هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
شهادت
مظلو مــــانه
جوانترين شمع هدايت
و نهمين بحر کرامت مظهر جود
و ســـخا و علم و معرفــــت امام
جـــــواد(ع) بر امام زمان (عج) و شما
تسليت باد.
#امام_جواد_علیه_السلام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
مرثیه_شهادت_امام_جواد_علیه_السلام.mp3
3.98M
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مرثیه امام جواد علیهالسلام🌴
#امام_جواد_علیه_السلام
#حجت_الاسلام_میرزا_محمدی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁در مجلسی که بنی عباس با اجازه مأمون برای آزمایش مقام #علمی امام جواد علیه السلام برگزار کرده بودند، یحیی بن اکثم #بزرگترین قاضی آن روزگار برای مناظره حضور داشت. امام #جواد علیه السلام نیز در حالی که نُه سال بیشتر نداشت وارد مجلس شد و در جایگاه مخصوصی که به سفارش مأمون برایش درست کرده بودند نشست. گروههای مختلف مردم نیز در مجلس حضور داشتند.
#یحیی بن اکثم پرسید:« آیا امیر المؤمنین (مأمون) اجازه میدهد که از ابو جعفر (امام جواد علیه السلام) سوالی بکنم؟»
مامون گفت از خود امام جواد علیه السلام اجازه بگیرد.
یحیی از امام پرسید:« به من اجازه سئوال میدهید؟»
امام #جواد علیه السلام فرمود:« بپرس.»
یحیی پرسید:« حکم شخص #مُحرمی که حیوانی را صید کرده و کشته چیست؟»
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #صید را در منطقه حَرَم کشته است یا در خارج از حرم؟ حکم کشتن صید را میدانسته یا نمیدانسته؟ عمداً کشته یا غیر عمد؟ شخص محرم، آزاد بوده یا بنده؟ کودک بوده یا بزرگسال؟ بار اولش بوده یا سابقه داشته؟ حیوان کشته شده، پرنده بوده یا خیر؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا شخص محرم به کارش اصرار دارد یا پشیمان است؟ صیدش را در شب کشته یا در روز؟ آیا شخص، در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟»
یحیی بن اکثم که از این همه #تقسیم بندی جا خورده بود، عجز و درماندگی در صورتش پیدا شد و زبانش به لکنت افتاد. همهی حضار متوجه درماندگیاش شدند و مجلس به پایان رسید. وقتی فقط عدهی کمی از #خواص ماندند، مامون از امام جواد علیه السلام پاسخ قسمتهای مختلف پرسشهای او را خواست.
ادامه دارد.....🚶
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مناظره امام #جواد علیه السلام🌴
🍁پرسش امام و شکست یحیی
در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.»
امام #جواد علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟»
یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم و گرنه از شما استفاده میکنم.
امام جواد علیه السلام پرسید:« #مردی در ابتدای روز به #زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
#یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
🌳پاسخ روشن امام
امام جواد علیه السلام فرمود:« این #زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد.
در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند #جواب دهد یا مسئلهی قبلی را با آن جزییات بداند؟»
گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر میشناختید.»
مامون گفت:« اهل بیت #رسول صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کمسالی آنان مانع کمالاتشان نیست.»
سپس برخی دیگر از #فضایل امام جواد علیه السلام را بیان کرد.
منبع:
(1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳
(2)منتهی الامال
#امام_جواد_علیه_السلام
#علم_امام
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴مسلمان شدن راهب مسيحي و نمونه اي از علم امام باقر ( ع )🌴
هنگامي كه هشام بن عبدالملك امام #باقر ( ع ) را همراه پسرش امام صادق ( ع ) از مدينه به شام تبعيد كرد ،
امام صادق ( ع ) مي گويد : يك روز همراه پدرم از خانه هشام بيرون آمديم ، به ميدان شهر رسيديم ديديم جمعيت بسياري اجتماع كرده اند ، پدرم پرسيد : ( اينها كيستند و براي چه اجتماع كرده اند ؟ )
گفته شد : ( اينها كشيش هاي مسيحي ( روحانيون بلندپايه مسيحيان ) هستند ، هر سال در چنين روزي در اينجا اجتماع مي كنند و با هم به زيارت راهب پير مسيحي ، كه معبد او در بالاي اين كوه قرار دارد ، مي روند ، و #سؤالات خود را از او مي پرسند و سپس به خانه هاي خود بازمي گردند ) .
