.
#فاطمیه
آتش گرفتی ، سوختی پیش نگاهم
جانِ علی قربانِ تو ، پشت و پناهم
بین در و دیوار گیر افتاده بودی
انگار در ، تکیه زده به تکیه گاهم
بر زندگی ما شرر انداخت مسمار
سوراخ شد با پهلویت دستِ دعاهم
خوردی زمین در ازدحامِ مردها ؛ آه...
افتاد با افتادنِ تو مرتضی هم
من بودم و قنفذ سرِ تو داد میزد
شرمندهٔ روی توام ای پا به ماهم
گاهی لگد ، گاهی غلاف و تازیانه
میزد تو را با ضربه های بی هوا هم
بین منو ، تو لحظه ای هجران؟ محال است
نُه سال ، لحظه لحظه اش بودیم با هم
ناموس من را عده ای اوباش کشتند
رفته است تا عرش معلی ، سوزِ آهم
#محمد_کیخسروی ✍
#شهادت_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا
.
.
#فاطمیه
روز روشن بانویی را تیره دلها میزدند
دختر خیرالبشر را بی حیاها میزدند
فاطمه در بین شعله بود و حیدر گُر گرفت
فاش میگویم علیِ مرتضی را میزدند
کاش میبستند چشمان علی را جای دست
نامسلمانان به پیش چشم مولا میزدند
مثل جوجه دختری لرزید آنجا تا که دید
دسته جمعی بین کوچه مادرش را میزدند
عده ای با تازیانه می زدندو با غلاف
عده ای در آن شلوغی با کف پا میزدند
بر نمیگردد سر زهرا میان بسترش
چون میان کوچه او را بی محابا میزدند
این زدن ها باز، در کرب و بلا تکرار شد
یوسفی را در ته گودی خدایا میزدند
پهلویش، پهلوی یک پهلو شکسته نیزه خورد
زخم ها را بر تن او، پیش زهرا میزدند
از تنش چیزی نمانده غیر مشتی استخوان
لشگری دیدند آقا مانده تنها، میزدند
زخم قلب داغداران، بار دیگر تازه شد
اسبها را نعل تازه پیش زنها میزدند
پیکری عریان به روی خاک و جمعی کف زنان
خواهری را در هیاهوی تماشا میزدند
با که گویم؟ کاش میمُردم نمیگفتم سخن
دختری را در کنار جسم بابا میزدند
#شهادت_حضرت_زهرا
#محمود_اسدی ✍
#حضرت_زهرا
.
.
#شعر_روضه_حضرت_رقیه
سوی سابق را ندارد دیده تارم پدر
همچو ابرم در نبودت سخت میبارم پدر
به گمانم عمه هم از دست من خسته شده
بعد تو بر دوش او افتاده هر کارم پدر
دست در دست پدر رد شد از اینجا هر کسی
با غرور دخترانه گفت که، دارم پدر
این که هم بازی ندارم حوصله بر میشود
بیشتر سرگرم زخم طاول و خارم پدر
تو خودت گفتی که می آیی بیا پس زودتر
تا نداده بیشتر این زجر آزارم پدر
من که بوده بالشم نرمی دستان عمو
حال سر بر سنگ این ویرانه میذارم پدر
من که نازم را عمو عباس روزی میکشید
در طناب سلسله حالا گرفتارم پدر
من دگر از تو النگویی نمیخواهم بیا
بیشتر از هر کجا ترسان ز بازارم پدر
من به عشق اینکه یک بار دگر میبینمت
از سر شب تا طلوع صبح بیدارم پدر
تو فقط یک لحظه از نیزه به آغوشم بیا
تا ببینی از لبت لب بر نمیدارم پدر
#خرابه_شام
#بهمن_ترکمانی ✍
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
.
.
#فاطمیه
درد سرم امشب زده آتش به جانم
می سوزد از جای کبودی استخوانم
مانده نفس در زخم سینه بار دیگر
می ماند از سرفه در این بستر نشانم
اسما به سختی صورتم را جابجا کرد
کار خودش را کرده سیلی به گمانم
هجده بهار عمر من در پشت در سوخت
وقتی که هیزم ریختند بر آشیانم
با بار شیشه استراحت هم عذاب است!
حالا چه باید کرد با زخم نهانم
بال قنوتم را غلافی بد شکسته
حتی نشسته در نمازم، ناتوانم!
با صورت بسته خجالت می کشم باز
از بغض سنگین امام مهربانم
از من گذشته مرهمی تازه گذارد
فضه به زخم پهلوی آتش فشانم
از حال و روزم شرح رفتن را ببینید
خیلی بعید است یک شب دیگر بمانم
پیر از غم تنهایی مولای خویشم
دلخسته از دنیا، اگر چه من جوانم
مظلوم تر از حیدر من در جهان نیست
دارد گواهی می دهد اشک روانم
#حضرت_زهرا
#جابر_عابدی #صابر ✍
.
