“برو آب بیار”
پرتویی غرقِ نورِ #عِینُ_الله
با نگاهِ امام شد همراه
در دلِ قطرهای ز آن قطرات
جریان یافت همرهِ کلمات
تحتِ تأثیِر سیلِ جاریِ آب
باز شد راهی از درونِ حجاب
قابِ قوسَیْن گشت و میبارید
تا که ذومِرَّة، فَسْتَوی گردید
در مَشیَّت، همیشه بیکم و کاست
#نورِ او بود و هر چه او میخواست
در خلالِ نزولِ این باران
#آیهای شد ز عالمِ #قرآن
آمد و از درونِ تحکیمات
جریان یافت سوی تفصیلات
دید در نورِ غیب، بیپرده
همه جا را #امام، پُر کرده
میشود إسم، این نزولِ کتاب
او که بر پا شود بدونِ حجاب
باید این ماجرا إقامه شود
وصلِ بر #نورِ رودخانه شود
همه جاری شدیم و با تدبیر
در شهود آمدیم از دو مسیر
از دلِ عرش و آسمان به زمین
وز مسیِر همین کتابِ مبین
نهری از نورِ چشمه جاری گشت
تا #بهشتی بسازد از آن دشت
ما کلامی ز رَبِّ رحمانیم
جریانی به سمتِ خوبانیم
باز آن پرتو رفت و همرهِ ماه
شد نگاهی به سوی نورُ الله
گر چه جسمی بِسانِ انسان بود
نوری از سرزمیِن قرآن بود
وصلِ بر نورِ فاطرِ ملکوت
عبدِ او بود در دلِ برهوت
در بیابان به جستجوی حیات
داشت میتاخت رو به سوی فرات
غرقِ مولا به نور میپرداخت
بهرِ جلبِ رضای او میتاخت
پاک بود از تمامِ أبعادش
تیِر دشمن أمان نمیدادش
روی أسبش نَفسْ نَفسْ میزد
وز عوالم، حجابْ پَسْ میزد
گر چه در این سپاه، یک تن بود
بیِن او تا فرات دشمن بود
آب، با این حجاب، رو در روست
کاین همان جنگِ تن به تن با اوست
او که رنگی ز بینشانها داشت
چشمِ یاری به آسمانها داشت
حیِن پیکار، با صلابت بود
دستِ پر نوری از ولایت بود
نور، او را به کار میگیرد
شیعه از غیِر او! نمیگیرد
نورِ ما أُنْزِلَ إِلَیْک اینجاست
جسمِ #شیعه، چو ظرفِ نورِ #خداست
داشت زین نور، خانهای میساخت
که نگاهی به #آسمان انداخت
در درونِ #ستارهها میدید
ماجرایی به عمق میتابید
#کاروانی به #کربلا میرفت
بهرِ دیدارِ با خدا میرفت
حرکتِ کاروانیِ یاران
بود بر محورِ #امام_زمان
نهضتی رو به سوی مادر بود
#حجِّ إمسال، حجِّ أکبر بود
وز عَدو بوی جنگ میآمد
تیر و شمشیر و سنگ میآمد
حمله ور گشت و دربِ خانه شکست
روی این خیمه آب را هم بست
#خیمهای غرقِ نورأفشانی
زآن فضای لطیفِ نورانی
کاروانی فرا زمان و مکان
یاورانی به وسعتِ باران
کلماتی شدند با این نور
جریانی شدن به سوی #ظهور
قلبِ این کاروان، #امامت بود
حرکتش نوری از #ولایت بود
غرقِ #کوثر، ز جنسِ آب شدند
کاروانی مِنَ الْکِتابْ شدند
نور، جاری شده درونِ همه
با بروز و ظهورِ این کلمه
دید این نورِ در حریمِ وجود
