سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت66 . خلاصه زورم به زبون احمد نرسید و باید فکری میکردم برای نجات زن
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#بیراهه
#پارت67
.
اینها رو گفت و اخر سر هم گفت ببین سارا حالا که حرفش پیش اومد جون من از طرف خودت بهش بگو این چه طرز برخوردی با پروانه است؟! ناسلامتی ما فامیلیم! از طرز برخوردش باهام بدم میاد! راستش وقتی میبینم اینطور بد برخورد میکنه از خودمم بدم میاد میگم مگه من چه خطایی کردم که احمد محلم نمیده؟! یه حرف مفتی دوتا خواهر زدن و باعث شدن دید احمد نسبت به من بد بشه! پروانه میگفت و من توی دلم قند آب میشد به خاطر داشتن احمد! پسری که به قول پروانه خیلی ها آرزوی داشتنش رو داشتن و دست سرنوشت اونو نصیب من کرد.ولی حیف که همون سرنوشت برای من در برهه ای از زمان بد نوشت.از روز بعد طبق قرار، توی طول روز گوشی رو کلا از برق میکشیدم و سر ساعتی با پروانه و احمد تنظیم کرده بودیم با هم حرف میزدیم. تا اینکه احمد اومد و من بهش ماجرای پروانه رو گفتم و سر به زیر نیشخندی زد و گفت راست میگه پروانه! و قول داد دیگه نسبت بهش سرد برخورد نکنه منم خرامان از این پیروزی زمینه رو داشتم کم کم فراهم میکردم که رابطه شوهرم رو با شوهر پروانه آغاز کنم و دیگه بشه نور علی نور اما پروانه مخالف بود و میگفت فعلا نه! خانواده منم بالاخره به خانواده سجاد جواب رد دادن و شیوا با یکی از فامیل مادرم نامزد کرد و ظاهرا پای سجاد از زندگی من کوتاه شد؛ ولی مطهره چند باری مادر رو دیده بود و گفته بود چرا سارا جواب تلفن منو نمیده و اینکه سپرده بود بهش زنگ بزنم که منم الکی میگفتم باشه ولی محل نمیدادم و مطهره هم بعد از مدتی خودش متوجه شد که من دوست ندارم باهام در ارتباط باشه و دیگه پیگیری نکرد.اما از اون سمت، رابطه من و پروانه روز به روز بهتر میشد و دیگه اصلا توران و سوگل و خواهر شوهر ها رو نمیدیدم که بخوام از رفتارشون برنجم! دقیقا برام مثل یه غریبه شده بودن و بعضا اگه اذیتی داشتن هم برای پروانه گلایه میکردم و اونم آنچنان رندانه به خواهر شوهر هام میرسوند کارتون اشتباه بوده که دیگه کم تر از اون رفتارها میدیدم و این اوج خوشبختی من بود! چقدر من حس خوبی به اون خوشبختی داشتم. تا اینکه شغل احمد با واسطه گری یکی از فامیل هاشون عوض شد و رفت جایی بهتر و به واسطه پشتکارش روز به روز پیشرفت بیشتری کرد تا جایی که بعد از مدت کوتاهی شد مسئول بخش خودشون و البته با سواد دیپلم که همونم برای من خیلی عالی بود و امید وار بودم بتونم با احمد بریم تهران و اونجا زندگی کنیم.
.
💎بزرگترين دشمن يك زن فقط از بين همجنسهاي خودش ميتواند باشد . 🍃🌸
اگر خانمي رنگ شاد بپوشد يك زن اورا متهم به جلف بودن ميكند .
اگر بلند بخندد از ديد يك زن سبك سر است . 🍃🌸
اگر دختري شاد و سرحال باشد براي جلب توجه است .
اگر از داشتن خواستگار مناسب خوشحال باشد منتظر شوهر و بيحياست .
اگر از ازدواجش ناراضي باشد ، حواسش جاي ديگري است .
اگر طلاق بگيرد خطرناك براي زندگي ديگران است .
اگر شوهرش بميرد بايد تارك دنيا شود .
اگر وارد ميانسالي شود همه چيز از او گذشته ......🍃🌸
و همه ي اين حرفها را ما خانمها ميزنيم .
اما اگر پسري با چند دختر دوست باشد افتخار است
اگر صد جا خواستگاري برود و دختران ديگر را منتظر بگذارد زرنگ است .
