eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
271 عکس
172 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
باز هم آمد شبِ حیران شدن وقتِ جنون وقتِ پریشان شدن شُکر نوشتند برایِ دلم آیِنه‌ای گوشه‌ی ایوان شدن کارِ من و حضرت جبریل شد تا به ابد دست به دامان شدن پرده بر اُفتاده خدا خواسته با همه‌ی خویش نمایان شدن تازه از امروز به پیغمبران واجبِ عینی است مسلمان شدن فصلِ شراب است به ما واجب است قبله‌ی ما ابن ابی طالب است هست مرا حسرتِ تمارها شیعه شدم شیعه‌ی این دارها مادرِ من تا ‌که مرا شیر داد نادِعلی خوانده مرا بارها نامِ تو گفتیم بزرگی کنیم سایه‌ی گُل هست بر این خارها ما نه فقط ریخته پیغمبران پیش کشِ تو سر و دستارها تا که پیمبر شب معراج دید روی تو را در همه تالارها بر لبِ او نامِ تو سوگند شد نام تو چون نام خداوند شد کعبه گرفته به کَفَش جانِ خویش خاکِ شده خاکِ سلیمان خویش صاحبِ خانه به درِ خانه بود کعبه پس از این شده مهمان خویش با همه بُت‌های خودش سجده کرد بر قدمِ حضرتِ سلطان خویش کعبه به خود گفت که آخر رسید آنکه تو را ساخته دربان خویش باید از این راه نیاید امیر راه گشا راه به دستانِ خویش کعبه قدم بر سرِ افلاک زد پیشِ علی سینه‌ی خود چاک زد تا رُخت ای ماه پدیدار شد یوسفِ یعقوب گرفتار شد کعبه فقط خاک و گِل و سنگ بود آمدی و معدنِ اسرار شد کعبه در آغوشِ زمین خوابِ خواب با نَفَسِ قدسِ تو بیدار شد کعبه نمی‌خواست که بیرون شَوی چشمِ نبی دیده و ناچار شد کعبه درِ بسته‌ی خود باز کرد معنی توحید پدیدار شد آمدی از عرش خبر می‌رسد تَن تنه‌ی کَیفَ بشر می‌رسد وقتِ نبردت شد و پروردگار باز به وجد آمد از این تار و مار مانده‌ام اینجا که تویی وقت رزم یا که خدا آمده در کارزار وای که حتیٰ ملک الموت هم می‌کند از پیش نگاهت فرار پشت ندارد زره‌ات پشتِ تو نیست به جز یک سر سنگ مزار خصم به میدان نزده شد دو نیم بَه بَه از این حیدر و این ذوالفقار نقشِ به پیشانیِ تو فاطمه است ذکرِ رجز خوانیِ تو فاطمه است نیست غمی شوق شما تا که هست هست گدا سفره‌ی آقا که هست گفت به مجنون که چه داری برو گفت در این دل غمِ لیلا که هست هر‌چه بلا هست چه غم باک نیست بر سر ما سایه‌ی مولا که هست پیشِ تو گیریم نداریم جای خُب قسمِ حضرتِ زهرا که هست خصم کجا و حرم دخترش بر سرِ آن پرچم سقا که هست شُکر امیر آمد و نعم الامیر دست تهی آمده دستم بگیر آنکه سَری پایِ شما داشته آبرویی در همه‌ جا داشته با تو حسینی حسنی زاده‌ایم با تو دلِ ما همه را داشته دست سرِ جمع یتیمان بکش خانه‌ات از قبل گدا داشته حق بده آقا به دلم سوخته حسرتِ ایوان طلا داشته حالِ مرا هرکه چنین دید گفت: آرزوی کرببلا داشته... قسمت او شد به نجف بال زد آنکه براتی زِ رضا داشته... آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی زِ گناهم بده... ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
روزگارم با غلامىِ "على" سر میشود هر که را دیدم على را دیده نوکر میشود بنده زاده بنده اى دارم که دارد مثل من چاکرى از چاکران کوى حیدر میشود جاى آن دارد بگیرم حلقه دارش کنم حلقه اى را که ز گوش بندگى در میشود شان او را نه قلم کافى ست نه دفتر نه فهم شان سلمانش فقط صدجلددفتر میشود نفس مثل خیبر است و هیچکس فتاح نیست فتح این قلعه فقط با دست حیدر میشود یا که اول هست و آخر نیست یا بالعکس آن این چه موجودى ست هم اول هم آخر میشود از همینجا میشود فهمید-با مهر على- عاقبت این عاقبتها خیر یا شر میشود محضر "یادعلى" و محضر "نادعلى" هر که آدم میشود ازاین دو محضر میشود ذات فیاض “امین الله” ” امینى” پرور است هر که شد خورشید ذاتا ذره پرور میشود قدر زر زرگر شناسد قدر "زهرا"را"على" علتش این است داماد پیمبر میشود بیشتر کار برادر را برادر میکند حق بده پس باتو پیغمبر برادر میشود کار خیر ما کنار حب تو می ایستد دوبرابر, سه برابر….