⭕️ رویاهای سهگانهی دکارت
✅ سرآغازی معمایی بر شکلگیری نظام فکری رنه دکارت
آدرین بایه (Adrien Baillet)، نویسندهی کتاب «زندگی آقای دکارت» با استناد به دستنوشتههای وی که به «یادداشتهای اولیه» شهرت دارند، به رویاهای سهگانهای اشاره میکند که #دکارت در دهم نوامبر 1619 دیده و از آن به نقطهی عطفی در زندگی علمیاش یاد کرده است. بعدها دکارت ملهم از این رویا، ذیل عنوان «برهان خوابدیدن» در تأمل نخست یاد کرده و برداشتی فلسفی از آن ارائه نموده است. وی اظهار میکند که: رویاها میتوانند تجربههای کاملا روشن و نسبتا منسجمی باشند. این رویاهای سهگانه اهمیت فوقالعادهای در شکلگیری نظام فکری دکارت داشتهاند. این مطلب مورد توجه کاتینگام، یکی از دکارتشناسیهای برجسته جهان قرار گرفته است.
در بخشی از کتاب «یادداشتهای اولیه» آمده است:
در دهم نوامبر 1619، پس از یک روز تمام که مشغول تاملاتی فلسفی بودم، در حالتی که برانگیختگی شدید ذهنی بر من چیره شده و مرا در هیجانی ژرف فرو برده بود، به بستر رفتم؛ دلمشغول اندیشههایی بودم که آن روز مرا به کشف مبانی نظام معرفتی شگفتانگیز رهنمون ساخته بود. به خواب رفتم و سه #رویا پیدرپی به خیالم هجوم آورد. دو رویای نخست، وحشت و ترسی را بر من چیره ساخت و رویای سوم نشاطی عمیق در من ایجاد کرد...
🔳پینوشت:
کتاب زندگی آقای دکارت، آن مقدار که گشتم، نسخهی انگلیسی نداشت؛ نسخهی اصلی آن به زبان فرانسوی است که با عنوان « La vie de monsieur Descartes» در سال 1691 منتشر شده است. سیدمصطفی شهرآیین به بخشی از آن در انتهای کتاب دکارت اشاره کرده و کاتینگام در کتاب عقلگرایان که به ترجمه حنایی کاشانی منتشر شده است، در ابتدای بخش روش به آن ارجاع داده است.
⭕️ دوره تخصصی نظریهی دولت
🔳 ترم اول: بحث مقدماتی پیرامون مفاهیم پایه
🔸 با نگاهی آسیبشناسانه به متن قانون اساسی
- بازه ثبتنام: 25 خرداد تا 10 تیر 1401
- شروع دوره از 15 تیرماه 1401
🔔 جهت ثبت نام و نام و نام خانوادگی خود را به شماره ایتا 09015353224 ارسال نمایید.
@Amozeshfarhangestan
⭕️ آقای دکارت ماجراجو
🔸ترک پاریس برای جستوجوی علمی تازه از متن واقعیتهای جهان
آقای #دکارت با تمامکردن تحصیلات خود در «La Flkche»، به این سودا افتاد که از دام روزمرگی بگریزد و اهداف بزرگی را برای زندگیاش دست و پا کند. این تصمیم، نقطهی پایانی بر روزهای بیثمری بود که در پاریس سپری میکرد. بار سفر را بست و مثل یک جنتلمن، سرباز شاهزاده «موریس» (Prince Maurice of Nassau) شد. مزیت چنین انتخابی این بود که آقای دکارت، آقابالاسر خودش بود و بس. اگرچه هیچ دستمزدی گیرش نمیآمد، اما کسی هم او را مجبور نمیکرد که مستخدم اهداف او باشد و در هدف او هضم شود. سربازی، بهانهای بود برای سفرهای ماجراجویانهی دکارت.