اگر چند زن را هم زمان بخواهد از ديد همه مقصر زن اوست كه نتوانسته
نيازهايش را برطرف كند . 🍃🌸
اگر زنش را طلاق بدهد يعني زنش عرضه ي نگهداري زندگيش را نداشته .
اگر همسرش بميرد بايد سريع زن بگيرد چون مرد بدون زن نميتواند خودش را جمع و جور كند!🍃🌸
مسلما مردان کمتری در موردش سخن پراکنی خواهند نمود،
کاش ما خانمها کمی باملاحظه تر در مورد همدیگر صحبت کنی🍃🌸
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆راهکارهایی برای نزدیک شدن به کودکان
- به نیاز روانی کودکتان توجه کنید/روانشناس پهلوان نشان
#روانشناس_پهلوان_نشان
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت67 . اینها رو گفت و اخر سر هم گفت ببین سارا حالا که حرفش پیش اومد
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#بیراهه
#پارت68
.
خلاصه پنج سال از دوری من و احمد و خ.ون دل خوردنم از دست جاری ها و خواهر شوهر ها توی اون خونه گذشت و حوادث فراوانی هم پیش اومد که من با تمام توان سعی کردم بر خودم مسلط باشم و بتونم ازشون عبور کنم و چیزی که وجود داشت این بود که من هنوز عاشق احمد بودم و اونم عاشقانه دوستم داشت و بلا استثنا هر عصر تماس میگرفت و با من و امید حرف میزد و مورد دوم دوستی ام با پروانه بود که شانس بزرگی بود داشتن دوست و رفیق شفیقی مثل پروانه! هرچند میگفت رابطه اش با شوهرش خوب شده اما واضح بود دل خوشی از زندگی باهاش نداره و همش میگفت شوهرم فوق العاده شکاک و بددل هست و همین ازارم میده.تا اینکه یه روز احمد از تهران اومد و قشنگ معلوم بود کبکش خروس میخونه؛ بعد از اینکه ازش پرسیدم گفت داره خونه رو میبره تهران و ما میتونیم دیگه اونجا زندگی کنیم!وای این خبر برام دنیایی بود؛ یعنی میتونستم از دست این خانواده راحت بشم؟! همون هفته سینا برادر شوهر اخریم برق خونه رو روی ما قطع کرد و من به احمد گفتم و اونم خیلی عصبی شد و پشت گوشی باهاش دعوا راه انداخت و همون باعث شد مصمم تر بشه که زودتر خونه رو ببریم تهران!روزی داشتم وسایل رو باز میزدم پروانه هم اومد کمکم و دوتایی گریه میکردیم؛ من از شوق رفتن و پروانه از غم جدایی و چقدر من خوشبخت بودم! خلاصه رفتیم تهران و ساکن شدیم تا اینکه یه روز احمد اومد خونه و گفت سارا مطهره کیه؟!____
.
💎روزی مردی در بیابان در حال گذر بود که ندائی را از عالم غیب شنید:
« ای مرد هر چه همین الان آرزو کنی، به تو داده میشود.»
مرد قدری تأمل کرد، به آسمان نگاه کرد و گفت: میخواهم کوهی روبرویم قرار گرفته، به طلا تبدیل شود.
در کمتر از لحظه ای کوه به طلا تبدیل شد.
ندا آمد: « آرزوی دیگرت چیست؟ »
مرد گفت: کور شود هرکه
آرزو و دعای کوچک داشته باشد.
بلافاصله مرد کور شد!
آری وقتی منبع برآورده کردن آرزوهایت خداست، حتی خواستن کوهی از طلا نیز کوچک است.
خدا بزرگ است،
از خدای بزرگ چیزهای بزرگ بخواهید.
از او خودش را بخواهید
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
⭕️برای خوشبختی در زندگی مشترک به این نکات توجه کنید.
❏ معیارهای آرمانی انتخاب همسر را حذف و منطق را جایگزین کنید. چرا که هیچ کس کامل نیست.
❏ از چشم و هم چشمی و حسادت ها دوری کنید. هر کس باید از زندگی و داشته های خود لذت ببرد.
❏ ساده لوح و صادق باشید و اصلا به رفتار مرموزانه فکر نکنید .
❏ دروغ نگویید اما هر واقعیتی از زندگی گذشته تان را نیاز نیست بگویید.
❏ اعتماد کنید و شکاک نباشید. یکی از مهمترین مسائلی که میبایست به توجه کنید اعتماد به همسرتان است.