پدرم سر خود را با پارچه اي پوشانيد ، تا كسي او را نشناسند ، نزد آنها رفت و با او بالاي كوه نزد راهب پير مسيحي رفتند ، من هم همراه آنها بودم .
كشيش ها در كنارمعبد ، فرشهايي كه آورده بودند گستردند ، و مسندي براي راهب ، قرار دادند ، راهب پير را از ميان معبد بيرون آورده و بر آن مسند نشاندند ، و در پيش روي او نشستند ، آن راهب آنچنان پير بود كه ابروان سفيدش روي چشمش افتاده بود ، با نوار حرير زردي ، ابروان خود را به پيشاني بست ، و چشمهاي خود را مانند مار افعي به حركت درآورد ، هشام جاسوسي فرستاده بود ، تا جريان ملاقات پدرم را با راهب ، به او گزارش كند ، راهب به حاضران نگاه كرد ، وقتي پدرم را در ميان آن جمع ديد ، بين او و پدرم چنين گفتگو شد :
#راهب : تو از ما هستي ، يا از امت #مرحومه ( اسلام ) مي باشي ؟
امام باقر : از امت مرحومه ( مشمول رحمت الهي ) هستم .
راهب : از علماي اسلام هستي يا از بي سوادهاي آنها ؟
امام باقر : از بي سوادهاي آنها نيستم .
راهب : آيا من سؤال كنم يا تو ؟
امام باقر : تو سؤال كن .
راهب : اي مسيحيان حاضر ! عجيب است كه مردي از امت #محمد ( ص ) اين جرئت را دارد و به من مي گويد : تو بپرس ، اكنون سزاوار است چند پرسش از او بپرسم ، آنگاه راهب ، پنج سؤ ال خود را پرسيد :
🍁1 - به من بگو بدانم ، آن ساعتي كه نه از شب است و نه از روز چه ساعتي است ؟
امام باقر : آن ساعت ، بين #طلوع فجر و طلوع خورشيد ( بين اول وقت و نماز صبح و اول طلوع خورشيد ) است .
🍁2 - بگو بدانم كه اين ساعت كه نه از روز است و نه از شب ، پس از چه ساعتي است ؟
امام باقر : آن ساعت از ساعتهاي #بهشت است بيماران در آن شفا مي يابند ، دردها آرام مي گردد . . .
راهب : راست فرمودي .
🍁3 - به من بگو بدانم اينكه اهل #بهشت مي خورند و مي آشامند ولي #ادرار و مدفوع ندارند ، در دنيا چنين چيزي نظير دارد ؟
امام باقر : مانند #طفل در #رحم مادرش ، ميخورند ، ولي چيزي از او جدا نمي شود .
راهب : راست فرمودي .
🍁4 - به من خبر بده اينكه مي گويند در بهشت هرچه از #ميوه ها و غذاهاي آن بخورند ، چيزي از آن كم نمي شود ، آيا نظيري در دنيا دارد ؟
امام باقر : نظير آن ، #چراغ است ، كه اگر هزاران چراغ ، از شعله آن روشن كنند از نور او چيزي كم نمي شود .(آتش)
🍁5 - به من بگو بدانم آن دو #برادر ، چه كسي بودند ، كه در يك ساعت دو قلو از مادر متولد شدند ، و هر دو در يك لحظه #مردند ، ولي يكي از آن ها #پنجاه سال ديگري #150 سال در دنيا عمر كرد .