.
#فاطمیه
با نسیمی غنچه پرپر میشود طوفان چرا!؟
در غباری کردهاند آیینه را پنهان چرا!؟
"لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ كُلُّ مُؤمن"*، جای خود
با هجوم شعلهها در میزد این مهمان چرا!؟
"در" همینکه سوخت به زهرا پناه آورده بود
تازه فهمیدم که از لولا شد آویزان چرا!
آن دری که "ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِين"
از خجالت سوخت که اینگونه شد ویران چرا!
دستگیرِ هر دو عالم دستهایش بسته بود
گفت: افتادی به روی خاک زهرا جان چرا!؟
فاطمه هرروز اشک و مرتضی هرروز اشک
سرزده در ساحت آیینهها باران چرا!؟
حال زینب را چنان مویش پریشان میکند
میشود با شانه کردن شانهاش لرزان چرا!؟
.
.
.
با حضور فاطمه حتی کفن گل میدهد
مثل درد او ندارد، خون او پایان چرا!؟
*«پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ كُلُّ مُؤمنٍ.
هر مؤمنی باید که مهماندوست و مهماننواز باشد. (مستدرک، ج ١٦، ص ٢٥٧)
#احمد_ایرانی_نسب ✍
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
.
.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#شهادت
#رضا_قاسمی ✍
کسی که راهِ نجاتِ خلایق است از آتش
نوشتهاند از آتش کسی نداد نجاتش
زمین مجاورِ هجده بهارِ خانهی او بود
زمان هنوز مقیم است در زمانِ حیاتش
بفاطمَهْ، و أبیها و بَعلَها و بَنیها
چه محترم جَلَواتی نشسته در صلواتش
رکوعِ قامت او چیست جز قیام فُرادا؟
قیامِ ماست نمازی در اقتدا به صلاتش
نوشت نامِ علی را به صفحه صفحهی تاریخ
دمی که میخ، قلم بود و خونِ سینه دواتش
به ردّ پای علی لاله کاشت کوچه به کوچه
که هر نماز بگوییم اِهدِنا به صِراطش
سلاحِِ خطبهاش از دستِ لشکری سپر انداخت
برای حیدرِ تنها سپاه شد کلماتش
همانکه مثلِ خلافت ربود باغِ فدک را
گرفت هر چه علی داشت را به جای زکاتش
هنوز أشهدُ أنَّ علیست بر لبِ زهرا
شهید، شاهدِ زندهست در حیات و مماتش
شکست حرمتِ کوثر، مدینه چشمهی خون شد
رسید سیلی از این خون به کربلا و فراتش
.
.
#فاطمیه
#امام_زمان
تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کشیم
تا به کِی تلخیِ این شبهایِ طولانی کشیم
نوبتِ ما میشود آیا ؟ به ما هم سر زنی
رد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کشیم
ما نفهمیدیم کِی ما را صدا زد فاطمه
مِنَتِ این لطف را با چشمِ بارانی کشیم
شرط یاری تو را فهمیدهام قبل از خودت
باید اول بارِ این یارِ خراسانی کشیم
میشود در وقت جان دادن رضا را دید و مُرد
دست از غیرش اگر چون مَرد سلمانی کشیم
دستِ ما را رو نکردی دست رد کار تو نیست
دستگیری کن که دست از هرچه میدانی کشیم
وای بر ما ما نمردیم و شنیدیم از غمت
زخم این شرمندگی داغِ گرانجانی کشیم
مادرت غش کرد وقتی روضهی تو شام شد
باید امشب داد زد تا دردِ ویرانی کشیم
تازه میفهم اگر طفلِ یتیمی گُم شود
میشود صد خار را از بین دامانی کشیم
(حسن لطفی)
#دکتر_حسن_لطفی ✍
.
.
#چهار_پاره
#برگرفته_از_روایات_معتبر
*لحظه ی با شکوه ورود #حضرت_زهرا سلام الله علیها به صحنه ی محشر
➖➖➖
نه کسی قدرت سخن دارد
نه کسی نای سر تکان دادن
همه ی اختیارها جبر است
شده وقت دوباره جان دادن
روز محشر شده، زبان ها لال!
جن و انس و ملک، نظر پایین!
حال وقت عبور فاطمه است..