❏ مقایسه نکنید. چه #زن_ها و چه #مرد_ها از مقایسه شدن ناراحت می شوند. فراموش نکنید شما در حال مقایسه ظاهر زندگی دیگران با باطن زندگی خود هستید.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾
#سیاست_های_زنانه
در درون هر مردی یک مرد آهنین وجود
دارد که به صورت والد در درون شان
فعال است.
درموقع #عصبانیت آقا مردآهنین درونش فعال میشود
واگر همسراز جمله معجزه آسا حق با شماست
استفاده کند عصبانیت آقا مانند آب روی آتش فروکش می کند
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت68 . خلاصه پنج سال از دوری من و احمد و خ.ون دل خوردنم از دست جاری
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#بیراهه
#پارت69
.
تا اسم مطهره اومد خشکم زد و گفتم چطور؟! لبخندی محو زد و گفت تو بگو تا من بگم! با دلواپسی گفتم دوستم مطهره است دیگه! چند بار برات ازش تعریف کردم یادت نیست؟! خمیازه ای کشید و گفت اوف تو بگو دیشب چی خوردی عشقم من یادم میاد؟! با حرص گفتم احمد میگی جریان چیه؟! گفت هیچی یه خانمه امروز بهم زنگ زد و بعد از کلی احوالپرسی گفت مطهره هستم دوست صمیمی سارا میخوام شماره خونه اش رو بهم بدی و از این حرفا...پریدم تو حرفش و با کنجکاوی گفتم خوب؟! در حالی روی زمین ولو شده بود و امید از سر و کله اش بالا میرفت گفت خوب هیچی دیگه! شماره خونه رو دادم! یهویی تمام وجودم خشم شد و سریع رفتم آشپزخونه و مشغول شدم تا کمی از شدت غضبم فروکش کنه که احمد اومد و گفت چت شد عشقم؟! بدت میاد ازش؟! با حرص و اخم گفتم نه! حوصله اش رو ندارم ...با شیطنت گفت اما بهش می اومد خانم خوبی باشه! مطمن بودم داره سر به سرم میزاره چون احمد زیاد از این کارها میکرد ولی سرخ شدم و با خشم گفتم بیخود! اصلا چرا تو باید درباره زن مردم نظر بدی؟! اصلا از کجا میشناسیش که نظر میدی؟! فهمید ناراحت شدم، دستپاچه پرید تو حرفم و گفت باشه باشه عزیزم چرا اینطوری میکنی؟! والا تو رو نمیشه دست به اعصابت زد! با کلامی مالامال از خشم و بغض گفتم نه نمیشه چون اعصاب برام نزاشتی احمد! نمیدونم دور و برم چه خبره؟! چرا من تو زندگی با تو باید اینقدر ستم بکشم؟! اینو گفتم و بغض امونم نداد و رفتم اتاق و درم بستم و صدای گریه امید که با دعوای من و احمد بیگانه بود به گوش میرسید! همواره تو زندگی سعی میکردم با احمد جر و بحثی هم داشته باشم توی خلوتمون باشه که بچم آسیب نبینه اما اون روز دیگه نتونستم تحمل کنم و آتش خشمم فوران کرد و توی اتاق بلند بلند گریه کردم و احمد اومد پشت در و چند بار دلجویانه گفت بابا عشقم چرا تو اینطوری هستی؟! چرا حساس شدی؟! باور کن عشق اول و آخر من تویی و من جز تو هیشکی رو توی قلبم ندارم! بابا به خدا شماره خونه رو بهش ندادم فقط گفتم شما شماره بدید میگم سارا خانم بهتون زنگ بزنن آخه انگار شماره منو از علیرضا برادرت گرفته بود و اونهام میدونستن تو دوست نداری باهاش در ارتباط باشی بهش گفته بودن خونه خودمون تلفن نداره منم همینو گفتم که ضایع نباشه دیگه ام به خاطر تو جوابش رو نمیدم!خلاصه اینقدر گفت ولی من دلم صاف نشد تا اینکه گفت تو شکاک شدی سارا همش هم به خاطر حرف های صد من یه غاز اون مردک روانی هست
#خانمانه
اعتماد همسرتان را جلب کنید.
بدقولی از مهمترین دلایل بی اعتمادی زوجین است.
