eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح ک میشود دلم ،بازکند هوای تو چشم ک باز می کنم درپی آن نوای تو قوت زانوان من،نور دو دیدگان من صبح شده نفس بده نفس زنم برای تو
میخانه نشینیم نه از باده پرستی ست از دلْ نتوان کرد برون،حبِّ وطن را...
قبله عشق من شدی لحظه عاشقی من عطرخوش ترانه ای شرط نگاه من تویی
دلم قربانِ شادیِ تو، قربانِ غمت حتی زیاد است از سرِ ناچیزِ من ای جان! کمت حتی اگرچه «دوستت دارم» شنیدن از تو شیرین است تو را من دوست دارم با نگاهِ مبهمت حتی تو زیبایی ولو با اشک، اما گریه را بس کن تو گلبرگی و میگیرد دلم از شبنمت حتی تو زیبایی اگر خندان، اگر گریان بخند اما که سِیلی میشود در جانم اشکِ نم‌نمت حتی خیابان بود و سرما بود و تنها بودم و شب بود کنارِ خود، تو را احساس کردم؛ دیدمت حتی..! | | ♥
در طبع شهریار خزان شد بهار عشق زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی
..✿•° ای که از یار نشان می‌طلبی، یار کجاست؟ همه یارند، ولی یارِ وفادار کجاست...؟ ...✿..✿..
حرف را می شود از حنجره بلعید و نگفت وای اگر چشم بخواند غم ناپیدا را
ز نقش عشق زیباتر، ندارد زندگی نقشی در این خواب پریشان خوشتر از این نیست رویایی
باید چه کنم با دل؟ در مکتب عشق تو... با عاشقی‌ام دل را، ممتاز کنم؟ یا نه
دريا لب ساحل را ، هر ثانيه مى بوسد اين سنت او عشقست،عشقى كه نمى پوسد اما دل آدمها، اندازه دريا نيست ... عشقى كه به هم دارند آنقدر شكوفا نيست ما عاشق اگر بوديم ، بى واژه نمى مانديم ديوانگى هم را بيهوده نمى خوانديم اى كاش براى ما ،دريا شدن آسان بود در سينه ما هر روز امواج خروشان بود اى كاش كه آدمها دلتنگ نمى مردند دلواپسى هم را از ياد نمى بردند من قطره بارانم ، كافيست تو دريا شى !؟! ساحل پر تنهاييست، عشقست اگر باشى !
احساسِ خوشی دارم، ابراز کنم؟ یا نه مجنونیِ این دل را، آغاز کنم؟ یا نه
ای کاش همیشه قسمت هم باشیم یک عمر شریک شادی و غم باشیم از صبح طلوع عشق تا مغرب مرگ در قول و قرار و مهر محکم باشیم ✍ ✒️
امشب دلم آرزوی تو دارد نجواکنان و بی آرام ، خوش با خدایش می نالد و گفت و گوی تو دارد تو ، آنچه در خواب بینند پوشیده در پرده های خیال آفرینند تو ، آنچه در قصه خوانند تو ، آنچه بی اختیارند پیشش و آنچه خواهند نامش ندانند امشب دلم آرزوی تو دارد. دل آرزوی تو وانگاه این بستر تهمت آغشته ی چشم در راه بوی تو ، بوی تو ، بوی تو دارد... 🍃🌹
گفتم کــه چیست چــاره ی بیچارگـان، بگو گفتا کـه روز و شـب همه جا " رَبّـنا " کنند
شب گذشته من و او، چه خواب خوبی بود در آن سیاهی شب آفتاب خوبی بود همیشه موقع دیدار او دلم می ریخت اگرچه ترس نبود، اضطراب خوبی بود گناه نیمه شب ما کلام حافظ شد گناه نیمه شب ما ثواب خوبی بود تفاُلی نزد و یک غزل برایم خواند ولی عجب غزلی! انتخاب خوبی بود "چه مستی است ندانم که رو به ما آورد" جهان به رقص در آمد... شراب خوبی بود سوال کردم از او عشق چیست؟ چشمانش سکوت ریخت برایم، جواب خوبی بود تمام شب تن او را ورق ورق خواندم غزل، سپید، ترانه، کتاب خوبی بود اگرچه شاعر آیینی ام دلش می خواست که عاشقانه بگویم، عذاب خوبی بود
یک عمر دور و تنها، تنها بجرم اين كه او سرسپرده می‌خواست ، من دل سپرده بودم…
در خاطٖرم روانه شد و شب بخیر گفت گفتم که در نبود تو شب‌ها بخیر نیست فرامرز عامری
زیادت را که دزدیدند، کمَت را آرزو کردم...
دل بعشق تو دهمٖ تا رمقی در دل هست جان برای تو دهم تا بجهان جان گذردـ
رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ
گشته در رویش نگاهم محو، مانده در چشمم نگاهش مات، باز هم او را توانم دید؟ آه، کِی دیگر؟ کجا؟ هیهات...
بر زبان جاری نشد شوری که در جان داشتم ور نه با تو گفتنی های فراوان داشتم  بی تو از ناگفتنی هایی که در دل مانده بود کوه دردی بودم و سر در گریبان داشتم  -روزها- ابری که در هر سوی من گسترده بود شب به یمن ابرهای تیره، باران داشتم  سرد‌ْمهری از نگاهت سخت باور می‌شود من به چشمان تو چون خورشید، ایمان داشتم  دل به دریاها زدن، قدری جنون می‌خواست، آه بیخود از فرزانه‌ای من چشم طوفان داشتم
کجا رواست کہ از دستِ دوست هم بکشد، کسی کہ این‌همه از دستِ روزگار کشید؟!
آیا شده از شدت دلتنگی و غصه ... هی بغض کنی، گریه کنی، شعر بخوانی؟!
امشب تمام حوصله ام را در یک ڪلام ڪوچک در تو ! خلاصه ڪردم اے ڪاش مے شد یک بار تنها همین یک بار تڪرار مے شدے ! تڪرار .....