eitaa logo
ادبخانه
1.5هزار دنبال‌کننده
444 عکس
117 ویدیو
42 فایل
🌍ادبخانه موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🔶ادبخانه، دانشخانه مجازی ادبیات و آیین است. در این سرای دانش، بُن مایه های شعر وادبیات ، پژوهش های ادبی، آیینی و....را می توان یافت. 🔷آیدی مدیر (صادق خیری): @Sadeghkheyri
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️واکاوی واژگان - خانواده 2 🦋واکاوی واژه 1.مادر: ماد + در= یعنی«پدید آورنده ما» 2. مادر: آنکه ما را به دنیا آورده (در آورده) است. 3. «مادر» = مادینه ای،(ماده ای) که فرزندی به دنیا می آورد. 4. نیز این واژه از زبان هندی- پارسی- اروپایی و هم خانواده ی (هم معنی) واژه ی ماما یا مامان می باشد و هیچ پیوندی با واژه عربی ندارد. این واژه در زبان اوستایی ماتر mã-tar که «ما» یعنی دفاع کننده به هر بهایی و «تر» یعنی نگهداری کننده؛ و مادر یعنی کسی که هم به هر بهایی از فرزندش دفاع می کند و هم از او نگهداری می کند. ♦️واکاوی واژه در زبان سنسکریت: پیتر حرف «پـِ » در «پدر» از پاییدن است. پدر یعنی پاینده کسی که می پاید. معانی دیگر: پشتیبان، پاینده، مراقبت کننده، ارث و میراث( در زبان سغدی) پدر در اصل پایدر یا پادر بوده است. جالب است که تلفظ «فاذر» در انگلیسی بیشتر به «پادَر» شبیه است تا تلفظ «پدر» ! پدر: کسی که مراقب خانواده اش است و آنان را می پاید. ♦️واکاوی واژه مامان : ما + مان( بن مضارع ماندن است). چنانچه مان در کلمات مانا و ماندگاری و ساختن … کاربرد دارد. مامان: ما+ مان= ما و میهمان را برای ماندن در زندگی نگهداری می کند. میهمان: میه و مه = بزرگ + مان مان در خانمان ،جایگاه اصلی سکونت است نه خانه، چراکه خانه محل گذر و خان است. آری میهمان، بزرگی است که از خان عبور کرده و به مان(جایگاه ماندن) رسیده است. ♦️واکاوی واژه (ریشه کُردی) بابا= معرب(عرب شده) پاپا است. کسی که بر روی دو پا می ایستد و استوار است و در راه خانواده کار می کند. به پیران کامل که بمنزله ٔ پدر باشند «بابا» گویند چنان که باباافضل کاشی و باباطاهر. صورت های دیگر بابا= پاپ، آتا، دادا، daddy، tata و… ♦️واکاوی واژه دُختر از ریشه «دوغ» است که در میان مردمان آریایی به معنی «شیر» بوده و ریشه واژه ی دختر «دوغ دَر» بوده به معنی «شیر دوش» زیرا در جامعه کهن ایران باستان کار اصلی او شیر دوشیدن بود. به daughter در انگلیسی توجه کنید. واژه daughter نیز همین دختر است . gh در انگلیس کهن تلفظی مانند تلفظ آلمانی آن داشته و « خ » گفته می شده. در اوستا این واژه به صورت دوغْــذَر doogh thar و در پهلوی دوختدر می باشد. دوغ در در اثر فرسایش کلمه به دختر تبدیل شد . چکیده معنی دختر 1. آنکه کار دوخت و دوز را بر عهدهدارد. 2. آنکه برای خانواده شیر و فرآورده های شیر را از مَشک درمی آورد. ♦️واکاوی واژه تلفظ پِسر تحت تأثیر کلمه پِدر پدیدآمده که در واقع پُسَر درست است. اما پُسر، «پوسْتْ دَر» بوده است. کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنین نامیده شدند. پوست در، به پسر تبدیل شده است. در پارسی باستان puthra پوثرَ و در پهلوی پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است. در بسیاری از گویشهای کردی از جمله کردی فهلوی (فَیلی) هنوز پسوند «دَر» به کار می رود. مانند «نان دَر» که