1_317652540.mp3
3.65M
✅ با فرهنگ ها...
👌«فرزند بیشتر، افتخار بیشتر»
مجموعه بیاناتی از:
🍃 مقام معظم رهبری
🍃 آیت الله مصباح یزدی
🍃 استاد حسینی قمی
🍃 استاد تراشیون
🍃 استاد ابوترابی
🍃 استاد پناهیان
#فرزندآوری
#جمعیت_مولفه_قدرت
#بحران_جمعیت
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
🚨کمترین میزان موالید، طی ۵۰ سال گذشته، در سال ۹۸ رقم خورد.
📌 براساس تحقیقات شورای عالی انقلاب فرهنگی، از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۹۴ در کشور افزایش موالید در حال رخ دادن بوده است اما پس از سال ۱۳۹۴ به علت خالی شدن توان درونی جمعیت تعداد تولدها با شیب تقریباً تندی شروع به کاهش کرده و در سال ۱۳۹۷ میزان موالید کشور نسبت به سال قبل با کاهش بیش از ۸ درصدی مواجه شده، که در دو دهه اخیر بیسابقه بوده است. ضمن آنکه در ۶ ماهه اول سال ۹۸ نسبت به ۶ ماهه اول سال ۱۳۹۷ این تعداد با ۱۳ درصد کاهش مواجه بوده که کاهش بیش از ۹۲ هزار تولدی را به همراه داشته است.
📌در این گزارش تخمین زده شده بود که در پایان سال ۹۸، میزان تولد کشور به رقم یک میلیون و ۲۰۵ هزار و ۹۵۴ تولد برسد که کاهش بیسابقهای نسبت به سالهای گذشته دارد.
📌 در ادامه این گزارش آمده است، تعداد تولدهای سال ۱۳۹۷ در مقایسه با سال ۱۳۹۴ نشان دهنده کاهش۲۰۳ هزار و ۷۱۰ نفری است. همچنین، میزان موالید از حدود ۲۰ در هر هزار نفر جمعیت در سال ۱۳۹۴ با کاهشی محسوس به ۱۶.۷ در هر هزار نفر جمعیت در سال ۱۳۹۷ رسیده و تخمین زده میشود که در سال ۱۳۹۸ نرخ زاد و ولد با ۱۴.۵ تولد به ازای هر هزار نفر جمعیت به کمترین حد خود در طی ۵۰ سال گذشته رسیده باشد.
📌نرخ رشد جمعیت ایران از ۱.۲۹ درصد در سال ۱۳۹۰ به ۱.۲۴ درصد در سال ۱۳۹۵ رسیده و برآوردها نشان میدهد که نرخ رشد جمعیت در حال حاضر به حدود ۱ درصد رسیده باشد ضمن آنکه پیشبینی میشود در سالهای آینده با کاهش بیشتر نرخ رشد جمعیت مواجه باشیم.
👈 متاسفانه خبرها حاکی از آن است که میزان موالید در سال ۹۸ (یک میلیون و ۱۹۶ هزار و ۱۳۴ نوزاد)، از پیش بینی های انجام شده هم کمتر بوده و نرخ رشد جمعیت به کمتر از ۱ درصد کاهش پیدا کرده است.
#بحران_جمعیت
#سالخوردگی_جمعیت
#فرزندآوری
#جمعیت_مولفه_قدرت
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
📌 چه چیزی آقا مصطفی را با تمام پیچیدگی کار و خستگی، سرِ کار نگه میداشت؟
🌱 آیا ما توجه داریم که #انگشت_اشاره_رهبری در زندگیمان به چه سمتی است؟
🌱 آقا از ما چه چیز هایی میخواهند؟ چقدر میدانیم و چقدر مطیع هستیم؟
@mostafaahmadiroshan
💥فراخوان مسابقه «شعارِ من»
✨ مقام معظم رهبری:
"فرهنگ یعنی باورها، ایمان و عادات مردم، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهامبخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ پس خیلی اهمّیّت دارد. تشکیل خانواده و ازدواج یک فرهنگ است؛ تعداد فرزندان یک فرهنگ است"
👌«دوتا کافی نیست» به مناسبت روز ملی جمعیت برگزار می کند:
✅ با توجه به نقش و اهمیت فرهنگ سازی در حوزه ازدواج و فرزندآوری، از اعضای محترم کانال تقاضا می شود تا شعارهای پیشنهادی خود را در زمینه ترغیب و تشویق جوانان به ازدواج و دعوت خانواده ها به افزایش فرزندآوری و حفظ نسل جوان با ما به اشتراک بگذارند.