اَلْکِتاب از نظامِ اَلْحَقْ بود
لایه لایه فضای تو در توست
وین کلامِ ضمیرِ نا با اوست
صحنه پردازِ کربلا این بار
حکم کرده، برو وَ آب بیار
طبقِ این حکمِ بر اساسِ نظام
باید آب آورم به سوی #امام
بارإلها! ببین در اوجِ نیاز
دل به مادر سپرده این #سرباز
نورِ او #شِِرْعَةً وَ #مِنْهاجاست
نهرِ کوثر ز نورِ مادرِ ماست
مادر! این بار هم نگاهی کن
شیعه را با فرات راهی کن
جریانی بده به ما با هم
در همین رودخانهی عالم
در نیازیم و از تو میخواهیم
وز تو جز مادری نمیخواهیم
سالها لطف و #مهربانیِ تو
یاد داده به ما نشانیِ تو
#مادرِ_مهربانِ شیعه تویی
وآنکه با ماست تا همیشه تویی
ما در این #خانه، در جوارِ تواییم
بر سرِ سفره، ریزهخوارِ تواییم
نورِ ما نورِ #محضریتِ توست
ارزشِ ما به #مالکیتِ توست
هرچه داریم از شما داریم
تا همیشه به تو بدهکاریم
#سجده کردیم بر سرِ راهت
پا بِنِه بر #غلامِ درگاهت
#اهل ِ_بیتِ رسول، در #حرمند
در کنارِ #فرات، تشنه لبند
#شیعه را چون همیشه #یاری کن
#نهری از آن #بهشت، جاری کن
#مادرِ_مهربان! بِما أَنْزَلْت
#زنده کن شیعه را بِنَفْسی أَنْت
ما نباشیم تا شما باشید
کاین چنین نورِ پاکِ یک #خورشید
از پیِ روزهای بارانی
میشود غرقِ نورأفشانی
شاید اینگونه روسفید شویم
پیشِ پای شما #شهید شویم
ناگهان نورِ أبرها را دید
رعد و برقی ز #آسمان تابید
#أبر، بالاسرِ بیابان بود
وین صدای نسیمِ باران بود
✍🏻شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha
“ما به زودی به قـدس میآیـیـم”
اَلسّلامُ عَـلَـیکْ… مادرجان
آمـدم #کربـلا بـه محضرتان!
روزگاری اسـت در پـناهِ تـوإیم
سـاکنِ نـورِ #خیـمهگـاهِ تـوإیم
با تـو در زیرِ نـورِ چـادرِ تـو
آمـدیم أربـعـیـن به خاطرِ تـو
غرقِ امنیّت، عـافیـت، شادی
نـعـمـتـی دلـنـشـیـن! بـه ما دادی
نـورِ این شهر، نورِ #خانهی توسـت
#أربـعـیـن بهتـریـن نشـانهی توسـت
مـات و مبهوتِ ایـن فضای عجیـب
در صـفِ #بـچّههای_شهرِ_غـریب
رفتـه رفتـه به نور، دل بـسـتـیـم
اصلاً انـگار با شما هـستـیـم
آنـچه در نورِ أربـعین پـیـداسـت
#مـادرِ_مـهـربـانِ مـا #زهراسـت
ناجـیِ کودکان تـویـی مادر
بهرِ این نور، آسمـان تـویـی مـادر
مـا در ایـن آسـمـان! سفر کردیـم
دیگر از خویـش هـم گذر کردیم
چون نگـاهـی به سوی #أنواریم
تا #حـریـمِ تـو را نگـهـداریـم
چـشـمِ در #انـتظـارِ ایـن #طـفلان
تشـنـهی لطـفِ تـوسـت مادرجـان
أربعیـنها اثـرگـذاریِ توست
اصلِ این #آیـه، نورِ جـاریِ توست
نورِ جاری ز #عـالمِ_کَـلِـمـات!