مراقب باشید اگر میخواهید مورد اعتماد باشید حتی کوچکترین قول ها را نشکنید!
بسیار زیبا و خواندنی 🍂🍃
یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که "فقر بهتر است یا عطر؟"
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود.
چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر".
از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند.
نوشته بودند که "فقر" خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش می کند.
" عادت کرده بودند مزیت فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود!
فقط یکی از بچه ها نوشته بود "عطر". انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود.
نوشته بود "عطر حس هایي را در آدم بیدار می کند که فقر آنها را خاموش کرده است"...!
⚘|❀ ❀|⚘
‼️خانم‼️
❌وقتی مرد خونه رفته تو خودش و داره رو یه چیزی فکر میکنه فورا بهش متلک نگین فورا نگین:
چی شده؟؟؟؟
کشتیات غرق شده ...
چته چرا اینقدر رفتی تو خودت...
و حرفایی از این قبیل....
🔹لطفا اجازه بدید در خلوت خودش فکر کنه این خلوت و تنهایی برای رفع مسائلی که ذهنشو درگیر کرده لازمه. در چنین زمانهایی فقط یه چیزی برای پذیرایی برای او ببرید و بدون کلام و مزاحمت اجازه بدهید فکر کند و هرگز گمان نکنید که این حالت به معنای دوست نداشتن شماست.
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت69 . تا اسم مطهره اومد خشکم زد و گفتم چطور؟! لبخندی محو زد و گفت
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#بیراهه
#پارت70
.
مردک روانی! مردک روانی! تو این چند وقت زیاد این اصطلاح رو از احمد شنیده بودم! اصطلاحی که با حماقت سعی میکردم به خودم بقبولانم حق با احمده و من دارم درباره اش اشتباه میکنم! به فکر رفتم و احمد مثل این چند وقته پشت در داشت حرف های دلجویانه میزد و من دیگه متوجه نشدم چی میگه چون توی دنیای ذهن خودم غرق شده بودم! تازگی ها احمد گوشی موبایل خریده بود چون تازه موبایل اومده بود مدام سرش توش بود و پیامک میداد! بهش مشکوک شده بودم ولی رفتار محبت آمیزش اصلا تغییری نکرده بود؛ با خواهرم حدیث چند باری مشورت کردم و گفت حساس شدی طوری نیست اما بود و من بدبخت شده بودم! اون روز به احمد گفتم حق نداری دیگه جواب مطهره رو بدی و اگه اینطور شد نه من و نه تو! احمد هم گفت باشه به من چه دوست تو هست من که کاریش ندارم! یه روز که مثل این اواخر زیاد میرفت ماموریت کیف رمز دار و دوربین فیلمبرداری خونه رو هم برد و باهاش کار دارم و بعد از دو شب برگشت و ساک رو گذاشت توی اتاق و خوابید! باید این کابوس رو تموم میکردم به همین خاطر تا خوابید رفتم سروقت ساکش؛ رمزش رو بلد بودم بازش کردم و دیدم دوربین داخلشه؛ دوربین رو روشن کردم و دیدم چیزی که نباید میدیدم احمد من، مرد مهربون و عاشق پیشه من، کسی که روی اسمم قسم میخورد روی سفره عید نشسته بود سفره ای که هفت سینش رو از خونه من برده بود و کر کر خنده اش بلند بود و اون طرف چهره وقیح اون زن رو دیدم که سمت اینه میرفت که آرایش کنه! آخ احمد من! آخ زندگی من! آخ سارای ساده! آخ رفیق ناپاک
تقویم نجومی اسلامی
✴️ چهارشنبه 👈12 دی/ جدی 1403
👈30 جمادی الثانی 1446 👈1 ژانویه 2025
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز برای امور زیر خوب است.
✅جابه جا شدن و نقل و انتقال.
✅انواع دیدارهای سیاسی مذهبی و صله رحم.
✅اقدام به درمان و معالجات.
✅فصد و خون دادن.
✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅کاشت درخت.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅خرید و فروش.
✅و مقدمات ازدواج خوب است.
👶 برای زایمان مناسب و نوزاد خوش قدم و شایسته و صبور است.
🚖سفر: مسافرت شدیدا مکروه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز تا عصر قمر در برج جدی و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️عمل جراحی.
✳️آغاز درمان و معالجه.
✳️تشکیل تعاونی ها و امور مشارکتی.
✳️برداشت محصولات کشاورزی.