👈 برای شرکت در مسابقه، به آیدی زیر مراجعه فرمایید.
🆔 @dotakafinist
🆔 @dotakafinist
🎁 شعار های ارسالی توسط کارشناسان حوزه جمعیت بررسی و به سه نفر از شرکت کنندگان جوایز نفیسی اهدا خواهد شد.
⏳مهلت شرکت در مسابقه:
۹۹/۲/۳۰
از همراهی شما عزیزان سپاسگزارم🌺
#شعار_جمعیتی
#فرزندآوری
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
✨ پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله
"او زمانی به من ایمان آورد که مردم به من کفر ورزیدند و زمانی مرا تصدیق کرد که مردم مرا تکذیب نمودند و زمانی با اموالش مرا یاری داد که مردم مرا از اموال خود محروم ساختند. "
📚اسدالغابه، ج۷، ص۸۴
🏴وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها را تسلیت عرض می کنیم.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴صلی الله علیک یا خدیجه الکبری
✅چه حیای بی نظیری....
#ام_المومنین
#آداب_همسرداری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ می خوام حس شیرین مادر شدن را دوباره تجربه کنم.
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۳۲۸
#ازدواج_آسان
#کرونا
واقعیت اینه که من برخلاف خیلی از دختران جوان رویا پردازی زیادی برای مراسم ازدواج نداشتم. و وقتی که اطرافیان می گفتند برای لباس عروس یا آرایشگاه چه برنامه ای داری؟ می گفتم هر چیزی رو به موقعش، خدا درست میکنه. و همین هم شد با هزینه کم یه لباس عروس زیبا و آرایشگر منصف پیدا کردم.
البته ما از قبل دلمون میخواست که زندگی مشترک مون رو با سفر کربلا شروع کنیم. که با توجه به شرایط پیش آمده این توفیق از ما فعلا گرفته شد.
همیشه با همسرم دعا میکردیم که
خداوند توفیق شروع یک زندگی بدون گناه را به ما بدهد. در ماهها و روز های پایانی دوران نامزدی مان از طرف برخی نزدیکان پافشاری هایی برای برگزاری جشن های امروزی و مفصل میشد. که ما رو بسیار نگران میکرد و ما بیشتر مضطرب میشدیم.
اولین قدم را در روز های پایانی ماه بهمن بعد از آوردن جهیزیه ام به منزل جدیدمان برداشتیم و به جای جشن جهیزیه، جشن میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها را همراه با مولودی خوانی و پذیرایی زنانه در منزل جدیدمان گرفتیم
و در واقع انگار همین جشن ازدواج ماهم شد.
البته این رو هم بگم که ما اون روز مهمان ویژه داشتیم و خانم مداح پرچم متبرک حضرت امام حسین علیه السلام را با خودشون آورده بودند. که باعث شادی مون شده بود. بعد از جشن بازخورد های مختلفی رو تجربه کردیم. عده ای تشویق مان کردند و به ما انگیزه می دادند و عده دیگه هم این برنامه را خیلی پیش پا افتاده میدونستن.
خدا رو شکر همسرم در این مسیر واقعا ثابت قدم بود و با وسوسه ها مقابله می کرد.
احساس میکردم روزهای آخر نامزدی به علت حجم زیاد کارها، خیلی درگیر دنیا بشم و از درس و برنامه های فرهنگی ام عقب بیافتم. و از طرفی همسرم هم چون خودشون مسئولیت برگزاری عروسی رو داشتند زیر بار قرض برن و دغدغه فکری زیادی داشتند. و این موضوع من رو هم ناراحت میکرد.
تا اینکه بیماری کرونا برای ما به یک فرصت تبدیل شد.
