eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
جورِ خود را از ضعیفان آزماید روزگار تیغ را دائم برای امتحان بر مو زنند @abadiyesher
غم را میان سینه ی من، آفرید و رفت با یک نگاه قلب مرا هم خرید و رفت تشویش داشتم که پریشان ببینیدم راحت تر از همیشه مرا خوب دید و رفت گفتم که با غزل دل او نرم می شود افسوس شعر های مرا هم شنید و رفت دیشب دوباره دیدمش اما میان خواب بوسیدمش به زیر درختان بید و رفت مرغی که ساده بر دل من جاگرفته بود از شاخه شکسته ی من پر کشید و رفت @abadiyesher
چیزی از عشق بلاخیز نمی‌دانستم هیچ از این دشمن خونریز نمی‌دانستم ‌ در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق چه کنم؟ شیوۀ پرهیز نمی‌دانستم ‌ گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟ گفت من نام تو را نیز نمی‌دانستم ‌ بغض را خندۀ مصنوعی من پنهان کرد گریه را مصلحت‌آمیز نمی‌دانستم ‌ عشق اگر پنجره‌ای باز نمی کرد به دوست مرگ را اینهمه ناچیز نمی‌دانستم ‌ @abadiyesher
مرا فقط تو توانی که بهترین باشی و در میان دلم عشق آتشین باشی پلنگی ام که به رغبت به دام می‌افتد اگر که تو صیادِ در کمین باشی سبب ز خلفت تو از ازل این بود که همسفر من در این زمین باشی همین که تو هستی کنار من کافی است چگونه از تو بخواهم که بیش از این باشی؟ گرفتگی‌ات موجب نماز آیات است نبینمت که چنین ماه من، غمین باشی خدا درون دو چشمت قیامتی جا داد که تو پیامِ معادی به کافرین باشی شبیه تو حتی، کسی نخواهم یافت مرا فقط تو توانی که بهترین باشی @abadiyesher
محبت تو اگر با من، دروغی از سر ناچاری است دل از محبت من بردار، خیانتِ تو وفاداری است @abadiyesher
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را ... منم آن شاعر دل‌خون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را ... حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را: منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را @abadiyesher
ای عشق همه بهانه از توست من خامشم این ترانه از توست آن بانگ بلند صبحگاهی  وین زمزمه شبانه از توست من انده خویش را ندانم این گریه‌ی بی‌بهانه از توست آی آتش جان پاک بازان  در خرمن من زبانه از توست افسون شده‌ی تو را زبان نیست  ور هست همه فسانه از توست کشتی مرا چه بیم دریا؟ طوفان ز تو و کرانه از توست گر باده دهی و گرنه، غم نیست مست از تو، شرابخانه از توست می را چه اثر به پیش چشمت؟ کاین مستی شادمانه از توست پیش تو چه توسنی کند عقل؟ رام است که تازیانه از توست من میگذرم خموش و گمنام  آوازه جاودانه از توست چون سایه مرا ز خاک برگیر  کاین جا سر و آستانه از توست @abadiyesher
بوده است یار بی من اگر دوش با رقیب یا من به قتل می‌رسم امروز یا رقیب شکر خدا که مرد به ناکامی و ندید مرگ مرا که می‌طلبد از خدا رقیب با یار شرح درد جدائی چسان دهم چون یک نفس نمی‌شود از وی جدا رقیب هم آشناست با تو و هم محرم ای دریغ ظلم است با سگ تو بود آشنا رقیب در عاشقی هزار غم و درد هست و نیست دردی از این بتر که بود یار با رقیب با هاتف آنچه کرده که او داند و خدا بیند جزای جمله به روز جزا رقیب @abadiyesher
قند یا زهر،چه فرقی‌ است؟ فقط لب وا کن تلخ و شیرین ز دهانِ تو شنیدن دارد 🆔@abadiyesher
دیدنت از دور کافی نیست من کم طاقتم من فقط وقتی در آغوشت بمیرم راحتم 🆔@abadiyesher
روز پزشک رو به رقیب سرسخت پزشکا و تجویز همه فن حریف مادران ایرانی یعنی چای‌ نبات هم تبریک میگم.... 😁 🆔@abadiyesher
برای انتهای من، بدایه ای دوباره باش برای زخم کهنه‌ام، کمی به فکر چاره باش نهال من شکسته شد، امید یک جوانه نیست در اوج نا امیدی‌ام، شکوفه‌ی بهاره باش به یک نگاه روشنت، به آتشم کشیده‌ای گدازه ی علاقه را، به چشم خود نظاره باش کنون که قحطی سخن، وَ حرف عاشقانه است درون شعر شاعران، به جای استعاره باش در این قرون بی کسی، که زندگی جهنم است بمان و عاشقی کن و، زبانزدی هزاره باش تو تار و پود قلب من، "نهاد" من وجود توست برای حال بهترم، بمان و یک "گزاره" باش در انتهای جاده‌ام، در انتهای زندگی برای انتهای من، بدایه‌ای دوباره باش 🆔@abadiyesher