در تـمـامِ #عَـوالِـم و #نَـشَـئٰات
ما به دنبـالِ نـشـئـهی حَـقّـیم
تا دوباره به #نور بـرگـردیم
نورِ پاکـی که اصـل و ریشـهی مـاسـت
یـادِ او مـونسِ هـمـیـشهی مـاسـت
در پَسِ صـحنه بـا تـو همراهیم
إذنِ #سربازی از تو میخـواهیـم
#شیعهای بـارهـا بـه ما میگـفت:
دیگـر ایـن روزهـا نباید خُـفت
تا زمان هست #أربـعیـنی بـاش
همرهِ #فـاطمه، #حـسـیـنـی بـاش
#کاروانِ_حسیـن در راه است
با #إمامی که #نـورِ_أَلله است
نعمتِ #أَلهـُـدیٰ! #ولایـتِ اوست
#چشمهی_نـورِ بـینهایـتِ اوسـت
تا زمـانِ #ظـهـورِ_دیـنِ_الْحَـق
هم قدم باش! زیرِ این بیـرَق
کـاروانْ در مسیرِ آینده
چشمهای شـد زلال و تـابـنـده
نـورِ حق زیـن دریچه میبـارد
أربعیـن جنـسِ #کـوثری دارد
سِیْلی از نورِ کـاروان جـاری است
بر قـلوبی که غرقِ دیـنـداری است
کاش یک عمـر #بندگی بکنیم
در همیـن صـحنـه زنـدگـی بکنیـم
بـا صفاتی چـو أربعینـیهـا
پَر بگیـریـم بـا حـسیـنـیها
زین پس آغازِ نورِ #قسـوره اَسـت
#حـرکتِ یک جمـاعـتِ یـک دست
#جنـبـشی با نگاه او همراه
#لـشگری در ترازِ #حزبُ_الله
دیر یـا زود شیـرِ #جبـههی_حقّ
چون سپـاهـی شـود بـه هـم مُـلْـحَق
غُرّشِ شیـر! خـانمان سوز اسـت
بـر شـکارش همیشه پـیـروز اسـت
بعـد از ایـن دوره مـیشـود تـأویـل
صحنهی سخـتِ #جنگِ_اسـرائـیـل
میرسد طـبـقِ #وعـدهی_قـرآن
عصـرِ قدرت نمایـیِ #خوبان
پـس هم اکنون خطابِ بـا کـفّار
مـیدهیـم ایـن زمانه را هشـدار
وقـتِ نابـودیِ شما شده اَست
أربعیـن زین جهت به پا شده اَست
ما به زودی به #قدس میآییـم
در کمـینِ شکـارِ آنهـاییـم
خـانه، خـانه به جـستجو برویـم
یک وجب هم ز حقّ نمیگـذریـم
راهِ حـقّ باز میشـود زآنـجا
با ورودِ به #مسـجدُ_الأَقْصـٰا
این همـان وعدهی خـدا بر ماست
أربعیـن جـلـوهای ز #نـورِ_خـداسـت
شیعـه بـاید دگر به هـوش آیـد
بوی #جنگـی عظیم میآید
ما در این جنگ رفتـنی هستـیم
بـر عَـدو تـیغ را ز رو بسـتـیـم
حملهور می شـویم بر کـفّار
چـون هجومی بـه سرعتِ #أنوار
رعد و بـرقی ز بـاد و بارانیم
با تو توفـندهتـر ز طوفانیـم
چون خروشی ز رعدِ بـارُقـههـا
همچو ضَـرْباتِ سختِ صاعقههـا
بـر سـرِ دشمنـان فرود آییـم
چـون جهـنّـم عـذابِ آنـهـایـیم
از چپ و راسـت، وز در و دیوار
سوی دنـیـای کـفر و استکبـار
کوهـی از آتش و گُـدازه شویـم
دم به دم یـک عـذابِ تـازه شویـم
تـا بگیریم #انتـقامِ تـو را
بـا بـه آتش کشیـدنِ آنها
این رجز نیست التمـاسِ من اسـت
صحبت از نحـوهی سپـاسِ من اسـت
تا أبـد گر دَهم برای تـو جان
باز ممـنـونـم از محـبّـتـتـان
ما به لطـفِ شما در ایـن راهیـم
وز تَـهِ قلـب از تو میخـواهیم
إذنِ میـدانمـان بـده مـادر
تـا چـو شمشیـر در یـدِ #حیـدر
لشـکرِ کفر را درو بکنیـم
صحنـه را با تو زیر و رو بکنیـم
همچو کـوه استوار میمانیـم
تا همیـشه درون میدانـیـم
با تمـامِ وجـود میتازیـم
در حـریـمـت همیشـه #سـربازیم
وقفِ نـوریـم و غرقِ همـراهـی
تا بیـایـد زمـانِ #خـونخـواهی
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha
بینشانهها
“ما به زودی به قـدس میآیـیـم” اَلسّلامُ عَـلَـیکْ… مادرجان آمـدم #کربـلا بـه محضرتان! روزگاری اس
نـورِ این شهر، نورِ #خانهی توسـت
#أربـعـیـن بهتـریـن نشـانهی توسـت
مـات و مبهوتِ ایـن فضای عجیـب
در صـفِ #بـچّههای_شهرِ_غـریب
رفتـه رفتـه به نور، دل بـسـتـیـم
اصلاً انـگار با شما هـستـیـم
آنـچه در نورِ أربـعین پـیـداسـت
#مـادرِ_مـهـربـانِ مـا #زهراسـت
https://eitaa.com/bineshaneha
بینشانهها
“برو آب بیار” پرتویی غرقِ نورِ #عِینُ_الله با نگاهِ امام شد همراه در دلِ قطرهای ز آن قطرات جریان
#مادر! این بار هم نگاهی کن
شیعه را با فرات راهی کن
جریانی بده به ما با هم
در همین #رودخانهی_عالم
در نیازیم و از تو میخواهیم
وز تو جز مادری نمیخواهیم
سالها لطف و #مهربانیِ تو
یاد داده به ما نشانیِ تو
#مادرِ_مهربانِ شیعه تویی
وآنکه با ماست تا همیشه تویی
https://eitaa.com/bineshaneha
شما به زندگیِ ما #حسین بخشیدی
همیشه و همه جا شاملِ عطای توایم
#مادر_مهربان
#فاطمه_زهرا
https://eitaa.com/bineshaneha
“حسینی شویم”
زمانِ قیامِ سپاهِ خداست
سرآغازِ رزمِ #ابالفضلِ ماست
سراسر به گوش آید از کربلا
صدای سمِ اسب یاران ما
تلاطم به پا گشته در آسمان
ز آرایشِ جنگیِ #کاروان
به خط گشته یک لشگرِ بیشمار
به سربازیِ صاحبِ ذوالفقار
#امامِ_زمان با همین أربعین
به مجراییِ شیعیان در زمین!
ز بالاترین إرتفاعاتِ #نور!
سرازیرِ دنیا شده تا ظهور!
تکاپوی ما بوی #باران اوست!
ز آرامشِ قبلِ طوفانِ اوست!
به نابودی دشمن آمادهایم!
ولی تابعِ نورِ فرماندهایم!
در این #آیه میجوشد از کربلا
ز چشمانِ فرمانده #نورِ_خدا!!
چرا کربلا، کربلا گشته است؟
زیارتگهِ أنبیاء گشته است؟
به کرب و بلا دختِ #زهرا چه دید؟
چرا عمّه إلّا جَمیلٰا ندید؟
حماسیترین مَشی در کربلاست
ولی راز آن بیش از این ماجراست
شهادت عیان بود پس راز نیست
خدایا! در این ماجرا راز چیست؟
به کرب و بلا صحنه نورانی اَست!
یکی غرقِ در نورأفشانی اَست!
#عوالم ز این نور روشن شود!
سرانجامِ آن محوِ دشمن شود!
خدا با ظهوراتِ نورِ #امام!
ز دشمن بگیرد بسی انتقام!
از این رو بیا کربلایی شویم
به خونخواهیِ او خدایی شویم
ز أبعادِ نوری در این ماجراست
که هر أرزشی چشمهاش کربلاست!
اگر #کاروان_حسینی نبود
به سوی ظهور! أربعینی نبود!
#ظهورِ بروزاتِ این صورت است
بهشتی که سرتاسرش نعمت است
أبالفضلِ ما رفت سوی فرات
که آب آورد در مسیرِ حیات
حیاتی که در حینِ تقدیمِ جان!
به خوبان عطا گشت در هر زمان!
در این صحنه! او بابِ حق را گشود!
شهادت به معنای پایان نبود
أبالفضلِ ما بود و دریای نور!
در این پهنه میتاخت سوی ظهور!
به نحوی که او تربیت گشته بود
تُهی از خود و شخصیت گشته بود
به همپایی نورِ مولا حسین
وجودش پُر از نور شد با حسین
قمرْ گونه میتاخت در کاروان
ولی غرقِ فرهنگِ تقدیمِ جان
در آن دم که در کربلا شد شهید
ز جسمش رها گشته بالا پَرید
حسینی شد! و رفت در آسمان
فراتر از آن رفت و شد #بینشان!