از قبل قرار بود ماه رجب میلاد حضرت جوادالائمه علیه السلام جشن بگیریم
که با شروع بیماری دچار تردید شدیم.
با مشورت با بزرگترها و والدین همسرم تصمیم گرفتیم که جشن مختصری بگیریم و وقت را از دست ندیم.
که خداروشکر همین هم شد و یک جشن خونگی کوچک با ۳۵ تا مهمان گرفتیم. همراه با پذیرایی شام که مادر شوهرم زحمت اش را کشیده بودن.
این بار هم برخی افراد ما را تنها گذاشتند، به جرم ساده بودن مراسم....
الحمدلله خداوند واقعا مثل همیشه دستمان را گرفت، تا مراسم ازدواج مون به گناه آلوده نشه و با یه مراسم ساده، زندگی مشترک مون شکل بگیره.
الان حدود ۲ ماهه خداروشکر زندگی مشترکمان را شروع کردیم و نگاه مهربانانه خدا را در زندگی مون احساس میکنم.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
📌 #آمریکا، دلخوش به آمار های جمعیتی ایران... 👈 جنگ علیه خانواده و جمعیت جوان، جنگ حقیقی این روزهای
AUD-15885932693-1588593601060.mp3
3.6M
📌هیهات ...
⚠️برژینسکی میگه حمله نظامی به ایران نیاز نیست، فقط صبر کنید...
مجموعه بیاناتی از:
🍃 امام خمینی
🍃 امام خامنهای
🍃 استاد ابوترابی
#بحران_جمعیت
#سالخوردگی_جمعیت
#فرزندآوری
#جمعیت_مولفه_قدرت
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۳۲۹
#سبک_زندگی_اسلامی
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
#قسمت_اول
به نام او که هرچه داریم از اوست.
من يه خانم متولد سال ۶۹ هستم. در خانواده متدین و الحمدلله مذهبی و در عين حال بسیار خوش اخلاق و شاد، در سطح مالی نسبتاً خوب، بزرگ شدم. البته فراز و نشیب تو همه زندگی ها هست، که باید نگاه یک نگاه الهی باشه تا همه چیز شیرین بشه.
هنوز نجوای الهی العفو گفتن بابام تو گوشمه... اللهم اغفر امام الخمینی.... اللهم اغفر شهید دستغیب ..... بابا همیشه ما رو همینطوری برای نمازصبح بیدار میکرد.
مامان که سوگلی خونه بود. يه چادر نماز با گلای ریز سرش و يه سجاده ساده ولی خوشگل همیشه پشت سر بابا بنماز ایستاده. گاهی هم خیلی آروم وسط بازی ما سجاده ش رو پهن میکرد.
مامان تو بمباران قم خیلی سختی ها کشیده بود و گاها برای ما از خاطرات اون موقع ميگفت: "توی ساختمان ۲ طبقه بودم، بابا جبهه بود، داداشت(ازمن ۵ سال بزرگترن) شش ماهش بود. همسایه ای تو کوچه😔 نبود، همه رفته بودن شهرستان. یکی ازهمسایه گفت بیا با ما بریم. ممکنه تو بمباران بلایی سرت بیاد. ولی دلم نمیومد، انگارخونه بیشتر منو آروم میکرد. چراغ نباید روشن ميشد، صدای آژیر خطر که ميشد، داداشتو بغل میکردم و ميرفتم پناهگاه تک و تنها..."
خلاصه این روزهای سخت از مامانم يه شیرزن از لحاظ روحی بسیار قوی و در عين حال بسیار مهربون و اهل دل ساخته بودند.😊
مادرم در شرايط سخت اون زمان مادر ۸ فرزند شدند که البته الان ۶ تا (۲تا در دوران جنینی از دست رفتن)، برادر کوچکم دبیرستان هستن و الحمدلله در سن ۵۸ سال پدرومادرم هنوز فرزندی دارن که از تنهایی درشون بياره.
