از کرخه تا شام
#ستارههای_زینبی
اولین باری که #صحبت از رفتن و مدافع حرم ✌️شدنش به میان آمد بسیار نگران شدم. زمانی بود که جنگ در #سوریه به تازگی آغاز شده بود، ایشان برای رفتن به این مأموریت بسیار عجله داشت.😰 آن زمان من محدثه را #باردار بودم. ابتدا با رفتنش مخالفت کردم🚫 و گفتم این مدت که من باردار هستم فکر نمیکنم ضرورتی داشته باشد که شما به #مأموریت برونمرزی بروید. اما علیرضا با حرفها و دلایلی که برایم آورد توانست من را برای رفتن راضی کند🙂 و اینطور بود که اولین مأموریتش رقم خورد. علیرضا دو بار به منطقه #اعزام شد. مرتبه دوم صحبتهایش رنگ جهادی بیشتری داشت.😇 جنس حرفهایش با همیشه فرق داشت. برای مراقبت از #محدثه بسیار سفارش کرد. از من هم خواست که صبور باشم و مشکلات و سختیها را تحمل کنم💯. همسرم دفاع از حرم را بسیار #واجب میدانست و میگفت ما در این زمان اهل بیت (ع) را تنها نخواهیم گذاشت.👊 علیرضا ما را بسیار به #نماز اول وقت سفارش میکرد و به پشتیبانی از آرمانهای انقلاب و به خصوص ولایت فقیه😍 توجه ویژه داشت. آخرین مرتبهای که ایشان به عراق اعزام شد، ما نتوانستیم همدیگر را ببینیم ❌و خداحافظی کنیم. او از محل کار #اعزام شد و فرصتی برای بدرقه و خداحافظی 👋پیش نیامد...
✍ به روایت همسر بزرگوار شهید
#شهید_علیرضا_مشجری🌷
#سالروز_شهادت
از کرخه تا شام
#خاطرات_شـهدا
💠خواب شهادت علیرضا را زمانی که سوریه بود دیدم
🍃🌺یک #شب خواب دیدم یکی آمد و به من گفت «حسین» دوست داری پدر شهید شوی⁉️ من گفتم بدم نمی آید ولی پسرم دو هفته دیگر ازسوریه برمی گردد. از #خواب پریدم و به فکر فرو رفتم. به خانواده و خانمش هم در مورد خوابم هیچ چیزی نگفتم. 🚫گفتم رویای صادقانه است و از کنار این موضوع گذشتم.سرانجام روز #موعود رسید و علیرضا قرار شد پس از چند ماه از سوریه🕌 برگردد.
🍃🌺منتظرش بودیم #ساعت خیلی دیر می گذشت. خیلی چشم براه بودیم، گویا بخاطرمسائل امنیتی ساعت پرواز ✈️را چندبار تغییر داده بودند. سردار #سلیمانی هم توی همان پرواز علیرضا حضور داشت.چند وقت پس از بازگشت از سوریه، قرارشد به اتفاق خانواده چند روزی برای استراحت به شمال🏕 برویم. برنامه ریزی کرده بودیم. اما #علیرضا برای رفتن شتاب داشت.
🍃🌺دفاع از #حرم و جنگ با تکفیری ها را به رفتن به شمال و نمک آبرود ترجیح داده بود.💯 با وجود اینکه دوستانش اصرار کرده بودند که نیاز به #استراحت داری و حتما با خانواده مسافرت برو. اما علیرضا دنبال حکم 🔖و گرفتن امضاء برای سفرش، این بار به عراق بود. به همکاران و دوستانش گفته بود این #ماموریت را من باید بروم و خانواده ام را در جریان گذاشته ام.👌
✍راوی؛پدر شهید
#شعید_علیرضا_مشجری🌷
#سالروز_ولادت
@azkarkhetasham
#روایٺــ_عِـشق ✒️
يك باري كه به خانه🏡 آمد، 15 روز مرخصي داشت، گفت: در اين مدت بايد دو كار انجام بدهم؛ ديدار امام #خميني (ره) و خريد منزل. راهي تهران شديم ابتدا به حرم حضرت عبدالعظيم حسني🕌 رفتيم و بعد هم بهشت زهرا و زيارت قبور #شهدا. دو روزي هم به قم رفتيم و زيارت كريمه اهل بيت حضرت معصومه (س)، بعد به تهران آمديم و به سمت جماران رفتيم، بدون كارت 🔖ملاقات اجازه ديدار به ما نميدادند. علياكبر به دفتر امام خميني (ره) مراجعه كرد و كارت #ملاقات گرفت. خيلي خوشحال بود، گفت: مبارك باشد،😍 زبيده! جزو خانواده شهدا شديم. كارت #خانواده شهدا را گرفتم و از حالا تو جزو آنها هستي! بعد از بازگشت به ساري ماشينمان 🚙را فروخت تا براي من و پسرمان حسين خانهاي بخرد، ميگفت: اين #خانه براي رفاه حال شماست. كار تو كمتر از مجاهدت در راه خدا نيست. خانه را خريد. وقتي فاميلها از علياكبر شيريني🍩 خريد خانه را خواستند، گفت: اي به چشم، يك روز مانده به #عيد فطر همه براي افطار و شيريني منزل ما دعوت هستيد❗️اما چند ماهي به ماه مبارك #رمضان باقي مانده بود.
📎 شهیدی که در مراسم عقدش روزه و در روز شهادت هم روزه بود
✍ به روایت همسر بزرگوار شهید
#سردارشهید_علیاکبر_درویشی🌷
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#مادرشهید
خداونداحسان را درست لحظه سال تحویل 1363، به ما داد. توپ آغاز سال جدید را که زدند، به دنیا آمد. پرستار بوسه ای به صورتش زد و گفت: «این بچه قدم خیری دارد چون هم سید است و هم توی این لحظه به دنیا آمده است.» اسمش را احسان گذاشتیم. چون این اسم برازنده اش بود. از چهار فرزندی که خدا به من و پدرش داد، از همان اول بچه آرام و صبوری بود.
🌸
سال 1381، دیپلم گرفت. قرار بود برای دانشگاه درس بخواند، اما مدتی زیر نظر گرفتمش و دیدم کتاب های کنکور را حتی نگاه هم نمی کند. گفتم: «احسان مگه دانشگاه نمی خواهی بروی؟» گفت: نه مامان، می خواهم وارد سپاه بشوم.» اول به خاطر سختی های که این کار داشت موافقت نکردم. ولی وقتی اصرار و علاقه اش را دیدم قبول کردم. از همان اول وارد واحد تخریب و به عنوان نیروی رسمی وارد سپاه شد. فوق دیپلم و لیسانسش را هم بعد از رفتن به سپاه گرفت. به اکثر شهرهای مرزی ایران برای ماموریت رفته بود. ماموریت های برون مرزیهم به لبنان، افغانستان، پاکستان و سوریه داشت.
#شهیدسیداحسان_حاجی_حتم_لو
@azkarkhetasham