امام باقر : آن دو برادر #عزيز و #عزير بودند كه دو قلو در يك ساعت به دنيا آمدند و سي سال با همديگر بودند ، خداوند ، جان عزير را قبض كرد و او #صد سال جزء مردگان بود ، بعد او را زنده كرد ، و بيست سال ديگر با برادر خود زندي كرد ، سپس با هم در يك ساعت مردند ، در نتيجه عزير ، پنجاه سال عمر كرد ، ولي عزيز 150 سال عمر نمود .
راهب ، در اين هنگام از جاي خود حركت كرد و به حاضران گفت : شخصي از من داناتر را به اينجا آورده ايد ، تا مرا رسوا كنيد ، سوگند به خدا تا اين مرد ( امام باقر عليه السلام ) در شام هست ، من با شما سخن نخواهم گفت ، هر چه مي خواهيد از او بپرسيد .
روايت شده : وقتي كه شب شد ، آن راهب به حضور امام #باقر ( ع ) آمد معجزاتي از محضر او مشاهده كرد ، و همانجا مسلمان شد ، وقتي كه اين خبر عجيب به هشام رسيد ، و خبر مناظره امام باقر ( ع ) با راهب ، در شام پيچيد ، و علم و كمال آن حضرت در شام آشكار گشت ، هشام احساس خطر نمود ، جايزه اي براي امام باقر ( ع ) فرستاد و او را روانه مدينه كرد ، و افرادي را جلوتر فرستاد تا در بين راه به مردم اعلام كنند كسي با دو پسر ابوتراب ، #باقر و #جعفر ( ع ) تماس نگيرد آنها جادوگرند من آنها را به شام طلبيدم ، آنها به آئين مسيحيان مايل شدند ، هر كس چيزي به آنها بفروشد يا به آنها سلام كند ، خونش هدر است.
منبع :
اقتباس از منتخب التاریخ، ص428و424
#امام_باقر_علیه_السلام
#علم_امام
#کرامات
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺
🌳چرا امام #حسین(علیه السلام) شهر کوفه رو انتخاب کرد؟👇
🍁امام حسین(ع) با توجه به کثرت نامه های ارسال شده در روز ۸ ذی الحجه مکه را به مقصد کوفه ترک کرد.
اما دلیل اینکه چرا امام حسین(ع) تصمیم خود را، از رفتن به کوفه تغییر نداد؛ این است که؛ زیرا اگر امام(ع) میخواست برگردد، تکلیفش را انجام نداده بود و زیر سؤال میرفت که شما عامل ادامهی حکومت یزید هستید. میگفتند شما علیرغم دعوت عمومی کوفیون، نیامدی و به حرف چند نفر که گفتند اوضاع عمومی کوفه به هم ریخته، منصرف شدید، در حالی که ما نامهها نوشته بودیم. حال آنکه با حرکت امام حسین(ع) آنها در تاریخ رسوا شدند و ننگ و عار برایشان ماند.
و از طرفی در آن زمان کوفه تنها شهری بود که تا این حد، رغبت خود را از حضور امام حسین(ع)، در بین آنها ،به عنوان رهبر ،نشان می دادند. واین فرصتی برای تشکیل حکومت اسلامی بود.
کوفیان به امام (ع) نامه نوشتند، وحمایت وآمادگی خود را، همه جانبه، از پسر رسول خدا(ص) اعلام کردند.
به نقل سید بن طاووس تعداد نامه ها به ۱۲ هزار می رسید ،که پای هر کدام از آنها، صدها نفر مهر یا امضاء کرده بودند.
البته امام (ع)به نامهها بسنده نکردند و این در حالی بود که حتی امضای شیعیان برجستهای مانند؛ سلیمان بن صرد یا حبیب بن مظاهر و.. پای نامهها بود. حتی در یک روز بیش از ۶۰۰ نامه به امام(ع) رسید، اما امام اکتفا نکردند و مسلم بن عقیل را در ۱۵ رمضان، به کوفه فرستادند، تا به امام گزارش کند، که اگر کوفیان همانگونه هستند که در نامههایشان نوشتهاند، امام حسین(ع) راهی کوفه شود.