به معنی «کسی است که وظیفه ی غذا دادن به خانواده و اطرافیانش را بر عهده دارد». پسر: برای خانواده پوست حیوان( گوسفندو…) در می آورد تا لباس و… فراهم کند. ♦️واکاوی واژه / خوهر مادینه ای که دارای یک پدر و مادر باشد. به نظر می‌رسد خواهر (خوهر) خواه+ پسوند معنا ساز ــَر یا ــار، است یعنی آنکه خواهنده( در حالت فاعلی زبان خوارزمی) و خواهانِ خانواده و آسایش آن است. ♦️واکاوی واژه ریشهbher هندواروپایی است به معنی بردن. برادر: بَرَنده، حمل کننده، حفظ کننده، حامی و پشتیبان، نگهبان آتش.. بَرادر: بَرا + در/بر +اَدر. یعنی آنکه برای آسایش ما کار(پشتیبانی و نگاهبانی و.. ) انجام می دهد. منبع : فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، دکتر محمد حسن دوست ج1 ص 431 همچنین شکل های دیگر «بَر» در برادر، مثل : بَر و بازو، بَرومند، بَر و سینه و… پس «بَر» در برادر: دارنده بَر و بازو و قدرت برای بَرندگی حَمل کردن و نگهبانی و… است. ♦️واکاوی /میهمان مهمان/ میهمان: مِیه و مِه = بزرگ + مان(جایگاه ماندن، مثل خانه/خانمان) اما، اصل واژه خانه، خانمان است. مان در خانمان ،جایگاه اصلی سکونت است و خانه، گذرگاه و خان است. پس میهمان: یعنی بزرگی که از خان (خانه) عبور کرده و به مان(جایگاه ماندن) می رسد و می ماند. خوش آن دمی که در آید سپیده دم ز درم/ پر از ستاره و مه ساخت خانمان مرا/ دل شکسته خسرو به جانب تو شتافت/ غریب نیست، نگهدار میهمان مرا/ شبی با ما خیال خویشتن را میهمان گردان/ چو خسرو هر طرف از عشق خود بی خانمان گردان/ (امیر خسرو دهلوی) ♦️ممکن است معانی دیگری نیز برای این واژگان باشد. ✍️دکتر محمدی مبارز (ایلیا) @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای دو چشمت سبب و علت پیدایش صبح/ دیده بگشا که جهان منتظر آغاز است / @adabkhane
3 جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته آسمان‌ها را دراین ایوان،مجاور ساخته از قدم‌هایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟ کاین‌چنین از عالم و آدم، مسافر ساخته نه فقط قلب تو، قلب عالمی را سوخته نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته آن که می‌خوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین» هر نگاهش، یک حبیب‌ابن‌ مظاهر ساخته هر کسی، هر جا، دم از آزادگی زد، خویش را با امام عصر عاشورا، معاصر ساخته.. کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از، فُطرس پرسوخته، مرغ مهاجر ساخته کاش می‌دید، آن که رگ‌های گلویش را برید، خون جوشانش، چه دل‌ها را که طاهر ساخته آه! دیدن‌ها چه کرده با دل زینب؟ اگر این شنیدن‌ها، تو را آشفته‌ خاطر ساخته... ✍️ @adabkhane
1 واکاوی واژه خدا 🔸خدا به معنی خودآی است. مرکب از کلمه «خود» و «آ» که صیغه امر از آمدن است. خدای فارسی و خواتای پهلوی (xwataya) به معنی از خود زنده و از خود آغاز کرده است. پس خدا وجودی خود آمده است. یعنی قائم به ذات خود بوده و هست. 