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️وام و قرض دادن و گرفتن.
✳️و شکار و صید و ماهیگیری نیک است.
✳️برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید.
💑مباشرت امشب:
مباشرت امشب و فردا : زمان مجامعت جنیان است و ممکن است فرزند جن زده شود.
💉💉 حجامت.
#حجامت خون دادن و فصد حکمی ندارد.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت باعث ایمنی از بلیات می شود.
😴🙄 تعبیر خواب:
خوابی که (شب پنجشنبه )دیده شود تعبیرش طبق آیه ی 1 سوره مبارکه"حمد" است.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین...
و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که نامه یا حکمی از جانب بزرگی به خواب بیننده برسد و سبب خوشحالی وی گردد و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن.
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت و دوز.
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله.
✴️️ وقت استخاره.
در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد.
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله....🌸
21.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼👉
❄️ سلام صبحتون عالی
امروزتون سرشاراز موفقیت❤
❄️✨ان شالله امروز پراز
❄️✨خیر و برکت باشه
❄️✨دلتون به پاکی صبح
زندگیتون
سرشار از آرامش🌹🍃
روزتون
پراز حس خوب زندگی 🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠!!!بدرقه همسرتون عشق زندگی رو زیاد می کنه🥰🌹
✅مرد موفق، زن حامی داره..
#دکتر_سعید_عزیزی
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت70 . مردک روانی! مردک روانی! تو این چند وقت زیاد این اصطلاح رو از
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#بیراهه
#پارت71
.
احمد در حالی با لب خندون کنار سفره هفت سین نشسته بود کبکش خروس میخوند و یهو چهره آشنای پروانه اومد توی قاب دوربین! صورت قبیحش رو کمی رنگ و رو بده! آخ نفسم داشت بند می اومد! یعنی من چی میدیدم؟! آیا واقعیت داشت؟! بی حال و بی جون دوربین رو زمین انداختم و فشارم افتاد و خودم دراز کشیدم و به فکر رفتم! تمام خاطرات تلخم این چند وقته جلوی چشمم مثل یه فیلم سینمایی رد شد و من داشتم عملا سکته میزدم.روزایی آخری که من هنوز روستا بودم و با پروانه جیک تو جیک بودیم و دیگه مطمن بودم مطهره بهم زنگ نمیزنه چون چند باری دست به سرش کرده بودم و متوجه شده بود علاقه ای ندارم باهام ارتباط داشته باشه بنابراین تلفن رو وصل کردم یه روز ظهر گوشی خونه زنگ خورد که جواب دادم و با صدای گرفته مردی مواجه شدم که گفت سارا خانم؟! تا اینو گفت شور به دلم افتاد و با من من گفتم بله بفرمایید! گفت ببین خانم تو مثل آبجی منی، من شوهر پروانه هستم این زن من دغلبازه باهاش ارتباط نداشته باش لابد هم خیلی از من به تو بد گفته که بیشترش دروغه و من با قاطعیت میگم زنم پالونش کجه!ببین خواهر جان پروانه با شوهر تو یعنی احمد آقا ارتباط تلفنی داره یعنی هرروز ظهر زنگ میزنه محل کارش و باهاش دل میده و قلوه میگیره! خواستم بگم حواست به شوهرت باشه که زن من بد جور زبون بازه! تا اینو گفت احساس کردم رنگم شده مثل گچ اما چند ثانیه ای تحلیل کردم توی مغزم، پروانه میگفت شوهرم بیش از حد شکاکه شاید طبق حرفی که پروانه زده بود میخواست با احمد احوالپرسی کنه...با من من گفتم من از کجا بدونم راست میگی؟! اگه شما واقعا زنت این کاره است چرا تا حالا طلاقش ندادی؟! اصلا چرا نرفتی شوهر منو خفت کنی؟! بعدش هم تو از کجا فهمیدی زنت با شوهر من هرروز حرف میزنن؟! نوچی کرد و گفت ببین آبجی من وظیفه داشتم بهت اخطار بدم و تو قبول نکن! من و پروانه داریم از هم جدا میشیم و این اواخر رابطه ای با هم نداشتیم به نوعی قهر بودیم اما یه ماه دیدم قبض تلفن خونه زیاد اومده! بهش شک کردم چون سابقا هم دیده بودم با پسرای فامیل من گرم میگیره کنترلش میکردم به همین خاطر رفتم و پرینت گرفتم و دیدم خانم با یه شماره سر ساعتی مشخص حرف میزنه! شماره رو برداشتم و رفتم و با پرس و جو فهمیدم شماره شوهر شماست و اتفاقا چیزای دیگه ام فهمیدم و اینکه سرکار خانم سابقا عاشق شوهر شما بوده
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
🌿🌺﷽🌿🌺
«آرام زندگى كن!»
هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطافپذير نيست؛ با اين حال براى حل كردن آنچه سخت است، چيز ديگرى ياراى مقابله با آب را ندارد!
نرمى بر سختى غلبه مىكند و لطافت بر خشونت. همه اين را مىدانند، ولى كمتر كسى به آن عمل مىكند!
انسان، نرم و لطيف زاده مىشود و به هنگام مرگ، خشك و سخت مىشود.
🍃گياهان هنگامى كه سر از خاك بيرون مىآورند، نرم و انعطافپذيرند و به هنگام مرگ، خشك و شكننده؛ پس هر كه سخت و خشك است، مرگش نزديك شده و هر كه نرم و انعطافپذير، سرشار از زندگى است.
آرام زندگى كن!
هرگز با طبيعت يا همنوعان خود ستيزه مكن و گزند را با مهربانى تلافى كن.
🦋پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : مدارا كردن با مردم نصف ايمان است و نرمى و مهربانى كردن با آنان نصف زندگى است.
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
✦𝐉𝐨𝐢𝐧⇝︎ 𐏓@HammDeli
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 مرز صداقت در زندگی زناشویی کجاست؟؟
✍️ چه چیز را باید از گذشته خود بگوییم و چه چیز را نگوییم؟؟
🎙 دکتر سعید عزیزی
❤️جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
🔰#سبک_زندگی_اسلامی
-نبایستی زن و شوهر تصمیم بگیرند که خودشان هرچه گفتند، همان شود. آنچه خودشان میپسندند، آنچه را حتی آنها را تامین میکند، همان بشود. نه! اینطور نباید باشد.
_باید بنا داشته باشند که با هم "سازگاری" کنند. این "سازگاری" لازم است اگر دیدید مقصود شما تامین نمیشود، مگر با کوتاه آمدن، "کوتاه" بیایید.
(📖کتاب مطلع عشق
✍🏻مقام معظم رهبری)
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت71 . احمد در حالی با لب خندون کنار سفره هفت سین نشسته بود کبکش خر
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#بیراهه
#پارت72
.
اما چون یه سال ازش بزرگتر بوده و مادر شوهرت از خانواده اش خوششون نمی اومد وصلت سر نگرفت البته احمد آقا انگار علاقه ای هم بهش نداشته ولی خوب پروانه رو میشناسی دیگه زبون مار داره! با همین زبون مار گونه اش منو خام کرد وگرنه که قیافه اش مثل... می مونه! الانم مثل خر زدمش اما باید اول از اینجا رونده و از اونجا مونده بشه بعد با دست خالی طلاقش میدم بره ور دست اون خانواده فشلش بشینه! اون میگفت و من داشتم می مردم به همین خاطر سریع قطع کردم و در حالی نفس نفس میزدم احساس کردم تمام بدنم یخ کرده! کمی نشستم و تحلیل کردم، احمد به نظر من پاک ترین پسر دنیا بود و من عاشقانه دوستش داشتم و اونم هرروز برای من ابراز دلتنگی میکرد! نه! امکان نداشت احمد من حیانت کار باشه! سریعا گوشی رو برداشتم و به احمد زنگ زدم فقط اون میتونست آرومم کنه! تلفن چنتا بوق کشید و پسری جوون جواب داد و من میشناختمش اصغر پسر همسایه بابا اینها و همکار احمد بود و البته من خیلی به خانواده شون اطمینان داشتم که کلی احوالپرسی کرد و آخر سر با دادی گفت احمد آقا بیا دلدار زنگ زده! احمد سریع خودش رو رسوند و در حالی نفس نفس میزد گفت سلام عشقم خوبی؟! تا صداش رو شنیدم احساس کردم دنیا گلستان شد! چقدر این مرد به من ارامش میداد و نمیتونستم حتی تصور کنم حیانت کنه! به ناچار