eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ترتیل صفحه ۵۳ قرآن کریم.mp3
4.93M
📢 روزانه 🔹️ صفحه پنجاه و سه قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة 🎙با صدای (مدیر کانال) ✏️ توصیه مهم حضرت : هر روز حتماً قرآن بخوانید @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
موشکِ شور! آمار تَوَحُّشِ قُشونش بالاست دیوانه شده ،تبِ جنونش بالاست بسکه زده‌اید موشکِ شور به او ! طفلک-سگِ من- فشار خونش بالاست @abadiyesher
صبحت‌ بخیر حضرت باران بگو به ما با روزگار خسته دلها چه می‌کنی؟ درگیر زرق و برق فریبنده‌ای شدیم با غفلت نشسته بر ما چه می‌کنی؟ @abadiyesher
. از درد فراق بی‌قرار است دلم پیوسته در انتظار یار است دلم با ندبه و اشک، جمعه‌ها می‌‌گوید در حسرت دیدار بهار است دلم @najvaydel1402
ای دوست! همیشه احترامت کردم از چشمه‌ی روشنی سلامت کردم با عشق و محبت؛ سنَد قلبم را بی‌منت و بامیل به نامت کردم @abadiyesher
جمعه را با غزلی،چای و کتابِ شعری می‌شود بود، اگر تنگیِ دل بگذارد ...! @abadiyesher
مرگم بهانه شد به من عاشقت کمی  بین تمام مشغله‌هایت زمان دهی  تا روی تیر برق سر کوچه ی شما  عکسی زنند، خاطره‌ها را تکان دهی تن بی تو در مزار خودش دفن شد ولی دل پای حرفهای خودش ایستاده است حالا تو هم بیا و کنار جنازه‌ام  اشکی بریز تا که غمت را نشان دهی ده سال پیش وقت جدایی دل مرا با خویش برده ای و دگر پس نداده‌ای حالا که مرده‌ام به همین نیز راضی‌ام یک مشت خاک بر جسدم جای آن دهی همسایه، خانه، شهر، خیابان، غزل، اجل در مرگ من تمامی‌شان دست داشتند اما تو هیچ در پی تقصیر خود نباش من خواستم که ختم بر این داستان دهی دنیا بدون من به کسی سخت نگذرد هرکس به فکر عاشقی و کسب روزی‌اش تنها سفارش اینکه بیاموز بعد من باید به عشق تن بدهی یا که جان دهی این بیت را وصیت آخر حساب کن  مثل همیشه دردسرت می دهم، ببخش خانم بدان که منتظرم عصر جمعه ای گنجشک‌های قبر مرا خرده‌نان دهی @abadiyesher
هرچه داریم ز سودای تو دلبر داریم حیف باشد که ز سودای تو دل برداریم @abadiyesher
جنگلهای آمل ارسالی از اعضا محترم کانال 🌼🌸 @abadiyesher
با دو لب مبارکت نام مرا نمی‌بری..؟! 😔 @abadiyesher
باغ وکیل‌آباد مشهد ارسالی اعضا محترم کانال @abadiyesher
هر وقت که در بحر زیان می‌افتیم یا در تب سخت امتحان می‌افتیم وقتی که نه راه پس نه پیشی مانده مولای جهان! به یادتان می‌افتیم @abadiyesher
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت هم در سکوت سردِ زمستان دلم گرفت هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید هرجا گرفت نم نمِ باران...دلم گرفت با خنده گفتمش: به سلامت...سفر بخیر... وقتی که رفت، از تو چه پنهان...دلم گرفت بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت مانند عصر جمعه‌ی تهران دلم گرفت 💚 @abadiyesher
می‌شود از ترانه و احساس پر کنی شعرهای نابت را یا که از یک نگاه معنادار پر کنی آخر کتابت را می‌شود بی خیال دنیا شد غزل عاشقانه را بارید یا که از عکس‌های معشوقت پر کنی حجم تلخ قابت را می شود یک دقیقه تندی کرد و پس از آن دوباره آدم شد یا که از ظلم‌های گوناگون پر کنی نامه سیاهت را می شود لشکری پر از غم بود یا پر از بغض‌های هر دم بود یا برای زمان تنهایی از رخش پر کنی نگاهت را @abadiyesher
اندوه جمعه‌ای دیگر... جمعه‌ای این هفته هم با حسرت دیدار رفت عمرمان با جمعه‌هایِ خسته از تکرار رفت باز هم امروزمان پژمرده شد دیروز شد بازهم امسال‌مان در حسرتش شد پار رفت آه از روزی که با کوهی مصیبت می‌رسد آه از روی که با حالی مصیب بار رفت کوله‌بار خالی اعمال مان بر روی دوش فرصت یک عمرمان در گفتن اذکار رفت در فراقش سوختیم و سوختیم و سوختیم روزهای عمر ما این سان در استمرار رفت شادمان هستند در ظلمت همه ضحاک ها بس که در هر سو سرِ منصورها بر دار رفت بر دل هر عاشقِ آزاده آتش می‌زند آنچه بر ما در فراقِ حضرت دلدار رفت @abadiyesher
با گفتن این درد زبان می سوزد تنها نه زبان که استخوان می‌سوزد پل چشم به راه و دشتها تشنه لبند در کوره ی تب نصف جهان می‌سوزد @abadiyesher