صد برابر میشود معجزات چشمهایت خلق صاحب معجزه ست دلدل ات رد میشود سنگ همه زر میشود تو میان خانه هم باشى همه ذبح تواند تو به خیبر هم نیایى فتح خیبر میشود هر یک از پیغمبران اول میاید محضرت با تو بیعت میکند بعدا پیمبر میشود دوستى از دوستان دوستان تو اگر در جهنم هم که باشد آخرش در میشود طفل خود را بر سر شانه نجف آورده ام کودک است امروز, در آینده قنبر میشود این زمین خاصیتش این است قیمت میدهد سنگ را اینجا بیندازند گوهر میشود زان طرف سنگ نشانى هم ندارد "فاطمه" زین طرف دارد کف صحن تو مرمر میشود “باز با…..” نه , باز اینجا با کبوتر میپرد شاه اینجا همنشین چند نوکر میشود حال من چون حال بیماری است زیر دست تو هر چه بدتر میشود انگار بهتر میشود…. ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
دل بیقرار دارم ، سرِ بابِ دار دارم هوس انار دارم، طلب از نگار دارم لب سرخ و آبداری شب سور و سات آمد، شب انبساط آمد شب التفات آمد، شب مسئلات آمد شب عشق و بوسه‌کاری شب عشق بی‌کرانه، شب شعر عاشقانه شب شور بی بهانه، شب مستی و ترانه شب عاشقانه خواندن شب بیقراری آمد، برکات جاری آمد اجل خماری آمد ، شب می‌گساری آمد شب شاعرانه خواندن چه هوای دلپذیری، چه بهار بی نظیری چه دل بهانه گیری، چه خوش است زخم تیری ز کمان تک سواری چه دلاور دلیری، چه نگار چشمگیری چه خوش است این اسیری، و چه خوشتر اینکه شیری برود پی شکاری رجب المرجب است و، خم می لباب است و رطب و لب و شب است و، شب شور یا رب است و لحظات استجابت دم پر شعف بگیر و، طربی ز دف بگیر و سر خود به کف بگیر و، طرف نجف بگیر و... بطلب! دهد شرابت سبب نجات آمد، نفس حیات آمد پل ارتباط آمد، مه ممکنات آمد چه دلیل دلربایی چه بشارت بشیری، چه نذیر بی نظیری چه مراعات نظیری، چه شهی ؟! عجب وزیری به جلال کبریایی برو سوی طور سینا، بطلب نگاه اما ... ارنی مگو چو موسی، که نیارزد این تمنا... به جواب لن ترانی دم یا علی بخوان و، برو سمت آسمان و به هوای او بمان و، دل خسته را بخوان و برهان ز سرگرانی چه شکوه لایزالی، چه جمیل ذوالجلالی چه جمالی و کمالی، چه کرامت زلالی چه امیر دلگشایی منشین خراب و غمگین، دل خود ز غیر برچین "برو ای گدای مسکین" سر راه شاه بنشین به بهانه‌ی گدایی بگو ای شه گرامی، نگران خاص و عامی به تبسم سلامی، به عنایتِ پیامی... برسان به عرش ما را اگر عاشقِ نگاهی، ز جگر برآر آهی بطلب هر آنچه خواهی "که نگین پادشاهی" "دهد از کرم گدا را" "علی ای همای رحمت" نفسِ رهای رحمت دم دلربای رحمت، همه ی صدای رحمت "تو چه آیتی خدا را" شبی ای مه یگانه، بگذار روی شانه سر سائل شبانه، بنواز دلبرانه دل بیقرارها را تو و رو گرفتن از ما ؟ من و دوری از تو حاشا تو و قهر و کینه کلّا، نکند عزیز زهرا بزنی ز ره کنارم تو امید روزگارم، تو ترانه‌ی بهارم تو ... تویی و من غبارم، به خدا امیدوارم که به پات سر گذارم کرم کریم عالم! حَکَمِ حکیم عالم! عَلَمِ علیم عالم، نباء عظیم عالم! حَسنت ابوالکرامه چه کنم ترانه سازم، گل نازدار نازم بنگر تب نیازم، ز سرت مساز بازم که برو... مع السَّلامه! منم و نیازمندی، درِ میکده نبندی به غریبی ام نخندی! تو چگونه می‌پسندی؟ که اسیر غم بمانم نظری به دور دارم، گره‌های کور دارم دل غرق شور دارم، نه هوای حور دارم نه هوای بوستانم ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