🦋ای همه هستی ز تو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده زیر نشین عَلَمت کائنات ما به تو قائم چو تو قائم به ذات نظامی – مخزن الاسرار ✍️دکتر محمدی مبارز (ایلیا) @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📕٣٠ گونه «واو» 16. واو علیّت: واو میانه ای است که نوعی از واو عطف بوده و بین دو واژه قرار می گیرد که یکمین واژه را علت و دومین واژه را معلول نامند! مثال: پیری و بیماری- جوانی و تندرستی – ورزش و شادابی 17. واو همراهی(مَعیت): نوعی از واو عطف بوده که به معنای «همراه با»، «مَعَ» است و اغلب در شعر مشاهده می شود. مثال: گفتم من و طالع نگونسارم مسعود سعد سلمان. من همراه با بخت و اقبال نگونسارم/ وارونه ام. مثالی دیگر: من و تا ابد این غم جاودانه( حسین منزوی ) یعنی : شاعر به همراه غم جاودانه اش 18. واو دوری(مباینت/ استبعاد): نوعی واو که در جملات بدون فعل برای برجسته کردن پیام می آید و معنای آن «دور بودن» است. مثال: پدر و بدقولی. یعنی اینکه بدقولی از پدر دور است. مثالهای دیگر: من و تنبلی؟! (تنبلی از من دور است)- مؤمن ودروغ؟!( دروغ از مؤمن دور است)- امام حسین(ع) وسازش؟! – من و انکار شراب! این چه حکایت باشد. (حافظ) 19. واو ضمیر : این نوع واو ترکیبی ، مخفف بوده و بیشتر در شعر (نظم) دیده می شود و مرجع ضمیر را می شناساند. « و» ضمیر(مخفّف “او”): مثال: تخفیف کو به جای که او، تخفیف دَرو به جای در او ، تخفیف چُنو به جای چون او ورا در شبستان فرستاد شاه / ز هرکس فزون شد ورا پایگاه (فردوسی). ✍ایلیا - علیاری @adabkhane
١ بگو به خواب که امشب میا به دیده ی من/ جزیره ای که مکان تو بود آب گرفت/ (۵۵۰_۵۹۸ ه.ق) @adabkhane
📕٣٠ گونه «واو» 11. واو تضمن: نوعی از واو عطف است که یک واژه در ضمن و جزیی از واژه دیگر است. مثال: زر و نعمت اکنون بده، کان توست / که بعد از تو بیرون ز فرمان توست. (سعدی- بوستان). یعنی زر در ضمن نعمت و جزیی از آن است. 12. واو تناسب: نوعی از واو عطف است که بین واژگاه تناسب ایجاد می کند. ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند(سعدی) 13. واو تکرار و تأکید عطفی: این واو نوعی از واو عطف است که با تکرار کلمه، «واو» عطف نیز برای تأکید، تکرار شده است. مانند : روشنان آسماني در عبور / نور و نور و نور و نور و نور و نور (مهدی سهیلی) 14. واو یکسانی: واو یکسانی، نوعی از واو عطف است که به معنای یا بوده و برابری را می رساند. مثال: عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست / من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ( شهریار تبریزی ) واو در مصرع اول یعنی: من مهلتی برای امروز ( یا ) فردا کردن تو، ندارم. مثالی دیگر: دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد – یعنی: ممکن است دیر یا زود انجام شود. مثالی دیگر: برد و باخت برای من اهمیتی ندارد ! یعنی : برد یا باخت… 15. واو میان وند: این واو که نوعی از واو عطف است، بین تکواژ های مشتق – مرکب می آید و یک کلمه «مرکب – وندی» می سازد. مثال: گفت و گو ، جست و جو ، آموزش و پرورش… ✍ایلیا - علیاری @adabkhane
🛤️🦋مسیری برای شیفتگان هدایت؛ 💬سه چیز را با احتیاط برداریم: قدم،قلم،قسم 💬سه چیز را راحت نریزیم: اشک،خون،آبرو 💬سه چیز را آلوده نکنیم: قلب،زبان،چشم 💬سه چیز را به کار بگیریم: خرد،همت،شکیبایی @adabkhane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📕٣٠ گونه 5. واو ویژه ساز(تخصیصی): نوعی از واو پیوندی(ربطی)است که معنی به ویژه، مخصوصاً را می رساند. مثال: آفریده ها را دوست داشته باش و پدر و مادرت را. یعنی به خصوص پدر و مادرت را دوست داشته باش. 6. واو تکرار و تأکیدِ ربطی: این واو، نوعی از واو ربط است که با تکرار فعل، «واو» ربط نیز برای تأکید، تکرار شده است. مثال: « خر برفت و خر برفت و خر برفت» (مولوی- مثنوی معنوی- دفتر دوم). 