eitaa logo
از کرخه تا شام
157 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️خواب شہید مدافع حرم، دو روز قبل از شهادت: 💕شب ۱۹ دے ماه ۹٤ عباس درحال بود ڪہ در خواب (س) را صدا میزد. دوستش عباس را از خواب بیدار میڪند و عباس خوابش را تعریف میڪند... 🔰در خواب دیدم بانویے قد خمیده مقابلم ایستاده است و مرا صدا میڪند، جان پسرم بیا ڪنارم، من که متوجہ نبودم با من هست پرسیدم با من هستید؟ بانوے قد خمیده گفت: بلہ عباس جان بیا سمت راستم پسرم که نام برادرم عباس را دارے 🔰بعد را صدا ڪرد عباس جان توام بیا سمت چپم پسرم و بعد را صدا ڪرد و گفت پسرم هم اسم عمویم هستے بیا کنارم، 🔰 را صدا ڪرد و فرمودند: هم اسم پدرم هستے بیا فرزندم، میثم ( ) جان توام بیا شما پسرم و بعد با بانوے قدخمیده به داخل رفتیم... 🌷دو روز بعد از خواب شہید عباس آبیاری در ۲۱ دی ماه ۹٤،در منطقه عملیاتی خانطومان هر پنج نفر رسیدند. @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
باجناقهایی که شهید مدافع حرم شدند😍😍 به یاد #شهید_قاسم_غریب(تصویر راست) #شهیدمهدی_ایمانی(تصویر چپ)
🔰گاهی می‌توانند از دو دوست به همدیگر نزدیک‌تر باشند👥، طوری که دوری از هم را نداشته باشند. گاهی دو دوست می‌توانند❣ نسبت با هم نداشته باشند 🔰 ولی داشتن مشترک و خون دادن در راه آرمان‌ و اعتقادات، آنها را از خویشاوند به ‌هم نزدیک‌تر کند.👌 درست شبیه سرگذشت شهیدان قاسم غریب و مهدی ایمانی؛ دو باجناقی که در فاصله‌ای کوتاه از هم، شهید حرم شدند و نامشان در تاریخ کشور ماندگار شد.💯قدم گذشتن در این راه را باجناق بزرگ‌تر شروع کرد.😇 🔰شهید در میدان رزم با گروه‌های انحرافی پژاک و منافقین داخلی مجاهدانه جنگید ⚔تا اینکه یک چشم خود را از دست داد و همچنین چهار نیز در بدن وی جاخوش کرد..پس از چند سال شهید غریب نتوانست نسبت به ظلم و جنایت تروریست‌های 👹تکفیری ساکت و آرام بماند و سال 1394 خودش را به رساند. 🔰این مرحله‌ای بود که او برای دفاع از حریم حضرت زینب(س) به سوریه 🕌می‌رفت و آخرین باری بود که وطن را می‌دید و در 24 رمضان سال 94 در ارتفاعات⛰ تلمور سوریه برای همیشه از میان ما کشید. 🔰همسر درباره نحوه شهادت ایشان می‌گوید: «24 ماه رمضان 🌙ساعت 11 شب آقاقاسم با همرزمانشان در حال بودند. ساعت 12 آنها در حالی که غافلگیر 😱شده بودند با صدای تیراندازی از مقر خارج شدند. آقا مهدی که محور بودند چند باری برای تقویت روحیه بچه‌ها «یا زینب(س)»✊ می‌گوید و به جلو می‌رود تا بچه‌ها هم قلب بگیرند. 🔰ساعت یک نیمه شب در بیسیم📞 آقا قاسم را صدا می‌کنند ولی ایشان شده بود و درگیری تا ساعت 3 نیمه شب 🌓ادامه پیدا می‌کند و بعد از چند ساعت پیکر شهیدغریب را پیدا می‌کنند و می‌بینند که هیچ بر زمین ریخته نشده است اما وقتی پیکر شهید را از روی زمین بلند می‌کنند، خون از قلبشان❤️ می‌شود.» 🌷 📎سالروز شهادت @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