امام حسين(ع) در طي نامه هايي که به مردم بصره و کوفه می فرستاد، سزاوارترين مردم براي خلافت و امامت را، اهل بيت(ع) معرفی می کرد.
مورخین در مورد علل خروج امام(ع) ازمکه در کنار دعوت کوفیان نوشته اند :
1⃣احتمال خطر جانى برای امام حسین(علیه السلام):👇
از برخى عبارات امام(ع) که در مقابل دیدگاه شخصیتهاى مختلفى که با بیرون رفتن حضرت(ع) از مکّه و حرکت به سوى کوفه مخالف بودند، ابراز شده بر مى آید که امام(ع) ماندن بیش تر در مکّه را مساوى با بروز خطر جانى براى خود مى دانست؛ چنان که در جواب ابن عباس مى فرماید :
«کشته شدن در مکانى دیگر براى من دوست داشتنى تر از کشته شدن در مکّه است»
وقتی یزید از بیعت با امام حسین(ع) ناامید شد، و وقتی شنید که حضرت(ع)، شبانه از مدینه به مکه رفته است، دستور تشکیل یک تیم ترور را داد، و سلاح های فراوان، برای ترورحضرت(ع) به مکه فرستاد، تا حضرت(ع) را در مکه از بین ببرد.
و این زمانی بود که اولین دعوتنامه ها، از سوی کوفیان، برای حضرت(ع) ،مبنی بر برعهده گرفتن رهبری شیعیان کوفه و نقل مکان به آن دیار، فرستاده می شد.
ونیز به عبداللَّه بن زبیر فرمود :
«به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکّه کشته شوم، براى من دوست داشتنى تر است، تا آن که به اندازه ی یک وجب در داخل مکّه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر به لانه اى از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آن چه را از من مى خواهند، به دست آورند»
نیز به برادرش محمد حنفیه، به صراحت از قصد ترور یزید در محدوده حرم امن الهى نسبت به جان خود سخن به میان آورد.
بالاخره در بعضى از متون به صراحت سخن از این مطلب به میان آمده که یزید، عده اى را همراه با سلاحهاى فراوان براى ترور امام در مکّه فرستاد.
خود امام(ع) در جواب «ابوهره ازدی» فرمود :
🔷《اِنَّ بَنِی اُمَیةَ اَخَذُوا مَالِی فَصَبَرْتُ وَ شَتَمُوا عِرْضِی فَصَبرْتُ وَ طَلَبُوا دَمِی فَهَرَبْتُ!》
بني اميه مالم را گرفتند صبر کردم، به آبرويم لطمه زدند صبر کردم، و خواستند خونم را بريزند پس گريختم.
2⃣شکسته نشدن حرمت حَرَم :👇
در ادامه برخى از عبارات پیش گفته، تذکّر این نکته از سوى امام حسین(ع) وجود داشت که نمى خواهد حرمت حرم امن الهى، با ریخته شدن خون او در آن شکسته شود؛ گرچه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتکاران اموى باشد.
آن حضرت(ع) این مطلب را در برخورد با عبدالله ن زبیر و به گونه تعریض آمیز نسبت به او که بعدها در مکّه موضع گرفته و لشکریان یزید حرمت حرم را خواهند شکست به صراحت بیان مى دارد.
ایشان در جواب ابن زبیر مى فرماید :
پدرم علی بن ابی طالب(ع) براى من نقل کرد که در مکّه قوچى است که به وسیله آن حرمت شهر شکسته مى شود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم.
منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۸
۲)الکافی کلینی، ج۴، ص۵۳۶
۳)اللهوف ابن طاووس، صص۹۷-۲۹
۴)وقعه الطف غروی ،ص۱۵۲
۵)الکامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۴۶
#امام_حسین_علیه_السلام
#هشتم_ذی_الحجه
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺
1⃣ #فضائل امیرالمومنین علیه السلام
🌳نهم ذی الحجه سال اول هجری ماجرای سد الابواب :👇
🍂بعد از هجرت پیامبر اسلام(ص)، از مکه به مدینه، حضرت(ص) بنای مسجد النبی را آغاز نمود، در این میان هریک از اصحاب، خانه های خود را در مجاور مسجد ساختند و و از هر خانه ای، دری را به داخل مسجد گشودند، که مطابق برخی از روایات، #پیامبر(ص) امر نمود که همه ی دربها، به روی مسجد بسته شود، به جز درب خانه ی #علی بن ابی طالب(ع).
ابن عباس نقل میکند :
رسول خدا(ص) خطاب به علی(ع) فرمود :
«همانا #موسی (ص) از پروردگارش درخواست کرد، تا مسجدش را برای #هارون و #ذرّیه ی او پاک گرداند.
و همانا من از خداوند خواستهام که (مسجدم را) برای تو و ذرّیه ی تو طاهر گرداند.»
آنگاه کسی را سراغ ابوبکر فرستاد و دستور داد تا درب خانهاش را به مسجد ببندد، ابوبکر نیز چنین کرد.
سپس کسی را نزد عمر فرستاد، تا او نیز درب خانهاش را به سوی مسجد ببندد، آنگاه بالای منبر رفت و فرمود :
«من درهای شما را نبستم و درب علی(ع) را باز نگذاشتم و لیکن #خداوند دربهای شما را بست و درب خانه علی(ع) را باز گذارد».(۱)
حقیقت ارزش و فضیلت باز بودن در به سوی مسجد، اشاره به مسأله طهارت معنوی و ظاهری اهل بیت(ع) و شخص رسول خدا(ص) دارد، که در مورد آنها در روایات بیشماری، به آن اشاره شده است؛ لذا ترمذی به سند خود از ابو سعید خدری نقل میکند :
🍁پیامبر اکرم(ص) خطاب به امام #علی(ع) فرمود :
«لا یحلّ لأحد أن یطرق هذا المسجد جنباً غیری و غیرک»
«برای هیچکس حلال نیست، که در حال جنابت به این مسجد وارد شود، به جز من و تو.»(۲)
منابع:
۱)جامع الأحادیث سیوطی، ج ۱۶، ص۲۷۴
۲)سنن ترمذی، ج ۵، ص ۵۹۷
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#فضائل_امیرالمومنین
#نهم_ذی_الحجه
#سد_الابواب
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
4_5852485298394497515.mp3
6.77M
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴روضه حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام🌴
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
#حجت_الاسلام_میرزا_محمدی
#روز_عرفه
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌳عید سعید قربان بر همه بندگان صالح حضرت #حق مبارک باد...
به امید روزی که همه بتوانیم #نفس اماره خود را برای او #قربانی کنیم و به رستگاری برسیم.
#عید_سعید_قربان
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺
2⃣#فضائل امیرالمومنین علیه السلام
🌳علی اوّل، علی آخر، علی ظاهر، علی باطن
قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) :
«لَقَدْ أَسْری بِی رَبِّی عَزَّوَجَلَّ أَوْحی إِلَیَّ مِنْ وَراءِ الْحِجابِ ما أَوْحی وَ کَلَّمَنِی فَکانَ مِمّا کَلَّمَنِی بِهِ أَنْ قالَ: یا مُحَمَّدُ عَلِیٌّ الاَْوَّلُ وَ عَلِیٌّ الاْخِرُ، وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ.
