eitaa logo
به وقت شاعری
386 دنبال‌کننده
374 عکس
376 ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 ادمین تبادل👇👇 @hrpb1371 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
ای بی خبر از سوخته و سوختنی عشق آمدنی بود نه آموختنی !!
نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد ما همانیم اگر یار همان است که بود
«سفر تو کردی و من در وطن غریب شدم..»
نیست درمان مردمِ کج بحث را جز خامُشی ماهیِ لب بسته خون در دل کند قلاب را
🔹اعجاز عشق🔹 دلش را برده‌ای، هر وقت صحبت کرده‌ای بانو! محمد را، چنین غرقِ محبت کرده‌ای بانو! تو پیش از وحی، ایمان داشتی، اعجاز عشق این‌ است به قلبت اقتدا، پیش از نبوت کرده‌ای بانو! به محراب دو ابرویش، تماشا کرده‌ای حق را میان معبد چشمش، عبادت کرده‌ای بانو! اگر زر باختی، بردی دل ماه دو عالم را چه سودی، در میان این تجارت کرده‌ای بانو!.. تمام هستیِ حق: کوثرش، سهم تو شد، زیرا تمام هستی‌ات را، نذرِ اُمّت کرده‌ای بانو!.. نبودی در خُم، اما با علی داماد و مولایت به لطف دست زهرایت، تو بیعت کرده‌ای بانو! چه دُرّی، در دل دلدادگی دیدی، که از دنیا به یک پیراهن کهنه، قناعت کرده‌ای بانو! به آن دست کریمت، دارم امّیدی که در محشر ببینم شاعرت را هم شفاعت کرده‌ای بانو!
سالروز ازدواج پیامبر اکرم(ص) و حضرت خدیجه(س) مبارک باد🌱
🔹دلبند پیغمبر🔹 هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست همسر دلبند پیغمبر شدن سهم تو شد مثل تو هر همسری دلبند پیغمبر که نیست از مقامت، احترامت، گفت آری با قسم آیه‌ای محکم‌تر از سوگند پیغمبر که نیست هستی‌ات را دادی و داراترین بانو شدی ثروتی بالاتر از لبخند پیغمبر که نیست مادر زهرا شدی، دریا شدی، هر دامنی جایگاه فاطمه فرزند پیغمبر که نیست مادری کردی برای مرتضی با جان و دل هیچ‌کس غیر از علی مانند پیغمبر که نیست
رو بر جنان نمود که از این جهان گذشت آن زن که سر بلند ز هر امتحان گذشت مدحش ز حد خامه و دفتر فزون تر است توصیف آن کمال ز حدّ بیان گذشت حتی خدا سلام‌ فرستد برای او قدرش نه از زمین که ز هفت آسمان گذشت میگفت: جانِ من به فدای تو یا رسول گر عشق مطلب است، ز‌ جان میتوان گذشت احمد تو جان بخواه، جهان قابل‌تو نیست "دنیا غم تو نیست که نتوان از آن گذشت"* میگفت "این مثل خدیجه؟!" و می گریست کارِ نبی ز رفتن او از ز فغان‌ گذشت
تو مهتابی و من مرداب، خوشحالم که امشب هم مرا از دور می‌بینی، تو را از دور می‌بوسم..
خواب غفلت از سحرخیزی حجاب ما شده است نیست ورنه کوتهی در مد احسان، صبح را
جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد شاید این باغچه ده قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز می خرم از پسرک هر چه تفال دارد یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...
یارب، غم بی‌رحمی جانان به که گویم؟ جانم غم او سوخت، غم جان به که گویم؟ نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار رنجوری و مهجوری و حرمان به که گویم؟ آشفته شد از قصه من خاطر جمعی دیگر چه کنم؟ حال پریشان به که گویم؟ گویند طبیبان که: بگو درد خود، اما دردی که گذشتست ز درمان به که گویم؟ دردی، که مرا ساخته رسوا، همه دانند داغی، که مرا سوخته پنهان، به که گویم؟ اندوه تو ناگفته و درد تو نهان به این پیش که ظاهر کنم و آن به که گویم؟
 تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم  آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم    با آسمان مفاخره كردیم تا سحر  او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم...
کاش جای شرم، گاهی دل به دریا می‌زدیم اینکه تنهاییم، تاوانِ خجالت های ماست
هر چه کردی با دلم را شعر کردم، روزِ حشر دفترِ اشعارِ ما، خود نامه‌ی اعمالِ توست...
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمع در میان آتشِ سوزنده جای خواب نیست
جواب را نتوان فکر کرد روز سوال چو هست فرصتی ، آماده کن جواب اینجا
روز شعر وادب فارسی و بزرگداشت شهریار گرامی باد🌱
"دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی است تو مرا باز رساندی به یقینم کافی است قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟ گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست آسمانی تو ! در آن گستره خورشیدی کن من همین قدر که گرم است زمینم کافیست من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز که همین شوق ٬ مرا خوب ترینم ! کافیست "