دکارت بعدها در کتاب #گفتمان_روش (Discours de la Methode) به سرخوردگیهایش در این دوره توجه داده و این نکته را برجسته کرده است که دلیل ترک «La Flkche» و مهاجرتاش از پاریس، کممایهبودن کتابهایی بود که آنها را مطالعه میکرد. دکارت جوان از دل این نوشتهها نمیتوانست اسبابی برای تحقق آرمانهای بزرگ پیدا کند. این نوشتهها در نظر او بسیار سطحی به حساب میآمدند و این مرد پرسودا را تحریک میکردند که برای کسب دانش، بهجای خیرهشدن در صفحات، به گردش در دنیا بپردازد و علم را از جانِ جهان و از متن زندگی بیرون بکشد. این سفرها که سیر آفاقی بودند، در نهایت به سیر انفسی ختم شدند.
اگرچه این داستان در نگاه اول، به ماجراجوییهای شاهزادههایی شبیه است که بیهدفی زندگی، ایشان را به سفرهای ماجراجویانه میکشاند، اما ماجرای دکارت متفاوت بود. وی نه پولی در چنته داشت و نه زندگی را بیهدف میدانست. داستان دکارت این بود که هدفهای بزرگ او با علمی که در دسترسش قرار داشتند، حاصل نمیشدند. این بود که سفرهای مردی ماجراجو با سربازی در ارتش شاهزاده موریس آغاز شد تا لوازم سفر و گردش در اکناف دنیا برای یافتن علمی تازه برای او فراهم گردد.
....
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ قصد یا رویا؟ مساله این است.
🔸 آیا دکارت با قصد پیشینی روش اندیشیدن را تغییر داد یا رویاها او را هدایت کردند؟
دکارت با ترک پاریس و پیوستن به لشگر نظامی شاهزاده، دست به اقدامی زد که اگرچه بیشباهت به جنون جوانی نیست، اما سرنوشت بعدها نشان داد که در همین سفرها بود که #دکارت جوان از تعصبات سیستم آموزشی روزگار خود خلاص شد و در مسیری قرار گرفت که پایان آن، دستیابی به «شیوهی جدیدی برای اندیشیدن» بود؛ همان شیوهای که در کتاب #گفتمان_روش انعکاس یافته و به انقلابی در فلسفه انجامیده است.
#لایبنیتس معتقد است که دکارت از همان روزهای نخست، قصد و مقصد خود را روشن کرده بود و نهتنها پاریس، بلکه کل عقاید سیستم آموزشی آن روزگار را بهکلی کنار گذاشت. پذیرفتن این مطلب موجب اختلال در شناخت زمینههای موثر بر شکلگیری #روش و آنچیزی که دکارت آن را #گفتمان_روش میخواند، میشود. خوشبختانه شواهد روشنی مبنیبر علایق و گرایشات دکارت جوان در این دوره از زندگیاش به جا ماندهاند؛ شواهدی که نشان میدهند این ماجرا ترکیبی از «قصد» و «رویا» بود. یعنی اگرچه دکارت آموزهها و شیوههای علمی روزگار خود را مکفی و مفید نمییافت و بهدنبال روش جدیدی برای اندیشیدن میگشت، اما در این سالها هنوز این #روش واضح نبود و چشمانداز کاملا روشنی برای وی در این کنکاش متحورانه وجود نداشت.
یکی از منابع مهم ما برای فهم این انگیزهها، مبادلات فکری دکارت با آیزاک بیکمان (Isaac Beeckman) -پزشک جوان میدلبورگی- است. در اواخر سال 1618، دکارت با #بیکمان دوست شد. دفتر خاطرات بیکمان که حاوی گفتوگوهای آن دو است؛ نامههایی که دکارت به بیکمان نوشته؛ و همچنین رسالهی دکارت دربارهی موسیقی، همگی به ما میگویند که آن روزها وی به چه میاندیشید و چه علایق و مطلوبهایی را دنبال میکرد. به این فهرست میتوان یک نسخه از یادداشتهای دکارت را نیز اضافه کرد که نگارششان را از سال 1619 آغاز کرد؛ این یادداشتها تحت عنوان «Cogitations’ Private» (تاملات خصوصی) شهرت دارند. این یادداشتها قضاوت #لایبنیتس دربارهی این دوره از زندگی دکارت را رد میکنند. لایبنیتس در کتاب «نوشتههای فلسفی» (Die Philosophischen Schriften) اظهار میکند که دکارت این داستانها را در کتاب #گفتمان_روش ساخته و لذا به واقعیبودن آنها نمیتوان اعتماد کرد.