فَقُلْتُ: یا رَبِّ أَلَیْسَ ذلِکَ أَنْثَ؟ ثُمَّ فَسَّرَ سُبْحانَهُ بَعْدَ تَوْصِیفِ نَفْسِهِ قالَ عَلِیٌّ الاَْوَّلُ أَی أَوَّلُ مَنْ أَخَذَ مِیثاقِی مِنَ الاَْئِمَّهِ، وَ عَلِیٌّ الاْخِرُ أَی آخِرُ مَنْ أَقْبِضُ رُوحَهُ مِنَ الاَْئِمَّهِ، وَ هُوَ الدّابَهُ الَّتِی یُکَلِّمَهُمْ یا مُحَمَّدُ، عَلِیٌّ الظّاهِرُ أَظْهِرُ عَلَیْهِ جَمِیعَ ماأَوْحَیْتُهُ إِلَیْکَ لَیْسَ أَنْ تَکْتُمَ مِنْهُ شَیْئآ یا مُحَمَّدُ عَلِیٌّ الْباطِنُ أَبْطَنْتُهُ سِرِّیَ الَّذِی أَسْرَرْتُهُ إِلَیْکَ فَلَیْسَ فِیما بَیْنِی وَ بَیْنَکَ سِرٌّ دُونَهُ، یا مُحَمَّدُ عَلِیٌّ عَلِیمٌ بِکُلِّ ما خَلَقْتُ مِنْ حَلالٍ أَوْ حَرامٍ.»
🍁#رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«هنگامی که خدا مرا به آسمانها سیر داد و از پشت حجاب با من گفت وگو کرد، قسمتی از کلمات #خداوند این بود که فرمود: "ای محمّد! #علی اوّل است، علی آخر و ظاهر و باطن است و او به هر چیزی علم دارد."
🍂عرض کردم: خداوندا! آیا این اوصاف تو نیست؟ آنگاه خداوند بعد از توصیف خودش این جملات را برایم تفسیر کرد و فرمود: "علی اوّل است؛ یعنی اوّل کسی است از امامان که از او #میثاق گرفتم. علی آخر است؛ یعنی آخر کسی است که او را #قبض روح میکنم و او جنبندهای است که با مردم تکلّم خواهد کرد. ای محمّد! علی ظاهر است؛ یعنی همه آنچه را که به تو از طریق وحی گفتم برای او #ظاهر کردم. ای محمّد! علی باطن است؛ یعنی آن سرّی است که تو را از آن باخبر کردم و تو پنهان کردی، در #باطن علی هم قرار دادم و او در نهان دارد، پس هیچ سرّی بین من و تو نیست که او نداند. ای محمّد! علی به آنچه از حلال یا حرام آفریده ام عالم است و آن را میداند".»
منبع: برگرفته از کتاب یک حرف از هزاران.
بحارالانوار -ط-بیروت-جلد ۱۸-صفحه۳۷۷.
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#فضائل_امیرالمومنین
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴امام هادی علیه السلام🌴
در روزگار حکومت متوکل #زنی ادعا کرد که #زینب دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها است متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله سالیانی گذشته است.
آن زن گفت: رسول خدا دستش را بر بدن من کشیده است و از خداوند خواسته که هر #چهل سال جوانی ام را به من برگرداند و من این مطلب را تا به حال برای مردم اظهار نکردم. متوکل سران ابی طالب و فرزندان عباس و قریش را خواست و مشورت کرد آنها گفتند در فلان تاریخ زینب دختر حضرت فاطمه علیه السلام وفات یافته است ولی آن زن می گفت دروغ است .
متوکل گفت: من از فرزندان عباس نیستم اگر نتوانم حجت و دلیلی نقض سخن این زن بیاورم.
اطرافیان گفتند: امام #هادی علیه السلام را بخواه امید است که پاسخی داشته باشد.
امام هادی علیه السلام به آن زن فرمود: #گوشت بدن #فرزندان #فاطمه سلام الله علیها بر #درندگان حرام است بنابراین اگر راست می گوئی داخل محوطه درندگان بشو.
آن زن گفت: دیگران که در این مجلس مدعی هستند از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند داخل شوند.
متوکل به حضرت #هادی علیه السلام گفت: شما خودتان داخل شوید.
