eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
717 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
201 ویدیو
17 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
🔰۱۹بهمن ماه۱۴۰۱، نخستین گعده یادداشت‌خوانی بانوان اعضای تحریریه مجتهده امین در خبرگزاری حوزه برگزار
6⃣مسیر دلم بر مدار حرم ✍️زهرا سعادت، عضو تحریریه مجتهده امین با مرور خاطره شیرین‌تر از عسل طلیبده‌شدن در شب میلاد دردانه سلطان طوس، کبوتر دلم بی‌قرارتر از قبل در قفسش بال می‌زد! زخم‌های وجودم دردمندی‌ام را فزون‌تر نموده و حال درونم ویران‌تر از قبل بود و راهی به جایی نداشت!... به شیوه عبد شدن یونس نبی(علیه السلام) در دل نهنگ، به اندازه وسعت سجاده‌ام حاجی خانه خدا شده و به زبان قاموس اهل معرفت، از آشوب درون طوفان زده‌ام با ربّ صبوری که نزدیک‌تر از رگ گردنم حسش می‌کردم سخن گفتم. تلاش کرده بودم تا در میانه مشغله‌های ناتمام اطرافم فرصتی ناب برای چشیدن حلاوت زیارت بانوجانم بیابم و دیداری با دوستانِ جان (تحریریه مجتهده امین) روحم را تازه کند؛ اما ... اما غافل بودم که رزق معنوی هر کس از ماورای ذهنش مقدّر شده و باید همه‌ات را به مأمن شفابخش ثقلین بسپاری! سرانجام زنگ رخصت نقّاره بشارتی به ارمغان آورد و با عنایت شاه خراسان به منی که حالا مدت‌هاست با کمال افتخار08 شان شده‌ام با پای جان و تنم راهی پاتوق دیدارهایمان درست روبروی گنبد طلا و پنجره فولاد شدم! انگار بانو جانم از شدت آلام روح و جانم تصمیم برآن گرفتند که به شفاخانه متخصص ترین حکیم ایران ارجاعم بدهند و سرِّ مستتر آنکه تلاشم برای راهی شدن به محضرشان جواب نمیداد همین بود که همه ی خودم را برای درمان به آستان ملک پاسبان شمس الشموس ارزانی نمایم تا پیچ و مهره های زنگ زده و فرسوده احساسم را به دستان شفابخش "طبیبی که نوبت ندارد" ترمیم نموده و در آستانه عید مبعث، روح معنویاتم را به روز رسانی نموده و به دلم افتاده که بوی سوز جگر فراق کشیده و دلتنگ ارباب جانم به محضرشان رسیده و برات کربلایی شدنم را از دستان رئوفشان خواهم گرفت تا خاطره دل انگیز زیارت در روزهای میلاد حضرات بین الحرمین به رنگ و بوی معرفتی رضوی تکرار شود! هر چه که هست نسخه چهارشنبه امام رضایی‌ام را بر چشم دل و جان نهاده و این "رزق لایحتسب "را با وجود نالایقی‌ام به فال نیک گرفته و بازهم زمزمه می‌کنم: "آقا...قرار شاه و گدا هست یادتان؟! مشهد...حرم...ورودی باب الجوادتان"با چشمانی که دریای اشک شادی حضور در بارگاه سلطانی امام رئوف(ع) است، دست ادب بر سینه نهاده و به نیابت از همه دلتنگی‌های حریم رضوی(ع) همچون آهویی رمیده به آغوش مسیحایی‌اش پناه می‌برم تا التماس‌های گره خورده به پنجره فولاد به معجزه سرانگشتان کرامتش، همچون بغضی پیش پای رأفتش باز شوند و توسل‌های رها در باران دلتنگی‌ها کنج ایوان مقصوره جام تهی مرا لبریز از شراب معنویت با معرفت کنند!! 🍃دعاگوی دوستان تحریریه مجتهد بانو امین(ره) در کنار مضجع شریف امام رئوف(ع)🍃 @AFKAREHOWZAVI
7⃣دورهمی اهل قلم ✍️مخدره چمن‌خواه گعده یا همان دورهمی دوستانه به نشستی می‌گویند که عده‌ای در محل خاصی دور هم جمع می شوند و در مورد موضوع واحدی با هم گفتگو می‌کنند و نظرات همدیگر را خواستار می‌شوند. البته کلمه گعده بیشتر بین طلاب حوزه‌های علمیه مرسوم بوده و هست. برای اولین بار دوستان اهل قلم در شهر مذهبی و در کنار بانوی بزرگوار حضرت فاطمه معصومه(سلام‌الله‌علیها) در محلی مذهبی دور هم جمع شدند. هدف از این جلسه آشنایی حضوری بانوان اهل قلم با مدیر و دیگر اعضاي تحریریه و همچنین آشنایی با نوع نوشتن این عزیزان بود. ولی چه اشکالی وجود داشت عده‌اي که ثبت نام کرده بودند که در این دورهمی شرکت کنند به عهد خود وفا نکردند و در این جلسه حاضر نشدند و جلسه با همان تعداد کم تبلیغ نشد. انشاءالله در دورهمی‌های بعدی دوستان بیشتری در اینگونه جمع‌های دوستانه شرکت کنند و در مسئله یادداشت نویسی از نظرات همدیگر استفاده کنند. واقعا این جور نشست‌ها و دورهمی‌ها برای جمع مذهبی‌ها کم دیده شده است و باید بیشتر به این مسئله توجه شود. بانوان اهل قلم در مکانی مانند مسجد، بسیج، خانه‌ی یکی از دوستان، پارک و حتی کافه می‌توانند جمع دوستانه‌ای برگزار کنند. @AFKAREHOWZAVI
8⃣گعده، دغدغه، هدیه ✍️خانم مرزبان، عضو تحریریه مجتهده امین سه هفته قبل از این دورهمی روح نواز، با دبیر محترم تحریریه مجتهده امین، درد و دلی دراز دامنه داشتیم از؛ ای کاش‌ها و فرصت های از دست رفته و اینکه امروز در برابر عکس‌العمل زنان و دختران فریب خورده دیارمان، که خودشان علیه خودشان برانگیخته شده‌اند وظیفه من چیست؟!! هر دو تفاهم داشتیم که سکوت و انفعال برایمان دلچسب نیست و نمی‌خواهیم روزی برچسب توّابین بخوریم. موضوع این‌قدر پیچیده و سنگین بود تلاش می‌کردیم در گفتگوی‌مان خود را از بیچاره‌گی در آوریم تا چاره ای جستیم، که ما می‌توانیم در گام اول به کمک آن دسته زنانی برویم که آتش به اختیار در این شب های سرد زمستانی دست پر مهرشان را به نیت محبت و رفاقت و همدلی به سوی کشف حجابی‌ها دراز می کنند، تا شاید آن‌ها یک گام به عقب برگردند و از این خودزنی پر درد فاصله بگیرند و لحظه‌ای به اندیشه بنشینند. آن‌گاه خوشحال شدیم و دلمان گرم شد