....
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ عزلت در غار زمستانی
🔸 از استعارههای شاعرانه و الهامات مبهم تا شک در همه چیز
رفاقت میان بیکمان و #دکارت نکتهی عطفی در زندگی وی بود و تاثیرات عمیقی در تحولات فکری و روحی فیلسوف جوان داشت. بعدها خواهیم گفت که گرایشات #هرمسی دکارت ناشی از رفاقت وی با بیکمان بوده است. بااینوجود، مکاتبات میان آندو بعد از بهار 1619 متوقف گردید؛ این تاریخ را باید آغاز انزوای وی دانست. دکارت به سفرهای خود ادامه داد و در زمستان همان سال آلمان را برای اقامت برگزید. این اقامتگاه برای وی همانند غاری بود که به تنهایی آن پناه آورده و تاملاتی عمیق برای ایجاد تغییراتی ژرف در دانش بشر را پیشهی خود ساخته بود.
دکارت در بخش اول کتاب #گفتمان_روش مینویسد که از شدت سردی هوا، گرمخانهی اتاق را به محل نشستن و استراحت تبدیل کرده بود و قصد داشت به هر چیزی که امکان شک در آن هست، شک کند. اساسا بخش دوم این کتاب پر از استعارههایی است که توجه به آنها زمینههای تولد #روش را قابل فهمتر میکند. این استعارهها را تا حدودی میتوان با ارجاع به کتاب «Cogitations’ Private» (تاملات خصوصی) تفسیر کرد. دکارت در این یادداشتها نوشته است:
«علوم پوشیده هستند و باید آشکار شوند. علم باید توسط یک نفر پیش برده شود، نه تعداد زیادی. سخنان خردمندان را میتوان به چند قانون کلی تقلیل داد».
در این یادداشتها گاه با کلیاتی انتزاعی مواجهیم؛ گاهی با مسائلی در باب ریاضی و فیزیک و گاهی دیگر با استعارههایی شاعرانه و حتی با نکاتی دربارهی #الهام (inspiration) و #رویا . وی حتی به حالات روحی خود نیز اشاره کرده و برای ما گفته است که وقتی اسیر هیجانات و اضطرابهای روحی میشد، زیاد غذا میخود و عمیق میخوابید؛ اما وقتی نشاط و شادی روحی به سراغش میآمد، میل به غذا نداشت و احساس نیاز به خواب نیز نمیکرد.
#ساخت_تاریخی_روش
https://www.instagram.com/mh.taheri1980
https://virgool.io/@mhtaheri
هدایت شده از پژوهشیار نشر علمی
#فراخون_همایش
✅ همایش بین المللی تاریخ منطق در جهان اسلام
🔴برگزارکننده: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
📅مهلت ارسال مقالات: اول شهریور
👈تارنمای همایش: http://logic.irip.ac.ir/
#تاریخ_منطق
#همایش_بین_المللی
┏━━━🔸🔷🔸━━━┓
@pejooheshyar
┗━━━🔸🔷🔸━━━┛
🔹علائم زیادی وجود دارد که نظم کنونی جهان دارد تغییر پیدا میکند، نظم جدیدی بر جهان حاکم خواهد شد.
🔹نقش ما، ما ایرانیها جایگاه ما ایرانیها در این نظم جدید چیست؟ این سوال مهم است. نمیشود به دقت گفت که نظم این چنینی است اما میشود یک خطوطی را ترسیم کرد، یک خطوط اساسی هست که این نظم جدید مطمئناً این خطوط اساسی در آن هست.
🔹یکی از آن خطوط عبارت است از انزوای آمریکا، در نظم جدید جهانی آمریکا منزوی خواهد بود بر خلافی آنی که ده، بیست سال پیش بوش پدر گفت امروز تنها قدرت مسلط دنیا آمریکاست.
🔹خط اساسی دوم، انتقال قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و حتی علمی از غرب به آسیا؛ آسیا خواهد شد مرکز دانش، مرکز اقتصاد، مرکز قدرت سیاسی، مرکز قدرت نظامی.