همه چی رو براش تعریف کردم به جز اینکه اونی زنگ زده شوهر پروانه است! فقط گفتم اقاهه گفته شوهرت و پروانه با هم ارتباط دارن! احمد تا اینو شنید قهقهه ای زد و گفت سارا ساده ای؟! مگه خودت نمیگی خانواده من دشمنت بودن؟! خوب دختر خوب الان دشمنات خیر و آرامش منو و تو رو میخوان یا نه؟! من که در بست نوکر تو هستم عشقم و جز تو زنی نمیبینم! با من من گفتم احمد آخه بعضی وقتا هول ورم میداره که نکنه به خاطر صورتم ...احمد پرید تو حرفم و گفت این چه حرفیه عزیزم! صورتت مشکل داره خودت که عوض نشدی؟ من از اول عاشق خودت شدم مهربون! همین لحظه اصغر از اون ور گوشی رو از احمد قاپید و گفت نفرمایید آبجی! احمد ما صبح و شب اسم شما از زبونش نمی افته! هم خودت هم امید پسرت! هرکی این حرفا رو زده بهت فقط دشمنت بوده باور نکن! خلاصه با دلی اروم شده قطع کردم و نفس عمیقی کشیدم! آخيش! پس همش شایعه بوده و احمد من چیزیش نبوده! با همین خیال به شوهر پروانه هزار تا بد و بیراه گفتم و دیگه بعد از اون ماجرا هم پروانه تا چند روز زنگ نزد و منم تماس نگرفتم گفتم شاید شوهرش میخواد اذیتش کنه بنابراین منتظر موندم که یه روز گوشی خونه زنگ خورد و دیدم پروانه است و تا گفتم الو زار زد و گفت منو ببخش خواهر ...
#خوشبختی_چیست؟
💕 خوشبختی یعنی پشت در زایشگاه منتظر بمونی تا بچهت سالم بدنیا بیاد و ببینیش
💕یعنی همسرت بهت بگه چقدر بهت افتخار میکنه
💕یعنی وقتی از سرکار برمیگردی خونه صدای شوخی و خنده ،خانوادهت از پشت در شنیده بشه
💕 یعنی مریضت از بیمارستان مرخص بشه
💕 یعنی پدرت با دیدن تو زیر لب بگه الهی شکر برای این اولاد خوب
💕 یعنی یهویی همه رسانه ها اعلام کنند همه مرزهای کره زمین برداشته شد
💕یعنی همه انسانهای روی زمین یک روز کودک بشن وقلکهاشونو بشکنن و تمام
پولها را به طور مساوی بین همه تقسیم کنند
💕یعنی برای مادرت غول چراغ جادو بشی تا صدات کرد حتی تو خیالش
توحاضر بشی بگی جانم مادر
💕یعنی وقتی سرت را میندازی پایین راه بری چشمت به کفش پاره ای نخوره
💕یعنی دست هیچ انسانی بالا نره مگر برای دعا و نوازش
💕یعنی تو همین فضای مجازی صادق باشیم و اخبار دروغ و ساختگی به مردم ندیم که روحیه شون خراب شه.
💕یعنی طوری زندگی کنیم که هرگز نه دروغ بشنویم و نه دروغ بگیم
💕خوشبختی یعنی صلح. یعنی آرزوی مرگ نکنیم برای هیچ ملتی. چون گریبان
خودمونو میگیره و خدا با ما قهر خواهد کرد
💕خوشبختی یعنی انسان بودن
🔹واقع بینی در تعیین مهریه ازدواج :
«هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن»
در خرید لباس به جیبت نگاه میکنی،
در مهریه خانم هم به جیبت نگاه کن !
گاهی افرادی میآیند نزد بنده عقد بخوانند، میگویم: چند تا؟ میگوید: هزار سکه!
هر چه اینها را نگاه میکنم که به این قیافه میخورد؟
میگویم: تو حضرت عباسی تا آخر عمرت هزار سکه میتوانی جمع کنی؟ چرا شوخی میکنید؟
میگوید: حالا چه کسی داده ؟
میگویم: اگر دامادی لحظهای که عقد میخواند، نیتش باشد که: بگو هزار سکه، من که بناندارم بدهم ! اگر نیتش باشد که ندهد، هر دفعه پهلوی خانم میرود انگار زنا میکند.
شوخی که نداریم. اول زندگی چرا با دروغ؟ در تعیین مهریه نگاه به جیبت کن !