امام فرمود: #مانعی ندارد، نردبانی آوردند و در محوطه ای که شش #شیر بود امام داخل شد پس از ورود امام تمام شیرها خود را به امام نزدیک کردند و امام #دست بر سر آنها می کشید
وزیر متوکل گفت: تا این خبر منتشر نشده حضرت را خارج کن.
متوکل گفت: ای ابوالحسن ما قصد سوئی نسبت به تو نداشتیم، فقط می خواستیم به گفته ات #یقین پیدا کنیم، دوست دارم که بیرون بیایی امام هادی علیه السلام برخاست و به طرف نردبان حرکت کرد در حالی که همه شیرها خود را به لباس حضرت می مالیدند امام روی اولین پله نردبان که قرار گرفت متوجه شیرها شد و با دست اشاره کرد که بر گردند و شیر ها برگشتند، امام از محوطه شیران خارج شد و فرمود: هر کس می پندارد که از فرزندان فاطمه است در این مکان برود
متوکل به آن #زن گفت: داخل محل شیران برو آن زن گفت: شما را به خدا دست نگه دارید من ادعای #باطلی کردم من دختر فلانی هستم تنگ دستی و فشار مرا به این کار وادار کرد.
متوکل گفت: او را داخل محوطه شیران بیافکنند. در این هنگام مادر متوکل شفاعت کرد و او را نجات داد.
منبع : بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۴۹
#امام_هادی_علیه_السلام
#علم_امام
#کرامات
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴فضیلت یاد #امیرالمومنین علی علیه السلام🌴
حضرت #صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که #رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال برای برادرم، #علی بن ابی طالب، #فضائلی قرار داده که جز #خودش نمیتواند آنها را شمارش کند.
هر کس به یکی از فضائل علی #اقرار کند، خداوند گناهان #گذشته و #آینده اش را می بخشد حتی اگر در روز قیامت به اندازه گناهان همهی #جن و #انس گناه کرده باشد.
هرکس یکی از فضائل او را در جایی #بنویسد، تا زمانی که نشانهای از آن #نوشته به جا بماند، ملائکه برایش #استغفار می کنند.
هر کس #گوش به فضیلتی از فضائل علی بدهد، خداوند #گناهانی را که او با گوش خود مرتکب شده، میبخشد؛ و هر کس به #نوشتهای بنگرد که فضائل علی در او نوشته شده است، خداوند گناهانی را که او با #چشمش مرتکب شده میبخشد.»
آنگاه رسول خدا فرمود:« نگاه کردن به #چهرهی علی بن ابی طالب #عبادت است، یادش نیز عبادت است و #ایمان هیچ بنده ای جز با #دوستی او و #بیزاری از دشمنانش پذیرفته نیست.»
منابع:
بحارالانوار، ج 38، ص 196، حدیث 4 ------ امالی صدوق
#فضائل_امیرالمومنین
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌹لطفا حتما تا آخر بخونید🌹
🌴داستانی در مورد فضیلت #امیرالمومنین (علیه السلام)🌴
روزی #پیامبر اکرم به خانه حضرت #زهرا آمدند . حضرت #علی و #حسنین (ص) هم در خانه حضور داشتند .
پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند :
چه #میوه ای از میوه های #بهشتی میل دارید بمن بگوئید تا به #جبرائیل بگویم از بهشت برایتان بیاورد.
امام #حسین که در آن روزگار در سنین کودکی بودند از بقیة اهل خانواده سبقت گرفتند. رفتند در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند :
پدر جان به جبرائیل بگوئید از #خرماهای بهشتی برای ما بیاورد .
و حضرت رسول اکرم هم به خواستة حسین خود جامه عمل پوشانیدند و به جبرئیل دستور دادند یک طبق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد.
مدتی نگذشت که جبرائیل یک طبق #خرمای بهشتی را آورده و در حجرة حضرت زهرا (سلام الله علیها)گذاشت.
پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند : #فاطمه جان یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده است ، آنرا نزد من بیاور .
حضرت زهرا آن طبق را آوردند و نزد پدر گذاشتند.