🔹خط اساسی سوم، فکر مقاومت و جبههی مقاومت گسترش خواهد یافت که مبتکرش جمهوری اسلامی است. فکر مقاومتِ در مقابل زورگویی.
یکی از شعبات تحلیل فلسفی-تاریخی، ارائهی تبیینی فلسفی از فرآیند صیرورت اندیشهی یک ملت در بستر تاریخ است که مسامحتا از آن گاهی ذیل #تاریخ_نگاری_اندیشه یاد میکنند. همانگونهکه فلسفهی تاریخ درصدد اصطیاد قواعدی برای تبیین تحولات کلان تاریخ یا شُدِنِ تاریخ است، تاریخنگار اندیشه نیز میخواهد از نحوهی تحول اندیشهی یک ملت در ظرف تاریخی ایشان، تبیینی فلسفی و روشمند ارائه نماید.
تبعا برای بیان نحوهی تحولات و تطورات تاریخ اندیشه، ادبیات متناسب با خودش باید استعمال شود؛ «دوره» و «دوران» از جملهی دانشواژههای این حوزه هستند. کارل هیُسی ( Karl Heussi) برای تبیین ساختارِ وضعیتهای تاریخی «گذار»، و تحول در تاریخ اندیشه و آگاهی نسبت به این گذار و تحول، دو اصطلاح #آستانه_دوران و #آگاهی_از_دوران را بهکار گرفته است. بهزعم وی، این گذارها میتوانند دو صورت متفاوت داشته باشد. گذاری که با نوعی اعراض و #گسست در جریان تاریخ و تاریخ اندیشهی یک ملت پدیدار گشته است؛ وی برای برجستهکردن این گذار از اصطلاح «اپوخه» استفاده میکند. در ترجمهی فارسی میتوان آن را به #دوره_گذار برگرداند؛ این اصطلاح مستلزم صحهگذاشتن به گسست و اعراض از سیر تاریخی پیشین است.
#اشپنگلر در توضیح تفاوت اصطلاح «پریود» بهمعنای #دوران و «اپوخه» بهمعنای دوره مینویسد: یک واقعهی تاریخی، زمانی دورانی جدید ایجاد میکند که نقطهی عطف ضروری، همان نقطهی عطف سرنوشتساز در جریان یک فرهنگ باشد. واقعهای فینفسه تصادفی را که تصویر تبلوریافتهی سطح (در برابر عمق) جریان تاریخ است، میتوان با وقایع تصادفی مربوط با آن مجسم کرد؛ اما دوران، ضروری و مقدّر است. اینکه آیا واقعهای تاریخی، در نسبت آن با یک فرهنگ و در جریان آن، باید دوران خوانده شود یا حادثهای گذرا، با مفهوم #تقدیر و #تصادف #پیوستگی دارد».
برای مطالعهی بیشتر؛ ر.ک: طباطبایی، 1395، ص. 17-24.
پینوشت:
پرسش مقتضی تامل در مطلب فوق این است که آیا وضعیتی که مدرنیته در نسبت با فرهنگ ایرانی و اسلامی ایجاد کرده است، یک دوره تاریخی است یا دوران تاریخی؟ آیا ابتلاء ما به وضعیت گذار امروزی، تقدیر تاریخی اندیشه ایرانی و اسلامی بوده است یا حاصل تصادفی که لاجرم، با رفع آن و رجوع به سنت پیشین میتوان به پیوستگی با خط پیشین دست یافت؟!
https://eitaa.com/doranejadid
https://virgool.io/@mhtaheri
«اصالت امر اجتماعی در قیاس با امر سیاسی» که بر آمده از شرایط خاص تکوین فرهنگ سیاسی شیعیان در عصر #غیبت_کبری است، یکی از موانع مهم در گذار به #دولت_سازی در #جمهوری_اسلامی است.