به یادداشت نویسان مبارک قلم. آن روز به رسم جلسه‌های اداری مصوب کردیم، که هدیه‌ای معنوی را در دورهمی چهارشنبه به بانوان خوش ذوق یاداشت نویس تقدیم کنیم. هدیه‌ای که به واسطه نیت‌اش قلم را متبرک می‌کند، چون هر حرکتی در این مسیر گره می‌خورد به عطوفت انقلابی زینب و زهرای اطهر. اصولاً سرم شلوغ است و مدام فریاد دلم بلند که ای دوستدارن من مرا به آرایشگری واگذارید تا سرم را از شلوغی درآورد، این سرشلوغی بسیاری از مهم ها را در خود هضم می کند و یادم را پنچر نگه می‌دارد. همیشه یک حیف شد یادم رفتی دارم. اما در مورد این جلسه یادم بی‌خیال نشد و برای حاضر شدن، ته دلم یک شوقی بود. آن‌گونه که قبل از همه خود را به دفتر خبرگزاری رساندم و دیدم خیلی زود آمده‌ام. راستش این زود آمدن و انتظار یک‌ساعته مرا در خود فرو برد که خودت می‌دانی که شوقت از بهر چیست؟ با دلم به گفتگو نشستیم و از پشت همه دالّ‌ها، مدلولی شیرین یافتم؛ اینکه برای شعر، برای هنر، برای دیدن کسانی که خلوت شان آراسته با عطوفت و مهر است به شدت دلتنگم، باورم این است که بزرگترین هنر امروز روشن نگه داشتن شمّ هنری است و تولیدات هنری گام بعدی است. روال زندگی امروزی آنقدر تکرارش بی‌رحمانه است که جایی برای بروز خلاقیت و هنر باقی نمی گذارد. دیدن این بانوان و شنیدن کلام‌شان حتما شیرین و دلچسب است. بالاخره وارد جلسه شدم، کلام جلسه غرق در بی‌مهری های دنیا بود و جادوگری قانون و مقررات که می‌خواهد منجی طمع انسان مدرن باشد. با بیان خانم دبیر تحریریه لبخند نشان، به دوستان معرفی شدم و دوستان نیز معرفی شدند. مورد استقبال گرم و لبخندهای مهربان خود را یافتم. عطر مهربانی پیچیده بود و لذت ماجرا این شد که از پشت گوشی و زُل زدن به کلمات، تکنولوژی را به کنار هل دادیم و چهره به چهره یکدیگر را دیدیم و صداها گوش‌مان را نوازش کرد. جالب تر این بود که در جلسه طنز نویس رستم قلم خیال‌مان را سوار بر کلماتی کرد تا شوم گرد بی‌نوا را با لبخند به نظاره بنشینیم، می گفت دیپلم دارد سطح ۲ حوزه و دانشگاه مورد انتخابش نبوده در دلم گفتم احسنت اگر مسیر دانشگاه را طی کرده بودی می بایست قلمت را فدا می‌کردی، امروز جذابیت قلمت این است که از جریان مدرک گرای بی عمق تحصیل کردن دور مانده و خلاقیت‌ات زنده مانده است رستم باشی و حماسه آفرین. شعر مهتا عاشقانه بود و از معشوق طنازی نقش آفرین سخن می گفت که قدرت حضورش پروازها ایجاد کرد و روشنایی خیالش آزردگی و تاریکی خیال او را از بین برده است. البته اگر این شعر به حقیقت هم گرهی داشته باشد و حضرت همسر را وصف کند تبریک عظیم و مبارک باد دارد امیدوارم همه زنان سرزمین‌ام از نعمت تفاهم و عاشقانه زیستن تطمیع باشند. الحمدلله کلام تک تک دوستان حاضر حکیمانه بود و تلنگری در ذهن می آفرید و همینطور حضور مشفقانه سردبیر محترم خبرگزاری حوزه که حضورمان را با خوش آمدگویی و هدیه دادن بسیار گرامی داشت که از وی کمال تشکر را دارم. این بود چهارشنبه‌ای که هم گعده بود و هم اولین قرار و من پیشنهاد بازنویسی ادبی گزارش های گروه تجلی کوثر را به دوستان هدیه کردم. @AFKAREHOWZAVI
9⃣گزارش اولین گعده‌ی یادداشت‌خوانی بانوان‌حوزوی ✍️مهتا صانعی، عضو تحریریه مجتهده امین جلسه‌ی بانوان تحریریه مجتهده امین در دفتر خبرگزاری حوزه با حضور جناب آقای صداریی در روز چهارشنبه نوزدهم بهمن ماه ۱۴۰۱ تشکیل شد. جلسه رأس ساعت ۱۵:۳۰ با حضور خانم‌ها نجمه صالحی، زهرا کبیری‌پور، سمیه رستمی و مهتا صانعی آغاز شد. بعد از گپ‌ و گفت کوتاهی به پیشنهاد خانم صالحی دوستان به خواندن یادداشت‌های خود پرداختند. خانم کبیری‌پور یادداشت «بلاگرهای رنگی» و خانم رستمی یادداشت طنز «شوم‌گرد ابن زهر مار» را خواندند. در موضوع یادداشت خانم کبیری پور، خانم صانعی درباره‌ی فرصت‌ها و تهدیدهای فضای مجازی و اینکه چه راهکارهایی برای ارائه‌ی بهتر شدن وضع موجود وجود دارد، صحبت‌هایی داشتند که مورد تأیید دوستان قرار گرفت و خانم کبیری‌پور و صالحی نیز نکاتی را در این موضوع بیان کردند. با ورود خانم‌ مرزبان از پژوهشگران و اساتید جامعه‌الزهرا و خانم داداشی از مجموعه‌ی عصر زنان جلسه رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. یادداشت دوم را خانم رستمی خواندند که در اثنای آن مدیریت خبرگزاری حوزه جناب صدرایی حضور یافتند و یادداشت خانم رستمی با عنوان «شوم‌گرد ابن زهرمار» مورد استقبال جناب صدرایی قرار گرفت. در ادامه خانم رستمی درباره‌ی واژه‌ی «شومگرد» و حاشیه‌های یادداشت خود و مطالعاتی که در این زمینه انجام داده بودند، اطلاعات مفیدی را در اختیار دوستان حاضر در جلسه قرار دادند. از توفیقات جلسه حضور جناب آقای علیزاده برگزیده‌ی رتبه‌ی اول بخش یادداشت نویسی از جشنواره‌ی ابوذر بودند. در ادامه‌ی این گعده‌ی صمیمی جناب صدرایی با سلام و احوالپرسی و اندکی صحبت از دوستان تقاضا کردند که به معرفی خودشان بپردازند. خانم صالحی به عنوان دبیر تحریریه‌ی‌ مجتهده امین و‌ کانال افکار بانوان حوزوی، رزومه‌ی مختصری از فعالیت‌های خود ارائه نمود و درباره‌ی اهداف بانوان نویسنده‌ی حاضر در جمع و اهداف مجله توضیحاتی ارائه نمودند. خانم کبیری‌پور نیز به معرفی خودشان پرداخته و اشاره‌ی کوتاهی به رزومه‌‌ی خود کردند. خانم صانعی علاوه بر معرفی