قمر در گاهوارِ آسمان خفت سرود خواب را از کعبه بشنفت به تخت روز تا بنشست خورشید تمام نورِ خود بر کعبه پاشید شکرخند سحر در پرده‌ی باد بشارت برد از میلاد نوزاد نه تنها کعبه شهد شوق می‌خورد سراپای جهان را ذوق می‌برد به دور کعبه هاله‌ هاله از نور چنان بسیار ، تا شد واله از نور به کعبه هست آری میهمانی که حق او را نماید میزبانی نسیم مهر ، خود بر کعبه می‌خورد که مادر ، درد زا از یاد می‌برد طعامش میزبانان بهشتی بیاوردند از خوان بهشتی سه روز و شام مهمان خدا بود در این ایّام از دنیا جدا بود که ناگه کعبه را دیوار بشکافت زنی نوزاد در آغوش بشتافت لبش از خنده‌گویی انگبین داشت که در دستش وجودی نازنین داشت نهالی پاک در دامان او بود گل‌ ایثار در بُستان او بود هنوز از وحی قرآن نارسیده نه کس از کام پیغمبر شنیده که بر رُخسار احمد چهره تاباند فرازی چند را از مؤمنون خواند علی فخر جهان آفرینش علی از کارگاه حق گزینش علی آن همسر زهرای اطهر علی آن مونس جان پیمب ر زلال معرفت در جان او بود پس از احمد قوی ایمان او بود علی آن یکّه تازِ وادی علم علی آن چشمه‌ی آبادی حلم به شهر علم پیغمبر علی در « سلونی»بارها فرمود حیدر علی بود و لباس وصله‌داری علی با آن مقام شهسواری علی بود و بپا یک جفت موزه که در نزدش به از ملک دو روزه علی بود و غذایش نان جو بود که آن هم گاه گاهی در گرو بود علی بود و گلیم پاره‌اش فرش از آن سیر و سفر می‌کرد در عرش علی بود و همان تیغ کلامش نفس‌ها بود در گفتار رامش چسان آن ناکسان اندر سجودت به خون کردند آغشته وجودت چسان ای تیز پر چرخ توحید که از تو چشم‌‌های علم جوشید ترا در خانه‌ات کردند محبوس که عدلت ای علی شد پرّ طاووس گلویت را بکرده استخوان چاک ؟ به چشمانت نشسته خار و خاشاک ؟ بمیرم من که بودی بی‌کس و یار وصیّ احمد و یک مشت بی‌عار به دل آن‌قدر بودت غصّه و آه که می‌گفتی تو درد خویش با چاه علی دست تو دست قدرت حق علی چشم تو چشم حق مطلق علی شمشیر تو خشم خدایی علی لبخند تو مهر سمایی علی خود معنی اکمال دین است علی اتمام نعمت در زمین است علی مقصود از ایجاد هستی است علی معیار تام حق‌پرستی است علی میزان حق در روز موعود علی مصداق خاص خیر موجود علی حیران از او عدل است و انصاف هِمال او کجا یابند اخلاف علی در حیرتم از خالق او کدامین خاک کردش لایق او ؟ علی حاکم به کلّ ماه و خورشید علی نور و جمال و خیر و امید علی قرآن ناطق جان احمد علی پرورده¬ی دامان احمد علی یک‌یک همه آیات قرآن که مدحش هل‌اتی آورد چندان علی قَدرت ندانستند و ما نیز نداند قدر دریا قطره ناچیز به درک تو کُمیت انبیا لنگ به وصف تو دهان یک جهان تنگ قلم هنگام تحریر صفاتت نخستین گام گردیدست ماتت گلستان او و ما خاری به بستان نه در بستان که اطراف گلستان کتاب زندگانی او و ما قط یکی نقطه نه در پایان هر خط نه حتّی نقطه تا باشیم همرنگ فشار کمترین کلکیم بر سنگ فشار کم‌ترین کلک از غلط بود که گفتم نی ، تمنّایی ز خط بود تمنّایی ز فردی خواب آلُود چو شد بیدار هر چه بود نا بود اگر او هستی و ما نیستی پس همین جا چامه را باید کنم بس ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
صدا آری صدا جان جهان را زیر و رو می‌کرد پیمبر در همه عمر آن صدا را جستجو می‌کرد نفس های خودش بود آن صدای با طمأنینه صدایی که شب معراج با او گفتگو می‌کرد نمی‌دانم چرا اما پیمبر بعد معراجش عبای مرتضی را بیشتر از پیش بو می‌کرد خدا آن شب سخن می‌گفت با صوت یداللهی خدا پیش محمد دست خود را داشت رو می‌کرد خدا مشغول خلقت بود دنیا را همان موقع علی در مسجد حنانه کفشش را رفو می‌کرد نفهمیدیم مولا را نفهمیدیم بعد از جنگ علی شمشیر را با اشک‌هایش شست و شو می‌کرد اگر او یازده تن را به جای خود نمی‌آورد چگونه با نبود او زمین یک عمر خو می‌کرد ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