صدای قرآن خوندن و روضه خوندن های بابا و زمزمه روضه آقام حسین علیه السلام موقع غذا درست کردن مادر... انگار هنوز بوی معنویتش بمشامم ميرسه...😌
خیلی مهمون نواز ولی تو خونه بابا حریم محرم و نامحرم خیلی حفظ ميشد(البته خیلی وقت مورد عنایت نگاه ها و حرفای سنگین اطرافیان بودیم).
حجب و حیا و چادر گرفتن رو مادرم در عملش بمن یاد داد. خوب همین باعث شده بود بعضا خیلی از اقوام خواستگاری کنن. بابام در عملش بما یاد داده بود🌸ایمان و اخلاقه🌸 که تو زندگی خیلی مهمه و روزی رو خدا میده.
دعام این بود خدایا از اون بنده های خاصت که آخر برای شهادت انتخابشون میکنی رو خودت برام انتخاب کن. دلم نمیومد این دعا رو بکنم ولی وقتی الهی فکر میکردم، بزبانم ميومد.(آخه ميگن وقتی کسی رو خییییلی دوست داری دعای شهادت کن براش. البته این دعا رو برای بابام هم میکنم😌 نميتونم مرگ در بستر رو ببینم.)
خلاصه آقای ما اومدن خواستگاري که از اقوام خیلی دور بودن که از بچگی ديگه نديده بودمشون و من جواب قطعی رو بعد چندماه یعنی بعد از کنکور دادم.در بعد یه هفته مراسم عقد ساده ای تو خونه که سفره اش رو خودمون چيديم،و برگزار شد.
کم کم خبر قبولی دانشگاه اومد که رشته فلسفه و کلام اسلامی قبول شده بودم. مهرماه سال ۸۷ بود که با یکی از دوستای گلم در محوطه دانشگاه قدم میزدیم، گفت دارن برای حج دانشجویی متاهلین اسم مینویسن روز اخره، نمیخوای ثبت نام کنی؟! گفتم ای بابا نه پولشو داریم و نه شانسشو که اسمم دربياد😂 خلاصه با اصرار دوستم ثبت نام کردم. الحمدلله اسممون دراومد و گفتن انشاالله🌺۲۰ فروردین عازم مکه 🕋 هستین.
خبرو به بابا دادیم. بابا گفتن باید مراسم عروسی برگزار بشه، بعد برید. گفتم آخه بابا تو این فاصله کم، جهيزيه، خونه و... 😳
الحمدلله تو يه هفته وسایل مورد نیاز خریداری شد. اصرار خودم و همسرم این بود که ساده زندگيمون رو شروع کنیم و از طرفی اصلا دلم نمیخواست بابام و مادر بخاطر خرید جهيزيه اذیت بشن.در خونه کوچولو اجاره ای هم جور شد. خدا رو شکر مراسم عروسی خیلی ساده، شاد و معنوی برگزار شد.
حالا نوبت هزینه سفر مکه شده بود.گفتم آقا ما که حتی توان خرید سوغاتی واسه مامان و بابا ها نداریم چه برسه به خود سفر، آقام گفت توکل کن بخدا(موقعیت مالی پدر شوهرم طوری نبود که بما کمک کنن و ما از اول زندگی روپای خودمون ایستادیم و من همیشه شکرگزار بودم که اگه نون خشک و ماست هم داریم میخوریم ولی روپای خودمونيم).
مثل همیشه خداوند در رحمت رو باز کردن و از دانشگاه خبر دادن بیشتر هزینه سفر رو خود دانشگاه وام ميده به دانشجوها. ازخوشحالی اشک ريختيم. روز سفر عشق رسیده بود.😊
از مشهدالرضا(قربونت برم آقاجان دلم برا حرمت پرمیکشه😔) شبانه راهی شدیم مدتی گذشت از پنجره هواپیما از اون بالا يه سفره نور دیده ميشد. گفتم آقا نگاه کن.... هرچي نزدیکتر شدیم نورانیت بیشتر شد و دیدیم به به مسجد النبی هست. و اين گنبدخضرا هست که مثل نگین می درخشید. اشک ها امان نمیداد... روزهای معنوی و نورانی ای بود..در شبستان... پشت دیوار بقیع....روضه رضوان.....يه دعا همیشه ورد زبونم بود که....