خودشان وقت را غنیمت شمرده و به معرفی کانال شاعران حوزوی و دغدغه‌های مطرح شده و همت جناب اسفندیار در این رابطه توضیحاتی ارائه نمودند. خانم مرزبان علاوه بر معرفی خودشان به دنبال بانوان نویسنده در رابطه‌ با موضوعات اخیر بودند. بانوانی که بتوانند با قلمی ساده و روان درباره‌ی مسائل روز صحبت کنند و بنویسند. در ادامه‌ی جلسه به دلیل ضیقِ وقتِ جناب صدرایی فرصتی برای معرفی خانم‌ها رستمی و داداشی نماند. جناب صدرایی با تشکر فراوان از خانم‌های حاضر در جلسه و همچنین تشکر از جناب اسفندیار و وعده‌ی دیدارهای آینده با جمع حاضر خداحافظی کردند. در ادامه خانم‌ها مرزبان و خانم داداشی از عصر زنان صحبت‌هایی پیرامون مسائل مربوط به زنان داشتند. خانم داداشی از عصر زنان به دنبال نویسندگانی بودند که بتوانند تخصصی‌تر اما مفهومی‌تر با مخاطب ارتباط برقرار کنند و صحبت‌هایی در این زمینه انجام شد. جلسه رأس ساعت ۱۷:۳۰ با شعرخوانی خانم صانعی به پایان رسید. @AFKAREHOWZAVI
در مصاف با جنگ تردیدها ✍زينب نجیب، عضو تحریریه مجتهده امین 🔹امروز یکی از حربه‌های دشمن ایجاد تردید است. ❓چرا تردید؟ 🔹زیرا تردید حالتی در انسان است که از شک نشأت می‌گیرد و اگر شک در مدت زمان کوتاهی برطرف نشود در اعماق وجود به احساس نفرت تبدیل می‌شود و نفرت به مرور زمان آرامش را به خطر می‌اندازد و عدم آرامش بزرگترین تهدید زندگی بشر است. 🔹زمانی که دشمن از پیروزی در جنگ نظامی با جامعه‌ای مأیوس می‌شود؛ از روش های دیگر برای ضربه زدن به آن جامعه بهره می‌گیرد یکی از روش‌های امروزی جنگ سایبری است و یکی از عملیات‌های جنگ سایبری، عملیاتِ ایجاد تردید در افراد یک جامعه است. 🔹 تردید در نقاط قوت، تردید در درستی آرمان‌ها، تردید در مبانی، تردید در مسئولیت‌پذیری مسئولان، تردید در درستی مسیر رشد و پیشرفت و تردید در تک‌تک ارکان یک جامعه. 🔹 بدین ترتیب عدم اعتماد در جامعه رخ می‌نماید و عدم اعتماد مردم به مسئولین و یا عدم اعتماد مسئولین به مردم و در نهایت، عدم اعتماد افراد یک جامعه نسبت به یکدیگر نهادینه می‌شود. 🔹 اولین و مهمترین نتیجه این سیر، قطع به یقین تخریب اتحاد ملی است. اتحادی که علت حقیقی پیروزی است و عدم حضور آن در جامعه، مردم آن کشور را محکوم به شکست می‌کند. 🔹 بنابراین برماست که برای مقابله‌ای جدی با جنگ تردیدی که دشمن به راه انداخته است بار دیگر دوشادوش یکدیگر در صف‌های در هم تنیده‌ی راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کرده و این بار مشت محکمی بر دهان یاوه‌گویانی بزنیم که با ایجاد شبهات، بذر شک و نفرت را در دل مردم می‌کارند و آرامش و امنیت آن‌ها را هدف قرار می‌دهند. چرا که اگر گاهی بی‌مسئولیتی مسئولان و ناکارآمدی و بدعهدی آن‌ها سبب می‌شود که مسیر انقلاب با چالش‌هایی مواجه شود اما بدانیم، این حضور انقلابی مردم است که حافظ مبانی و اهداف انقلاب بوده و این چنین است که مسئولین به خود می‌آیند و دشمنان در جای خود می‌نشینند. چنان‌که رهبر معظم انقلاب نیر در دیدار با جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش، فرمودند: "اتحاد ملی نقش بسیار مهمی در پیروزی و پیشرفت انقلاب داشت و سدّ و دیواره‌ای محکم و سر به فلک کشیده در برابر دشمن است که باید امروز هر چه ممکن است این وحدت افزایش پیدا کند".(۱۴۰۱/۱۱/۱۹) 🇮🇷پس پیش به سوی حضوری مقتدرانه🇮🇷 @AFKAREHOWZAVI
🔖ادای دین به حافظان‌ انقلاب ✍️ آمنه عسکری منفرد، عضو تحریریه مجتهده امین بسیار پرکار و تلاشگر بود. تا دیر وقت کار می‌کرد و گاهی چندین روز به خانه نمی‌آمد. حتی با اصرارهای او در محل کارش تصویب شد که جمعه‌ها هم سر کار بیایند . یک بار درحضور حاج قاسم سلیمانی شروع کرد به صحبت کردن برای بچه های گروه، گفته بود: من این‌طوری فهمیده‌ام که خداوند شهادت را به کسانی می‌دهد که پر کار هستند و شهدای ما غالباً همین طور بوده‌اند. حاج قاسم هم گفته بود: بله همین طور است! برادر شهید می‌گوید: «یک بار وقتی بعد از شهادتش به سر کارش رفتم دیدم روی کمدش این جمله از آقا را نصب کرده : در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفته‌اید همان‌جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است.» 🇮🇷شهدا با خون‌شان انقلاب را حفظ کردند و به ما سپردند، فردا در روز ۲۲بهمن همه‌ی ما می‌آییم تا به دنیا اعلام‌کنیم ما حافظ خون شهدا و آرمان‌های انقلابیم.🇮🇷 @AFKAREHOWZAVI
📌نقشه‌ی خدا ✍️ کبری خالقی ۱] و خداوند انسان را آفرید تا در ساحت خالقیت خود موجودی را که احسن‌الخالقین است به جهان هستی معرفی کند. در پی این خلق باشکوه و بی‌نظیر برای این که او را به نحو احسن راهنمایی کند، فطرت را در نهاد او به ودیعه گذاشت تا این فطرت بالقوه را در روی زمین با طرح و نقشه، بالفعل کرده و آیینه‌ای از جمال و جلال خداوند شود. از سوی دیگر خدای حکیم علاوه بر فطرت، انسان را با نقشه‌ی هدایت، به دست برگزیدگان خود یعنی انبیا و اوصیای الهی سپرد تا بشر به هدف آرمانی خویش یعنی خلیفه‌اللهی دست پیدا کند. در این میدان الهی شدن، جریان باطلی که شامل ابلیس و شیاطین انس و جانّ هستند؛ انسان‌ها را دعوت به خود کرده و بر سر راه آدمی نشسته تا او را تحت مدیریت خویش قرار دهند. ۲] از طرفی خداوند نقشه و برنامه‌‌ی خود را (قرآن) از طریق وحی به پیامبرش نازل کرد, تا طرحی، برای هدایت بشر باشد. برای اجرای این برنامه نیاز به ابزاری به نام حکومت داشته تا مجریان، یعنی مدیران الهی، با در دست داشتن آن، راه را نشانه‌‌گذاری کرده تا به اهداف مورد نظر رب العالمین برسند. حال سوال اینجاست که چرا انسان، که خداوند ساختار هدایت را برای ما ترسیم نموده، به آسانی مبتلا به وسوسه شیاطین شده و به جای خدایی‌شدن در برخی موارد، از حیوان هم پست‌تر می‌شوند؟ آیا انبیا و اوصیا ناتوان از به‌پا داشتن حکومت هستند یا نه مشکل در جای دیگری است که باید جستجو کرد؟ ۳] باید گفت؛ مشکل آنجاست که طواغیت از زمان هابیل و قابیل تا آخر دنیا نیز ادعای مدیریت عالم را دارند و در این درگیری هرگاه حکومت، در دست مردان خدا باشد با همراهی مردم به سمت اهداف الهی حرکت می‌کند، و چنانچه این مدیریت در دست طاغوت‌های زمان باشد حتی اگر مردم هم همراهی نکنند؛ در مسیر الی‌الله مانع و خلل ایجاد می‌شود هرچند که سنت الهی در نهایت اینست که جبهه‌ی حق بر باطل پیروز خواهد شد. پیامبر خدا، با ندای اسلام و آوای قرآن _که نقشه‌ی مهندسی شده‌ی خداوند است_ روح مردم را زنده و جان آنان را از اسلام ناب سیراب نمود به طوری که در انسان‌ها انقلابی به پا و اسلام انقلابی را در جامعه سرریز و دست مستکبران را کوتاه کرد. ۴] در همین زمان, وجود نازنین پیامبر (ص) از خاک به عالم بالا پر کشید و استکبار و شیاطین انس و جنّ دست به کار شده و کشتی هدایت را به دست مدیران غیرالهی و شیفته‌ی دنیا دادند و شد آن‌چه که شد. حضرت علی(ع) نقشه‌ی مبتنی بر فرهنگ الهی را در همان چهار سال و اندی، که مجری و مدیر حکومت شد، به ظهور رساند و مردم در بَحر اندیشه‌ی الهی او به آگاهی و حکمت رسیدند و نَمی از اندیشه‌ی ناب او بِسان آیین‌نامه‌ی اسلام در کتابی به نام نهج‌البلاغه گردآوری شد. هرچند در طول تاریخ حکومت به معنای واقعی در دست اولیای الهی نبود؛ اما با هدایت معنوی امام زمان(عج) علما و فضلا و نواب عام، اسلام حقیقی را با رشادت و مجاهدت اسلام را مصون و از دوران تاریک انحراف و تحریف به در آوردند. ۵] با طلوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، امام خمینی (ره) اسلام راستین، این نقشه‌ی هدایت الهی با همراهی مردم با نام جمهوری اسلامی در ایران مستقر کرد و به‌ حول و قوه‌ی الهی، تا عصر ظهور این انقلاب ادامه پیدا خواهد کرد، البته باید برای ادامه‌ی راه از دو امر غفلت نکنیم. یکی از آن دو دشمن درونی و دیگری دشمن بیرونی است که اگر در مبارزه با مانع درونی استقامت به خرج دهیم، غلبه بر دشمن بیرونی آسان خواهد بود. امام خامنه‌ای می فرمایند: «موانع درونی یعنی آن چیزهائی که در درون خود ما انسانها - چه تصمیم‌گیرانمان، چه آحاد مردممان، چه ناظرین بیرون از گود مبارزه و انقلاب - وجود دارد؛ اینها موانع درونی است. موانع درونی، ضعفهاست؛ ضعفهای فکری است، ضعفهای عقلانی است، راحت‌طلبی است، آسان‌گرائی است، آسان‌پنداری است... گریز از چالش( که به غلط عافیت‌طلبی می‌نامند) ..». دیدار دانشجویان و اساتید در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷ ۶] به نظر می‌رسد باید برای رفع این موانع که سرنوشت‌ساز نیز هستند؛ [نهضت_خودسازی] راه‌اندازی شود تا در سایه‌ی [اتحاد_ملی] با فرهنگ‌سازی و گفتمان‌سازی میان مردم این نهضت جریان پیدا کرده و در جامعه بتوانیم فرهنگ علوی را گسترش دهیم، در این صورت است که می‌توانیم در مقابل دشمن بیرونی قدرتمندتر از گذشته بایستیم. البته ما قبلاً نیز در دفاع مقدس که با ایثار و نثار و فداکاری و از خود گذشتن برای رسیدن به اهداف عالیه نظام که همان برافراشتن پرچم عزت، استقلال، توحید اجتماعی، آزادی معنوی، آزادی اجتماعی، عدالت اجتماعی.و در نهایت حیات طیبه است؛ سربلند و پیروز بیرون آمدیم. حال که چشم امید امت اسلام و مستضعفان جهان به ما دوخته شده و در چهل‌وچهارمین سال پیروزی انقلاب اسلامی هستیم؛ با اتحاد ملی و امید به سمت اهداف حرکت و دشمنان ددمنش را خوار و ذلیل خواهیم کرد. @AFKAREHOWZAVI
🇮🇷فریاد الله اکبر ✍️زینب سید میرزایی، مدرس حوزه، عضو تحریریه مجتهده امین شادمانه‌های کودکی‌ام با حضور و حماسه گذشت. کلاس دوم ابتدایی بودم که سال ۵۷ به ماه‌های پایانی خود نزدیک می‌شد. حدود آذر ماه در خانه از پدر و مادرم جسته گریخته کلمات جدیدی می شنیدم، کلماتی نظیر تظاهرات، تیر اندازی، زخمی شدن و شهادت! از این کلمات سر در نمی‌آوردم که منظورشان چیست؟ سرم به درس‌های کلاس دوم گرم بود و بازی با کودکان هم سن و سال خودم؛ تا اینکه حضرت امام (ره) فرمان اعتصاب سراسری دادند و از آنجایی که مرحوم پدرم مقید بود که واو به واو اوامر حضرت امام(ره) را اطاعت کنند از من هم خواستند که به مدرسه نروم و این حرکت شد آغاز حرکت‌های مبارزاتی من! اولین روز حضور در تظاهرات برایم بسیار جذاب بود. مادر خواهر کوچکم را که تازه راه افتاده بود، در آغوش می‌گرفت و من هم گوشه چادر مادر را می‌گرفتم و در کنار پدر، به سیل خروشان انقلابیون می‌پیوستیم. روز به روز شوقم‌ برای حضور در راهپیمایی‌ها بیشتر می‌شد. آن‌روزها کل روز به راهپیمایی می‌گذشت (حداقل در کرج این‌گونه بود!) ساعت ۸ صبح در میدان شهدا که آن‌روزها به خیابان مظاهری معروف بود راهپیمایی شروع می‌شد و تا امامزاده محمد (حصارک کرج) که مسیری طولانی بود، ادامه می یافت. یکی از نوستالژی‌های کودکانه من ویفر «یام یام‌» بود که مادرم به یمن حضورم‌ در راهپیمایی و اینکه به قول ایشان دختر خوبی بودم و خوب شعار می‌دادم تعلق می‌گرفت، که آن را هم با خواهر کوچکم‌ نصف می‌کردیم. مرحله بعدی راهپیمایی حدود سه بعد از ظهر شروع می‌شد و از همان مبدأ به سمت کوه‌های عظیمیه امتداد پیدا می‌کرد. شب‌ها هم ساعت ۹ بر فراز بام‌ها فریاد تکبیر سر می‌دادیم. چون‌منزل ما مشرف به خیابان بود، اکثر همسایه‌ها راس ساعت ۹ بر پشت‌بام خانه ما حاضر می‌شدند و این‌گونه بود که یک محله پر می‌شد از فریاد تکبیر! @AFKAREHOWZAVI