با خیالت غزلی در شُرف آغاز است در هوای تو دلی منتظر پرواز است طرح انگور ضریح تو یادم آورد که در میکده ات رو به خلایق باز است ما همه مست غدیر خم چشمت هستیم مستی از دست تو یک مستی بی اندازه ست باز هم نام تو را بر لبش آورده مسیح به امید دم تو در صدد اعجاز است هر طرف می نگرم روی تو را می بینم دائم از مأذنه نام تو طنین انداز است دل که با حال و هوای تو هوایی باشد مقصد راه قرار است رهایی باشد دوستت دارم و سلمان به همه ثابت کرد عاشقت فرق ندارد که کجایی باشد از تمنای وصال تو فقط باید گفت راوی شعر اگر شیخ بهایی باشد من به نادانی خود معترفم میدانم محفل انس تو باید علمایی باشد از بد حادثه اینجا به پناه آمده ام تا کجا بین من و دوست جدایی باشد من فقط چشم به راهم که ببینم روزی گنبد همسرتان نیز طلایی باشد ای به الطاف تو اصحاب کرم وابسته شده یک عمر به مدح تو قلم وابسته وسط این همه وابستگی بی حاصل شکر بسیار که هستم به حرم وابسته هر غریبی که به ایوان نجف می آید می شود با زدن چند قدم وابسته جنس بازار تو عشق است و امید است و رضاست شده ام سخت به این پند قلم وابسته در دم و بازدم من جریان داری تواست نفس های تو هستم همه دم وابسته عاشقان تو به فقری ابدی خو کردند تا نباشند به دینار و درم وابسته ما از آن پاک دلانیم که آرامش ما هست چون موج خروشان به عدم وابسته ریشه در خاک عدم داشت که با حضرت نور بینهایت شده بودید به هم وابسته به تو مستان لقب ساقی کوثر دادند بیخود از خود شده و نادعلی سر دادند از شراب تو به جبریل تعارف کردند شوق پرواز تو را هم به کبوتر دادند جامی از عشق تو را حضرت سلمان نوشید جرعه ای نیز به مقداد و ابوذر دادند گاهی اوقات به این فکر می افتم که چرا به یکی کم به یکی چند برابر دادند کاش می شد که میان همه تقسیم کنند ساغر معرفتی را که به قنبر دادند معجزاتی که خدا داد به پیغمبرها همه را جمع نمودند و به حیدر دادند مستم از جام شرابی که پر از آگاهی ست شعر من از سر سرمستی و خاطر خواهی ست مستم آنقدر که دیوانه خطابم کردند مستم آنقدر که گفتند علی اللهی ست شرح این قصه بلند است بلند است بلند در شگفتم که چرا عمر به این کوتاهی ست تا در آغوش غزل های صغیر افتادم روحم آشفته تر از وحدت کرمانشاهی ست چاه ها بی خبرند از غم بی پایانت راز اندوه تو در بغض کبوتر چاهی ست جاده ای که به تو ای شاه نجف ختم نشد آخرش دربدری، بی خبری، گمراهی ست آبرومند تر از نام علی نامی نیست چه کسی گفته که در نام تو ایهامی نیست نام تو نام خدا، نام خود قرآن است تو نباشی به خدا دینی و اسلامی نیست قاضیان از تو بریدند که در این دوران پرچم عدل برافراشته بر بامی نیست روز و شب نامه نوشتیم برای تو ولی دیرگاهیست که از سمت تو پیغامی نیست ابر و چاه و مه و خورشید و فلک می دانند که شب چشم تو اصلاً شب آرامی نیست دوش دیدم که ملک بر در میخانه نوشت که شرابی به جز از عشق تو در جامی نیست خواجه لطف غزلش را به تو مدیون بوده ست او خبر داشته بی لطف تو الهامی نیست مولوی مست شد و از نفست وام گرفت شهریار آمد و از دست خودت جام گرفت عشقت آتش شد و در خرمن عمان افتاد هر که مجنون تو شد بی سر و سامان افتاد نیّر از نور وجود تو منور گردید محتشم سوخت و آتش به نیستان افتاد غربت و داغ تو را با دل و جانش حس کرد چشم هر کس که به سالار شهیدان افتاد بوستان شیفته ی آل محمد گردید سعدی عاشق شد و راهش به گلستان افتاد چارده بند به پروانه عنایت شد و بعد کشتی شعر در امواج خروشان افتاد یازده میکده در خوشه ی انگورت بود که یکی نیز به دامان خراسان افتاد چشم های تو به دنبال دو شاعر می گشت قرعه ی فال به نام من و باران افتاد سرخوشانی که در این میکده پیری دارند مثل تو از غم دنیا دل سیری دارند باید از میثم تمار و ابوذر پرسید چه امیری چه امیری چه امیری دارند دار برپاست