#مجتبی_عبدخدایی در مقدمهی کتاب «دولت مدرن در روابط بینالملل» اشاره لطیفی به اصالت #امر_اجتماعی در قیاس با #امر_سیاسی در نزد شیعیان دارد و مینویسند:
سنت اندیشیدن دربارهی #دولت_مدرن، نه نوپا و نهچندان ناآشناست؛ باوجوداین، در میان آثار علمی این مرزوبوم، کمتر به این مهم پرداخته شده است. آنچه ژرفاندیشی در این مقوله را، خصوصا بر جامعهی نخبگان این دیار ناگزیر میسازد، وضعیت ویژهای است که با پیدایش نظام جمهوری اسلامی در قالب #دولت_مدرن بلکه #ملت_دولت در این کشور پدیدار شد و تاکنون نیز دشواریهای تئوریک و ناهمگونیهای اجتماعی آن فرا روی نظام جلوه مینماید.
تشکیل #جامعه_سیاسی نوبنیادی که ازیکسو بنیانهای فرهنگی آن، قوام اساسی خود را از #عقلانیت_دینی ویژهای گرفته است که آموزههایی تعارضنما با دولت مدرن را ترویج میکند؛ و ازسویدیگر مراجع و کانونهای مذهبی آن قرنها از جانب حکومت به حاشیه رانده شده و دست آنان نهتنها از مملکتداری، که از برخی حقوق اولیهی اجتماعی و سیاسی کوتاه بوده است. آنان نیز در تقابل، نقش اپوزیسیون را بر دوش گرفته و با چنین وضعیتی خو کرده و دریافته بودند که میبایست بنیان خود را در قلوب مردم پایه گذارند و عنان رهبری واقعی اجتماعی مردم را در دست بگیرند و سیاست و #حکومت_داری را عفریت ظلم و بدی، مجسم سازند.
این تصویر و تصور آنچنان تا اعماق ذهن و عادات روحی-روانی آنان نفوذ کرده بود که جدایی از چنین وضعیتی و پرداختن به معضلات اجتماعی، آنهم نه در مقام اپوزیسیون، بلکه در مقام مملکتداری و #مدیریت_اجتماعی و از دریچهی حکومتی به قضایا نگریستن، برای آنان سخت و دشوار مینمود. مردم این دیار نیز که با #دین و #نظام_ولایت مذهبی انس گرفته بودند و جلوهی اطاعت از خدا و رسول را در پیروی از فرمان و منش مراجع و روحانیان دینی میدانستند، به پیروی از آنان، قرنها دولت را نه از خود، بلکه در مقابل خود میدانستند. ازاینرو تخلف و سرپیچی از قوانین نظام حکومتی را نهتنها جرم نمیدانستند، بلکه بر آن مباهات میورزیدند و در سوابق افتخارات خود ثبت میکردند. (عبدخدایی، 1398، صص. 15-16)
#دولت_ملت
https://eitaa.com/doranejadid
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ عقلانیت دینی و خرد دولتساز
🔸 معمای دولت در وضعیت ایران معاصر (1)
تامل پیرامون #دولت_سازی یکی از گذرگاههای معمایی #ایران_معاصر در مواجهه با #مدرنیته است که دشوارهی دامنهداری را در سیاست کشورمان رقم زده است.
دو مسالهی نظری و یک اضطرار عینی، این تامل را ضروری میکنند:
اولا، #عقلانیت_دینی میتواند بهعنوان منبع غنی معرفتی و الهامبخش، ترسیمکنندهی #نظم_سیاسی متناسب با زیستجهان مسلمانان باشد؛ البته در این مراجعه ضرورت دارد که به تناسبات عصر حاضر توجه شود. مراجعه به نص برای اصطیاد #نظم با این تصور که در خلاء و بدون توجه به جنس و سنخ موضوعات میتوان به حیات دینی دست یافت، به #اتوپیاگرایی میانجامد.
ثانیا، تحول در تفکر سیاسی که با طلوع عصر مدرن رخ داده است، تامل در #استیت و #خرد_استیتساز را گریزناپذیر میکند؛ درعینحال که این تحول را باید به چشم مرحلهای از مراحل تکامل سیاسی جامعهی بشری دید، اما نباید آن را سقف #اندیشه_نهادی انگاشت. فرارفتن از این عقلانیت و نهاد، با ملاحظهی الزامات لازم، نهتنها ممکن است، بلکه مختصات #عقلانیت_دینی و تجربهی نیم قرن اخیر این امکان را تقویت کرده و آن را به یک افق سخت و پیچیده، اما قابل دستیابی تبدیل میکند.