🔖بقای انقلاب و اسلام برمدار بصیرت و غیرت دینی ✍️آمنه عسکری منفرد غیرت در فرهنگ لغت به معنی «تعصب/ حمیت/ صفت مردانگی/ مروت» آمده است و شامل مواردی همچون غیرت انسانی، دینی و...می‌شود. غیرت یکی از فطریات آدمی است و اسلام هم دینی است که بر اساس فطریات تشریع یافته است. وجود غیرت در جامعۀ انسانی از چنان اهمیت و ظرافتی برخوردار است که همواره به عنوان شاخصه‌ی بارز اهل ایمان و سرمایۀ انسانی معرفی شده‌است، تاجایی که شارع مقدس در تشریع احکام، به آن عنایت داشته است. حضرت علی( ع) در باب اهمیت و ارزش غیرت فرمودند: «ارزش انسان به قدر همت اوست، صدق او به اندازۀ جوانمردی او و عفت او به قدر غیرت اوست.»(حکمت ۴۷ نهج البلاغه). از طرفی بصیرت و روشن‌بینی هم یکی از لازمه‌های وجودی انسان در جهت رسیدن به ثبات فردی و اجتماعی به شمار می‌رود و تفکر و تدبر ناشی از بصیرت درسایۀ تقوای الهی، یکی از مولفه‌هایی است که می‌تواند حرکت ابناء بشر به سمت جهانی شدن مهدویت را جهت دهد. غیرت دینی از این باب که ناشی از بصیرت است، حائز اهمیت می‌باشد و می‌توان گفت؛ همین غیرت و بصیرت دینی است که در بزنگاه‌های حساس اجتماعی می‌تواند عظمت امت اسلامی را به رخ جهانیان بکشد. نکتۀ قابل توجه این است که مسالۀ غیرت دینی مختص امروز دنیای اسلام نیست، بلکه از همان صدر اسلام و برپایی حکومت نبوی، این غیرت و حمیت مسلمانان درسایۀ رهنمودهای پیامبر اکرم(ص) بود که پیروزی‌های بزرگ را در جهت ابقای اسلام منجر شد. پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «الغیره من الایمان.....غیرت از ایمان است.»(من لایحضره الفقیه .ج۳ .ص۴۴۴). اساسا قیام امام حسین (ع) نیز بر مبنای غیرت، عزت و کرامت الهی شکل گرفت. غیرت دینی امام بود که سبب شد ایشان برای نجات دین حتی کوچکترین عضو خانوادۀ خویش را هم فدا کند. درحقیقت حماسۀ عاشورا محل تبلور غیرت دینی امام حسین (علیه‌السلام) و یارانشان بود که ذلت را نپذیرفتند و در راه آزادگی خون خود را نثارکردند. لذا هر زمان غیرت دینی با عقلانیت همراه شد، عاملی برای تبدیل تهدیدها به فرصت‌ها خواهد بود. « آنجا که درکربلا، عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو......این هردو، عقل و عشق را خدا آفریده تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود. اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمۀ خود نَبُرَد، عشق را در راهی که می‌رود، تصدیق خواهد کرد. آنجا دیگر میان عقل وعشق فاصله‌ای نیست.»(مرتضی آوینی، فتح خون، ص۳۹). حرکت عظیم ملت مسلمان در تمامی دنیای اسلام در حادثۀ شهادت شهید سلیمانی که از نظر دشمن یک تهدید بود، اما غیرت ملت مسلمان آن را تبدیل به فرصت کرد و در نهایت اخلاص، تقوا، فرقان و ولایت مداری مطلق آن شهید بزرگوار بود که راه او را جاودانه کرد، که امروز ولی امر مسلمین جهان راه او را «مکتب سلیمانی» بنامند. وظیفۀ امروز نخبگان جامعه این است که به عنوان خواصِ جبهۀ حق؛ تقوامدارانه، بصیر و غیرتمندانه و براساس نیازهای حقیقی و تکوینی مردم با لحاظ نیازهای دنیوی و اخروی آنان، مطالبات مردم را جهت دهی کنند. در این صورت است که مردم بابصیرت و غیرت ناشی از آن، می‌توانند جریان‌ها را شناسایی کنند و با تقوا وارد عمل شده و از جریان‌های حق حمایت کنند. در این میان نقش رسانه قابل توجه است. رسانه یا با تقویت جریان حق و با استفاده از قدرت ابزاری خودش، مطالبات به حق را به سرانجام می‌ر‌‌ساند که در این صورت زمینه را برای ابقای نظام فراهم آورده و ملت را به سمت حیات طیبه رهنمون شده است و یا به قدری منفعلانه عمل کند که هیچ نقشی را به عهده نگیرد و یا «با میدان دادن به افراد سطح پایین و پرمدعایی که مبانی انقلاب را زیر سوال می‌برند.»( مقام رهبری، ۱۹ دی ۱۴۰۰)، در خدمت جبهۀ باطل قرار می‌گیرد. 🔗متن کامل یادداشت‌در صفحه نویسنده @AFKAREHOWZAVI
🔰انتشار طنز نوشت خانم سمیه رستمی با عنوان «اندر احوالات شوم‌گرد ابن زهرمار» در خبرگزاری رسمی حوزه 🔗لینک یادداشت https://hawzahnews.com/xc6BP @AFKAREHOWZAVI