همه انداختند، سر پایین
گرم تسبیح و مجمری از عود
با سپاه فرشته مالامال
آمده از میان جمعیت
مریم و آسیه به استقبال
رفته بر روی منبری از نور
دور تا دور او ملک پیداست
جبرئیل از خدا خبر آورد
عرش تحت ولایت زهراست
همه ی هستی خودش را داد
حق خودش گفته وقت جبران است
به تلافی بندگی هایش
هرچه زهرا طلب کند آن است
فاطمه در برابر خالق
دستها را که میبرد بالا
با سر غرق خون فرزندش
روضه ای تازه میکند برپا
با دلی زخم خورده میگوید
که برای شکایت آمده ام
داغ روی دلم گذاشته اند
با غمی بی نهایت آمده ام
از چه دردی کنم شکایت که
همه ی لحظه هام پر دردند
یوسفی داشتم که لب تشنه
گرگها پاره پاره اش کردند
نیمه جان روی خاکها بود و
با عصا میزدند بر بدنش
دل من را به درد آوردند
بسکه پا میزدند بر بدنش
میرسد امر خالق قهار:
ظالمان را در آتش اندازید
قاتلان حسین را ببرید
همه شان را در آتش اندازید
***
+گفت وارد شو ای حبیبه ی من
پیش پایش گشود درها را
-گفت هرگز نمیروم به بهشت
تا نفهمند قدر زهرا را_
فاطمه خوانده ای مرا ز ازل
بخدا اینچنین نخواهم رفت
زودتر از همه محبانم
به بهشت برین نخواهم رفت
صبر کردم میان رنج و بلا
تا که فصل عنایتم برسد
نوکران حسین منتظرند
تا به آنها شفاعتم برسد
با اشارات چادر خاکی
عرش را جابجا کند زهرا
مثل "مرغی که دانه برچیند
دوستان را جدا کند زهرا"*
➖➖➖
*مرحوم استاد مؤید
#مهدی_کبیری ✍
➖➖➖
.
.
#حضرت_زهرا
السلام علیکِ یا فاطمة الزهرا یا انسیة الحورا
ای بانویِ مُکرم هفت آسمان، سلام
ای نورِ مُنجلیِ زمین و زمان، سلام
ای شهرکِ ولای تو مجموعهی بهشت
ای خانه ی تو وسعت هر کهکشان، سلام
ای دختر رسول خدا، بِضعة النبی
ای همسرِ ولیِ خدایِ جهان، سلام
ای آمده به مدح تو قرآنِ مُعجزه
ای آمده ملک به صَفَت مدحخوان، سلام
ای قدر و نور و کوثر و توحید و هل اتی
ای مؤمنون و مریم و فجر و دُخان، سلام
ای نام تو بلندتر از ذهنِ آدمی،
ای وصف تو فراترِ از هر بیان، سلام
ای راضیه، مبارکه، صدیقه، طاهره..
ای نام های نامیِ تو بیکران، سلام
ای آمده زِ مریم و حوا و آسیه
هر صبح و شب به سوی تو تاجِ زنان، سلام
دنیا به یک سلام تو صد غبطه میخورد
وقتی که از تو میشنود، مهربان سلام
وقتی سلام نوکرتان بی جواب نیست
ما میدهیم جای همه نوکران، سلام
آرام می شود دل هرکس که می دهد
از دور سمتِ مرقدِ تو بی نِشان، سلام
زينب سلام می کند و این جواب توست
ای دختر مؤدب و شیرین زبان، سلام
تا میرسند حسین و حسن میدهند، سلام
تو میدهی جواب، که ای جان و جان سلام
اصلاً نیاز نیست سلامی به او کنند
وقتی تو می کنی به علی هر زمان، سلام
تو جایِ کُل شهر به مولا سلام کن
وقتی نِمی کنند به او ناکِسان، سلام
حالا که روی بستر غمها فِتاده ای
اینگونه میکنم به تو ای قدکمان، سلام
رُخسارِ تو کبود و تَنَت غرقِ لاله است
حق میدهی بگویَمَت ای ارغوان، سلام
هجده بهار دیدی و، سیلی تو را شکست
حق میدهم که شد نفسِ ناتوان، سلام..
بعد از تو سخت لب به سخن باز میکند،
مولا کُند به دلخوشیِ این و آن، سلام
می آید و کنار مزار تو میدهد..
با ذکر فاتحه، به همه رفتگان، سلام
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#مدح_مرثیه_حضرت_زهرا
.
.
#دفن_شبانه
تشییع شبانه...
تو را شبانه، از این خانه، مهربان بردم
به سوی مدفنی آرام و بی نشان بردم
تو را زِ ظلمت شب سوی روشنایی ها
به روی دوش خودم چون کشان کشان بردم
منی که کَنده ام از ریشه درب خیبر را
تعجبم که چرا کُند و ناتوان بردم
دلم گرفته از این شهر و مردمانِ شهر..
که دُخت سرورشان، با قدی کمان بردم
فَلَک به روی سرم شد خراب، تا رفتی
من از نبود شما رنجِ بی کران بردم
دل تمام ملائک در آسمان لَرزید
همین که پیکر تو سوی آسمان بردم
به شانه برده ولی، بازوان من می سوخت
شکسته بازوی تو، روی بازوان بردم
کبوترم، نه زمینی، که عرشی هستی تو
تو را کبوتر زخمی، به آشیان بردم
نه، اینکه پیر شدی و، کمان شدی، رفتی
نه، یاس هجده بهارم، تو را جوان بردم
به همره حَسَنینم، وَ زینبینم من
یگانه مادرشان را از این جهان بردم
وصیّتت عملی شد، امانت نبوی
تو را به نَزدِ نبی، یاس ارغوان بردم
بدون تو نه مرا هم زبان بُوَد، نه پناه..