بسی نور میتابد از دست او
که مجرای نورُ الحسین است او
دلِ شيعیان ساكنِ كربلاست
که این خانه، #سكّوی_پرتابِ ماست
همه أنبیاء کربلا آمدند
که در نورِ این خانه بالا روند
بیا با حسین آسمانی شویم
به همپایی او #حسینی_شویم
به مجرایی نورِ مولایمان
همه شیعه باشیم و در آسمان
برای همیشه چو مولا شویم
که هر لحظه با نور إحیا شویم
امامِ حسین قلبِ این ماجراست!
که معطوفِ پمپاژِ نورِ خداست!
إمامی که با نورأفشانیاش
نشانی شد از ربِّ پنهانیاش!
زمان و مکان تحتِ فرمانِ اوست
جهان در یدِ نورِ سلطانِ اوست
ز اوجِ عوالم به سوی ظهور
خدایی کند در نظامِ أمور
بدان! نورِ أَلرّوحْ زین أربعین
شده وارد خاکِ این سرزمین!
چنان مادریهای او جاری اَست
که آمادهی بهرهداری اَست!
چه در قالبِ مرد هستی چه زن
صفتهای بیگانه را پس بزن!
که چون پنجره بابِ خالی شوی!
وَ مَجرای این نورِ عالی شوی!
اگر نورِ #مادر بتابد به ما
خدا داند از ما بسازد چه ها
از این لحظه جان بر کف آماده باش
به همراهی نور دلداده باش
حَنیفیَّتِ شیعه بالاتر است
به همپاییِ نوریِ مادر است
به پهنای شمشیر! در هر نماز
به میدان بیا و سراسر بتاز!
بیا محضرِ #مادرِ_مهربان
چو نوری که وصل است با آسمان
فقط مادرِ مهربان را ببین
که از آسمان آمده تا زمین!
گواهِ حضورش همین آیههاست
به میدان بیا کاو در این ماجراست
هماهنگِ با نورِ #آیات باش
حنیفانه در إرتفاعات باش!
#امام_حسین (ع)
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha
“به سوی فاطمه”
#بیا تا از همین حالا به سوی آسمان باشیم
فلک را سقفْ بشکافیم و با او بیکران باشیم
درونِ بیتِ او وارد شویم و سالهای سال
#به_سوی_فاطمه! نوری! فراتر از زمان باشیم
تمامِ عمر مردانه برای نصرتِ مادر
همه همگامِ نورِ او حنیفانه! دَوان باشیم
به یُمنِ آب و جارویهای #مادر، در مسیرِ مُلْک
روان گردیم و همراهش درونِ کاروان باشیم
طلوعِ #اربعین همچون اذانِ صبحِ عاشوراست
بیا آمادهی بذلِ تمامِ مال و جان باشیم
فقط از فاطمه گیریم، فقط با فاطمه باشیم
برای #مهدی_زهرا، چو دست و بازوان باشیم
به سمتِ دشمنانِ او همه بُرّان و کوبنده
چو شمشیری به دستانِ امیرِ مؤمنان باشیم
رها از نَفْسِ اَمّاره، فقط از او اثر گیریم!
به هر شکلی که او میخواست، همان شکل و همان! باشیم
خبر میداد میبیند! جُنوداً لَمْ تَرَوْها را
بیا در نورِ او زین پس سپاهی در نهان باشیم
بسانِ پرتوهای #نورِ ساطعْ گشته از خورشید
همه دلدادهی مادر، پیِ مولایمان باشیم
چو حزب الله بی وقفه به تاییداتِ روحٍ مِنْه
همه با هم بتازیم و سپاهی در عیان باشیم
یقیناً فاطمه اینجاست! همین جا در میانِ ما
بیا در محضرِ مادر، چو مادر #بینشان باشیم
درونِ دست و بالش چون غلامان و کنیزانش!