و ریگ ربذه سوزان است عاشقان تو عجب راه خطیری دارند اهل بیت تو سر سفره ی افطاریشان چه یتیمی چه فقیری چه اسیری دارند دید محراب که در لحظه ی شق القمرت ابروانت چه مراعات نظیری دارد شعر ما تشنه ی نقد است تو نقادی کن شاعران روحیه ی نقد پذیری دارند باز در حلقه ی ذکر تو نشستیم علی ما مسلمان شده ی روی تو هستیم علی تا تو بر حقی و حق دور سرت می گردد ما بر آنیم که جز حق نپرستیم علی توبه کردیم نگوئیم خدایی اما باز هم در حرمت توبه شکستیم علی دست از هر چه به جز توست در عالم شستیم به تو پیوسته و از خلق گسستیم علی شیر در کاسه ما نیست ولی اشک که هست ما یتیمان همگی کاسه به دستیم علی دل نشین است در این جاده مسافر بودن شعر چشمان تو را خواندن و شاعر بودن به حریم حرم عشق پناه آوردن در نجف ماندن و یک عمر مجاور بودن یا علی گفتن و از هر دو جهان دل کندن ........._________________________ .
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است همان قدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است قلندرها و درویشان و حق گویان و عیّاران! من از راهی خبر دارم که ذکرش قل هوالله است ندارم آرزویی جز « مقام » عشق ورزیدن که از دل آخرین حبّی که بیرون می شود، جاه است خدایا عشق ما را می کشد یا زنده می سازد هوای وصل، هر دم چون نفس، جانبخش و جانکاه است سکوتی سایه افکنده است همچون ابر بر صحرا شب آرام است و نخلستان پر از تنهایی ماه است کسی با چاه راز رنج خود را باز می گوید چه تسبیحی است این؟! آه است، این آه است، این آه است نمی خوانم خدایش گرچه از اوصاف او پیداست که هم بر عیب ستّار است، هم بر غیب آگاه است به سویش بس که مردم چون گدا دست طلب دارند جوانمردان بسیاری گمان دارند او شاه است به « سلطان جهان »، « شاه عرب » گفتند و عیبی نیست به هر تقدیر دست لفظ، از توصیف کوتاه است ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود روح از پیکره ی کعبه برون آمده بود روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز عشق او بر دل سنگیِ حرم غالب شد قبله مایل به علی بن ابی طالب شد از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت کعبه در بدرقه اش چند قدم با او رفت قفس کعبه شکسته ست دم پرواز است برو از کعبه که آغوش محمد باز است آینه هستی و با آینه باید باشی خانه زادِ پسر آمنه باید باشی همه ی غائله ها گشت فراموشِ نبی کودکی های علی پر شد از آغوش نبی مستی اهل سماوات دوچندان شده است عطر گیسوی علی خورده به تن پوش نبی تا بچیند رطب تازه ای از باغ بهشت رفته دردانه کعبه به سر دوش نبی که نبی بوده فقط این همه سرمست علی که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی چشم در چشم علی، آینه در آیینه حرف ها می زند اینک لب خاموش نبی دور از من مشو ای محو تماشای تو من نگران می شوم از دور شدن های تو من من به شوق تو سکوتم، تو فقط حرف بزن وحی می ریزد از آهنگ لبت، حرف بزن می نشینم به تماشای تو تنها، آری هر زمان خسته ام از مردم دنیا، آری بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد همه ی دهر اگر شعب ابی طالب شد خوب شد آمدی ای معنی بی همتایی بی تو هر آینه می مردم از این تنهایی دین اسلام در آن روز که بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت اول آن کس که خریدار شدش حیدر بود باعث گرمی بازار شدش حیدر بود وحی می بارد و من دوخته ام دیده به تو تو به اسلام؟ نه! اسلام گراییده به تو در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم از رسولان دگر با تو اولوالعزم ترم می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام... ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