مباحث حاج اقا قرائتی
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
همسرانه
❤️
سخنان ناب دکتر انوشه👌
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️ #بیراهه #پارت72 . اما چون یه سال ازش بزرگتر بوده و مادر شوهرت از خانواده اش خوش
#سرگذشت_یک_زندگی🤝♥️
#بیراهه
#پارت73
.
دیگه سرم به زندگیم بود و گهگاه یاد حرف هایی شوهر پروانه بهم زده بود می افتادم و ترس ورم میداشت ولی از طرفی هم وقتی رفتار احمد رو با خودم میدیدم به خودم نهیب میزدم که چرا باید بخواد به من جفا کنه با توجه به اینکه اینقدر از زندگی با من خوشه و سر وقت میره و سر وقتم میاد تا اینکه یه روز صبح یکی زنگ زد روی تلفن خونه که رفتم و جواب دادم و با شنیدن صدای مردونه شوهر پروانه دوتا پام سست شد و به تته پته افتادم و اونم انگار متوجه شد سریع رفت روی اصل مطلب و گفت سارا خانم خواهرم ببخشید بازم مزاحم شدم من شوهر پروانه هستم ببین آبجی یه بار بهت اعلام خطر کردم گوش ندادی و خدا کنه روزی نرسه زن من زندگی تو رو هم به هم بریزه! ببین دختر جان، پروانه الان چند ماهی هست خونه باباشه و حتم دارم هنوزم با شوهر تو در ارتباطه و به نوعی دوسته حالا نکته بد ماجرا اینه که ما داریم از هم جدا میشیم و سرکار خانم راحت میره تو کار تور کردن همسر تو! خواستم بپرم تو حرفش و چیزی بگم که سریع گفت چیزی نگو باید زود حرفم رو بزنم؛ ببین آبجی پروانه نصفش زیر زمینه و با زبونش مار رو هم میتونه از لونه دربیاره دیگه شوهر شما که مرده و جوون هم هست امروز چه روزیه من بهت میگم مراقب زندگیت باش که پروانه روش سوار نشه خودت تلاش کن والسلام!اینها رو گفت و بدون خداحافظی قطع کرد! قطع کرد و احساس کردم قلبم داره وایمیسه! یعنی احمد این همه مدت به من دروغ میگفت؟! وای خدایا! یعنی احمد حیانت کاره؟! باید خودم دست به کار میشدم و ته و توی قضیه رو درمیاوردم! اون روز حالم تا شب بد بود و هزار هزار نقشه به ذهنم رسید؛ اینکه برم محل کار احمد و بیافتم به دست و پای اصغر(رفیقش که میشناختمش) و التماس کنم بهم راستش رو بگه، یا به باباش و برادراش زنگ بزنم، یا به خانواده خودم خبر بدم، یا خودم مستقیم بهش بگم و تهدیدش کنم، یا زنگ به پروانه هر.زه بزنم و بشورمش و یا .... هرچی فکر میکردم کمتر به نتیجه میرسیدم که دیدم احمد زنگ خونه رو زد خواستم برم جلو و همون جلوی در شر به پا کنم اما صورت خندون و دسته گل رز قرمزی دستش بود نظرم رو عوض کرد؛ با بهت صورتش رو میدیدم که خندون گفت وای نمیدونستم در عوض گل باید اخم تحویل بگیرم خوشگله! یعنی شما زیبارویان چرا اینقدر بد قلق هستید؟! احمد اینها رو گفت و توی چند ثانیه تصمیم گرفتم فعلا چیزی نگم و بیشتر زیر نظر بگیرمش. چند روز حسابی حواسم بهش بود که گاه پیامکی براش می اومد و نیشش باز میشد و گاه اخمی کوچیک میکرد و هر بار میگفتم چه خبره؟ میگفت اصغر جوک برام فرستاده
.
#تربیت_فرزند
پدر و مادر عزیز...🥰
⛔برچسب خسیس زدن به کودک ممنوع⛔
🪁این حس خودمحودی که ما بهش میگم خساست، در کودک تا ۳سالگی اوج میگیره و تا ۵سالگی از بین میره و کاملاً طبیعیه🤫
✅سعی کنید با قصه و بازی صفت های خوب رو به کودک آموزش بدید👌
❌هرگز کودک رو وادار نکنید که وسایل و اسباب بازیاش رو به دیگری بده❌
🪀اجبار فقط باعث لجبازی و کینه فرزندتون نسبت به همبازیش میشه😱