پناه خود به سوی چاه بی زبان بردم
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
.
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#روضه_های_حضرت_زهراء_س
🌴 روضه های قدیمی به همراه مقتل حضرت زهراء در کانال ضامن اشک
❤️ من کنیز و مبلغ فاطمه ام ❤️
دوستان را به کانال برای معرفت فاطمی دعوت کنید.👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@zameneashk1
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#ایام_فاطمیة
#شهادت_حضرت_زهراء_س
#مقتل_حضرت_زهراء_س
#روضه_های_حضرت_زهراء_س
#حضرت_زهرا
🌹🥀 بالای ۳۰۰ متون مقتل و روضه با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر
برای شنیدن روضه ها در کانال ضامن اشک👇👇 روی هشتک بزنید
@zameneashk1
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#ایام_فاطمیة
#شهادت_حضرت_زهراء_س
#مقتل_حضرت_زهراء_س
#روضه_های_حضرت_زهراء_س
#حضرت_زهرا
🌹🥀 بالای ۳۰۰ متون مقتل و روضه با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر
برای شنیدن روضه ها در کانال ضامن اشک👇👇 روی هشتک بزنید
@zameneashk1
.
#ناحلة_الجسم
ناحلة الجسم من، یک دمی آرام باش
شهد به کامم در این، تلخی ایام باش
آینه ی پاک من، گرچه ترک خورده ای
بهر علی (ع) باز هم، آینه و جام باش
گرچه در این کوچه ها ، نیست کسی یار من
خیز و پناه علی (ع) ، در ملأ عام باش
من اسداللهم و، بند به دستم زدند
فاطمه (س) همدرد این، شیر، در این دام باش
سوخت علی (ع) از غمت، جان به فدای قدت
چند قدم با علی (ع) ، همره و همگام باش
حجتِ بر اهل بیت (ع) ، قبله نمای ولی
پای به پای علی (ع) ، حُجة الاسلام باش
ای غم تو قاتلم، داغ نزن بر دلم
حل بنما مشکلم، مرهم آلام باش
دانه ی درّ نبی (ص) ، کم نشود قدر تو
گر شده رویت کبود، درّ سیه فام باش
ای گل نیلوفری، ای گل یاس #علی (ع)
جای کفن فکر یک، جامه ی احرام باش
خاستگه هل اتی، لحظه ی افطار شد
باز مهیای یک، سفره ی اطعام باش
داغ تو مرگم دهد ، هجر شکستم دهد
پشت و پناه علی (ع) ، حیدر صمصام باش
فکر علی (ع) نیستی، در پی یک چاره بر
گریه ی اطفال خود، وقت شب هنگام باش
عزم نکن بر سفر، خورده به جانم شرر
چند صباح دگر، مادر ایتام باش
راحت جانم نرو یار جوانم نرو
نیست توانم نرو، فکر سرانجام باش
گشته وجودت خیال ، گشت شفایت محال
رفتی اگر ساکنِ، مرقد گمنام باش
شام غریبان تو، روز سیاه علی است
همدم من، چاره ی، غربت آن شام باش
#جواد_محمودآبادی ✍
#محرم_الزهراء
1403/09/11
ایام #شهادت #حضرت #فاطمه #زهرا (س) تسلیت
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#شهادت_مادرم_افسانه_نیست
.
#غزل_مصیبت
#شهادت_حضرت_زهرا سلام اللّه علیها
همه جایِ بدنت زخم نشسته چه کنم ؟!
مثلِ قلبم پر وُ بالِ تو شکسته چه کنم ؟!
ورمِ بازویِ تو قاتلِ جانم شده است
فاتحِ بدرِ تو از پای نشسته چه کنم ؟!
شده با روضه هماهنگ نفسهایِ علی
نفسم بی تو شده تنگ و گسسته چه کنم؟!
پایِ من ماندی و سیلی و لگد خوردی وای
بی تو با زندگی و این دلِ خسته چه کنم ؟!
تو به بخشیدن و لطف و کرم عادت داری
آمده کم کفنی در دلِ بسته چه کنم ؟!
لحظهیِ غسل و کفن یادِ حسین افتادم
یک تن و نیزه و خنجر دسته دسته چه کنم ؟!
پایِ تابوتِ نگارم العجل میگویم
با فراقِ مهدی و دلِ شکسته چه کنم ؟!
#غزل #فاطمیه
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی ✍
.
.