7. واو آغازین: نوعی از واو پیوندی(ربطی)است که گاه در پاسخ کسی می آید. مثال: سلام بر تو باد. و سلام بر تو(سلامٌ علیک. وعلیک السلام). گاهی در آغاز بیت یا مصراعی می آید. مثال: و نترسیم از مرگ…(سهراب) مثالی دیگر: در آشیانه دست پدر،کبوتر بود/ ودانه دانه دعا بر لبان مادر بود(ایلیا). گاهی نیز پیش از کلماتی مثل: اما، یا و… می آید که به گونه ای حشو است. مثال: واما بعد… مثالی دیگر: بالاخره حرف بزنم ویا نزنم. 8. واو عطف: این نوع واو بین دو کلمه ی دارای نقش یکسان می آید و گویا عاطفه ای بین واژگان ایجاد می کند. البته غیر از فعل. چرا که هر فعل، یک جمله است. کلمه ای را که قبل از واو عطف می آید، معطوفٌ علیه و کلمه ای را که بعد از آن می آید ،معطوف می نامند. مثال : حسین و حسن آمدند . 9. واو مترادف: نوعی از واو عطف است که واژه پیش از خود را معنا می کند. مثال: عطا و بخشش. 10. واو متضاد: نوعی از واو عطف است که مخالف واژه پیش از خود است. مثال: دوستی و دشمنی. مثالی دیگر: بد و نیک را بذل کن سیم و زر / که این کسب خیر است و آن دفع شر(سعدی – بوستان). ✍ایلیا - علیاری @adabkhane
📘٣٠ گونه - ۲ 1.واو پیوند (ربط): واو ربط، پیوندی هم‌پایه‌ساز است که بین دو جمله می‌آید و آن ها را به هم ربط می دهد. مثال: من به کتاب فروشی رفتم و کتاب خریدم. مثالی دیگر:آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند.(تاریخ جهان گشای جوینی در توصیف حمله ی مغولان به ایران). مثالی دیگر: واو ربط، در لف و نشر نیز بکار می رود: برید و درید و شکست و ببست /یلان را سر سینه و پا و دست(فردوسی). 2. واوِکوتاهی(اختصار/ایجاز): این واو نوعی از واو پیوندی(ربطی)است که به معنای دریافتن/ دانستن/ فهمیدن و…. بوده و برای حذف فعل جمله بعد می آید. مثال: دیدم و آن چشم دل‌سیه که تو داری/ جانب هیچ آشنا نگاه ندارد(حافظ)یعنی: دیدم و (دانستم/ فهمیدم/ دریافتم که) آن چشم سیاهی که تو داری… 3. واو رویارویی (مقابله / تقابل/ حرف اضافه): این واو نیز نوعی از واو پیوندی(ربطی)است که حرف اضافه بوده و به معنای : «در مقابل / دربرابر» است. مثال: عمر برف است و آفتاب تموز (سعدی شیرازی). یعنی عمر مانند برف است که در مقابل آفتاب سوزانی(تموز=تیرماه)است. 4. واو معاوضه/ مبادله: این واو نوعی از واو پیوندی(ربطی)است که معنی معاوضه یا مبادله یک چیز با چیزهای دیگر است. مثال: دوست ما را و همه نعمت فردوس شمارا(سعدی) یعنی همه خوشی های بهشت برای شما ، در برابر آن دوست برای من کافی است. مثالی دیگر: یک جهان و خنده های تو. یعنی جهان را در عوض و به جای خنده های تو می دهم. ✍ایلیا - علیاری @adabkhane
