاج کوه را زآهسته‌گویی از جواب انداختیم
هر بار به یک رنگ زدم صورت خود را بی فایده هی چنگ زدم صورت خود را وقتی نشدم آنچه که می خواستم از قهر در آینه با سنگ زدم صورت خود را
این سینه نیست، مرکز اجماع دردهاست دیگر قَدَم، خمیده تر از پیرمردهاست قلبی شکسته ، قامت خسته ، تمامِ من؛ این شهر بازمانده‌ی بعد از نبردهاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 تقدیم به سردار سرافراز شهید و همراهان ایشان اینان که به راه حفظ دین هَم‌‌قَسَم‌اند در بین زمین و آسمان محترم‌اند در دست، شرفنامه‌ی غیرت دارند مردان خدا مدافعان حرم‌اند
🌷 تقدیم به سردار سرافراز شهید (معاون اطلاعات نیروی قدس سپاه پاسداران در سوریه) در راه امید و عشق، صادق شد و رفت در گلشن سبز دین، شقایق شد و رفت او نیز به حاج‌قاسم و یارانش با پیکر خون‌گرفته لاحق شد و رفت
بر روح عبادت و نیایش صلوات بر قطب نمای علم و دانش صلوات در روز ولادت جواد بن رضا بر مظهر جود و فضل و بخشش صلوات مهدی شریفی
کاش میشد دوباره اسمم رو بشنوم از لبِ اناریِ تو کاش من رو دوباره غرق کنه موج موهای آبشاریِ تو کاش دلتنگ من بشی یک بار که بشم نشئه از خماری تو
بسم الله الرحمین الرحیم ترکیب‌بند ولادت امام‌جواد علیه‌السلام جواد ابری به بارش آمد و باران عشق ریخت جانی دوباره بر تن بی‌جان عشق ریخت جبریل با بشارتی از نور سر رسید آیات محکمات به قرآن عشق ریخت "لایمکن الفرار من العشق" خواند و بعد در پایه‌های سست و پریشان عشق ریخت دستی کشید بر سر عشق و به لطف خویش نظمی به حال بی‌سر و سامان عشق ریخت با تیشه، ریشه‌ی غم هجران زد و سپس "شوق وصال یار" به دامان عشق ریخت مژگان خویش را به تماشا کشید و بعد صدها هزار رخنه به ایمان عشق ریخت قفل شکسته‌ی دل ما را کلید شد آزادی دوباره به زندان عشق ریخت بوی بهشت از نفس اوست شمّه‌ای هرکس گرفته ذکر جوادالائمه‌ای آئینه‌ی کرامت بی‌انتها جواد جای کرم نوشته‌ام از ابتدا جواد آن شاهِ شاهزاده که در بارگاه او دارد همیشه رنگ، حنای گدا، جواد! ایمان محض، خُلق نبی، هیبت علی تقوای تام، مظهر حجب و حیا، جواد از کاظمین حاجت خود را گرفته است هرکس که گفته بین گوهرشاد یا جواد بعد از سلام وقت تشرف به صحن‌ها ذکر لب تمام گرفتارها جواد وا شد گره همین که گره خورد در حرم دست گدا به دامن لطف اباجواد دنبال التیام به جای دگر مرو تا هست مرهم دل درد آشنا جواد یک‌جا زده‌ست دست توسل، ائمه را هرکس که برده نام جوادالائمه‌ را وقتی که می‌رسید گدا در حوالی‌اش پر می‌شد از کرامت او دست خالی‌اش شهری که میزبان جوادالائمه است هرگز نرفته فقر به سمت اهالی‌اش حاتم گدای او شده تا بلکه رو شود یک‌گوشه از مقام کرامات عالی‌اش باشند اگر تمام جهان میهمان او پایان ندارد این کرم لایزالی‌اش عالِم شده‌ست هرکه به این خانه آمده دنبال پاسخ جملات سوالی‌اش دنیا برای دشمن او چون جهنّم است اما بهشت بوده برای موالی‌اش هرکس که ناامید به لبخند او رسید مرهم گذاشت بر غم آشفته‌حالی‌اش لبخند توست داروی هر درد یاجواد جانم فدای ابن‌رضا و اباجواد تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر یا ایُّهَاالجَواد تَصَدَّق عَلَی الفَقیر حس کرده است ثروت عالم به دست اوست وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر از حدّاکثر همه سر بوده هر زمان از تو رسیده است به حدّاقل، فقیر این گوشه‌چشم توست که اکسیر اعظم است با یک نگاه تو به غنی شد بدل فقیر از دیگران زیاد شنیده، ولی فقط دیده همیشه جود تو را در عمل فقیر با دست پر به خانه‌ی خود رفته هر زمان با دست خالی آمده در این محل فقیر از آن زمان که لطف تو را دید تا ابد شد روزگار تلخ به کامش عسل فقیر این بیت‌ها گدای جوادالائمه‌اند با این نیّت ردیف شده در غزل فقیر در آستان مرحمت عشق محرم است هرکس که شد گدای تو، آقای عالم است
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
تو در کنار خودت نیستی نمی‌دانی که در کنار تو بودن چه عالمی دارد
به ساحت مقدس شهیدصادق امیدزاده و یاران شهیدش ما تن به تن صلابت سبز اراده‌ایم سرویم و سربلند به پا ایستاده‌ایم له شد هراس در کفِ پوتین عزم ما آغوشِ مهر سویِ شهادت گشاده‌ایم ما و خیالِ خامِ سر از پا شناختن؟! وقتی خمار خلسه‌ی جانبخش باده‌ایم ما سر کشیده‌ایم پیِ سرکشیدنش در فکر آن پیاله پیاده به جاده‌ایم ما از شهید درس رشادت گرفته‌ایم چیزی در این مُعادله از کف نداده‌ایم اصلا برای زنده شدن در مسیرِ عشق پا را فرایِ وادیِ مُردن نهاده‌ایم با شوقِ صبحِ (صادقِ)دیدار زنده‌ایم ما زنده‌ایم ،ملتی (اُمّید زاده‌ایم)
سلام.صبحتون بخیر🌼🌼🌼
کاشکی حتی مرا از روی رودرباستی نصفِ آن‌قدری که من می‌خواهمت، می‌خواستی با دروغی دلخوشم کن، من به این هم راضی‌ام عشق می‌گوید: کسی خیری ندید از راستی من نمی‌دانم چه بر حالِ دل آیینه رفت روبه‌رویش آن‌زمان خود را که می‌آراستی خواستی فرقِ زمین ‌و آسمان روشن شود چون کنارت آمدم، از پیش من برخاستی بغض جای حرف را هرگز نمی‌گیرد، ولی کاش قدری مهربان بودی، مرا می‌خواستی
خوب و بدِ اشتباه را بگذارید شیطان و من و گناه را بگذارید می‌خواهم از این به بعد، آدم باشم لطفا سر من کلاه را بگذارید  
پیله ام ، پیله در اندیشه ی پروانه شدن متوسل به جوادم(ع) که دهد حاجت من ذره در وادی خورشید نهادست قدم کم نبوده است کویری که شد اینجا گلشن خواست بینا بشوم حال مرا ریخت بهم مثل یعقوب پس از بوسه ی بر پیراهن اشک بر گونه سرازیر، شدم محو حرم روی لب ذکر جواد(ع) است عسل گشته دهن موج افتاده در اطراف ضریحی که دو گل دارد از نسل علی در دل پاکش مدفن پنجه انداخته هر کس به گره پنجره ها موم گردیده از آن شعشعه ی «نور آهن» کاظمین است ولی عطر رضا را دارد هرکه با شیوه ی خود غرق مناجات و سخن می روم غرق شوم در دل آن موج اگر بپذیرند بدِ رو سیه عهد شکن شیعه مدیون جواد است و به این مفتخرم شیعه ام ،شیعه ی اثنی عشری مذهب من یاجوادالائمه ادرکنی
به حرم امده ام باب جواد است بهشت که به عشقش قلمم یک غزل سبز نوشت گوش دادم به تپش های دلم، گفت جواد.. و خدا اب و گلم را به ولای تو سرشت کعبه ای و همه دارند به دور تو طواف مسجد و میکده و رکن و حرم ، دیر و کنشت مهربانی تو از روز ازل ثابت کرد فرق هرگز نکند پیش تو زیبا و چه زشت درو دیوار حرم بوی غریبی دارد گنبدو صحن و رواق و همه جا خشت به خشت دست خالی به سویت امده ام رحمت حق بجز از بار گناهم نبود دانه و کشت دوش در گوش دلم هاتف غیبی میگفت باب فرزند رضا هست به حق باب بهشت .....
