eitaa logo
دوتا کافی نیست
50.2هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
35 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✅ امسال تو دعا کن... «دوتا کافی نیست»| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
#پیام_مخاطبین ✅ التماس دعا... #ناباروری #رویای_مادری "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.co
. بروید پیش امام رضا ... یکی از دوستان ما بچه‌دار نمی‌شد و گرفتار بیمارستان‌ها و آزمایش‌های مختلف شده بود. آمد به من گفت من گیر کردم. من پیش حاج آقا [مجتبی] رفتم و گفتم یکی از دوستان متدین و خوب ما بچه‌دار نمی‌شود. ایشان فرمود: «برود پیش امام رضا [علیه السلام]، در قسمت پایین پا هزار و یک صلوات به امام رضا [علیه السلام] هدیه کند، بعد هم یک مرتبه بگوید: یا ابالحسن الرضا بچه‌دار می‌شود!» چیزی نگذشت که بچه‌اش به دنیا آمد! 📚 حاج آقا مجتبی "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 https://eitaa.com/dotakafinist https://eitaa.com/dotakafinist
۱۱۹۶ من چند سالی هست عضو کانال خوب تون هستم با تجربه های نوشته شده، هم خندیدم و شاد شدم، هم گریه کردم و غصه خوردم. من چهل سالمه دو پسر دسته گل ۶ و سه ساله دارم. دوست دارم ۵ تا بچه داشته باشم حتی ۶ تا😜 توقعم از خودم زیاد هست ولی بیشتر دارم خدا رو تو رودروایسی میذارم. من کم کاری تیروئید دارم. ذخیره تخمدانم پایین هست. سنم هم لب مرز بارداری. دیر هم حامله میشم بعد یک سقط، یک سال و نیم کشید اولی رو باردار بشم. بعد دو سالگی پسرم اقدام کردم برای دومی ولی باز ۹ ماه کشید تا باردار بشم. اونم کلی تلاش تا تیروییدم منظم بشه. خیلی دوست داشتم با توجه به شرایطم بعد یکسالگی پسر دومم شانسم رو برای سومی امتحان کنم اما چون بچه هام خیلی اذیت کن و وابسته و گریه کن بودن و از همه بدتر بدغذا، خیلی اعصابم ضعیف شده بود و همسرم هم همینطور و مخالفت جدی میکردن برای سومی. من مدام تجارب زندگی اعضای کانال رو براشون تعریف میکردم تا متمایل بشن به سومی. البته اینم بگم تلاطم های شغلی همسرم تو این سه سال هم تاثیر زیادی داشت بر عدم تمایل ایشون. اما من مدام از رزق و روزی میگفتم از این که بچه ها بزرگ و عاقل میشن. از طرفی خانواده همسرم به شدت مخالف بیشتر از دو تا هستن و همسرم می‌گفت بذار در آینده اگر خونه مستقل داشتیم، اقدام می‌کنیم تو خونه پدری نمیشه. اما من خیلی بهش اصرار میکردم و بهش میگفتم ممکنه در آینده باروری خودم رو از دست بدم. خلاصه ایشون رو راضی کردم بعد دو ماه نتیجه نگرفتن رفتم پیش دکتر و آزمایشات و سونو. فهمیدم ذخیره تخمدانم هم پایین هست. ۴ ماه هم صبر کردم شاید فرجی بشه و با نذر و توسل نیازی به دکتر نباشه اما بعد ۶ ماه نتیجه ای نگرفتم. پسرهای عزیزم هم همش منتظرن تا من براشون دو تا خواهر بیارم. بعضی وقتا میگم خدایا این بچه های من رو از درگاهت ناامید نکن😔😔 پسرم منتظره فرشته ها خواهرش رو بیارن و تو دل من بذارن👼 دوباره تصمیم گرفتم روند درمانم رو ادامه بدم. امیدوارم خداوند