#حضرت_زهرا
عَلَم با غم مادر ما بلند است
خوشا پرچم نام زهرا(س) بلند است
در این شهر هر سمت راهت بیافتد
دمِ چایی روضه ، هر جا بلند است
شنیدم دعا می کند عاشقان را
ببین بخت ما تا کجاها بلند است
اگر چشم احمد(ص) به زهرا(س) بیافتد
صدای فداها ابوها بلند است
درِ خانه ی دختر مصطفی(ص) سوخت
ولی باز دیوار حاشا بلند است
دم بیتِ "لا ترفعو" این چه غوغاست؟ *
ببین نعره ی شعله ها را... بلند است
به دیوار بیتش رسیدند و دیدم
که گاهی کژی تا ثریا بلند است
به آتشفشان ها رسیده است چاهش
مگر تا کجا آه مولا بلند است ؟
شب غم دراز است ، کوتاه اینکه
امیدم به آن مردِ بالا بلند است
یکی باید از آفتابم بپرسد
مگر تا کجا شام یلدا بلند است
مگر تا کی از مادرِ زیرِ آوار
سوی کودک مرده لالا بلند است
بیا امتحان کن من و همتم را
بیا عزم طوفان الاقصی بلند است
بیا تا که شیرین شود کام یاران
که از دشمنان بوی حلوا بلند است
به زودی ببینی ، به این قبله سوگند
صدای اذان از کلیسا بلند است
#فاطمیه
#مادر
#محمد_خادم ✍
*برداشتی از مهدی جهاندار
.
.
#فاطمیه
خزان زود رس
بیمار من که دیده گهربار می کنی
اشکی نثار گلشن ایثار می کنی
از یک خزان زود رسی گلشن مرا
با این نسیم درد خبردار می کنی
می خوانی از نگاه علی راز سینه را
هرگه نظر به دفتر اسرار می کنی
دارم به دوش بار گرانی ولی مرا
بایک نگاه گرم سبکبار می کنی
سرتا به پای دردی و لبخند می زنی
برمن تو مهر خویشتن اظهار می کنی
ای همدم و امید و مسیحادم علی
بیماری و طبابت بیمار می کنی
گل کس ندیده ،تکیه به دیوار غم دهد
ای گل چرا تو تکیه به دیوار می کنی
ای چلچراغ زندگیم گر شوی خموش
روز مرا ز غصه شب تار می کنی
زین شرح سینه سوز«وفایی» دگرمگو
دل را به داغ و درد گرفتار می کنی
#سیدهاشم_وفایی ✍
.
انسیة الحورا
بیمار من گرچه به رنگ ماهتابی
هم زهره ی الزهرائی وهم آفتابی
ای انعکاس سوره ی قدر شب قدر
آئینه ای ،نوری، زلالی، مثل آبی
درآسمان غربتم خورشید مهری
برشب پرستان همچنان تیر شهابی
روز مرا باسوختن گرمی ببخشی
شام غریبی مرا شمع مذابی
یک شب به چشمت خواب راحت من ندیدم
ماندم کنون بیدار شاید تو بخوابی
انسیة الحورای من ازبس کبودی
گوئی که پوشیده است رویت را نقابی
دیشب چه گفتی با خدا وقت نیایش
کامشب توهمرنگ دعای مستجابی
داری وصیت می کنی شب دفن گردی
امّا برای غربتم در انقلابی
امروز دیگر بسترت راجمع کردی
ازچه برای رفتنت بی صبرو تابی
ازبیم هجران توای شمع امیدم
یک آسمان غم دارم وقلب کبابی
یافاطمه جان حسین وزینبینت
در روز محشر از «وفایی »رخ نتابی
#سیدهاشم_وفایی
.
#غزل
#فاطمیه
شرح غمت نمیشود این بیتهای لال
باید نوشت از غم تو سالیان سال
آن روز کاش پشت در خانه مثل قبل
سائل رسیده بود به دنبال عرض حال
هیزم و شعلههای حسد هم قسم شدند
تا روسیاهی اش بشود قسمت ذغال
این خانواده منتظر یک مسافرند
با استعاره روضه بخوانم در این مجال
با استعاره روضه بخوانم که بهتر است
با دست باد میشکند زودتر نهال
آیینهی تمام نمای پیمبری
اما چرا شکستن آیینه شد حلال؟
از آسمان چشم تو غم چکه میکند
مرثیه خواندن است اذان گفتن بلال
دلتنگ اقتدا به قد و قامت پدر !
دلتنگ یک قنوت شدی با فراغ بال
بازوی تو دوباره دری وا نمیکند ؟
پر باز کردهای بروی ای شکسته بال؟
یعنی بدون بدرقهات میرود علی ؟
باور نمیکنم بشود ممکن این محال؟
مثل پری سبک شده ای از وبال تن
بگذار بگذرم دگر از شرح کالخیال
#سعيده_کرمانی ✍
.