ای کعبه! داری یک جهان جان در بر امشب الحق که از هر شب شدی زیباتر امشب آغوش جان را بـاز کن جانـانـه آمـد هنگام قربانی است، صاحب خانه آمـد جبریل را از بـهر دربـانی بیـاور ماننـد اسماعیل قربـانی بیـاور ای کعبه! حقِّ صاحب خود را ادا کن حجاج را در مقدم مولا فـدا کن خیل ملائک کعبه را در بر گرفتند بت ها به کعبه ذکر یا حیدر گرفتند حِجر و حَجر، رکن عراقی، رکن شامی گویند مـولا مقدمت بـادا گرامی زمزم، به اشک شوق، جان را شستشو ده هر چار رکن کعبه را با هم وضو ده مکه تجلی گاه داور گشته امشب کعبه گریبان چاک حیدر گشته امشب ای کعبه بنگر وجه الله الصمد را آغوش بگشا، بار ده، بنت اسد را تاریخ می گوید علی مولود کعبه است مولود کعبه نه، بگو موعود کعبه است او پیشتر از کعبه بوده نکته این است پس کعبه مولود امیرالمومنین است مکه بـه توفیق ولایت محترم شد امشب حرم از مقدم مولا حرم شد سرّی است در این خانه باید لب فرو بست حتی حرم این راز پنهان را ندیده‌ست از چار رکن کعبه پرسیدم علی کیست گفتند بـا حیرت خدا هست و خدا نیست حجر و صفا و مروه و زمزم نـدانست از بیت کردم این سؤال، او هم ندانست تصویـر حسن غیب در آیینۀ اوست قرآن نازل نـاشده در سینۀ اوست از اول خلقت علی مشکل گشا بود عالم نبود و آن جمال دلگشا بـود او از خدا حکم دو عالم را گرفته او در تکامل دست آدم را گرفته خورشید، اسرار درون را با علی گفت پیش از درخشیدن همانا «یا علی» گفت پیغمبران هم با علی بودند و هستند پیش از نبوت با خدا این عهد بستند جبریل ذکر «لافتی الاعلی» گفت حتّی محمّد هم به خیبر یا علی گفت حکم از خدا بود و قلم دست علی بود در فتح خیبر هم علم دست علی بود اوصاف حیدر را نماید کس چگونه؟ جان محمد را ستاید کس چگونه؟ خلقت کجا داند کجا داند علی کیست؟ تنها خدا داند خدا داند علی کیست این کفر نبوَد، تا خدا دارد خدایی با دست حیدر می کند مشکل گشایی آنانکه از میزان حق، حق را ربودند والله خاک کفش قنبر هم نبـودنـد کی فتح کرده بدر و احزاب و احد را؟ کی کشته با یک ضربه عمرو عبدود را؟ کی در شب معراج با احمد نشسته؟ کی بر سر دوش محمد بت شکسته؟ کی کرده در میلاد، قرآن را قرائت؟ کی خوانده بـر کفار آیات بـرائت؟ کی جز علی نفس پیمبر شد؟ بگویید آیینۀ زهرای اطـهر شد؟ بـگویید کی در اخوت شد برادر بـا محمّد؟ کی غیر حیدر شد برابر بـا محمّد؟ کی بهر حفظ جان احمد ترک جان گفت؟ کی جان به کف بگرفت و جای مصطفی خفت؟ کی یک تنه ره بست بر خیل عدو تنگ؟ کی بر بدن آمد نود زخمش به یک جنگ؟ کی جز علی بر خصم خود شمشیر بخشید؟ کی جز علی یک شب چهل منزل درخشید؟ کی مثل حیدر جوشن بی پشت پوشید؟ کی در تمام جنگ‌ها چون او خروشید؟ کی جز علی از اشک طفلی داشت پروا؟ کی غیر حیدر با محمد کرده نجوا؟ ای اهل عالم آیۀ اکمال دین چیست؟ این «لافتی الاعلی» درباره کیست؟ آن کس‌که خواندش خواجۀ کل،«کلّ دین» کیست؟ میزان حق غیر از امیرالمومنین کیست؟ ای تیغ حق از«بدر» تا «صفین» حیدر! نفس محمد یـا ابـوالسبطین حیدر! شیر خدا و شیر پیغمبر تـویی تـو حیدر تویی، حیدر تویی، حیدر تویی تو تو مصطفی را مهری و قهری علی جان او شهر علم و تو درِ شهری علی جان این شهر غیر از تو در دیگر ندارد اسلام جز تو یا علی حیدر ندارد تو پای تا سر رحمۀٌ للعالمینی هم جان شیرین نبی، هم جانشینی من کیستم یک قطرۀ ناچیزِ ناچیز کز بحر جودت گشته‌ام لبریزِ لبریز بی تو خدا را بندگی کردم؟ نکردم جز با ولایت زندگی کردم؟ نکردم تـابید از اول در دلم نـور هدایت هرگز نخواندم یک نماز بی ولایت یک باغ گل دارم، اگر خارم علی جان هر کس که هستم دوستت دارم علی جان لطف غیورت کی مرا وا می‌گـذارد؟ کی در جهنم دوستت پا می‌گـذارد؟ دوزخ که جای دوستان مرتضی نیست! آخر جهنم را مگر شرم و حیا نیست؟! حتی اگر در قعر دوزخ پـا گـذارم از شعله‌های خشم آن بـاکی نـدارم با این سخن داد از درون دل بـرآرم آتش مسوزان! من علی را دوست دارم "میثم"همین است و همین است وجزاین نیست دین جـز تـولای امیرالمومنین نیست ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
