eitaa logo
از کرخه تا شام
157 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
از کرخه تا شام
🌷جلیل از همان کودکی👶 از نظر رفتار با دیگر ها فرق داشت. یادم می‌آید زمانی که 9 ساله بود، تصمیم گرفت که تلویزیون📺 تماشا نکند، طوری که خواهر و برادرهای دیگر مواظب بودند که آیا به که گرفته، عمل خواهد کرد یا نه ⁉️و همیشه او را زیر نظر داشتند و آن قدر مصمم بود که از زمانی که گفته بود نگاه نمی‌کنم، نگاه هم نکرد❌.او نمی‌خواست ازدواج کند و با اصرار زیاد ما راضی به شد. گفت: باشد ازدواج می کنم که اگر شهید شدم دینم کامل شده باشد.👌 انتخاب را به عهده مادرش گذاشته بود، 🌷 تمام کارها را ما انجام دادیم، و مراسم عقد همه را آماده کردیم و بعد زنگ☎️ زدیم تا همان شبی که می خواستیم عقد کنیم ایشان از آمدند. بعد از عقد، ایشان می‌خواست به جبهه برود، از او خواستیم که مدت دیگری را اینجا بماند. در جواب ما گفت:‼️ مادر! من در آنجا غذا تقسیم می کنم و افراد زیادی آنجا هسنتد که اگر من نروم زیادی برایشان پیش می آید. گفتم مگر تو آشپزی👨‍🍳 بلدی؟ در جواب گفت من که آشپزی نمی کنم. من غذا تقسیم می کنم و شما هستید آنهایی که این همه زحمت می کشند گرسنه بمانند.😞 پس من باید بروم و از شما می خواهم که بگذارید که به جبهه بروم.هر دفعه که به می رفت، چهارشنبه روضه🎙 موسی بن جعفر می خواندم. 🌷 آخرین باری که می خواست برود گفت:‼️ مادر، من این دفعه 25 روز بیشتر در جبهه نیستم و و من هم گفتم: حالا که زود برمی‌گردی دیگر روضه نمی‌خوانم.❌ بعد از اینکه به جبهه رفت، در تماس که با او داشتم گفتم: که چکار کنم روضه بخوانم یا زودتر می‌گردی؟ گفت: را بخوان و من هم رفتم و به آقا گفت که جلیل بازهم به جبهه رفته. یک هفته 📆اول را که روضه خواندم، برای هفته دوم خبر آمد که جلیل شده است. درست💯 سر همان 25 روز شهید شد. ✍ به روایت مادر بزرگوار شهید 🌷 📎سآلروز شهادت @azkarkhetasham
#کلام_شهید اميدوارم همسر زينب‏ صفتم، همچون زينب(س) كه از چهار سالگى تاآخر عمر شريفشان در مصيبتها صبر مى‏ كردند شما نيز صابر و كوشا باشيد و بعد از شهادت من، شما به وظيفه اسلامى خود عمل كنيد. #شهید_جلیل_محدثی‌فر #سالروز_ولادت @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#کلام_شهید اميدوارم همسر زينب‏ صفتم، همچون زينب(س) كه از چهار سالگى تاآخر عمر شريفشان در مصيبتها صب
او بسيار صبور و با تامل بود. هيچ گاه دچار اضطراب نمي شد و خيلي صبر مي کرد. ما او را در جبهه (جليل نحدثي صبر) ناميده بوديم. در برابر مشکلات عجيب صبر داشت. او هميشه با تامل و فکر کار مي کرد که خداي ناکرده از روي هواي نفس نباشد و هميشه ذکر خدا بر لب داشت. واقعا همه بچه هاي گردان به من مي گفتند که اصلا او با بقيه فرماندهان فرق مي کند، چون هميشه با توجه به اينکه فرمانده گردان بود، مي رفت توي چادر بچه هاي گروهانها و با آنها چاي مي خورد، به مشکلات رسيدگي مي کرد و احيانا اگر مسئله اي بود به ايشان متذکر مي شد و سعي مي کرد، تذکر را مخفيانه گوشزد کند. کافي بود فقط او را يک بار زيارت کني. من کسي را نديدم که شيفته اخلاق او نباشد، همه او را دوست داشتند. در عملیات‌های بسیاری از جمله والفجر ۸، کربلای ۴، کربلای ۵ و نصر ۴ شرکت داشت. بارها به شدت مجروح شد و یکی، دو ماه در بیمارستان شیراز و تهران بستری بود. مجروح شدن خود را به کسی خبر نمی‌داد و در بیمارستانها هیچ ملاقات کننده‌ای نداشت و خانواده بعدها از مجروح شدنش با خبر می‌شدند. تمام بدنش مجروح بود و احتیاج به عملهای مختلف داشت، اما آن قدر غرق در جهاد بود که جسم مجروحش را فراموش کرده بود. می گفت: وقتی در جبهه هستم هیچ دردی ندارم. در عملیات والفجر ۸ با این که پایش شکسته بود اصرار دوستان را برای آمدن به پشت خط نپذیرفت و به درون آب رفت و فرماندهی گردان خط شکن را در عملیات والفجر ۸ به عهده گرفت. بار دیگر به سختی مجروح شد و مدتی بستری بود و هنوز بهبودی حاصل نشده بود، که دوباره به جبهه رفت. در یکی از روزها که جلیل مجروح شده بود، حسین آقا (شوهر خواهر جلیل) برای تهیه گاز پانسمان به داروخانه رفت. دکتر داروخانه پرسید: «گاز را برای چه کسی می‌خواهی؟» حسین آقا جواب داد: «برادر خانمم مجروح است.» دکتر پرسید: «نام او چیست؟» حسین آقا جواب داد: «جلیل محدثی فر.» دکتر گفت: «بله او را می شناسم. او فرمانده گردان تخریب است. او در جبهه شخصیت بزرگی است.» حسین آقا با تعجب گفت: «ولی او می گوید که در آشپزخانه کار می‌کند.» دکتر گفت: «بله. ولی او برای صدام آش می‌پزد.» تخریبچی و فرمانده گردان غواصی یاسین تیپ ۲۱ امام رضا(ع) ولادت : ۱۳۴۲/۶/۱ مشهد شهادت : ۱۳۶۶/۴/۱۰ ماووت ، عملیات نصر۴ @azkarkhetasham