eitaa logo
دشت جنون 🇵🇸
4.3هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
1هزار ویدیو
3 فایل
ما و مجنون همسفر بودیم در #دشت_جنون او به مطلبها رسید و ما هنوز آواره ایم #از_شهدا #با_شهدا #برای_دوست_داران_شهدا خصوصاً شهدای نجف آباد ـ اصفهان همه چیز درباره ی #شهدا (زندگینامه،وصیت نامه، خاطرات،مسابقه و ...) آی دی ادمین : @shohada8251 09133048251
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺 در جبهه مقاومت بر خلاف جبهه دفاع مقدس، رزمندگان حکم مسافر را نداشته و روزه خود را کامل می‌گرفتند. جنگ در سوریه از جهات بسیاری با جنگ دفاع مقدس متفاوت بود، مثلاً ما در جنگ سوریه دائماً منطقه درگیری را تغییر نمی‌دادیم. از آنجایی که یک یا دو ماه در یک منطقه می‌ماندیم، در ماه‌های مبارک رمضان می‌توانستیم روزه بگیریم، وقتی به خط درگیری با داعش یا النصره وارد می‌شدیم، بیشتر از یک ماه در آنجا می‌ماندیم. معمولاً در ساعات سحر قرائت دعای سحر داشتیم و غذای سفره‌های سحر و افطار بیشتر نان و خرما و پنیر بود. گاهی چیزهایی همچون هندوانه و غذاهای عربی هم به سفره می‌رسید، اما چون جایی که مستقر بودیم با شهر خیلی فاصله داشت، بعضی مواقع باید دو یا سه ساعت ماشین می‌رفت و برمی‌گشت تا بتواند چیزی را از مغازه‌ها تهیه کند، به همین دلیل همیشه همه چیز مهیا نبود. گاهی برای افطار سوپ درست می‌کردند. اما اغلب غذای ما در سحر و افطار نان و خرما و پنیر بود. رسم و رسومات ماه رمضان میان بچه‌های مقاومت که اکثراً شیعه هستند، مشابه است. فقط نوع غذاهای مرسوم افطار و سحر فرق دارد. مثلاً زولبیا و بامیه میان ایرانیان مختص رمضان است. اما لبنانی‌ها شیرینی‌های خاص دیگری برای افطار رمضان درست می‌کنند. ... راوی: رزمنده و جانباز 🍀 @dashtejonoon1💐🌺
🌺🍀💐🌼💐🍀🌺 شبهای قدر مراسم می‌گرفتیم. شب زنده‌داری داشتیم و مراسم قرآن به سر گرفتن تا صبح ادامه داشت. برای اهل بیت(ع) هم مراسم روضه و عزاداری برپا می‌کردیم. حسینیه نداشتیم. اما برخی خانه‌های تخریب شده در منطقه را حسینیه می‌کردیم که نه برق داشت و نه امکانات. عموماً به خاطر مشکلات جنگی مردم خانه های تخریب شده را رها کرده و رفته بودند و ما می‌توانستیم در برخی از آنها مراسم‌های ماه رمضان را برپا یا سفره‌های افطار و سحر را پهن کنیم. شب قدر سال 97 با دوستم روحانی شهید سید علی زنجانی بودم. او چندی بعد در حمله هوایی ترکیه به شمال غرب ادلب به شهادت رسید. در ماه رمضان سال 97 روضه‌های شب قدر را برای ما برگزار کرد. عموماً امام جماعت ما هم بود. او فرزند مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم زنجانی و مادرش لبنانی بود. در دمشق متولد شده بود اما در نوجوانی بعد از فوت پدرش به لبنان می‌رود. همسرش هم لبنانی بود. سید علی پنج سال در ایران دروس حوزوی خوانده بود. راوی: رزمنده و جانباز 🍀 @dashtejonoon1💐🌺