Diyar Dêrsim (Tu nehatî).mp3
4.09M
تقدیمی از طرف یه دوست🌸 🆔@abadiyesher
در توبه مرا گفت که برگیر شرابی ساقی تو که خود بیشتر از خلق خرابی ! این ماهی دلمرده در این برکه ی دلگیر جز دوری آن ماه ندیده ست عذابی من عارف دلتنگم ، یا زاهد دلسنگ؟ هر روز نقابی زده ام روی نقابی … یک عمر ملائک همه گشتند و ندیدند در نامه ی اعمال منِ مست صوابی ساقی! همه بخشوده ی یک گوشه چشمیم آنجا که تو باشی چه حسابی؟ چه کتابی؟ 🆔@abadiyesher
نگذار در آیینه‌ام تصویر غم باشد نگذار سهم من ز لبخند تو کم باشد تا کی عزیزم رشته‌های گیسویم باید در دوری‌ات بازیچۀ طوفان غم باشد خالی‌ترم از پوچ وقتی نیستی ای هست! نگذار محصول من از هستی عدم باشد یک عمر اسمت روز و شب  ورد زبانم بود دم می‌زنم از دوست تا وقتی که دم باشد باور نداری دوستت دارم مگر ای عشق؟ دیگر نباید حرف عاشق با قسم باشد! طی کرده‌ام تنها، مسیر آشنایی را بردار در این راه تنها یک قدم! باشد؟ 🆔@abadiyesher
تو بمان با من،   تنها تو بمان!     در دل ساغر هستی تو بجوش!       من همین یک نفس از         جرعه‌ی جانم باقی‌ست           آخرین جرعه‌ی این جام تهی را             تو بنوش .. ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌🆔@abadiyesher
عشق برتافت چنان صبر و شکیبایی را که به خود ره ندهم عزم و توانایی را فارغ از خون جگر، مردم چشمم نشود میل صحرا نبود مردم دریایی را شمع روی تو گذشت از بر من در شب تار برد، از دیده من قوت بینایی را راستی، سرو از آن در چمن آزاد آمد، که ز قد تو بیاموخت دلارایی را جور بیگانه برم یا ستم بار فراق؟ غم جانانه خورم یا غم رسوایی را؟ لذت عشق ندید آن دل سنگین که نبرد، زحمت عاشقی و غصه تنهایی را افسرا، با غم دلدار جفاجوی، بنه شیوه‌ی خویش‌پرستی و تن‌آسایی را 🆔@abadiyesher
دل می کَنم به خاطر تو از دیار خویش ای خاطرت عزیزتر از خاطرات من 🆔@abadiyesher
این الشموس الطالعه، یعنی وجودت کیمیاست ای آفتاب مشرقین، راه تو راه مصطفاست ای از تبار هل اتی، عالم به عشق تو اسیر نوری و نور وجه تو، روشنگر دلهای ماست تقدیر تو غیبت شده، تقدیر ما خون جگر ابری شدن، باران شدن، بر چشمهای ما رواست از هر کسی جز تو دگر، قطع امید کردایم آنقدر که در این زمین درد و غم و رنج و بلاست کاملترین،زاهدترین، عالم‌ترینی در زمین ای ماه ای خورشید عشق، عشق تو مثل کهرباست شد جمعه در دلهای ما، درد فراقت تازه شد ذکر همه در ندبه‌ها... ام غیرها ام ذی طواست امواج لطفت یکسره، در وقت طوفان‌ می‌رسد ای کشتی نوح ولا، این الفرج ذکر گداست چون مهزیارت می‌شود اذن ملاقاتم دهی؟ آن که نباشد متصل، حتما ز راه تو جداست 🆔@abadiyesher
دلم به نام تو زنده است، هیچ می‌دانی؟ به احترام تو زنده است، هیچ می‌دانی؟ برای دفتر من شعر ناب یعنی تو برای آتش دل، اسم آب یعنی تو قسم به تشنگی تو هنوز در خوابیم ستاره می‌چکد اما هنوز بی‌آبیم غزل‌غزل غمتان را سرود می‌خوانیم ولی همیشه در آغاز راه می‌مانیم میان این‌ همه باران، سراب یعنی ما به خواب خستهٔ ما آتشی بزن مولا دوباره تشنگی‌ات را به آسمان بسپار برای گمشدگان یک بغل نشانه بیار 🆔@abadiyesher
نصیحتی‌ است اگر بشنوی، زیان نکنی که اعتماد بر اوضاع این جهان نکنی ز صد رفیق یکی مهربان فتد، هشدار! که ترک صحبت یاران مهربان نکنی بُود رفیق کهن چون مِی کهن، زنهار! که از رفیق و مِی تازه سر گران نکنی گر ازدیاد محبّانت آرزوست، بکوش که امتحان‌شده را دیگر امتحان نکنی اگر به دست تو دشمن ز پا فتاد ای دوست مباش غرّه که خود عمر جاودان نکنی به جز متاع محبّت که گر تمامتِ عمر بدین متاع تجارت کنی، زیان نکنی... 🆔@abadiyesher
شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی‌ست در دل جامانده‌های کرب‌وبلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته‌ها، شاید تفاوتی‌ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن‌که نرفته‌ست بی‌قرارتر است همیشه آن‌که نرفته‌ست، کم‌سعادت نیست و آن کسی که در این راه اهل دل باشد مدام اهل گله کردن و شکایت نیست خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست 🆔@abadiyesher