بیا تا در قبالِ او غلامی قدردان! باشیم
به یادِ مادریهایش، که با ما مهربانی کرد
بیا چون فاطمه ما هم همیشه مهربان باشیم
#مادر_مهربان س
#فاطمه_زهرا س
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha
🌹رسد آن روز که خاکِ سرِ کویش باشیم!🌹
❤️🔥 دوستان ما بعد از ظهور، هر صبح و شام از روي مبارک امام مهدی (عج) بهرهها میبرند. ما در اين روزها و شبها، در آرزوی يک دعا از دعاهای #مادرِ_مهربان (س) هستیم، و با این آرزو، شبها را به نيمه میرسانیم.
❤️🔥 دوستان ما بعد از ظهور، هر زمان که بخواهند در اندک زمانی، مسافتهای دور را در هم درمینَوَردند، به محضر امام (عج) میرسند و وجود خود را از آن منبع #نور، پُر نور میکنند و برمیگردند. ما در آرزوی يک پرتوی نور، شبها را تا نيمهی شب به سر میبریم. نوشِ جانِ آنها که بهره میبرند و بَدا به حال ما که عمر را به بطالت میگذرانیم.
❤️🔥 دوستي میگفت: آرزويم اين است که در زمانِ حياتم مولايم ظهور کند و وصيّت کردهام که اگر قبل از ظهور او از دنيا رفتم جنازهام را دفن نکنند! پيکرِ شيعه را امام (عج) بايد دفن کند؛ میگفت: وصيّت کردهام جنازهام را به بيابان ببرند و در ميان بيابان رها کنند! يا درندگان بيابان جنازهام را تکّه تکّه کنند و بخورند يا اينکه امام مهدی (عج) خودش بيايد و جنازهام را دفن کند. جنازهای که #مهدی (عج) آن را دفن نکند همان لايقِ درندگان بيابان است!
❤️🔥 دردِ ما اين است که خداوند متعال فطرت را به سوی خودش و به سوی مهدی (عج) قرار داد؛ رسد آن روز که خاکِ سرِ کويش باشد.
❤️🔥 ای کاش مولای ما ظهور کرده بود، در محضرِ او عرض میکنم که ای مولاي ما! به کدامين اعمالِ ما ظهور نمیکنی؟ مگر ما مانند شما #نماز نمیخوانیم؟! مگر ما مانند شما #روزه نمیگیریم؟! مگر ما مانند شما به احکام شرعی مقيّد نيستيم؟! مگر اين #احکام_شرعی همانهایی نيست که شما مقيد هستيد؟! پس چرا ما بايد از شما دور باشيم؟
❤️🔥 مهدويان باهم پيمان میبندند که چنان زندگی کنند که در زمانِ حيات جسمانی آنها مولايشان #ظهور کند! از دنيا فقط مهدی (عج) را انتخاب کردهاند! ما دنبال چه هستيم؟
❤️🔥 #ياوران_مهدی (عج) فقط به جستجوی مهدی هستند؛ ما دنبال چه هستيم؟
❤️🔥 شيفتگان مهدی (عج) در رسيدن به مهدی (عج) باهم مسابقه میدهند؛ ما دنبال چه هستيم؟
❤️🔥 دوستان مهدی (عج) وقت و بیوقت با مهدی (عج) هستند؛ ما چگونه هستيم؟
❤️🔥 اَشْبَهانِ به مهدی (عج) آن چنان هستند که ساکنانِ #آسمان، نورِ آنها را با نور مهدی (عج) اشتباه میگیرند؛ ما چگونه هستيم؟ حُسن آنها در چيست و اشکال ما در چيست؟
❤️🔥 خدايا! تو كمكمان كن، تو ياورمان باش، تو دستمان را بگير، خدايا! التماست میکنیم ما را مهدوی قرار بده! وگرنه چطور به محضر مادر مهربان (س) برسیم!
https://eitaa.com/bineshaneha
“مادر خواهد آمد…”
زآن #نورِ مهربانم، شُکری است بینهایت
گر راقبِ ظهوری! بشنو تو این حکایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
بیمزد بود و منّت، هر نعمتی عطا کرد
#مادر! چقدر زیباست این مهرِ بینهایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
از هر طرف که دیدم جز رحمتش نیافزود
ممنونم از تو مادر! با این همه عنایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
با مهرِ مادریّات أُنسی عجیب داریم
در بر گرفته ما را أنوارِ آشنایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
میگفت #اربعین هم نورِ محبتِ توست
مادر! چه دلنشین است این صحنهی لِقائت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
مولای تشنه لب را آبی نداد دشمن
امروز میتَراود #کوثر! ز کربلایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
با رعد و برق و #باران، چون سیل در بیابان
باریم همچو طوفان بر دشمنِ ولایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
وَالْعادِیاتِ ضَبْحا…! محصولِ أربعینها است
شهری به سوی #مهدی بر پا شده برایت!