🌹🕊🌺🕊🌺🕊🌹 وصیت من به دخترانی که عکس‌هایشان را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذارند این است که : این کار شما باعث می شود خون گریه کند... بعد از اینکه وصیت و خواهشم را شنیدید به آن عمل کنید زیرا ما می رویم تا از شرف و آبروی شما زنان دفاع کنیم . مانند خانم باشید . از زمان کودکی ارتباط ویژه‌ای با امام زمانش داشت . او به خوبی می‌دانست که هر کدام از ما برای آماده سازی ظهور حضرتش باید کاری انجام دهیم . او متناسب با هر مرحله از عمرش آنچه که بر عهده‌اش بود را انجام داد . می‌گفت: « اگر الآن ما از یاران نباشیم تا او را یاری دهیم ، هرگز او را یاری نخواهیم کرد حتی اگر او را با چشمانمان ببینیم .» و سرانجام در روز مبارک جمعه ، روز متعلق به ، سر را بر خاکی نهاد که آن را با خود گلگون ساخت . 🌹 @dashtejonoon1🕊🌹
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 🌹 🌹 فرزند: عبدالرحیم : 🗓 1366/05/24 🗓 محل تولد : نجف آباد ـ کهریزسنگ وضعیت تاهل : متاهل شغل : پاسدار : 🗓 1394/07/25 🗓 مسئولیت : پاسدار محل : سوریه نام عملیات : دفاع از حریم حضرت زینب (س) مزار : 🌴 @dashtejonoon1🌹🕊
🌴🕊🌹🍀🌹🕊🌴 بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهــــربان و بخشنده اند. و من از با ارزشمندترین زمان خود بود چرا که در بخشش محبت به من هیچ خساست و غروری به خرج نمی داد و بسیار در بذل و بخشش مهر و عشــــق به دست و دلباز بود. تا جایی که وقتی برای خرید به بازار و یا به گردش و مسافرت می رفتیم اجازه نمی داد هیچ وسیله ای را من کمکش بیاورم ... سبکترین چیزهایی هم که خریده بودیم یا به همراه داشتیم را هم خودش می آورد .. می گفت : برای من خیلی زشت است که در کنار باشم و حتی یک پاکت را همراه بیاورد .. برای جایگاه اهمیت ویژه ای قائل بود و این کار را با عشــــق و خواست قلبی خودش و نه به اجبار یا اصرار من انجام می داد .. می گفت: شما فقط موا‌ظب و باش .. حتی هم علی اکبرمان را بغل می کرد و هم وسایل را می برد.. جزئیات محبت های علیرضا به حدی به من و فرزندش زیاد بود که همیشه رفتارش برایم تعجب آور بود .. اما همین رفتارهای زیبای باعث می شد در وجود هردویمان آنچنان ریشه کند که تا سالیان سال هم از آن و علاقه ذره ای کم نشود. که هنــــوز با روزگار را سپری می کنم . 🍀 @dashtejonoon1🌴🕊
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐 شب عروسی هنگام برگشتن ازاتلیه ، آقا به من گفتند اگر موافق باشید قبل از رفتن پیش مهمانها ، اول برویم خانه خودمان و رابا هم بخوانیم ، یک دونفره و این هم درحالی بود که مرتب خانوادهامون به ایشان می زدند که چرا نمی آیید ، مهمانها منتظرند ، من هم گفتم قبول ، فقط آنها باشما ایشان هم گفتند مشکلی موبایلم را برای یک ساعت می گذارم روی صدا تا متوجه نشویم بعد با هم به پر از مهر و رفتیم و بعد از نماز به پیشنهاد ایشان یک عاشورای دلچسب دو نفره خواندیم و بنای زندگیمان را با بنا کردیم و به عقیده من این زیارت عاشورایی بود که تا حالا خوانده بودم و من شب بیشتر به اخلاص و معنویت پی بردم و خواندن کار همیشگی بود . و شام با تمام وجودشان می خواندند و سفارششان هم به من همین بود که هیچ موقع خواندن را فراموش نکن که من هرچه دارم از همین است ، حتی از هم که تماس می گرفتند مرتب این موضوع را یادآوری می کردند . 🌺 @dashtejonoon1💐🌼