پیامبر خرمای #اول از درون ظرف برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام #حسین نهادند و فرمودند « حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » سپس خرمای #دوم را از درون ظرف برداشتند و در دهان دیگر سرور جوانان اهل بهشت امام #حسن نهادند و باز فرمودند «حسن جان نوش جانت ، گوارای وجودت ». خرمای #سوم را در دهان جگر گوشة خود حضرت #زهرا نهادند و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند.
خرمای #چهارم را هم در دهان حضرت #علی نهادند و فرمودند « علی جان نوش جانت، گوارای وجودت » خرمای #پنجم را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت #علی نهادند و همان جمله را تکرار نمودند .
خرمای #ششم را برداشتند، #ایستادند و در دهان حضرت #علی گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند.
در این هنگام حضرت زهرا فرمودند : پدر جان به هر کدام از ما #یک خرما دادید اما به علی #سه خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان علی گذاشتید . چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟
رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) خطاب به دختر خود فرمودند :
فاطمه جان وقتی خرما در دهان #حسین نهادم ، دیدم و شنیدم که #جبرائیل و #مکائیل از روی عرش ندا بر آورده اند که : «حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به تبع آنها این جمله را تکرار کردم وقتی خرما در دهان #حسن نهادم باز جبرائیل و مکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « حسن جان نوش جانت ».
#فاطمه جان وقتی خرما در دهان تو نهادم دیدم #حوری های بهشتی سر از غرفه ها در آورده اند . و می گویند « فاطمه جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم .
اما وقتی خرما در دهان #علی نهادم شنیدم که #خداوند از روی عرش صدا می زند « علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت » . به اشتیاق شنیدن صوت حق خرمای دوم در دهان علی نهادم باز هم #خداوند از روی عرش ندا زد که «هنیأ مرئیاً لک یا علی » نوش جانت ، گوارای وجودت علی جان .
به #احترام صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم در دهان #علی نهادم ، شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود :
« یا رسول الله #بعزت و #جلالم قسم اگر تا #صبح قیامت خرما در دهان #علی بگذاری من خدا هم می گویم علی جانم #نوش جانت ، گوارای وجودت».
منبع: جلاالعیون علامة مجلسی
#فضائل_امیرالمومنین
#کرامات
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴امیرالمومنین علیه السلام🌴
🍁 #خانه_پدری
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#فضائل_امیرالمومنین
#سید_رضا_برقعی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺
🌹لطفا حتما تا آخر بخونید 🌹
🌴کرامت #امیرالمومنین (علیه السلام) به یک #طلبه🌴
🌺فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :🌺
يكى از #طلبه هاى حوزه باعظمت #نجف از نظر #معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود .
روزى از روى #شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت #اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين #لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!
شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در #خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف #مجاور من باشى اينجا همين #نان و #ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى #مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به #هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند .
پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!
بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن #همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به #هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
از خواب بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن #راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
🌺به آسمان رود و كار آفتاب كند
فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين #طلبه را به داخل #عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به #حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .
مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود .
فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون #اعيان و #تجار و #علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟
گفت : مجلس جشن عقد #دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .
هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .
آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت :
آقايان من #نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين #طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به #دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى #زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .
چون صيغه جارى شد #طلبه كه در دريايى از #شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در #مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) #شعرى بگويم ، يك #مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى #فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر #اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع #دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .
طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟
راجه گفت : من گفته بودم :
🌺به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود #اميرالمؤمنين (عليه السلام) است . راجه #سجده شكر كرد و خواند :
🌺به ذرّه گر نظر لطف #بوتراب كند
🌺به آسمان رود و كار #آفتاب كند
منبع :
کتاب عبرت آموز تاليف استاد شيخ حسين انصاریان
#امیرالمومنين_علیه_السلام
#فضائل_امیرالمومنین
#کرامات
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
@barzakh_ghiyamat