تولد داریم چه تولدی! جشن داریم آن هم چه جشنی! ✍فاطمه حسینی پناه، مدرس حوزه، عضو تحریریه مجتهده امین همیشه دلم می‌خواست متولد بهمن ۵۷ بودم، که جشن تولدم، جشن راه افتادنم، جشن قد کشیدنم ،جشن نوجوانی‌ام، جشن تکلیفم، جشن رسیدن به سن قانونی‌ام، جشن جوانی‌ام، جشن میانسالی‌ام،جشن چهل سالگی‌ام ،جشن بالندگی‌ام مصادف می‌شد با پرشکوه.ترین جشن قرن معاصر! آن موقع صفحات شناسنامه‌ام را تبدیل می‌کردم به دفترچه خاطرات و در آن می‌نوشتم: «اون روزا که واژه بودیم من و تو.اون روزا که توی کوچه‌ی زمان، یه خونه داشتیم، پَهلوی هم. اون روزا که تیک و تاک ساعت ها یا صدای تق تقِ تندِ یه در تو کوچه، پس کوچه‌های تنگ و تار ترس و وحشت تو دلِ همه ی آدمامی‌کاشت. یادته، بعداز ظهرا الک دُلک بازی می‌کردیم من وتو. من یه ضربه میزدم به این، تو یه ضربه می‌زدی به اون.اگه بارون می بارید، ننه چند بار توی کوچه داد می زد:" دیگه بسه بازیِ الک دُلک، بچه جون، بارونه سرما نخوری.» درخیالِ من و تو، زندگی غیر از این‌ها هیچ چیزی نبود، زندگی یک قُل دو قُل؛ زندگی الک دُلک؛ زندگی، بادبادک در آسمان؛ زندگی را می‌شد مثلِ یک بادکنک باد کرد!در خیال من و تو، زندگی غیر از این‌ها چیزی نبود! یک شب، اما...، یادت هست؟من وتو خواب می‌دیدیم، پشت دیوار بلندِ دلِ ما، یه سپیدارِ بلند، لانه‌ی صدتا پرستو شده بود، یک پرستو مالِ من، یک پرستو مالِ تو، در دستای سپید، سبدهایِ گلِ یاس، یک سبد گل مالِ من، یک سبد گل مالِ تو.دیگر از فکرهایِ خامِ بچگی، دو سه تا کوچه جلو رفته بودیم، دیگر زندگی برای‌مان معنیِ دیگری داشت، در چشمان من وتو عکس امام، در قلب من و تو، مِهرِ امام! زندگی یک بادبادک نبود دیگر، زندگی یک قُل دو قُل، الک دولک نبود دیگر، زندگی یک کاج سبزِ قدبلند، زندگی یک چشمه در کوهسار، زندگی مثلِ ستاره ی جنوب، زندگی یک سرو بود. "اگر شب دستمالش را گره می‌زد،اگر غوغای سحر، اجازه ی ماندن داشت، یا اگر بذر دانه شب، در دستان سحر درو می‌شد، اگر صدای پر از احساس بهار، اگر آسمانِ سبز، اگر پرستوهایِ شادِمان و سپیدارِ بلندِ دشتِ ما، همیشه بودند، اگر من یک ساقه بودم، تو اگر یک ریشه بودی،من و تو، دست‌های‌مان را به هم می دادیم، در جنگل سیاه! بعد از آن شبِ کویرِبی کسی، آفتابِ تازه‌ای دمید!‌ قلب‌های خسته و غمین، سبز شد، جوانه زد، بهار شد. باز روحِ زندگی به سمتِ ما سَرَک کشید، شوق زندگی دوباره، جوانه زد، باغ ما یک باغبانِ تازه داشت، در جنگل سیاه، من و تو یک ساقه و یک ریشه هستیم لبِ رود، که باید دست‌های ما، در دستان فلک یکی شود مثل همیشه، یکی ‌می‌شویم! @AFKAREHOWZAVI
🇮🇷تکبیر ✍زهرا کبیری پور این تکبیر گفتن‌ها هم برای ما دهه شصتی‌ها عالمی داشت. یکی از میادین افتخار به پدرانمان، بلندیِ صدای تکبیر آن‌ها نسبت به دیگر مردان همسایه بود، هرچقدر صدای تکبیر پدرمان بلندتر، افتخار ما بیشتر. کوچک و بزرگ شال و کلاه کرده و همراه پدرمان پله‌های پشت‌بام را دو تا یکی کرده و پنج دقیقه زودتر از ساعت نُه به پشت‌بام می‌رسیدیم. مشت‌های گره کرده‌مان را آماده کرده و منتظر صدای بلندگو مسجد بودیم تا زمان گفتن فرا برسد. رأس ساعت نُه مشت‌های گره کرده‌ی ما هم بالا می‌آمد و همه یک صدا می‌گفتیم: الله‌اکبر الله‌اکبر امسال هم مثل سال‌های گذشته همراه با مشت‌های گره کرده‌ی خودم مشت‌های گره کرده‌ی کوچک دخترانم را هم بالا برده و در چهل و چهارمین بهار به جای تمام آن‌هایی که رفتند تا ما بتوانیم بر بالای پشت‌بام‌هایمان تکبیر بگوییم، تکبیر خواهم گفت. به نیابت از حاج و به نیابت از تمام شهدای و @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆ندای الله اکبر سردار دل‌ها ✍️مرضیه رمضان‌قاسم همانند آسمانِ شب، که به ستاره‌هایش مفاخره می‌کند من به خواهر بودنت... دست خودم نیست بی‌قرار و دل‌تنگ‌ات می‌شوم؛ دلم از دوری‌ات آب شده و عکس رخ ماهت همچون ماه در آب است زیرا همیشه در دلم هستی اما نمی‌دانم چرا بین من و تو فرسنگ‌ها فاصله است. از دوری‌ات دلم دچار پس‌لرزه‌هاست درست همچون شهری که روی گسل زلزله باشد. این حال دل خواهر است در فراق برادر، اما امان از دل مادر... فقط مادر می‌داند وقتی یک سرباز با صورت به زمین می‌افتد یعنی چه... ما شاگردان مکتب عشق‌ایم و مدیون امام و شهدا @AFKAREHOWZAVI
الله اکبر ✍️زهره قاسمی، عضو تحریریه مجتهده امین گفته ایم و رستگاریم با عشق پیمان بسته ایم و استواریم جان هایمان گرم عنایات الهی ست در سوز بهمن ماه هم مثل بهاریم از تیر فتنه گرچه دلها لاله زار است اما ز دشمن هایمان ترسی نداریم رسم شجاعت را خمینی یادمان داد ما دوستداران شهادت، بی قراریم از انقلاب سرخمان غیرت چکیده ما وارث مردانگیِّ ذوالفقاریم استاد درس انتظار ما خمینی ست مشق بصیرت را همه هر روز داریم با پیروی از رهبری پیروز راهیم با نائب روح خدا بی تاب یاریم ... @AFKAREHOWZAVI
پیروزی اهل حق ✍️سیده ناهید موسوی، عضو تحریریه مجتهده امین از آمال دیرینه بشر، محو و نابودی ظلم از جامعه و حکم‌فرمایی صلح و آرامش و دوستی و جاری شدن عدالت در کل جهان است. این اندیشه هماهنگ با سرشت انسان است به همین جهت، هرگاه برای گروهی از ملت‌ها زمینه قیام فراهم شده به مبارزه با حکومت ظلم و جور پرداخته‌اند و بسیاری از این مبارزه‌ها نتیجه‌اش پیروزی اهل حق بوده است. اما نکات ظریف و دقیقی در آیه«وقل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقا»* وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها به این ترتیب است: حق به معنای ثابت و باقی‌است. بنابراین خدا و هرچه از سوی او باشد، حق است. «حق» یکی از نام‌های خداوند است.