.
#حضرت_زهرا
یا فاطمة الزهرا
ما به خاک پایتان دستی اگر انداختیم
سرمهی چشم از غبار راهتان می ساختیم
با چنان اجلال و شأنی که خدا پروردتان
باید از روز ازل،جان بهرتان میباختیم
حسرت جان فرشته!،رشک حوریِ بهشت!
عطرتان از دورها آمد، غزل را ساختیم
نامتان زد مُهر عزّت بر دل عشّاقتان
فاطمیون اسم ما شد سوی جنت تاختیم
کاش آن روزی که بین کوچه تنها بودهاید
بر قدوم پاکتان سر،فدیه میپرداختیم
لایق گنجایش معنایتان دنیا نبود..
قبر مخفی را درون قلب خود پرداختیم
آه.. بانوی دو گیتی ! آه.. ناموس خدا!
از غمت حيدر شکسته ما سپر انداختیم
#مهدی_محب_زاده ✍
.
.
#امام_زمان
اَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَ ناشِرُ رایَةِ الْهُدی
------------
می رسد از کوی توام ای حبیب
نَصْرُ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریِب
ای که تویی صاحب اَمَّنْ یُّجیِب
نَصْرُ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریِب
نصرت حق با تو میسّر شود
فتح و ظفر از تو مقدّر شود
لطف خداوند مکرّر شود
ای که تویی خلق جهان را طبیب
. نَصْرُ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریِب
ای که تویی جلوه ی حَبْلُ الْمَتیِن
آیت حق ، رایت فَتْحُ الْمُبیِن
نور خداوندی و حَقُّ الْیَقیِن
با تو شود نصرت ایمان نصیب
نَصْرُ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریِب
ای که تویی نصرت قرآن بیا
روشنی صبح درخشان بیا
منجی هر بی سر و سامان بیا
ای سر و سامان ِ فراز و نشیب
نَصْرُ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریِب
« ما که نداریم به غیر از تو کس »
« ای شه خوبان تو به فریاد رس »
عاشق زار تو فتاد از نفس
خیز و بیا ای تو مرا عطر سیب
نَصْرُ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریِب
هجر تو زد شعله به جان ها بیا
وصل تو پایان خزان ها بیا
نام تو شد وِرد زبان ها بیا
ای تو شکیب دل هر ناشکیب
نَصْرُ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریِب
ای که تویی صبح امید همه
عشق کند نام تو را زمزمه
چشم به راه تو بود فاطمه
منتقم خون حسینِ غریب
نَصْرُ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریِب
با غم تو قامت دلها شکست
آهِ جگر سوز به لب ها نشست
شعله اگر نیست دل ما که هست
سوخته دل از غم شَیْبِ الْخَضیِب
نَصْرُ مِنَ الله وَ فَتْحٌ قَریِب
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍
.
به نام خدا
ای منجی خلق جهان یا مهدی صاحب زمان
رؤیت چرا باشد نهان یا مهدی صاحب زمان
ای قافله سالار ما تنها تویی غمخوار ما
در انتظارت کاروان یا مهدی صاحب زمان
بی رؤیت ای جان جهان ای سایه سرو روان
هستیم چون باغ خزان یا مهدی صاحب زمان
آشوب در دنیا ببین خونین دل ما را ببین
ای اقتدار بی کران یا مهدی صاحب زمان
گر آشیانی داشتیم از خود نشانی داشتیم
ویرانه شد آن آشیان يا مهدی صاحب زمان
خواندیم با شور و نوا اَیْنَ مُعِزُّ الْاَوْلیا
داریم بر لب اَلْاَمان یا مهدی صاحب زمان
ای حجّت پروردگار تا کی تو را در انتطار
تا کی ز هجران خون فشان یا مهدی صاحب زمان
ای نور چشم فاطمه افتاده دل در واهمه
ما را ازین محنت رهان یا مهدی صاحب زمان
دیشب علی خونین جگر بگریست تا وقت سحر
از داغ زهرای جوان یا مهدی صاحب زمان
می شُست او با زمرمه جسم نحیف فاطمه
می گشت کم کم ناتوان یا مهدی صاحب زمان
در نیمه شب با صد مِحن بگذاشت او را در کفن
افتاد از پا ناگهان یا مهدی صاحب زمان
سر در گریبان کودکان مانده بجا باغ خزان
از دست رفته باغبان یا مهدی صاحب زمان
«یاسر» اگر خونین دلی شمع عزای محفلی
کن زمزمه با ارغوان یا مهدی صاحب زمان
**
محمود تاری «یاسر»
١۶ آذر روز دانشجو گرامی باد
-------------
روز علم و روز دانش روز دانشجو بود
روز مِهر و روز تابش روز دانشجو بود
روز دانشجو یقیناً روز ارزش های ماست