تحقق #انقلاب_اجتماعی اسلامی و قرارگرفتن در اقتضائات فرآیندی #جامعه_پردازی جدید، اندیشیدن به دولت و تئوریپردازی معطوف به #دولتسازی ایرانی-اسلامی را به اولویت نخست اندیشهی سیاسی تبدیل کرده است. نهاد دولت، فاعل برتر جامعهپردازی است و کامیابی در این انقلاب لاجرم به تاسیس ساختِ سیاسیِ متناسب با این فرآیند نیاز دارد.
#انقلاب_اسلامی
https://eitaa.com/doranejadid
https://virgool.io/@mhtaheri
⭕️ عقلانیت دینی و اقتضائات نهادسازی
🔸 معمای دولت در وضعیت ایران معاصر (2)
ساختِ یک «نهاد» (institution) بهمنظور تمشیت امورات زمامداری، به اندیشهای احتیاج دارد که از عهدهی معماری نظریِ این امر مهم سیاسی برآید. بنیاننهادن مبنایی برای #مشروعیت بخشیدن به قدرتِ حاکم، از جملهی مسالههای مهم در معماری نظری نهاد زمامداری بوده است. در طلیعهی تاریخ بشر، تعریف نقشی برای حاکم در پیوند با «غیب عالم» در برابر «شهود عالم» (Unseen and intuition)، توجیهگر اعتبار جایگاه حاکم و قرارگرفتن وی در رأس #هرم_قدرت بود. ازاینرو از همان دیرباز، #عقلانیت_غیبباور نامزد توانمندی برای تصدّی این اقدام نظری محسوب میشد. باور به تاثیر جهان «فوق قمر» بر امورات «تحت قمر»، یا آنچیزی که در یونان باستان «#کاسموسنتریزم نامیده میشد، توجه به #الهیات_سیاسی را تشدید میکرد. در این میان، ادیان الهی که منبعی غنی برای تبیین رابطهی غیب و شهود عالم ممکنات بودند، پیامی را خطاب به ساحت زمامداری آوردند و شیوهی ساخت نهادی برای حکمرانی بر امورات جامعهی انسانی را مخاطب خود ساختند. بهاینترتیب، توجه به رابطهی وثیق میان «دین» و «قدرت» به یکی از موضوعات مطالعات سیاسی تبدیل شد و تا به امروز ادامه پیدا کرد و تامل در نسبت نهاد (institution) با ساحت شهود (intuition) را به یک موضوع جدی تبدیل نمود.
پرسش الهیات سیاسی معاصر این است که #عقلانیت_دینی چه نسبتی با #خرد_سیاسی_مدرن دارد؟ مکانیزم تعامل میان این دو گونهی متفاوت از عقلورزی چیست؟ آیا رابطهی میان آنها شبیه دو خط موازی است که هیچ ملتقایی با یکدیگر ندارند یا لزوما باید یکی از آنها بهتبع دیگری تعریف شود؟ آیا میتوان بهگونهای از تقسیم کار میان عقلانیت دینی و خرد سیاسی اندیشید؟ تامل در این پرسشهای بنیادین لازمهی پیشبرد فرآیند #دولتسازی مطلوب در ایران عصر جدید است.
📕 پینوشت:
نهادسازی، مقتضی نوعی ثبات و قرار و خط و مشی مشخص و تعیینشده است و اوج آن در تاسیس #state تجلی یافته است. درعینحال، واضح است که امر سیاسی همواره در معرض زخمهها و تردیدافکنیهای امر غیبی است و این ثبات را به سمت تحول و تغییر سوق میدهد. لذا در کنه پرسش از رابطه #نهاد_و_شهود میتوان به پرسش از #ثبات_و_تغییر توجه کرد و در پی این پرسش برآمد که مکانیزم تعدیل این دو امر اجتنابناپذیر در زمین سیاست چیست؟
https://eitaa.com/doranejadid
https://virgool.io/@mhtaheri