💠خواب شهادت علیرضا را زمانی که سوریه بود دیدم 🍃🌺یک خواب دیدم یکی آمد و به من گفت «حسین» دوست داری پدر شهید شوی⁉️ من گفتم بدم نمی آید ولی پسرم دو هفته دیگر ازسوریه برمی گردد. از پریدم و به فکر فرو رفتم. به خانواده و خانمش هم در مورد خوابم هیچ چیزی نگفتم. 🚫گفتم رویای صادقانه است و از کنار این موضوع گذشتم.سرانجام روز رسید و علیرضا قرار شد پس از چند ماه از سوریه🕌 برگردد. 🍃🌺منتظرش بودیم خیلی دیر می گذشت. خیلی چشم براه بودیم، گویا بخاطرمسائل امنیتی ساعت پرواز ✈️را چندبار تغییر داده بودند. سردار هم توی همان پرواز علیرضا حضور داشت.چند وقت پس از بازگشت از سوریه، قرارشد به اتفاق خانواده چند روزی برای استراحت به شمال🏕 برویم. برنامه ریزی کرده بودیم. اما برای رفتن شتاب داشت. 🍃🌺دفاع از و جنگ با تکفیری ها را به رفتن به شمال و نمک آبرود ترجیح داده بود.💯 با وجود اینکه دوستانش اصرار کرده بودند که نیاز به داری و حتما با خانواده مسافرت برو. اما علیرضا دنبال حکم 🔖و گرفتن امضاء برای سفرش، این بار به عراق بود. به همکاران و دوستانش گفته بود این را من باید بروم و خانواده ام را در جریان گذاشته ام.👌 ✍راوی؛پدر شهید 🌷 @azkarkhetasham
✒️ 🔴حاج محسن همواره خود را از ما مخفی می‌کرد و هربار هم که به علت شدت جراحت 💥به بیمارستان منتقل می‌شد می‌خواست هرچه سریعتر به بازگردد حتی یادم هست که یکبار که به علت مجروحیت از ناحیه پا در بیمارستان🏥 امام رضا (ع) مشهد بستری بود مرتب به اصرار می‌کرد که باید برگردد 🔵دکتر به من گفت که زخم‌های برادرتان عمیق است 😰و هرچه ما به او اصرار می‌کنیم که باید مدتی کند تا زخم‌هایش عفونی نشوند توجهی نمی‌کند،❌ شما خودتان به او تذکر دهید حاجی که حرفهای ما را شنیده بود سریع از روی بلند شد و در راهرو شروع کرد به قدم زدن و گفت:«زخم من عمیق نیست😇 و من باید برگردم» سرم مجروح هم‌تخت او در حال تمام شدن بود محسن را صدا زد و از او خواست که سرم را جدا کند اما پرستار گفت❗️ 🔴 که من تمام شده و نوبت پرستار بعدی است محسن با ناراحتی😔 گفت:«شیفت انسانیت شما که تمام نشده» بعد هم سرم را از دست آن باز کرد تا با هم به منطقه اعزام شوند. در کربلای 1 هم که از ناحیه شکم مجروح شده بود ما اطلاعی نداشتیم🚫 تا زمانیکه به بیمارستان مشهد منتقل شد و ما متوجه شدید ایشان شدیم یکبار دیگر هم در والفجر8 هنگامی که بچه‌ها مشغول کندن⛏ کانال در فاو بودند 🔵کلنگ به پای او کرده وزخمی شد اما علی‌رغم اصرار زیاد بچه‌ها راضی نشد 💞 به عقب بازگردد و با همان پای مجروح 40 روز در خط مقدم ماند او می‌گفت:«درست است مجروح شده صحبت 🗣که می‌توانم بکنم» اگر بچه‌ها مرا با این وضعیت ببیند می‌گیرند و این جراحت‌ها برای من مجروحیت💥 نیست تا جان در بدن دارم به می‌روم. ✍ به روایت برادر شهید 📎 فرماندهٔ گردان تخریب لشگر ۲۷ محمدرسول الله(ص) 🌷 @azkarkhetasham