زبس خاک نجف نزد خداوند آبرو دارد تیمّم با غبار معبرش شأن وضو دارد به دربار کسی رو کرده‌ام دل را که از عزّت سگ کوی غلامش نیز حقّ جستجو دارد کدامین دِین برخیزد زجا بی اذنِ شمشیرش؟ به هر گردن که دیدم، قامت از بهر گلو دارد زبس سامان جوهر کرده تیغش از شراب ناب لحد را گر شکافی، عَبدوَد در کف سبو دارد ثواب مؤمنان چرکی‌ست بر روح شریف این‌جا نجف، شیرخدا حوضی برای شستشو دارد صدایی دارد آن مافوق هستی کز شنیدن‌ها به هرگوشی که دیدم، پرده از ننگ رفو دارد به حسّ ما و من او را تعلّق نیست ای غافل مثال است این که می‌گویند حضرت رنگ و بو دارد خیال حاشیه بر متن تقدیسش ندارد راه کدامین شانه از آن زلف، شرحی مو به مو دارد؟ خیالست این که با مولاعلی محرم شوی“معنی” تو لاغر لهجه‌ای و شیر حق با نعره خو دارد ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
پادشاهي كه غريب و آشنا را دوست داشت روزها خدمت به خلق و شب دعا را دوست داشت مست حب اش هر كه شد از مستحب ها دل بريد پاك دامن مادري كه مرتضي را دوست داشت با صدايش حرف ميزد در شب معراج حق بس كه در عالم پيمبر اين صدا را دوست داشت داد انگشتر به سائل در همان حين ركوع سجده واجب شد به شاهي كه گدا را دوست داشت حب او را شك نبايد كرد شرط بندگي ست هر كسي كه عاشق او شد خدا را دوست داشت هم برادر هم وصي هم اولين هم آخرين حضرت بدرالدجا شمس الضحي را دوست داشت ابروانش باطن سعي صفا و مروه است اصل حج از اين جهت سعي صفا را دوست داشت صد هزاران چون اميني لازم است و عمر نوح تا بگوئيم از خدائي كه خدا را دوست داشت ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
امشب دلم بهانه ء مولا گرفته است دستی به عرش غرق تمنا گرفته است دستی دگر به چادر زهرا گرفته است حالا تمام حاجت خود را گرفته است «یک دست جام باده و یک دست زلف یار» این بار هم رسانده مرا بر سر قرار کون و مکان ز خلقت دادار حیدر است جان نبی و احمد مختار حیدر است استاد بی نظیر علمدار حیدر است بر مشکلات و چاره هر کار حیدر است نام تورا به شعر «صد و ده »بار می برم با بال دل به سمت حریم تو می پرم مستیم ! از پیاله و از خمرهء سبوست من در درون میکده و شعر روبروست ساقی و ساغر و می و شاعر به گفتگوست «شیر خدا و رستم دستانم آرزوست» نام تو برده ام دل من بی قرار شد «حافظ بیا که نوبت زلف نگار شد» بی شک محبت ازلی آفریده اند لایق نبوده ایم ولی آفریده اند حتما برای یک عملی آفریده اند مارا فقط به عشق «علی» آفریده اند زیباترین قافیه ء هر غزل تویی شیرین تر از شهدُ شکر هم عسل تویی « دُر نجف» به دست نمایم برای تو ای من فدای« جُرج جرقداق» های تو تنها نه من تمام جهان خاک پای تو یک عمر میشوم سر کویت گدای تو موسی شدی و سینه من هم بسان نیل ای بر تمام زندگیم شاه بی بدیل نوبت به خلق صورت ماهت رسیده است وقتی خدا صورتتان را کشیده است بی شک تورا شبیه خوش آفریده است تا که ز روح خود به تن تو دمیده است آری کتاب آفرینش مان آیه دار شد در خلقت زمین و زمان انفجار شد افتاده ای اگر که ز پا «یا علی » بگو شاهی اگر تو یا که گدا «یاعلی» بگو در هر نماز و وقت دعا «یاعلی» بگو حتی تو هم رسول خدا «یاعلی» بگو دنیای بی امام به پایان رسیده است شان نزول سورهء « انسان» رسیده است ابرو کشیده ای و سخت نمایی قرار را برهم زدی به وقت نبردت فرار را بیچاره دشمنی که نبیند سوار را «هو هو» نزن مست کنی «ذوالفقار» را لشگر ذلیل از دم