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
چشمْ #انتظارِ نوریم، افتادهایم به پایت
اَلْفَتْحْ! إفتتاحی است از کُنْهِ ماجرایت
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
مادر! قبولمان کن تا همچو شیعیانت
همگام تو بتازیم ای کوکبِ هدایت!
“مادر خواهد آمد! مادر خواهد آمد!”
#مادر_مهربان (س)
#فاطمه_زهرا (س)
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha
کربلا معنای عشق است و بهارش فاطمه است
اربعین گلزار عشق و اعتبارش فاطمه است
گرچه سالارِ شهیدان دینِ حق را زنده کرد
باغبانِ دینِ حقُّ و آبیارش #فاطمه است
#مادر_مهربان (س)
#امام_حسین (ع)
#اربعین
https://eitaa.com/bineshaneha
“مَجرای نور باشیم”
برخیز! به سوی نور! باشیم
زین بودنِ خود! به دور باشیم
چون ماه شویم غرقِ خورشید!
تا بابِ عبورِ #نور باشیم!
در نورِ وجودِ فاطرِ خَلْقْ
ما عبدترین اُمور باشیم
با فاطمه در #زمینهسازی…
بر نصرتشان!؟ غیور باشیم
چون #فاطمه با سوز! بسازیم!
هنگامِ نتیجه دور…! باشیم
در بارشِ فتنههای پرسوز
چون مادرمان طَهور باشیم
با #منتقمِ خونِ خداوند
بر دشمنِ او تنور! باشیم
شمشیرِ دو سر نورِ #مهدوی
بر فرقِ سرِ کَفور باشیم
#عبّاسْ صفتْ گشته بتازیم
تا واسطهی عبور…! باشیم
در سیرِ ظهورِ نورِ #زهرا
ما پنجرهی ظهور! باشیم
بر سفرهی فاطمیِّ #مولا
ما شیعهترین شَکور باشیم
همجنسِ وجود! و رحمت! و فضل!
در مَجمَعِ نور…!؟، نور باشیم!
برخیز! رفیق و #فاطمی باش!
تا مُجریِ این حضور! باشیم
با #مادرِ_مهربانِ اُمّت
مَجْرای #ظهورِ نور باشیم!
#امام_حسین
#اربعین
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha
“در جستجوی امام”
رفتم به سوی اصلِ #وجودم! در آرزوی امام
گفتا: بتاز! در پیِ #مهدی! به جستجوی امام
گفتم: که ابتدا و سرانجامِ آفرینش چیست؟
گفتا: که از امامِ جهان است! و رو به سوی امام!
گفتم: صدورِ این کلِمات! از کجاست #مادرجان!؟
گفتا: تَکلُّمی! است ز نورِ درختِ! کوی امام!
گفتم: که در کجاست أبعادِ غیرِ قابلِ وَصْف؟
گفتا: فراتر است! ز این #نورِ گفت و گوی امام!
گفتم: به سوی نور! ز دنیا چگونه باید رفت؟
گفتا: که با سکونتِ دائم! درونِ کوی امام!
گفتم: که من فقیر و ضعیفم برای #نصرتِ او
گفتا: بخوان! نظامدارِ جهان را! به آبروی امام!
گفتم: به کاروانِ ظهورش! چگونه یارانی است؟
گفتا: شبیهترینِ خلایق! به خلق و خوی امام!
گفتم: به چیست ارزشِ رفتارِ در قبالِ مَلِک!؟
گفتا: به فهمِ خواستههایش! ز چشم و روی امام!
#مادر_مهربان س
#فاطمه_زهرا س
#امام_مهدی عج
#امام_زمان عج
✍🏻 شاعر: سید محسن مسعودی
https://eitaa.com/bineshaneha