روز تجلیل از تمام علم و دانش های ماست
ای تو دانشجو که داری سنگر علم و یقین
از تو دانش در جهان گردیده چون نور مُبین
اُطْلُبُوا الْعِلْم ، این پیام دلنشین احمد است
خالق هر علم می دانی خدای سرمد است
هر که در عالَم به دنبال علوم محکم است
عَلَّمَ الْقُرْآن ، که دانشگاه علم عالَم است
می زند اندیشه ی اسلام بینش را رقَم
می توان دید این تجلّی را که : نُ وَ الْقَلَم
با خدای خویش دارد بی محابا گفتگو
هر که دانش را کند از بهر بینش جستجو
آنچه حق بر بندگانش داد از لطف و عطاست
عَلَّمَ الْاِنْسان سر آغاز تعالیم خداست
آن خداوندی که انسان را چنین تکریم داد
گوشه ای از علم خود را بر بشر تعلیم داد
بر در لطف الهی همچو گل خُرّم بیا
آنچه می خواهی ز علم و دانش عالَم بیا
ای که دانشجو شدی تا علم را جویا شوی
در طریق حق قدم بردار تا پویا شوی
روز دانشجو گرامی باد بر دانش پژوه
آن که می تابد به عالَم مثل صبح پر شکوه
آنچه «یاسر» گفت در پایان و در حُسن ختام
قطره ای آورده از دریای موّاج کلام
**
محمود تاری «یاسر»
به نام خدا
نیروی دریایی نیروی با ایمان
جان بر کف و حاضر ، آماده در میدان
نیروی دریایی نیروی قدرتمند
همواره او باشد پیروز و جاویدان
نیروی دریایی دریا دل و فاتح
گسترده چون دریا توفنده چون توفان
نیروی دریایی نیروی حق باور
رزمنده ای مؤمن در سایه ی قرآن
نیروی دریایی در اوج بیداری
دشمن ازو خائف دشمن ازو ویران
نیروی دریایی نیروی با عزّت
چون خوش درخشیده در ارتش ایران
نیروی دریایی در عرصه ی ایثار
با جان و دل بسته با رهبرش پیمان
نیروی دریایی آماده و فاتح
بر دشمنان تازد در لحظه ی بُحران
نیروی دریایی مفهوم شعر عشق
«یاسر» از آنان گفت اینگونه در دیوان
**
محمود تاری «یاسر»
.
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#احراق_البیت
#حسن_شیرزاد✍
روزی که فکر فتنه فریب و گناه بود
از فرط دود کوچه چنان شب سیاه بود
یک سوی در جسارت فریادهای زشت
یک سو غریبی و غم و اندوه و آه بود
کار جهان رسید به آنجا که پشت در
رعیت به فکر بستن دستان شاه بود
شاهی که تکیه گاه جهان بود از ازل
حالا میان معرکه بی تکیهگاه بود
این حرف ساده نیست از آن ساده نگذریم
پشت و پناه اهل جهان بیپناه بود
خون ستاره بود که میریخت بر زمین
چشمان آفتاب هراسان ماه بود
باید که جان سپرد از این درد بی شمار
ریحانهٔ بهشت علی پا به ماه بود
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
#فاطمیه
.
.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#هجوم_به_بیت_وحی
#حجت_الاسلام_شیخ_محسن_حنیفی
دری که شد عتبات نبی به وقت اذان
دری که در پس آن سِرّ عرش گشته نهان
دری که وا شده رو به رواق عرش نجف
که رشک برده به جاهش شکوه درب جنان
دری که باب حسین است و پنجره فولاد
دری که باب خدا بوده است در دوران
به حلقه اش متوسل ملائکه همگی
به آستانه او سر نهند پیر و جوان
دری که کعبه آمال سدره و طوباست
ضریح چوبی حاجات عالم امکان
دری است از شجر طور هم گرامیتر
مبارک است بسوزیم در مصیبت آن
درون آتش طور است، "بسم رب النور"
که بوده جان جهان، مادر پیامبران
در آستانه در ایستاده نبض زمین
به احترام نفسهایش ایستاده زمان
بدون واسطه با رب خود تکلم کرد
در آن مقام که نزدیک تر شد از دو کمان ✳️
چکامههای بهاری خانه زهرا
چگونه گشته لگدکوب چکمههای خزان
منزه است از اینکه به روی خاک افتد
شده است ذکر همه کائنات یا سبحان
چه شد که در به روی باب حاجت افتاده
که بند آمده بعدش زبان مرثیه خوان
هزار مرتبه آتش بزن مرا، اما
مگو که فاطمه آتش گرفته؛ دور از جان
بس است صحبت میخ و غلاف، در عوضش
هزار مرتبه از قتلگاه روضه بخوان
هزار مقتل خطی ورق زدم اما
هنوز هم که هنوز است ماندهام حیران
کشید بر گلویش تیغ، شمر یا قنفذ
شکسته پهلوی او را مغیره یا که سنان
هزار جان گرامی شبیه جان حسین
فدای کشتی پهلو گرفته در کوچه ...