صبح آمده و موسم پرواز شده صد پنجره سمت آسمان باز شده برخیز و پرندگی کن و دلخوش باش یک هفته ی سبز دیگر آغاز شده
من سنگ که نیستم فراموش کنم آرام بِایستم، فراموش کنم خندیدنمان می‌رود از یاد ولی من با تو گریستم، فراموش کنم؟
. میاز و متاز و مناز و مرنج چه تازی به کین و چه نازی به گنج که بهر تو اینست زین تیره‌گوی هنر جوی و راز جهان را مجوی که گر بازیابی بپیچی بدرد پژوهش مکن گرد رازش مگرد چنین است کردار این چرخ تیر چه با مرد برنا چه با مرد پیر نخستین روز بهمن ؛ زادروز افتخار شعر و ادب پارسی حکیم ابوالقاسم فردوسی خجسته باد.
کسی درد درونم را سقوطم را نمی فهمد گلو از بغض سنگین و سکوتم را نمی فهمد درون پیله ی تنهایی ام آواز میخوانم کسی سوز نُتِ ساز فُلوتم را نمی فهمد کمی باران، کمی احساس، یک همراه می خواهم هوای سرد خانه روح لوتم را نمی فهمد سحـرگاهی میان خلوت دل ربّنا گفتم کسی امّا دعاهای قنوتم را نمی فهمد اسیر واژه ها گشتم، هبوطم را خودم دیدم کسی درد درونم را، سقوطم را نمی فهمد
از هر چه به غیر او گسستم دل را به کسی جز او نبستم من عاشق و بی قرارم اما عاشق‌تر از این کنم که هستم آهسته کنار کفشداری یک گوشه برای خود نشستم خود را که دچار خویش دیدم در آینه‌ی حرم شکستم بر دفتر من نشست بیتی بیتی که دوباره کرد مستم تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد حرف دل عشق یک کلام است بر لب صلوات من سلام است در گوشه‌ی چشم، اشکِ شوق است موسیقیِ گریه بی کلام است توصیف جواد را چه گویم ایشان رضوی‌ترین امام است لطف و کرم و سخا و جودش لا یَنقَطِع و علی الدَّوام است دردانه‌ی شاه طوس خندید برخیز و بیا که بار عام است تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد خورشید سر قرار آمد آرامش قلب یار آمد امشب خبری‌ست در خراسان نقاره بزن بهار آمد سلطان سریر ارتضا را آئینه‌ی بی غبار آمد در صحن حرم دوباره باران با آتش دل، کنار آمد گفتم ببرم دلِ رضا را طبع غزلم به کار آمد تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد صحرای نگاه من کویری‌ست دستان دلم پراز فقیری‌ست آهوی اسیر آستانم آزادی من در این اسیری‌ست کار دل ما فقط گدایی کار تو همیشه دستگیری‌ست دل را برسان به کاظمین‌ات بی تاب دیار توست دیری‌ست عشق تو خلاصه‌ی جوانی آرامشِ روزگارِ پیری‌ست تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد
حُسن تو به ماهِ آسمان داده نشد بی جلوه‌ی تو، بهشت آماده نشد در وصف تو ثامن‌الحجج فرموده‌ست: مولود به این مبارکی، زاده نشد