2 مردی ز شهرِ هرگزم از روزگارِ هیچ جان از نِتاجِ هرگز و تن از تبارِ هیچ از شهر بی‌ کرانۀ هرگز رسیده‌ام تا رخت خویش باز کنم در دیارِ هیچ از کوره راهِ هرگز و هیچم مسافری در دست، خونِ هرگز و در پای، خارِ هیچ در دل، امیدِ سرد و به سر آرزوی خام دَر دیده اشکِ شاید و بر دوش، بارِ هیچ در کام، حرفِ بوک و به لب، قصۀ مگر بر جبهه، نقشِ کاش و به چهره، نگارِ هیچ دنبال آب زندگی از چشمه‌ سارِ مرگ جویای نخلِ مردمی از جویبارِ هیچ دست از کنار شسته، نشسته میانِ موج پا بر سرِ جهان زده، سر بر کنارِ هیچ دیوانۀ خِرَدْوَر و فرزانۀ جهولعقل‌آفرینِ دشتِ جنون، هوشیارِ هیچ با عِزّ اقتدار و به پابندِ ذُلّ و ضعف با حکمِ اختیار و به دست اختیارِ هیچ هم خود کتابِ عبرت و هم اعتبارجوی از دفترِ زمانۀ بی‌ اعتبارِ هیچ چندی عبث نهاده قدم در ره خیال یک چند خیره کوفته سر بر جدارِ هیچ عمری فشانده اشکِ هنر پیش پای خلق یعنی که کرده گوهر خود را نثارِ هیچ قاف آرزویِ باطلم از دشت پُر غُراب سیمرغْ جویِ غافلم از کوهسارِ هیچ گم کرده راه پیکی‌ام از شهر بی نشان پیغام پُر ز پوچ رسانم به یارِ هیچ صراف سرنوشتم و سنجم بهای خاک نقاد بادسنجم و گیرم عیارِ هیچ بیع و شَرای خونم و بَیاع داغ و درد با زارگانِ مرگم و گوهرشمارِ هیچ جنسِ همه‌ زیانم و سودای هیچْ سود سوداگر خیالم و سرمایه دارِ هیچ گنجینۀ دریغم و ویرانۀ فسوس اندوهگین بیهُده افسوس خوارِ هیچ آیایِ بی‌ جوابم و امای بی‌ دلیل گفتار پوچ گونه و پندار وارِ هیچ ناپایدار کوهم و بر جای مانده سیل گردون نورد گردم و گردون سپارِ هیچ پرگار سرنگونم و عمری به پای سر بر گرد خویش دور زده در مدارِ هیچ عزلت نشین خانۀ بی‌ آسمانه‌ام محنت گزین بی در و پیکر حصارِ هیچ اندیشۀ محالم و سودای باطلم معنی‌ ترازِ صورت و صورت نگارِ هیچ در وادی فریبم و لب تشنۀ سراب در خانۀ دروغم و چشم انتظارِ هیچ بد نامی حیاتم و بر صفحۀ زمان با خون خود نگاشته‌ام یادگارِ هیچ محکوم بی‌ گناهم و معصوم بی‌ پناه مظلوم بی‌ تظلم و مصلوب وارِ هیچ دردم از اینکه تافته‌ام از امیدِ سرد داغم از اینکه سوخته‌ام در شرارِ هیچ کس خواستار هرگز، هرگز شنیده‌اید؟ یا هیچ دیده‌اید کسی دوستدارِ هیچ؟ آن هیچ کس که هرگز نشنیده‌ای منم هم دوستدار هرگز و هم خواستارِ هیچ ✍استاد @adabkhane
✍مردی ز شهرِ هرگزم از روزگارِ هیچ...
🟦ادبخانه 🟨دنیای ادبیات 🟥بفرمایید 👇 https://eitaa.com/adabkhane موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🟢آیدی مدیر (صادق خیری): @Sadeghkheyri 🔴برای دسترسی به مطالب کانال ،تنها کافی است بر روی هشتگ مورد نظر کلیک کنید: 🟣 🟡 🔵 🔴 🟤 🟢 🟡 🟠 🔴 🔘 🟤 ⚫️ 🟣 🔘 🟢 🟠 🟡 🔵 🔴
چهار مضراب_1.mp3
2.34M
🎼چهار مضراب 🎼 ١ @adabkhane
1 🥀 من از تراکمِ حجمی سیاه می ترسم از این هوای کدر، از گناه می ترسم/ گناه مثل تبر، می خورد به قلبم ،آه من از ادامۀ این اشتباه می ترسم/ خطای سرکشِ من، مو به مو سیاهم کرد من از هجوم شبِ این سپاه می ترسم/ به سنگ چین هوس،دل سپردگی بیجاست من از خرابیِ این تکیه گاه می ترسم / شدم مترسکِ دنیا، کلاه رفته سرم از اینکه مانده سرم بی کلاه می ترسم/ چه ها کشید علی از همین مترسک ها! که از کشیدنِ اسرار چاه می ترسم/ مباد ماه، به این رو سیاه،رو نکند من از گرفتگیِ این نگاه می ترسم/ دراین زمان که زمین بر مدار تاریکیست من از خسوفِ تماشای ماه می ترسم/ چقدر فاصله دارم از ایلیا، از عشق از اینکه دورم از این سر پناه می ترسم/ شبیه برکه جدا مانده ام از اقیانوس از اینکه می شوم اینجا تباه می ترسم/ تنفّسم شده افسوس در پی افسوس من از توالیِ این آه، آه،می ترسم/ رسیده ام تهِ خط، راه بازگشتی هست؟ من از سیاهیِ این کوره راه می ترسم/ نمی هراسم ازاین شب که نور می بینم من از شبی که ندارد پگاه، می ترسم/ ✍دکتر /👇 https://www.aparat.com/v/i8rlQ @adabkhane