✳️ اشاره به آیه 9 سوره مبارکه نجم و روایت معراج
.
.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#کوچه_بنی_هاشم
#حجت_الاسلام_شیخ_محسن_حنیفی
شکوه پوشیه فاطمه است پرده ذات
فقیر روشنی نور چادرش مشکات
غبار چادر او توتیای چشم علی
به خاک چادر او عرش میرسد؟! هیهات!
مگر خداست که هر روز از ورای حجاب
سه بار جلوه کند بر علی به وقت صلات
گلیم خانه او دم گرفته "یا قدوس"
ترنم لب دستاس اوست، تسبیحات
گُلی که خون به بهشت لباس او میکاشت
به اشک، آیه تطهیر را کند اثبات
جهان به دست کسی رفته سوی بیراهه
چرا که بسته یکی راه را به راه نجات
قباله فدکش پاره پاره شد اما
به شیعیان علی داده است برگ برات
به بخت عالم و آدم کسی لگد میزد
به چادری که به سر کرده کعبه با صلوات
برای دیدن او مرگ هم نمیآید
میان بستر غم، آب رفته، آب حیات
به اشک توصیه بر گریه میکند، کوثر
برای کشته ی لب تشنه کنار فرات
خدا کند برود پایبوس او شعرم
که خاک چادر او را بیاورد سوغات
.
.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#پس_از_شهادت
#علی_اکبر_نازک_کار ✍
این غریبی که ز دنیا رفته دنیای من است
اینکه خوابیده است زیر خاک، زهرای من است
درب خانه سوخت و با بخت من همرنگ شد
بعد از او تنها سیاهی رنگ دنیای من است
بعد از این راحت بخوابید آی مردم! پر کشید
اینکه خاموش است دیگر شمع شبهای من است
رفت جانم؛ ماندهام جسمم چگونه مانده است
زنده ماندن بعد زهرایم معمای من است
آرزویم خاک شد با او در این غربت، فقط
رفتن از دنیای بی زهرا تمنای من است
جای من در کوچه رفت و جای من دستش شکست
خانه تاریک قبر همسرم، جای من است
پیش چشمم ضربه ها چشمان او را تار کرد
روضه خوانِ این مصیبت چشم بینای من است
غربت من با جراحات تنش همدست شد
نیمی از قد کمان فاطمه پای من است
بعد از این من ماندم و یک خانه بی فاطمه
تلختر از تلخی امروز فردای من است
.
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
.
.
#حضرت_زهرا
هرگز افسانه نیست ای مردم
الف قامتی که دال شده
ماه کامل به دست فتنه و شر
خون دل خورده و هلال شده
هرگز افسانه نیست ای مردم
مانده بر روی ماه رد خسوف
یادگار رسول با سیلی
شامل لطف بی مثال شده!
باید آخر کسی قیام کند
نفس فتنه را تمام کند
جز علی حق نبود و حقّ علی
با دم فتنه پایمال شده
هرگز افسانه نیست ای مردم
قصه ی آتش و در و دیوار
در دفاع از حرم، خلیل علی
بت شکست و شکسته بال شده
غیر زهرا جگر نداشت کسی
غیر زهرا نبود هم نفسی
جرم یک عده بی شرف افتاد
پای میخ در ذغال شده
هرگز افسانه نیست ای مردم
خونِ بر در هنوز می جوشد
ما عزادار حضرت نوریم
گرچه بیش از هزار سال شده
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یافاطمهاشفعیلناعندالله
#یا_فاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
.
.
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
#فاطمیه
خانه ای که ثمر از ساقی کوثر دارد
آنچنان سوخت که گفتند مگر در دارد؟
با لگد باز مکن درب جنان را که گلش
در بغل شيشه ای از یاس معطر دارد
آنچنان صاعقه افتاده به جان گل که
باغبان در بغلش غنچه ی پر پر دارد
ازبلندای تب شعله ی آتش پیدا است
نه فقط بغض احد، کینه ی خیبر دارد
حسن از غصه ی آن کوچه نپاشید اگر
دلخوشی داشت که این غمکده مادر دارد
هیجده ساله کجا مرگ کجا، مادر کاش
دست از کار کفن دوختنش بردارد
پر زد از خاک غریبانه شبانه از بس
خاطری از همه ی شهر مکدر دارد
مادری که به جهان منزلتی برتر از
ساره و آسیه و مریم و هاجر دارد
فاطمه حیدر و حیدر همه اش فاطمه است
کی دو این نور خدا معنی دیگر دارد؟!
فاطمه پای علی سوخت که ثابت بکند
مرتضی فاطمه و فاطمه حیدر دارد
#منصوره_محمدی_مزینان ✍
.