eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین قراری که با هم گذاشتیم این بود: دیگر سر راه هم "سبز" نشویم دیروز زیر باران اتفاقی به هم برخوردیم سبزتر از همیشه دیدمت اما من همچنان پای قولم هستم چرا که بعد از رفتنت خشکیدم 🆔@abadiyesher
چای می نوشم و در موکب تو دلشادم در مسیر حرم از هر دو جهان آزادم مرغ صحن ملکوتم شده ام زنده ز خاک تربت کرب و بلا کرده چنین آبادم مهرورزی به شما ریشه ی دیرین دارد شیر مادر به من آموخت ره اجدادم بال و پر داد به فطرس پرِ قنداقه ی تو دست من گیر که من هم به زمین افتادم خوانده ام اذن دخول حرمت از مشهد من دخیل حرم و پنجره ی فولادم اربعین پای پیاده نجف و کرب و بلا چای مینوشم و در موکب تو دلشادم 🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به هوای حرمت، بال و پری می‌خواهم تا شوم محرم تو، چشم تری می‌خواهم سخت دلتنگم و دیدار شده طولانی سوی ایوان طلایت، سفری می‌خواهم 🆔@abadiyesher
به عشق یار مطلب می‌نویسم فقط از بوسه و لب می‌نویسم به یاد روزگار رفته بر باد برایش از غم شب می‌نویسم 🆔@abadiyesher
بگذار که از خزان بگویم با تو انگیزه‌ی تازه‌ای بجویم با تو من ریشه‌ی خشکیده‌ی خاک عشقم یکبار ببار تا برویم با تو 🆔@abadiyesher
دنیا غم هجران تو را نیز سرآورد پیراهن خونین تو را از سفر آورد آه این چه حریفی‌ست که در دور غم از او چون باده طلب کردم خون جگر آورد موج غم عشق تو به هرسو که دلش خواست آزرده دلم برد و دل آزرده‌تر آورد گفتی که به جز من به کسی دل نسپردی نفرین به سخن‌چین که برایم خبر آورد گفتم که حریف غم عشق توام اما دردا که مرا نیز غم از پای درآورد تو نم‌نم بارانی و من قطره‌ی اشکم هرکس که تو را دید مرا در نظر آورد در خاطر ما خاطره ی تلخ خزان بود این باغ چرا بار دگر برگ و بر آورد 🆔@abadiyesher
نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی! دو پلکم زخمی از شلاق باران شد، چه بارانی! صدایت کردم و سیبی به کف با دامنی آبی وزیدی بر لبِ ایوان و ایوان شد، چه ایوانی! نبودی بغض کردم... حرف‌ها را... خودخوری کردم دلم ارگ است و ارگ از خشت... ویران شد، چه ویرانی! گوزنی پیر بر مهمان‌سرای خانه‌ی خانی بر لطفِ سرپُری تک‌لول مهمان شد، چه مهمانی! یکی مثلِ بدبخت در دامِ نگاه یکی در تنگیِ آغوش زندان شد، چه زندانی! من از "سهراب" بودن زخم خوردن قسمتم بوده برو "گرد آفریدم" فصل پایان شد، چه پایانی... 🆔@abadiyesher
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا به وصل خود دوایی کن دل دیوانه‌ی ما را علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را 🆔@abadiyesher
حلالت باد... دلیرم،سروِ سروستانِ بابا شدی اُمّید ایران جانِ بابا به عزمت پرچمِ ما باز بالاست حلالت،شیرِمادر نانِ بابا @asharahmadrafiei
ما مرد نبردیم که بسیار گران است عاجز ز بیان کردن آن فهم و زبان است هر کَس که دراُفتاد به ما ، زود وَر اُفتاد با لشگر حق جنگ؟چه حاجت به بیان است با ذِکرِ علی ، با مدد از حضرت زهرا ریزد به زمین خِیلِ عدو،چون که خزان است ما هِیمنهء دشمنِ غدّار شکستیم این لشگر ما لشگری از شیردلان است صَهیون چو کُند فکر به جنگیدن با ما آن معرکه کوتاه ترین جنگ جهان است 🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قربون خدا برم... وسط گرفتاری و مشکلاتت با یه خبر خوش جوری خودش رو نشون میده که همه چی یادت بره و از ته دل خدا رو شکر کنی.😍😍 خدا جون خیلی شکرررررت ❤️❤️❤️