کلمه‌ی «زهوق»به معنای رفتن است و زهق نفسه یعنی روح از بدنش‌خارج‌ شد. برای این آیه مصداق‌های تاریخی نظیر ظهور اسلام، و ورود به مدینه، فتح مکه و شکستن بت‌ها را بیان کرده‌اند که همه آن‌ها باطل شکست خورده‌اند، ولی آیه دارای مفهوم گسترده‌تری است و فنای باطل و بقای حق را نوید می‌دهد. بقای حق و نابودی باطل، یک سنت و قانون الهی است، نه پنداری و تصادفی هرچند پیروان حق، کم و طرفداران باطل زیاد باشند، چرا که حق همچون آب ثابت و ماندگار و باطل مانند کف، ناپایدار و فانی است. قرآن باقاطعیت، پیروزی نهایی حق را به مردم اعلام کرد:«قل جاء الحق»* باید حق را به میدان آورد تا باطل از بین‌ برود:«جاء...الحق» حق همانند درخت ریشه‌دار و پرباری است که طوفان‌ها و تندبادهای سهمگین هم نمی‌توانند او را از جا برکنند و باطل همانند درخت بی‌ریشه است که از زمین کنده شده و هیچ رشد و نمو و ثمره‌ای ندارد و از ثبات و قرار محروم است. بنابراین، عامل پیروزی را نباید تنها در اعتقاد به حق و نیت خیر دید، بلکه برای غلبه بر دشمن، اتحاد و هماهنگی و اطاعت از رهبر نیز لازم است و هر گروهی این صفت را بیشتر دارا باشند پیروزی با آن‌هاست. و در آخر کلامی از استاد مطهری که،پیروزی نهایی اهل حق را چنین توصیف می‌کند:«ظهورمهدی موعودحلقه ای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی اهل حق منتهی می‌شود.»* *اسراء,81 *شرح قرآنی دعای ندبه،محسن قرائتی *قیام وانقلاب مهدی،ص20 @AFKAREHOWZAVI
کاردستی‌ مادربزرگ و نوه‌ ✍ چمن خواه، عضو تحریریه مجتهده امین چند سالی بود که مادربزرگ، از چند روز قبل، تعدادی بادکنک و مقوا و کاغذ رنگی تهیه می‌کرد. شب ۲۲ بهمن کاغذ رنگی ها را به اشکال مختلف در می‌اورد و روی مقواها می‌چسباند. نوه‌ها در این کار به او کمک می‌کردند. هرکدام از بچه‌ها طرحی برای تزیین داشتند و مادربزرگ با حوصله و صبر به نظر نوه‌ها توجه می‌کرد. نزدیک ساعت ۲۱ که می‌شد علی که از همه بزرگتر بود، دست محمدحسین که از همه کوچکتر بود را می‌گرفت و با بقیه بچه‌ها بالای پشت‌بام می رفتند. مادربزرگ به ایرانی از پله‌ها بالا می‌رفت. آنوقت درکنار هم ندای الله‌اکبر سر می‌دادند. همیشه شب‌ ۲۲ بهمن بچه‌ها خونه مادربزرگ می‌خوابیدند تا او از خاطرات اول انقلاب بگوید . بچه‌ها با اون خاطرات شیرین به خواب می‌رفتند. صبح ۲۲ بهمن از همیشه زودتر بیدار می‌شدند.وبرای رفتن به راهپیمایی و شرکت در جشن انقلاب سر از پا نمی‌شناختند. بالاخره همه اماده بادردست داشتن بادکنک های رنگی و فرفره و تاج‌های مقوایی و پرچم سه رنگ ایران، به محل راهپیمایی می امدند. روی مقواهای رنگی، شعار آزادی استقلال جمهوری اسلامی نوشته شده بود. بچه‌ها آنها را تکان می‌دادند و شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر انگلیس و مرگ براسرائیل سر می دادند. مدربزرگ بااینکه پاهاش درد میکرد و به سختی راه می رفت از اینکه هر سال با نوه هایش در جشن پیروزی انقلاب شرکت می‌کرد خوشحال بود. بچه‌ها هم از این که در کنار مادربزرگ در این جشن شرکت کرده بودند لذت می بردند. @AFKAREHOWZAVI
عاشقانه‌ام باتو ✍️زهرا نجاتی،عضو تحریریه مجتهده امین مدت زیادی از آشنایی من و تو نمی گذرد. البته باورش سخت است که با این اختلاف سنی، عاشقت بشوم، اما عاشق شده‌ام‌. زیبایی؟ داری تا دلت بخواهد؛ اینکه به خاطر تو هزار جوان و نوجوان و پیر و زن و مرد، به خون غلطیده‌اند تا تو بمانی، این راثابت می‌کند. این که این همه جوشش داری و هر روز و هرسال، کسانی برتو عاشق می‌شوند و برای ارتقای دست به هرکار می‌زنند از نوشتن مقاله گرفته تا تولید واکسن کرونا تا انرژی هسته‌ای تا ساخت ماهواره، یعنی تو لیاقت داری!ارزش داری! ابدی هستی! از کجا معلوم از این همه خون که به پایت ریخته، از فرمانی که برای برقرار شدنت، از اول شخص عالم صادر شده، از تناوری هر روزت. عاشقت شده‌ام و تصمیم گرفته‌ام خودم را و فرزندانم را، اصلا همه‌ی وجودم را، فدای تو و ماندگاریت، کنم. عاشقت شده‌ام و قول می‌دهم پای این عشق پاک، بمانم. حتی اگر مثل آرمان، حتی اگر مثل طیب. انقلاب عزیز ۴۴ ساله که بیش از یک دهه از من بزرگتری. عاشقت شده‌ام و قول می‌دهم، به ذره ذره‌ی خاکت، تعهد، عشق و اخلاص خرج کنم و برای جهانی شدنت و برای ابدی شدنت، برای به دست صاحب رسیدنت، تلاش کنم. همان‌طور که رهبرم فرمود:" با تحصیل، تذهیب و ورزش" من پایت خواهم ماند و برایت از علم و اقتصاد و جهاد و جهاد تبیین و فرزندآوری، کم نخواهم گذاشت. با تو عهد می‌بندم. با قطره قطره‌ی خونم. من را بپذیر. انقلاب عزیزم، عشق من؛ با خونم، این تعهد را امضا می‌کنم و آن لحظه با شکوه‌ترین لحظه‌ی عمرم خواهد بود... @AFKAREHOWZAVI
🔖به نیابت از «شهدا» می‌آییم ✍️آمنه عسکری منفرد، عضو تحریریه مجتهده امین 🇮🇷در روز ۲۲بهمن ما به نیابت از شهدای دانش آموز جنایت شاهچراغ «آرشام‌‌عزیز»، «علی‌اصغر پر‌پر»،«محمد رضا»زائر نوجوان شهیدمان می‌آییم؛ چون «انقلاب ایران اسلامی زنده است و زایش و رویش دارد» و اکنون با مدد الهی و تکیه به «عناصر بالغ، خردمند و عاقل نیروی جوان و نوجوان خود، که اهل تحلیل هستند» و با احساس مسئولیت نسبت‌ به آینده کشور در «جنگ ترکیبی» امروز، در مقابل تمام دنیای کفر می‌ایستد و به فرمان امام خامنه‌ای به‌معنای واقعی کلمه «دهان شیطان بزرگ را خرد کرده» و ناکامشان می‌گرداند. دشمن بداند؛ ایران مستقل و مقتدر امروز، «ثمرهٔ تلاش علمی و جهادی نیرویِ انسانیِ باهوش و متعهد دهه ۶۰ و ۷۰ کشور» است، که با «روحیه مقاومت اسلامی» در مقابل زورگویی و قدرت‌طلبی و سلطه‌طلبی قدرت‌های سلطه‌گر ایستاده و شعار «نه شرقی، نه غربی» امام‌خمینی را به منصه ظهور نشانده است. اکنون نیز یقین داریم به مدد الهی، برکاتِ وجودِ جوانان و نوجوانان دهه‌ ۸۰ و ۹۰ ما، در «نقشه جدید معادلات آینده جهان»، ایران عزیز را قدرتمندتر از قبل خواهد کرد و «آرتین‌ها» نمادِ سردارانِ مقاومت آینده ایران اسلامی خواهند بود، انشاءالله. «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِن دِینِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ» (مائده/۳). @AFKAREHOWZAVI