من و هر کس دیگه ای که چشم به راه این فرشته های آسمونی هستن ناامید نکنه. ای کاش کسانی که سلامت بدنی و باروری دارن اما از آوردن بچه امتناع میکنن بدونن که دارن چه ناشکری در حق خودشون و جامعه میکنن. من با وجود حاملگی های سخت و سزارین و اذیت کن بودن بچه هام، باز از خدا ۳ تا دیگه بچه میخوام. مستاجر نیستم ولی خب مشکلات مالی هست ولی باز دلم میخواد با وجود تمام مشکلات، خونه مون شلوغ از صدای نی نی های زیاد باشه. تصور اینکه ممکنه دیگه بچه دار نشم و پسر کوچیکم هم بزرگ شه و صدای نی نی تو خونه مون نباشه منو می‌ترسونه اما با تقدیر الهی هم نمیشه جنگید. حداقل دلم خوشه به خاطر نیتی که دارم روز قیامت ثواب به دنیا آوردن و بزرگ کردن اون سه تا یا بیشتر برام ثبت میشه. از اعضای کانالتون هم میخوام برای من و بقیه چشم به‌راه ها خیلی دعا کنن. با تشکر🙏🙏🙏🙏🙏 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
. اذان بگو... یه شخصی آمد محضر علی بن موسی الرضا، عرض کرد: "یا ابن رسول الله من مدتهاست که تو زندگیم، گرفتاری های پیچیده ای به وجود آمده، هیچ راهی هم ندارم. فقیرم، اما گدا نیستم. درمانده ام تو کارهام. چندتا کسالت هم خودم و بچه ها داریم. ناراحتیم شدیدا... چه کار کنیم آقا جان؟! هم فقر و مریضی بیچاره مون کرده. هم اینکه دوست داشتیم دوتا بچه دیگه هم داشته باشیم اما مدتی است که بچه دار هم نمی شویم، خواستم بچه دار هم بشیم ان شاء الله..." ✨ حضرت فرمودند:" برو و برای نمازهات اذان بگو. همون تو خونه ات اذان بگو..." گفتم:"یا ابن رسول الله همین کافیه؟! " فرمودند:" بله همین کافی است. " طول کشید، کمتر از یک ماه، یا حالا بیشتر، آن شخص با امام رضا برخورد کرد و گفت: " یا ابن رسول الله، کارم درست شد، مریضی از خونه ام رفت، فقرمم اصلاح شد، کارم رو ارابه افتاد و خانواده هم باردار شد و داریم بچه دار میشیم... " برخی از بزرگان و علما، که شنیده بودم، وقتی می گفتند اولاد دار نمیشن و یا دیر میشن، می گفتند اذان بگید تو خانه. نرین بالا پشت بام فریاد بزنید!! نه همین تو خونه. ✨هم تون از بین میره، هم تون رو از بین میبره ، همین که صاحب خواهید شد ان شاء الله... خیلی عالی است اذان گفتن... "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
من متولد سال ۶۷ هستم. سال ۸۷ دانشگاه قبول شدم. همون ماه اول عقد کردم. چون شهری که محل کار همسرم بود رشته منو نداشت. دوسال عقد موندیم تا اینکه سال ۸۹ ازدواج کردم، رفتیم سر خونه خودمون چون درس داشتم و غریب بودم و رفت آمد مون به دلایلی به شهرمون زیاد بود. سال ۹۲ شروع به اقدام به بارداری کردم بعد از یک‌سال تازه متوجه شدیم که همسرم ضعیف هست و من هم کیست دارم. بعد از ۵سال با کلی نذر و نیاز، با میکرو باردار شدم. خدا بهمون یه پسر قشنگ و مهربون داده و دوباره بچه میخواستیم بعد از ۵ سال دوباره رفتم جنین هایی که از سال ۹۷ مونده بود انتقال دادم و دوباره باردار شدم این دفعه یه دختر قشنگ و ناز بود. خداروشکر که بچه بهمون داد و انشالله اگر دخترمون دوسالش