غم صیقل خداست؛ خدایا ز ما مگیر این جوهر جلی که جلا می‌دهد به دل 🆔@abadiyesher
حالا که به این ناحیه افتاده گذارم رد می شوم از مرز، در آن خاک ببارم رد می شوم از کوه و در و دشت، که با او در یک شب بین الحرمین است قرارم 🆔@abadiyesher
🌼🌼🌼🌼
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
♡ صبح است ولی جهان ما تاریک است برگرد به آسمان ما ای خورشید! اللهم عجل لولیک الفرج @eitaaparvanegi
فَإِنْ أَرَدْتَ اَلْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلاً مِنْ نَفْسِكَ حَقِيقَةَ اَلْعُبُودِيَّةِ  بیگانه ز هر تفکرت می سازند دلباخته ی تحیرت می سازند چون چاه اگر ز جوش خود پُر نشوی چون ظرفی، این و آن پُرت می سازند 🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از قبل سپیده تا خود شام ببار تا بام به جای دانه و دام ببار گنجشکم و در گذشته ام کز کردم ای برف! به روی بی کسی هام، ببار... 🆔@abadiyesher
کمی به شعلهٔ آتش بپاش از عطرت برای آنکه بدانی چه با دلم کرده است... 🆔@abadiyesher
‌ از ترحّم تا مروّت، وز مدارا تا وفا هر چه را کردم طلب، دیدم زِ عالم رفته است... 🆔@abadiyesher
ذکر می‌بارد، دل سجاده‌ها وا می‌شود آری امشب حضرت سجاد بابا می‌شود ماهتاب بی فروغ آسمان گم می‌شود آفتاب آسمان شیعه پیدا می‌شود ظلمت و جهل زمین را میشکافد پرتواَش نور خورشید امامت باز احیا می‌شود باقرالاسرار پیغمبر، قلمدار نبی ترجمان آیه‌ی انّا هَدَینا می‌شود با سلامی جابرانه رازها گل می کند در مدینه کوچه کوچه عشق افشا می‌شود پله پله منبر افلاک را طی می‌کند پله پله حکمت عالم هویدا می‌شود وارث شب‌های درد و خاطرات کربلا وارث اشک و مناجات سحرها می‌شود شیخ طوسی، جابر جُعفی، سَدیر صیرفی حِمیَری، پیر و جوان در محفلش جا می‌شود مکتبش دریای فقه و علم و عرفان و حدیث هرکه اهل عشق باشد، غرق دریا می‌شود السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاقِرَ العلمِ النَّبِیِّینَ 🆔@abadiyesher
روز و شب با گریه سر کردم که بی‌تاثیر بود دیده را با اشک تر کردم که بی‌تاثیر بود رفتی و بال و پرم در آتش عشق تو سوخت بی‌تو فکر بال و پر کردم که بی‌تاثیر بود سرزمین خاطراتت دست و پایم را شکست بارها عزم سفر کردم که بی‌تاثیر بود خواستم از فکر تو بیرون رَوم اما نشد از تو و عشقت گذر کردم که بی‌تاثیر بود در درون سینه‌ از تو خنجری جا مانده است! سینه‌ام را چون سپر کردم که بی‌تاثیر بود نیستی و خاطراتت همچو سروی استوار آمدم فکر تبر کردم که بی‌تاثیر بود.... 🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی تو من با همه‌ی فاصله‌ها درگیرم بیش از این دیر کنی از غم تو می‌میرم این دل سر به هوا کی به هوایت پر زد؟ کی به سحر نگهت کرده ای تو تسخیرم؟ همه ی قافیه ها، واژه به واژه خاتون انحصار تو شدند، نام تو شد تحریرم غم هجر تو اگر هست چه باید بکنم؟ گله ای نیست که شد بسته به تو تقدیرم خواب تو دیدم و سیرین سبب خیر شده است گفته این بار می‌آیی و تویی تعبیرم 🆔@abadiyesher
از شهد لبت شراب ناب آورده از وصف تنت دوصد کتاب آورده ای گونه‌ات آتشی که آب آورده چشمم شده بستری حباب آورده 🆔@abadiyesher