⚜️"موسی جلودار است...." ✍️زهرا سعادت، عضو تحریریه مجتهده امین به شکرانه گذر از غبار فتنه ای که علی رغم خیال باطل سرسپردگان حکومت بی هویت غرب،در آستانه ورود پر افتخار به چهل و پنجمین بهار شور انگیز انقلابی که الگوی خیزش ملتهای آزاده جهان برای آمادگی پیوستن به حکومت موعود عدل جهانی است گامهای رهایی طلبانه مستحکم تری با اقتدا به میراث دار تبر ابراهیم زمانه که بتهای جهالت سلطنت پهلوی را در هم شکسته و دست قدرت الهیِ بیرون آمده از آستین غیب بود تا طنین پیام آزادیخواهی از حنجره داوودی اش باشد،بی هیچ خوف و حزنی برمی داریم تا دنیای اسیر قلمروی شب باور کند با اینکه نیل خروشان فتنه ها را پیش رو داریم و لشگر فرعونیان زمان همچنان دشمنی و خباثت می ورزند،اراده ما بر فتح قدس عزیز است تا عَلَم اقتدار انقلاب را با دستان سبز منجی منتظر در قله تپه های صهیون به اهتزاز درآوریم! آری، شیطان در اسارت اراده های پولادین جبهه مقاومتی است که با اکسیر بصیرت، دیده کنعانیان منتظر را برای درک عصر ظهور جلا داده و پر طراوت تر از هرچه بهار،باور دارد: " انّ معي ربي" @AFKAREHOWZAVI
🔖تو را چه بنامم ✍️آمنه عسکری منفرد، عضو تحریریه مجتهده امین تو را چه بنامم، ای «حقیقتِ همیشه زندهٔ تاریخ» تو را چگونه بخوانم، ای «شکوهِ استقامتِ اسلام» ای «رسولِ مکتبِ‌ابراهیم»، «کوبندهٔ هیمنهٔ پوشالیِ جبارانِ تاریخ» ای‌«خاستگاه ارادهٔ قاطعِ حاکمیت الله» ای‌«صراطِ مستقیمِ انقلاب»، «باغبان شجرهٔ طیبهٔ اسلام» «بنیانگذارِ طلیعهٔ فجرِ صادقی»، ای «یگانهٔ دوران» «احیا‌گرِ اسلامِ تعبد و تعقل» بخوانمت، «اسلامِ دیانت و سیاست»، «اسلامِ قیام و عمل» تو خود بگو؛ چگونه بخوانم تورا، ای «تمامِ حقیقتِ انقلاب» آری! به راستی؛ تو «خاستگاهِ تجسم و تبلورِ اسلامِ نابی» در قلبِ کفر و الحادِ تاریخ وانقلابت، «نقطهٔ عطفِ ظهورِ حجتِ خدا» تو خود بگو؛ چگونه بخوانمت ای «حجتِ تامِ اسلامِ انقلابیم»... @AFKAREHOWZAVI
«انسان چهل و چهار ساله» ✍️طیبه فرید،عضو تحریریه مجتهده امین وجود پر مهرت را در هیبت انسانی تجسم می کنم، که در بستر رنج و سختی و تنگ نظری بدخواهان، به اراده ی الهی قد کشیده ای و حالا انسان کاملی شده ای که چهل و چهار سالگی ات را پشت سر گذاشته ای.انسان ها حوالی این سن و سال که می رسند،می شوند چشم و چراغ خانه و پشت و پناه اهالی و تکیه گاه... بگذریم که تو آن قدر یک دانه و منحصر بفردی که چشم امید مستضعفان عالم به قدو بالای توست. مردم را می بینی؟ بانگ الله اکبر این همه جلال‌شان را می شنوی؟! برای تو سر ذوق آمده اند.حمایت خداوند پشت شانه های ستبر توست. چشم حسودان تنگ نظر و عنودان بد گهر از وجود نازنینت دور باشد، عزیزم چهل و چهار ساله شده ای. تولدت مبارک نازنین انقلاب. @AFKAREHOWZAVI
جشنِ الله اکبر ✍️مریم زارعی، عضو تحریریه مجتهده امین لذت جشن الله اکبر را در کودکی چشیده‌ام. همان زمانی که منتظر ساعت نه بودم تا با پدرم تک تک پله ها را بالا برویم و وقتی به پشت بام رسیدیم ندای الله اکبر را سر دهیم. من نمیدانم چرا حس غرور ، پیروزی و وطن دوستیم از همان بچگی به گلوله های اشک تبدیل می‌شود! شاید برای این است که برای ماندنِ وطن خون های زیاد و اشک های فراوانی ریخته شده است. من امسال هم همانند تمام سال های عمرم که شب 22بهمن را درک کرده ام، الله اکبر گفتم. باز هم با بغض با گریه. با شوق با غرور و با افتخار. امشب هم خوابم نمیبرد. دقیقا مثل شب های قبل از اردو و مانند هر سال منتظرم تا صبح شود و برویم تا به دریای خروشان انقلاب بپیوندیم و با اماممان تجدید میثاق کنیم. به نیابت از حاج قاسم به نیابت از آرمان علی وردی به نیابت از روح الله اعجمیان و تمام شهدای مدافع وطن در این چند ماه گذشته... ایرانم، خودم که هیچ، فرزندانم فدایت! 🇮🇷 @AFKAREHOWZAVI
در مسیرِ حرکت⚘️ ✍️مهتا صانعی، عضو تحریریه مجتهده امین ما در مسیرِ هم به تکامل رسیده‌ایم بازیگریم اگر به تغافل رسیده‌ایم شب زنده‌دار در پی رمیِ جمر ولی در وقت سعی ما به تجاهل رسیده ایم خلوت گزین مصدر عرفان شدیم گاه صوفی صفت کنون به تعلّل رسیده‌ایم گاهی دچار فقر شدیم از نبود نور گاهی کنار هم به تجمّل رسیده‌ایم یادی نکرده‌ایم از آن روزهای خوب امروز اگر چنین به تقابل رسیده‌ایم از ما نبود و نیست دل فتنه خواهِ خصم آن‌کس که گفت ما به تزلزل رسیده‌ایم عاشق شدیم و دل به دلِ هم سپرده‌ایم این‌گونه سال‌ها به تسلسل رسیده‌ایم آرامش‌است هدیه‌ی این سال‌های خوب ما با وجودِ هم به تعادل رسیده‌ایم جوشید در دل من و تو چشمه‌های نور واژه به واژه ما به تغزّل رسیده‌ایم 🇮🇷 💠 @shaeranehowzavi