شد، میرم برای انتقال جنین های باقی مانده برای بچه ی سوم... همیشه به افرادی که میگن بچه نمی‌خوان، میگم اولین فرصت ممکن اقدام کنید که مثل ما به مشکل نخوردید و به افرادی که راحت باردار میشن میگم خداروشکر کنید که راحت باردار میشید. برای اقدام بچه اول به بعد نیتمون فقط زیاد کردن نسل شیعه هست و سربازانی برای یاری امام عصر عجل الله تعالی فرجه انشالله خدا به هرکسی بچه میخواد، خدا بهش عطا کنه 🤲 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
حمایت از زوج‌های نابارور در طرح ملی «رویش امید» مدیرعامل مؤسسه خدمات درمانی بسیجیان: زوج‌های نابارور با ثبت‌نام در سامانه «رویش امید» می‌توانند بدون پرداخت هزینه در مراکز ناباروری سراسر کشور خدمات بگیرند . http://rooyeshomid.ir "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۲۱۱ من متولد ۱۳۷۰ و همسرم ۱۳۶۵ در یکی از استان های شمالی. من در خانواده شلوغ و مذهبی به دنیا آمدم طوری که تا الان هرسال چندتا نی نی تو خانواده ما به دنیا میان😍 و به شدت بچه دوست هستیم. من بعد از گرفتن دیپلم با اینکه دانشگاه قبول شدم همزمان حوزه علمیه هم قبول شدم، تنها یکی رو می‌تونستم انتخاب کنم بنابراین خیلی مردد بودم استخاره زدم و راهی حوزه علمیه شدم. اوایل بخاطر دوری از خانواده و ماندن در خوابگاه خیلی ناراحت بودم ولی کم کم عادت کردم. بسیار پر شور و بانشاط بودم و درس می‌خواندم و با دوستانم خوش بودیم که گاهی دوستان میگفتند بچه ها اینجوری شما رو کسی نمی‌بینه و امکان مجرد ماندن براتون زیاده😁 ولی من می‌گفتم طبق سوره طلاق هرکسی تقوا پیشه کرد روزی داده میشود از آنجایی که فکرش را نمی‌کنید. « و یرزقه مِن حیث لا یحتسب» همین هم شد. دوستان من یکی یکی با جوانان متدین ازدواج کردند من هم سال سوم با پسر یکی از اقوام دور که بسیار متدین بود، ازدواج کردم خیلی خوشحال و راضی از وعده خدا بودم که نسبت به بندگانش داشت. یک سال عقد بودم و راهی خانه همسر شدم. همسرم بخاطر شرایط کاری از من دور بود و من دوباره راهی خوابگاه شدم برای ادامه تحصیل😊 روزها سپری شد به امید آرزوهای قشنگ😍 من سطح دو یعنی کارشناسی رو تموم کردم و برای سطح سه و دانشگاه قبول شدم دوباره مردد که کدوم رو انتخاب کنم این‌بار بخاطر کار همسرم که در مرکز شهر محل زندگیم بود حوزه رو انتخاب کردم. دوباره شروع به تحصیل کردم و خانه بسیار کوچک با وام ازدواج رهن کردیم به روزهای قشنگ فکر میکردم و خوش بودم. از همان زمان هم برای بچه داری آماده بودم ولی متاسفانه خبری نشد😔 به دکتر مراجعه کردم. انواع و اقسام آزمایشات رو از من گرفتند دکترهای مختلفی رفتم. آخر سر گفتن همسرت باید آزمایش بده. وقتی که جواب آزمایش آمد متاسفانه مشکل از همسرم بود😔 دوباره کلافه بودیم خیلی از دکترها مراجعه کردیم اما بی نتیجه بود😭 هرکسی مرا میدید سوال میپرسید چرا بچه نمی‌آورید منم درسم رو بهانه میکردم😔 میگفتم اگر درسم تمام بشه اونوقت چیو بهانه کنم خدایا خودت کمک کن 😔 خیلیا بدون فهمیدن علت، سریع تشخیص مشکل میدادند و انواع و اقسام دکتر را معرفی می‌کردند. خیلیا هم سریع داروی عطاری نسخه می‌کردند. منم نمی‌دونستم چی بگم جز اینکه باشه حتما میریم، حتما میخوریم😩 در کنار دکتر مدرن طب سنتی هم می‌رفتیم انواع داروها زالو درمانی، حجامت و..... هر چله و دعای هم که بود سریع انجام میدادم اما با هر بار آزمایش وضعیت همسرم بد و بدتر میشد 😭 بار آخر ساعت ۹صبح به تنهایی دکتر رفتم دکتر جواب آزمایشات رو وقتی نگاه کردند منو برد توی اتاق دیگه مِن مِن کنان چند جمله رو گفتند که من از امروز به شما میگم دور دکتر رو خط بزن به هیچ عنوان به کسی مراجعه نکن. حتی اگر حاذق ترین دکتر در پیشرفته ترین کشور هم مراجعه کنید انگار وقت پولت و وقت خودت رو هدر دادی ... من چهار راه رو به شما پیشنهاد میدم یا بچه از پرورشگاه بیارید یا طلاق بگیرید یا به همین زندگی بسازید و یا اسپرم اهدایی بگیرید خدایا این چی داره میگه ! مگه میشه مگه داریم؟؟ دنیا دور سرم چرخید آهسته نشستم و شروع کردم هق هق گریه کردن😭😭 پیشنهادات دکتر در مغزم سوت میکشید چون هیچ کدام از پیشنهادات برایم قابل هضم نبود. دیگر امانم بریده بود در خیابان گریه میکردم و راه میرفتم به امام زاده رفتم تا ساعت ده شب یکریز گریه کردم.😭 هرکسی زنگ میزد توان پاسخ رو نداشتم تا اینکه با همان وضع ناراحت به خانه رفتم همسرم بسیار داغونتر از من هردو آن شب بسیار گریه کردیم.😭😭 تنها افرادی که حقیقت رو میدونستند خانواده خودم و همسرم بودند. دیگه دکتر نرفتیم. شده بودم آدمی که دوست نداشت با کسی حرف بزنه و جایی هم نمی‌رفتم حتی از شهرستان هم فراری شده بودم چون خیلی خسته بودم از سوال پیچ کردن اقوام... خلاصه اینکه من با هر بار عادت شدن دنیای غم سراغم می آمد.😭 یک روز که بسیار به هم ریخته بودم با بی میلی سر کلاس درس نشستم چون استاد بسیار برجسته ای داشتیم و مرد هم بودند جرقه ای به ذهنم رسید که چند کلمه ای از زندگیم برایش بنویسم و بگویم چکار کنم آروم بشم؟😔 چون نماینده کلاس بودم. استاد چند دقیقه وسط درس فلسفه استراحت دادن و من طبق معمول یک استکان چای به همراه نامه را به استاد تحویل دادم. استاد گفتند که دو روز دیگه بهم پیام بده وقتی پیام دادم استاد گفتند بنده خدایی تو عالم مکاشفه با مرحوم آیت الله قاضی دیدار کردند و گفتند به شما بگویم که نزد آیت الله جوادی آملی در قم بروید تنها کسی که میتواند مشکل شما را حل کند. 😊 ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۲۱۱ من هاج و واج پشت گوشی بودم و آرام نشستم خدایا استاد چه گفت😳 یعنی مرحوم آیت الله قاضی مشکل مرا فهمیده😳 خلاصه جریان را با شوهرم و خواهرم در میون گذاشتم بعد از چند روز با خواهرم در یک سرمای سوزناک که برف شدیدی باریده بود راهی شهر مقدس قم شدیم.😊 هر کسی میپرسید چرا تو این سرما رفتید قم ما در جواب می‌گفتیم از طرف حوزه اومدیم.😊 خلاصه منو خواهرم با بچه کوچک در سوز سرما در حرم حضرت معصومه به انتظار حاج آقا که ساعت یازده و چهل پنج دقیقه در یکی از صحن ها کلاس داشتند نشستیم اون روز خیلی خیلی سرد بود حتی در حرم هم به خود می لرزیدیم😰 قبل از آمدن استاد به صحن به آقایی که مسئول بودند مراجعه کردیم و در کمال تعجب گفتند حاج آقا همچون وقتی ندارند از ما التماس از اونا یک کلام نه. تا اینکه دلشون به رحم اومد و به محافظ آقا زنگ زدند. گفتند آب معدنی کوچکی همراهت باشه برای خانم می‌خوام. ما صبر کردیم تا اینکه کلاس آقا تموم شد و پشت درب شیشه ای محافظ آب معدنی را باز کردند آقا دعای روی آب خواندند همزمان من نامه ای که نوشته بودم با شماره همراهم دست محافظ دادم. خلاصه اینکه ما برگشتیم شهر خودمون بعد از چند روز از طرف دفتر آقا بهم زنگ زدند که آقا براتون دعا کردند. چقدر خوشحال شدم.😊 آب را به همسرم دادم و نصف اون رو خوردم. سری بعد زودتر قبل از موعد عادتم شروع شد.😢 دیگر تمام زحماتی که برای رفتن به قم کشیدم رو بی نتیجه دیدم و شروع به گریه کردن کردم.😭 اما همش لکه بینی بود منم دارچین و زعفران می‌خوردم و میگفتم چرا این دفعه اینجوری شدم.🤔 یه روز خواهرم به منزل ما آمد تا ماجرا رو براش گفتم گفتن تو بارداری و من🙄🙄خواهرم از من بیشتر هیجان داشتن و به محض گرفتن بی بی چک و امتحان کردن دوتا خط قرمز مشخص شد😍😍 خدای من چقدر خوشحال بودم و تمام بدنم می‌لرزید و معجزه خدا رو میدیدم و هاج و واج به دستانم نگاه کردم به شوهرم نشون دادم گفتم خوب نگاه کن اینجا چند خط می‌بینی سریع گفت دو تا اون موقع فهمیدم خطای دیداری نیست. درسته من باردارم.😍 بدون خوردن ناهار، سریع به آزمایشگاه رفتیم تا جواب آزمایش آماده شد. هزار دلهره داشتم که خانم مسئول صدا زدند که جواب آماده هست مبارکه😍😭 از خوشحالی خودم و همسرم شروع به گریه کردن کردیم. چون واقعا باورش برای ما سخت بود. شوهرم سریع به خانواده ها زنگ زدند و همه پشت گوشی از خوشحالی و معجزه خدا گریه می‌کردند. بله فاطمه حسنای ما با تمام امید به دنیا اومد و شد چشم و چراغ من و باباش🥰 بعد از فاطمه حسنا من میگفتم خدا برامون معجزه کرد، فکر نکنم بچه بعدی به ما بده من هنوز استرس داشتم اما اینبار در کمال تعجب من برای بار دوم بعد از یک‌سال باردار شدم 😍 دکتر اول با سونو گفتند که جنین قلبش تشکیل نشده. دکتر دوم با سونو گفتند که این بچه بوده ولی تبدیل به مول شده اگر درمان نشی کل بدنت سرطانی میشه. سریع نامه دادند که باید اورژانسی بستری بشی😔 ولی این‌بار همسرم جلوی این کار رو گرفتند که این بچه هست و حق نداری مراجعه کنی. من با کوله باری استرس برای خودم که نکنه حرف دکتر درست باشه.😔 دو هفته بعد دکترم رو عوض کردم بدون اینکه چیزی بگم سریع سونو کردند و من روی مانیتور بچم رو دیدم صدای قلب نازنینش رو هم شنیدم و دوباره برای این معجزه خدا جلوی دکتر شروع به گریه کردن کردم😭 برای سونوی بعدی دوباره تشخیص سندرم داون دادند الله اکبر😢 اما دخترم فاطمه نورا در یک تابستان داغ کاملا سالم دنیا اومد و شد همدم خواهرش و عزیز مامان و بابا 🥰🥰 به برکت این دو فرشته زیبا و باهوش ما خونه بزرگتر رهن کردیم شوهرم استخدام رسمی شدند با حقوق خیلی خوب ماشین خریدیم خودم استخدام آموزش و پرورش شدم به لطف خدا و رزق برکت دخترام🥰 بعد از این دوتا ما بچه نخواستیم تا پارسال که سریع باردار شدم ولی بچم سه ماه اول سقط خودبه خود شد. گرچه خیلی سخت بود ولی من ناراحت نشدم چون به خداوند اعتماد داشتم🥰 تمام اقوام و خویشان ما رو نصیحت کردند که حالا که دوتا دختر دارید بذارید داداش هم داشته باشند.