این« ذوالفقار» گشت آقا یواش....!!! دشمنتان تار و مار گشت یک سو خدا و آن طرف ماجرا «علی» است یک سمت« سیف» و سمت دگر «لافتی» «علی » است قبل از ازل ، صاحب «قالوا بلی»« علی» است بعداز خدا کفر نگویم خدا ،«علی » است دردم به استخوان رسیده «علی» جان اشاره کن جان میدهم برات فقط آقا اراده کن لطفی بکن به شاعرک دل شکسته ات «اشفع لنا» ... به همسر در خون نشسته ات لکنت زبان گرفته ام از دست بسته ات جانم فدای آن تن رنجور و خسته ات ای آیت خدا نظری هم به ما بکن فکری به حال درد من بی دوا بکن ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
با یک نگاه محرم اسرار می شوم پروانه وار میثم تمار می شوم سرمست جرعه های توام،حضرت شراب من جای کعبه،میکده هوشیار می شوم از خواب مرگ گر ز مزارم گذر کنی من با صدای پای تو بیدار می شوم تنها به این خوشم که قدم رنجه می کنید هنگام مرگ لایق دیدار می شوم تو قاتل منی،همه ی شهر شاهد است با حلقه های زلف تو بر دار می شوم غیر از غلامی تو به دردی نمی خورم بیرون کنی به فاطمه بیکار میشوم ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
لافَتی الّا عَلی لاسَیف الا ذُوالفَقار داده ختمِ یاعلی روح و روانم را قرار بعدِ مولودش به کعبه گشته پاییزان بهار یازده شاخه گلِ دیگر...نهالی پر زِ بار کیست او دارد دل من را هوایی میکند؟ صحنِ چشمانِ مرا زیبا... خدایی میکند؟ آرزو دارم شبی در خواب ... زیر پای او چون یتیمِ کوفه محتاجِ فقط خرمای او کاسه در دست و شوم همسایه زهرای او لحظه ای هر چند کم اما غبار جای او تا بگیرم هم براتِ کربلا و هم نجف می دهد او از کرم درِّ خودش را با صدف در هوایش چشمِ دل عاشق شد و درگیر ومست هم گدا و پادشاه از نانِ لطفش سیر و مست "در نماز"ش " جبرئیل از نعمه ی تکبیر مست" "در سجودش خویش مست و قبله مست و تیر مست" مستیِ ما از خُم مِی باشد و انگورِ تو خوب افتادم میان میکده در تورِ تو شک ندارم فکر و ذکر حق فقط یادِ علی ست واژه ها چون موم در دستم به امدادِ علی ست چاره ی هر دردِ بی درمان فقط نادِعلی است مظهرِ عدلِ خدایی در جهان؛ دادِ علی ست کعبه پلکی زد زمین و آسمان پر نور شد ساقی وساغر؛ مِی و مستیِ ما هم جور شد کعبه در "آغوش خود" یک لحظه یوسف را که دید "خود زلیخا شد و خود پیراهن صبر"ش درید چاه لبریز از غمش....اسرار مولا را شنید کاش چون کفتر دلِ من تا نجف پَر میکشید چون که بوی یاسِ صحنش جانِ دیگر می دهد چون مسیحا بر تنِ بی روح و خسته می دمد از ازل اهداف حق خَلق علی بوده است وبس خلقت حوا و آدم ... هم دلیلِ هر نفَس گرنباشد لطف او این زندگی باشد عبث در همه عالم علی گشته مرا هم یار و ... کس من گدایم؛ واژه هایم را دخیلت بسته ام جان زهرا کن مَدد من شاعری دل خسته ام ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
جبریلی هر آینه عرش است کنارت مانند همه از پر معراج مدارت ما چاره نداریم به غیر از سر تسلیم آهو چه کند با نفس شیر شکارت با بودن تو، بودن خورشید زیادی است جز اینکه بگوییم شده شمع مزارت تو عرش نشینی و گهی کوفه می آیی قربان همین سر زدن گاه گدارت ما را به دو ابروت بمیران و پس از آن ای شاه نداریم دگر کار به کارت من دست به دامانم و تو دست به خیری پس رد شو به دستم برسد گرد و غبارت تو رب منی و همه ی ایل و تبارم ما عبد توایم و همه ی ایل و تبارت سنگینی این کفّه ی ما از کرم توست با مثل تو ای دوست چه خوب است تجارت در عشق بنا نیست که میثم شده باشم سلمان تو هم آخرش افتاد به دارت "موسی بن ابیطالبی" و دوره به دوره از طور به سمت نجف افتاد گذارت در طالع امسال برایم بنویسید: یکروز نجف باشم و یکروز کنارت... ........._________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .