✨احادیثی از پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله:
💎 مردى خدمت رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم آمد و از فقر و حاجت به آن حضرت شکايت کرد، حضرت فرمود: «برو زن بگير که زن گرفتن روزى را زياد مى کند»
💎«روزى را بوسيله زن گرفتن تحصيل کنيد و بدست آورید.»
💎«براى وسعت رزق، زن بگيريد، زن برکت دارد.»
📚با چه کسي ازدواج کنيم؟
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#رزاقیت_خداوند
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
٧ سال از ازدواجم میگذره و یک گل پسر ۵ ساله دارم.
زندگی را خیلی سخت گرفتم، شاید هم سخت میگذشت. حاملگی عالی، اما پر از اتفاقات ناگوار وسخت.... زایمان به شدت سخت، ولی شیردهی عالی، اما پر از اتفاقات جانسوز.... و دخالت های شدید دیگران در امر تربیت، باعث شده بود تحت هیچ شرایطی حاضر به آوردن فرزند دوم نباشم. 😭 (کاملا مخالف خواسته درونی ام) همسر بیچاره ام هم میگفت وقتی تو راضی نباشی منم نمیخوام.
اما یک دفعه با بزرگ شدن فرزندم و دیدن تنهایی های بی امانش، نهیب های تازه ای وجودم را میلرزاند اما من محکم ایستادم.
یک روز احساس کردم دریچه اجابت دعا به روی من بسته شده انگار در گرفتاری تصمیماتم غرق شدم اما باز محکم بودم...
دلایل عقلی فراوانی داشتم بیشتر از هر چیز دخالت دیگران و نداشتن زندگی مستقل آزارم میداد. درس خواندن را ادامه دادم.
کم کم داشتم پشیمان میشدم اما به رو نمی آوردم. چقدر حس پدر شدن دوباره را در همسرم کشتم😭
به یاد غربت امام زمانم اشکم جاری شد. با خودم فکر کردم که من برای حضرت مهدی کاری نکردم. حتی کوچک ترینش که وظیفه ام بود. خودم را مقابل حضرت مجسم میکردم و دلایل خودم.. واقعاً خجالت میکشیدم...
مدتی است برای بارداری دوم اقدام میکنم و همه اش از خداوند میخواهم مرا به عقوبت کارهایم گرفتار نکند.
به این نتیجه رسیدم برای فرزندآوری لازم نیست همه شرایط زندگی رو به راه باشه بلکه این با اومدن بچه هاست که زندگی خوب و ایده آل میشه. اما متاسفانه ما همیشه برعکس به این قضیه نگاه میکردیم و همین باعث عقب افتادنمون شد.
اربعین، کربلا برای همدرد هام دعا
کردم و هم برای قبولی توبه و هم برای هدیه الهی
التماس دعا
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_عباسی_ولدی
چه کسی میتواند انکار کند که در دهه شصت، به جهت نبودن بسیاری از امکانات رفاهی، وقت مادران بیشتر گرفته می شد؟ مادرِ دهه پنجاه یا شصت، لباس ها و ظرف ها را چگونه می شست؟ خانه را چگونه جارو میزد؟ چند مادر در آن دهه ها از پوشک استفاده می کردند؟ چند مادر بچه شان را کهنه میکردند؟ فاصله سنّی فرزندان در آن دهه ها چند سال بود؟
ما نمیخواهیم بگوییم که مادر امروز، کار نمی کند. به هیچ وجه، زحماتی را که مادران می کشند، انکار نمیکنیم؛ امّا باور کنیم که امروزه مادری کردن، بسیار آسان تر از گذشته است.
مادران ما در گذشته کارهایی داشتند که مادر امروزی فکرش را هم نمی کند. بسیاری از مایحتاج درون زندگی را خود مادرها درست میکردند. اواخر تابستان و اوایل پاییز که می شد، محله ما، خانه خانه بود که سبد ، سبد گوجه میگرفت و خودش رُب درست میکرد. در همین ایّام بود که ترشی خانه را مادرِ خانه درست میکرد. زمستان نیامده ، زغال میخریدند و می شستند و آن را برای کرسی ها آماده میکردند. آب لیمو و آب غوره و مربا و... را خودشان درست میکردند.
یادش بخیر ، جوراب ها و دستکش ها و شال گردن های مادرانه ! چه لذتی داشت لباس های بافتنی که با دستان پر مهر مادرانمان، بافته می شد و سالها تنمان می کردیم. چه تعداد از مادران امروزی این کارها را برای فرزندانشان می کنند؟
مادرِ امروز، گرفتار چیست که دائم از وقتِ کم می گوید؟
مادر امروز، اسیر تغییر شیوه زندگی است. شیوه زندگی امروز، وقت مادران را به مسلخ برده و قیمه قیمه کرده است.
حرف اصلی ما آن است که آسان شدن بسیاری از کارها، فرصتی را برای مادرها ایجاد کرده که مادران دهه های گذشته آن را نداشتند. باید از این فرصت ها به بهترین شکل ممکن، استفاده کرد.
📚ایران جوان بمان
#سبک_زندگی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_تراشیون
⭐️ خانمهای بزرگوار! اگر ازتون پرسیدن شغلتون چیه، اول ستارهی طلایی رو نشون بدید...
#مادرم_باافتخار
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۲۵۶
#فرزندآوری
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#قسمت_اول
وقتی خبر بارداری مامانمو شنیدم، از ذوق و شدت خوشحالی زبونم بند اومده بود، دلم میخواست داد بزنم و به همه بگم😍
یادمه مامانمم هم خوشحال بودن، هم خجالت میکشیدن... ولی بنظر من این نعمت خدادادی رو باید با صدای بلند جار زد و هیچ خجالتی ام نداره...
ترم آخر کارشناسی بودم و خودمم دو سال بود عقد کرده بودم. مامانم از شوهر من خجالت میکشیدن و میخواستن فعلا پنهان بمونه اما من دیگه طاقت نداشتم
به محض اینکه از در اتاق اومدم بیرون با خنده و شادی، همه چی رو گفتم
البته خودمم یکم از بابام خجالت میکشیدم ولی نه از باب اینکه بچه ای درکاره، از باب اینکه بلاخره بابان و بزرگترن و نمیدونم دیگه..
ولی برق شادی و ذوق رو کاملا میشد از چشمای ناز بابام تشخیص داد... از اون لبخندی که بر لب داشتن و نمیتونستن پنهانش کنن☺
اون موقع یه برادر بزرگتر از خودم داشتم و یه برادر دیگه هم ۷ سال کوچیکتر... یعنی اختلاف سنی پسر بزرگه و کوچیکه خونواده میشد ۲۴ سال😍
مامانمم هم ۴۱ ساله بودن...
خلاصه، من همراه مامان میرفتم مطب دکتر و آزمایشات و... اما این خوشحالی و ذوق و شور و حال خیلی طول نکشید و این جنین دو ماهه از بین ما رفت و دلمون از غصه خون شد. منکه خیلی گریه کردم😭
ولی بعد از اینکه مامانم حالشون رو براه شد من شروع کردم به انرژی مثبت دادن و یجور اغفال کردن مامانم🙈😄
تا اینکه در اوج ناباوری، سال بعد دوباره مامانم حامله شدن😍
این یکی رو دیگه هیچ جوره نمیتونستم باور کنم
این یعنی لطف و محبت خدا
دوباره شادی و شور و نشاط به خونمون برگشت
انرژی و نشاطی که این بچه هنوز نیومده با خودش آورده بود، خیلی قشنگ و بجا بود.
من و همسرم خیلی خوشحال بودیم
اطرافيان هم همگی خوشحال بودند
خداروشکر تو فامیل و اطرافیان ما کسی اهل سرزنش و مسخره کردن نبود و نیست.
با وجود اینکه مامان بابای من فرزند اول خانواده هستند. و بابامم در شرف بازنشستگی بودن😍
خدا خیلی بهمون لطف کرد
توانی به مامانم داد که تو اون شرایط سخت، بتونن همراه من باشن برای خرید جهیزیه...
خدا رو شکر شرایط عروسی ما هم فراهم شد و عروسی برپا شد.
دیگه الان همه میدونستن مادر عروس سه ماهه حامله ست😍
دوستای من که سر به سر مامانم میذاشتن و بجای اینکه برای منه عروس شعر بخونن برای مامانم میخوندن:
مادر عروس، بشین و بسوز
۵ ماه دیگه، سیسمونی بدوز
😂😂😂
که همینم شد.
چون هیچ چیزی از لحاظ پوشاک و وسایل و.. نبود برای ورود یه نینی..
مامان بابام با ذوق رفتند یه سیسمونی خریدن😍
کمد لباس و گهواره و کریر و کالاسکه و کلی لباس و اسباب بازی که یا من از ذوقم میخریدم یا داداشم..
البته اینا اسراف نبود، چون هم لازم بود هم بعدا برای بچه های منم استفاده میشد. مخصوصا لوازمش مث گهواره و روروئک و..
خلاصه که این آقا محمدصادق گل ما بدنیا اومد و یه عالمه نشاط و سرزندگی باخودش آورد به خونه بابام...
هرچند سختی و خستگی هم داشت مخصوصا برای مامانم که ۴۳ ساله بودن،
ولی خب شیرینیش بیشتر از سختیش بود.
یکی از اثرات مثبتی که این نینی تو طرز تفکر من بوجود آورد، تغییر دادن حس و نظرم نسبت به بچه پسر بود. من همییییشه میگفتم که اگر بچه ام پسر بشه، ناراحت میشم. ولی خداروشکر انقدر این داداش کوچولو شیرین بود که دیگه جنسیت برام هیچ فرقی نداشت.
و یکی دیگه از خوبیای اومدن این نینی به خونه مامانم که داشت این بود که من با سختی های بچه داری با بیخوابیها و تمام مشکلاتش آشنا بشم و آماده...
و شاید مهمترین اثر، اثر گذاشتن رو عقاید اطرافیان بود. چون بعدش سه تا از خاله هامم باردار شدند😍
۶ ماه بعد از عروسیمون، منم باردار شدم
خداروشکر حاملگی سختی نداشتم
فقط دیگه خیلی کمک و مراقبتای مامان و خونه مادری رو نداشتم که مهم نبود
همینکه داداشمو میدیدم تو اوج شیرین کاریاش، همین خودش بمبی بود از انرژی و حمایت و عشق
برای زایمانم، خالم کمک حالم بودن
منو خالم ۱/۵ سال تفاوت سنی داریم و خیلی صمیمی هستیم
با هر ۵ تا خاله صمیمی هستم😍
بلاخره علی آقا هم بدنیا اومدن
الان یه نسل جدید از نوه ها خونه مادربزرگم هستن
یسری مث من و داداشام که بزرگ شدیم
یسری ام این فسقلی هایی که هر کدوم ۴-۵ ماه با هم تفاوت سنی دارن...
چقدر خوبه وقتی بچه کوچیکا با هم همبازی میشن و تنها نیستن...
بازم از خوبیای ورود داداشم بگم اینکه درسته مامانم به ظاهر خیلی نتونستن تو بارداری و بچه داری کمکم کنن ولی همین که دیگه خونه مامان دغدغه درست کردن حریره و سوپ و.. نداشتم، خودش کلی از زحمتام کم میکرد.
دیگه از صدقه سری داداش کوچیکه همه چی آماده بود. از غذا گرفته تا پوشک🙈 و پماد و لباس و رختخواب و..
یعنی من دیگه خونه مامانم لازم نبود یه کیف پر از وسایل با خودم ببرم...
ادامه در پست بعدی 👇👇
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۲۵۶
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#قسمت_دوم
کم کم بچه ها بزرگ شدن خداروشکر
من و همسرم تصمیم به آوردن بچه دوم گرفتیم
خیلی تصمیم سختی بود.
چون میدونستم هنوز هم کمک و همراهی مامانمو ندارم چه تو بارداری چه زایمان و... چون داداشم خیلی وابسته ست به مامانم و جدا نمیشه.
تازه این دفعه خودمم یه بچه کوچیک دو ساله دارم.
ولی توکل کردیم بخدا و واقعا اثرات این توکل رو میشد به وضوح دید.
این بار حاملگی نسبتا سختی داشتم
ویار حاملگی از همون اول شروع شد و حس و حال زندگی و بچه داری رو ازم گرفته بود ولی خوب داروشکر همسرم خیلی کمک حالم بودن...
تصمیم گرفتیم بخاطر این حالم، خبر بارداری رو به مامانم نگیم.
چون میدونستم بفهمن، کاری ازشون برنمیاد که، فقط میخان غصه بخورن..
به همین خاطر مجبور شدیم به هیچکس نگیم که به گوش مامانم نرسه
خداروشکر بعد از سه ماه، ویار منم کمتر شد.
محرم و صفر رسید
بابام و داداشام قرار بود برن پیاده روی اربعین کربلا
منم تصمیم گرفتم دیگه مطرح کنم تا برام دعا کنن...
یه شب با شوهر و خالم رفتیم قنادی، یه کیک گرفتیم، سفارش دادیم روش بنویسن:
🎊🎈🎊 نوه ی جدید مبارک 🎊🎈🎊
با بادکنک و کیک و... رفتیم خونه بابا
اول فکر کردن تولد یه کسی هست ولی وقتی در جعبه کیک رو باز کردند چند ثانیه ای مبهوت بودند
تااینکه بلاخره افتاد👎🏻😂
دوباره همگی خوشحال شدن و کسی ام سرزنش یا مسخره نکرد خداروشکر
فقط یکم مامانم از باب اینکه نمیتونن کمک حالم باشن، نگران بود.
خدا رو شکر شرایط سخت و خسته کننده بارداری تموم شد و یه زایمان دیگه
شام عید مبعث آقا محمدحسین به دنیا اومدن😍
الان خونه بابا که میرم، شاید مث بقیه نباشم. که یه روز برم استراحت یا یجور مرخصی...
چون الان سه تا بچه کوچیک هستن و هرکدوم دو سه تا مامان لازم دارن
یه موقع هایی تا از خونه بابا برمیگردم خونمون حس میکنم از یه سفر طولانی و خسته کننده برگشتم.
ولی خداروشکر شیرین و قشنگه
خداروشکر میکنم که بچه هام یه دایی کوچولو دارن😍
الان پسرام سه سال تفاوت سنی دارن
و من حس میکنم این تفاوت سنی خیلی خوبه
شاید کمترش در توان من نباشه که دست تنهام، ولی بیشترش هم برای خوده بچه ها مناسب نیست...
بچه اول تا قبل اینکه به سن حسود شدن و حساس شدن و حس غرور و بزرگ بودن برسه باید یه همراه براش آورد تا خدای نکرده بچه دوم رو رقیب و مانع خودش نبینه...
البته رفتار و برخورد اطرافیان و بخصوص مامان و بابا بسیار زیاد اثر داره تو شکل سازی ذهنیت بچه اول نسبت به بچه دوم...
دلمون میخاد بچه بعدی رو هم زود بیاریم ولی نیاز شدید به دعای همگی شما داریم.
برام دعا کنین خدا صبر و توانم رو زیاد کنه
بچه واقعا روزی آوره
نمیدونم چطور ولی زندگیمون از هیج جا داره تامین میشه😄
شوهر من یه طلبه ساده هستن
نماز و تدریس و.. ندارن
فقط یه شهریه ساده طلبگیه
هر چند وقت یبار شاید یه پیشنهاد همکاری مختصر به شوهرم بدند و..
خودمم خانه دارم
کم و زیاد شده ولی هیچوقت لنگ نمودیم.
به نظر من زندگی طلبگی واقعا سرشار از برکته
خداروشکر ما الان هم خونه داریم، هم ماشین
زندگیمون مجلل نیست ولی اونطورم که دید بضیا به زندگی طلبگی هست که شبا نون خشک میخورن، میخوابن و فرش زیرپاشون قسطیه و.. این خبرا نیست
گفتم شوهر من یه طلبه ساده ست ولی داره تمام تلاششو میکنه، خدا هم این تلاششو، بی جواب نمیذاره...
واقعا عنایت و لطف خدا شامل حال زندگی ما هست همیشه ...
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_الهی_فرد
💎 پدر و مادرها فضای دینی داشته باشن. فضای دینی یعنی چی؟ به بچه #اخلاق و #شادمانی نشون بدن. لُبّ بچگی، شادیه. شادیه چیه؟ [اینه که] شادی آدم باتقوا رو هم ببینه.
💎بابایی که نماز شب میخونه.[بچه] نمازهاش رو داره میبینه تو خونه. اذان میبینه؛ ازش بشنوه که: «دخترم» یک گل سر هم براش بگیره، دست به سرش هم بکشه... «عزیزم» رو هم بشنوه از بابای با تقوا.
📌وقتی اینها رو نشنید؛ شما دستش رو میگیری کشون کشون میاریش حسینیه، کشون کشون میبریش مسجد. بعد توی خونه با هم دعوا میکنید زن و شوهر.
📌این اصلاً بیزاره از آدم مذهبی. بعد میره مثلاً فلان فامیلشون رو میبینه مذهبی نیستن، همین عزیزم رو از اونا میشنوه. بعد بچه میاد اینور [سمت غیرمذهبیها].
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_عباسی_ولدی
چرا ما باید این اندازه از مفاهیم و مبانی دینی خودمان فاصله بگیریم؟! واقعا قدیمی ها اگر فرزندان بیشتری می آوردند، به این دلیل بود که پول بیشتری داشتند؟ یا اینکه اعتقاداتشان به رزّاقیت الهی بیشتر بود؟!
بیایید اندکی در نگاه دین به مسائل اقتصادی، تفکر کرده، آن را با نگاه خودمان به این مسائل، مقایسه کنیم و ببینیم تا چه اندازه میان این دو نگاه، فاصله وجود دارد؟
اگر ما به جهت ترس از مسائل اقتصادی از فرزند دارشدن جلوگیری می کنیم، در صدر اسلام برخی فرزندانشان را از ترس فقر می کُشتند. درست است که میان جلوگیری کردن از فرزنددار شدن و کشتن فرزند، تفاوت بسیاری وجود دارد؛ امّا این دو دسته، یک منطق دارد : ترس از فقر...
خدای مهربان ما به کسانی که فرزندانشان را از ترس فقر می کُشتند، حرفی می زند که ما هم مخاطب آن هستیم:
✨ " ولا تَقتُلوا اولادَکُم مِن املاق نَحنُ نَرزُقُکُم وَ ایّاهُم... و فرزندان خود را از بیم تنگ دستی مکشید. ما شما و آنان را روزی می رسانیم."
سوره انعام، آیه ۱۵۱
اهل بیت علیهم السلام هم به صراحت درباره این دغدغه سخن گفته اند. بکر بن صالح میگوید: درنامه ای به امام موسی کاظم علیه السلام نوشتم : پنج سال است که از آمدن فرزند ، جلوگیری می کنم؛ چرا که همسرم از فرزند دارشدن، کراهت دارد و می گوید : از آنجا که ما فقیر هستیم، تربیت فرزندان برای ما سخت خواهد بود. ایشان در پاسخ نوشت:
✨ "به دنبال فرزند باش که خداوند روزی فرزندان را می دهد".
الکافی، ج۶، ص۳
نکته: اگر ما به زندگی، نگاه مصرف گرایانه داشته باشیم، هر اندازه هم که از نظر اقتصادی قوی شویم، پولمان را خرج مصرف بیشتر می کنیم، نه اینکه انگیزه بیشتری برای فرزند آوری پیدا کنیم.
📚 "ایران، جوان بمان
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه خورده نمکش کمه، خوبم جا نیفتاده 😋😍
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1