😊😍 ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۲۱۱ بعد از مدتی، خدا دوباره بهمون بچه داد ولی این‌بار از دوستان و فامیل و خانواده حساس به اینکه جنسیت چیه؟! در این مدت خیلی تماس و پیام از همه طرف داشتم عده ای از ته دل دوست داشتند بچه ما پسر باشه ولی عده ای هم حساس بودند نکنه پسر باشه.😁 من و همسرم دوست داشتیم سالم باشه و پسر. سر این بارداری اینقدر ویارم وحشتناک بود که شده بودم یه میت😩 تهوع وحشتناک، سردرد، حس بویایی بسیار بد، تلخی آب دهان و.......😰 ناگفته نماند، هرکسی منو دید گفت بچه پسره ولی طبق سونو ۱۸ هفته مشخص شد که بچه این‌بار هم دختر هست. من خودم اوایل ناراحت بودم ولی وقتی به روزهای بدون بچه فکر کردم برایم آسان شد😊🥰 اونایی که مدام زنگ می‌زدند به محض فهمیدن جنسیت انگار آب سردی روی آتش ریخته شد دیگه کاری باهام ندارند.😆 تنها چیزی که مرا رنجیده خاطر می‌کنه اینه که دوست و رفیق اقوام و همسایه با هرکسی از غریبه ها میفهمند اولین حرفی که میزنند اینه که چرا داروی پسرزا نخوردی!؟ چرا آی وی اف نکردی بچت پسر بشه ؟ تمام این جمله ها تو این شش ماه بارداری به شدت آزارم میده😔 چرا تفکر افراد اینطوریه!؟ چرا به کسی که پسر داره کمتر زخم زبون می‌زنن؟ چرا عده ای به دختر دارا این کنایه ها رو میزنند؟؟ در صورتی که دختر و پسر هر دو مخلوق خداوند هستند و فرقی ندارند🥰 این تجربه رو نوشتم برای مادران چشم انتظار که بدانند دکتر اصلی خدا هست تا خدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد سریع ناامید نشوید🙏 اونایی هم که باردارید خواهش میکنم تا دکتر نقصی رو بچه تون گذاشت سریع به فکر سقط بچه نباشید چون سقط شرایط خاص خودش رو داره و به همین راحتی نیست. به امید روزهای قشنگ برای تک تک شما عزیزان و اومدن دنیایی از بچه های سالم و صالح در رکاب آقا صاحب الزمان🥰🙏 اللهم عجل لولیک فرج 🙏 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۲۱۷ من و همسرم متولد ۶۷ و ۶۶ هستیم. ما با هم دوست خانوادگی بودیم و تا حدود زیادی نسبت به هم شناخت داشتیم، آبان ماه ۸۹ در روز ازدواج حضرت علی علیه السلام و خانوم فاطمه زهرا سلام الله علیها با هم عقد کردیم و با وجود یه سری مشکلاتی که خیلی بزرگ نبودند اردیبهشت سال ۹۱ عروسی کردیم و درست فردای عروسی، عازم سفر حج شدیم و تجربه این سفر برای من واقعا دوست داشتنی و بی نظیر بود و به همسرم میگفتم خدا ما رو پاگشا کرده... من چون بخشی از دروس دانشگاهیم باقی مونده بود فقط به فکر تمام کردن درسم بودم. با همسرم هم رشته بودیم و ایشون هم دانشجو بودن و به هیچ عنوان ذهنم آماده داشتن فرزند نبود. چرا که این ذهنیت یا باید در غالب خانواده یا در آموزش و پروش به اون بها داده می شد که متاسفانه این طور نبود .گه گاه شنیدن این جمله که بعدا پشیمون میشید آزارم میداد اما واقعیت این بود که من اصلا فرزند دوست نداشتم. محرم سال ۹۳ من برای اولین بار خادم الحسین شدم و از اونجایی که تمام دوستای هیئتی ما دغدغه فرزندآوری داشتن و من نداشتم، دعا کردم که به من عشق فرزند بدن. همون سال من بیمار شدم سرگیجه های شدیدی که هر چقدر دنبال علت میگشتم و می‌گشتند پیدا نمیشد. با وجود وضعیت جدیدم ترس از بارداری داشتم ولی من یک دل نه صد دل عاشق داشتن فرزند شده بودم. بودن این عشق در دلم معجزه امام حسین علیه السلام بود و من میخواستم بچه هایی داشته باشم که عاشق ارباب باشند. سال ۹۶ با وجود شرایطم با دکتر زنان مشورت کردم و دل را به دریا زدم و توکل کردم و ماه سوم، باردار شدم وقتی توی پنج ماهگی برای سونوی آنومالی و تعیین جنسیت رفتم، سونو بهم گفتن که بچه تو دلم مرده. اونجا دنیا روی سرم خراب شد و برای اولین بار در عمرم با صدای بلند گریه می کردم. من اون بچه رو در شب شهادت خانوم فاطمه زهرا به شکل طبیعی زایمان کردم و من موندم و همه دلتنگی هایم برای بچه ای که به او انس گرفته بودم و سینه ای که از اون شیر می اومد و منو یاد روضه حضرت رباب می انداخت. گذشت و بعد از گذشت ۳ ماه مجدد باردار شدم. برای سونوی تشکیل قلب که رفتم صدای قلبش رو شنیدم اما متاسفانه قبل از سه ماهگی باز هم سقط شد. این بار افسردگی گرفتم اما باز هم دلم میخواست اقدام کنم اما کلی آزمایش و داستان به خاطر تجربه سقط مکرر، من و همسرم باید انجام می‌دادیم. شروع کردیم اونها رو یکی یکی انجام دادن و هزینه کردن و دست آخر توصیه پزشک پریناتولوژیست که انقدر باید باردار بشی که یکی بمونه😔 اربعین نزدیک بود و من به همسرم میگفتم طبیب من اینجا نیست،کربلاست. اون سال من و همسرم برای دومین بار مسافر اربعین شدیم و به امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل متوسل شدیم. وقتی برگشتیم ۴ ماه از سقط قبلیم می گذشت. اقدام کردیم و باز هم باردار شدم. دخترم مرداد سال ۹۸ به شکل طبیعی در روز عرفه، به دنیا اومد و ما به عشق حضرت زهرا و این که خونهمون رو روشن کرد، اسمش رو فاطمه نورا گذاشتیم تصمیم داشتیم زود برای بچه دار شدن اقدام کنیم تا پایان دوره شیردهی صبر کردیم و بعد متوجه شدیم همسرم مشکل واریکوسل دارن و یک سال اجازه بارداری ندادند و همسرم تحت درمان بودند. بعد از یک سال و صدور اجازه برای بارداری من در ماه سوم باردار شدم و این بار قبل از سونوی تشکیل قلب سقط شد. بعد از این اتفاق همسرم در عرض یک هفته بعد از سقط من عمل واریکوسل انجام داد و من بعد از عمل ایشون کلا جلوگیری نداشتم. ماه ها گذشت و خبری نشد. بعد از گذشت ۶ ماه دکترم با دیدن نتیجه آزمایش همسرم گفتن یا باردار نمیشی یا اگه بشی احتمال خیلی زیاد سقط میشه. باید سه بار آی یو آی کنی اگه جواب نگرفتی آی وی اف کنی. من انگار دنیا روی سرم خراب شد ما موندیم با یه دختر کوچولویی که هر جا میرفت، آرزوی داداش کوچولو میکرد و همه فکر و ذهنش این شده بود که چرا خدا این آرزوشو برآورده نمیکنه، و ما که دلمون ریش می‌شد. یلدای ۱۴۰۲ مهمان حرم امام رضا علیه السلام بودیم. از همونجا تصمیم گرفتیم برای آی یو آی اقدام کنیم. هر ماه کلی دارو و آمپول و سونو و دکتر اما تخمک برای آی یو آی مناسب نبود. خیلی کلافه شده بودم. بالاخره ماه سوم که اسفند ماه ۱۴۰۲ بود اولین آی یو آی انجام گرفت با همسری که راضی به این شکل بارداری نبود. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۲۱۷ با کلی امید دم سال نو رفتم برای آزمایش، بتا کمی رفته بود بالا ولی قابل قبول نبود. هر دو روز یک بار تکرار آزمایش و آمدن بتا به پایین و سقط در مراحل اولیه و باز هم ناکامی من همون روزهای آخر سال... هر طور شده دکترم رو پیدا کردم. گفتم میخوام ماه بعد هم انجام بدم اما دکترم گفت میخوره به تعطیلات عید این ماه رو خودتون اقدام داشته باشید. سال تحویل شد و دلم پر غصه بود. برای سال نو دلم خواست به جای سفره چون به ایام شهادت آقا امیرالمؤمنین نزدیک می‌شدیم پرچمی مزین به نام ایشون رو پهن کنم. سال ۱۴۰۳ تحویل شد و من و همسرم در ایام عید کاملا یک هویی انگار که دعوت شده باشیم تصمیم گرفتیم بریم کربلا و روز شهادت آقا امیرالمؤمنین ۱۳ فروردین رسیدیم نجف و من از آقا خواستم باز شدن این گره رو به این زمان و به این مکان گره بزنه و من در ایامی که به نام ایشون هست و در شهر نجف باردار شدم و دخترم که شنیده بود دعای زیر قبة الحسین برآورده میشه بعد از برگشت از این سفر بینظیر که آزمایشم مثبت شده بود ولی چون دخترم خبر نداشت، هر روز از من می پرسید که مامان آرزوی من چرا برآورده نشد و من که چون به بارداری های خودم اطمینان نداشتم تا پنج ماهگی ازش پنهان کردم و باز هم معجزه و موندن این بچه و به دنیا اومدنش در ایامی که من مشهد بودم. ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۳ به شکل طبیعی زایمان کردم و پسرم پا به این دنیا گذاشت و من و همسرم که همیشه عاشق اسم مهدیار بودیم ولی به عشق امیرالمؤمنین و آقا رسول الله اسمش رو علی محمد گذاشتیم. به خاطر سقط هام در هر بارداری از ابتدا تا شب قبل از زایمان آمپول رقیق کننده میزدم و کلی احتیاط و درد‌سر هایی که کسایی که سقط مکرر داشتن میدونن. فقط خواستم از احساسم بگم از اینکه بارها ناامید شدم اما دست از تلاش برنداشتم و همیشه خدا و اهل بیت پشت و پناهم بودن و منو تنها نذاشتن، میخوام بگم هر کی ناامیده به معجزه خدا ایمان داشته باشه و بدونه بعد از هر سختی آسونیه... همیشه توی اوج ناامیدی هام تجربه های این کانال رو میخوندم و همیشه دوست داشتم خودم هم تجربه م رو به اشتراک بذارم که بالاخره محقق شد، با وجود اینکه برای فرزندآوری مشکلات زیادی داشتم اما دوست دارم باز هم خونه وجودم مهمون فرشته کوچک دیگه ای بشه و با به دنیا اومدنش دنیای ما رو رنگی تر کنه و مثل دو فرزندم کلی خیر و برکت مادی و معنوی به همراه بیاره. تجربه این لحظات قشنگ نصیب همه آرزومندان. آمین🤲 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075