ادامه در پست بعدی 👇👇
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۳۲۹
#سبک_زندگی_اسلامی
#فرزندآوری
#قسمت_دوم
یه دعا همیشه ورد زبونم بود که خدایا ما رو یعنی من و آقام و فرزندانی که بمن عنایت میکنی همه عزيزانم جزء *واجعلنا للمتقین اماما* قرار بده یعنی اینقدر لحظه هامون خدایی بشه اینقدر تو دینداری و اخلاق و خوبی ها بدرخشیم که جلودار باشیم، امام زمانی (عج) باشیم، دست ۲ نفر دیگه رو هم بگیریم و به خدا نزدیک کنیم. گفتم خدایا کمکم کن با تحمل سختی ها و محبت، با حجابم دینت رو تبلیغ کنم برای خانواده ام. برای اطرافيانم. گفتم خدایا ریزه کاری های زندگی علما و شهدا رو بهم یاد بده. خدایا آیات قرآنت رو در قلبم بریز. فرزندانی بمن عنایت کن و اونا رو برای خودت تربیت کن. برای دینت تربیت کن. هنوز چشمم به گنبد خضرا بودو با آقام نشسته بودیم يه گوشه، حال خوبی بود.
تو صحن آدماي جورواجور از کشورای مختلف اومده بودن، هر کسی با يه لهجه ای درد و دلش رو بحضرت رسول(ص) ميگفت. یاد روایتی افتادم که وقتی خداوند حضرت زهرا رو به اقا رسول الله میخواستن هدیه کنن ۴۰ روز قبلش روزه گرفتن و عبادت کردن.(جرقه خوبی بود.).
دلم براتون بگه لحظه زیبای لباس سفیداحرام... اولین لحظه دیدار خانه خدا🕋،اولین لبیک....لبیک اللهم لبیک....لحظه ها و ثانیه ها آسمانی بود. باورم نمیشد، دراوج نداری چه زیبا خدا ما رو دعوت کرد...
بازگشت ما از این سفر معنوی وحس خوبش برای شروع زندگی واقعا شیرین بود.(يه جورايي ياد گرفتم همممممممه سختی های ریز و درشت زندگی رو با خدا و اهل بیت(ع) معامله کنم.).
ديگه کم کم ماه شعبان بود. روزه داری من و اقام برای داشتن يه فرزند صالح شروع شد. بعد هم وصل شد به ماه رمضان. ما همچنان منتظر اولاد بودیم. و از اقام اباعبدالله الحسين خواستم نظری کنن و جوابمون رو بدن.(درس دانشگاه، امتحانات، صاحب خونه سختگیر و مشکلات مالی به ما چشمک میزد)
الحمدلله شروع ترم ۴ محمدحسینم در راه بود. درسام و جمع وجور کردم و يه ترم زودتر از بچه های ديگه درسم رو تموم کردم.
روزهای زيبايی بود.حالا ديگه واقعا نوبت من بود که برای امام زمان(عج) سرباز تربیت کنم. ختم قرآن داشتم، هر لحظه وضو داشتم. حتی شبها هر بار بیدار میشدم وضو میگرفتم، سخت بود اما نگاه مهربون خدا رو حس میکردم😌. موقع اذان براش اذان میگفتم. روضه اهل بیت علیهم السلام ميرفتم...حفظ قرآن رو جدی دنبال میکردم. مطالعه داشتم در زمينه تفسیر و زندگی اهل بیت(ع) و... هرجاي هر لقمه ای نمیخوردم.
لحظه های زایمان خودم رو بیشتر از هر لحظه بخدا نزدیکتر میدیدم و مدد حضرت رباب و حضرت فاطمه زهرا(س) و بی بی جانم حضرت معصومه رو احساس میکردم و صداشون ميزدم.
خلاصه محمد حسین جانم بدنیا آمد.
هر لحظه سعی داشتم وقتی کنارشم و شیر بهش ميدم با وضو باشم. هر شب موقع خواب، وقت غذا درست کردن براش آیه الکرسی و سوره های قرآن رو میخوندم. تا صدامو بشنوه.(از اونجای که از دوران کودکی صدای بابام تو گوشم بود و دبستان و دبیرستان قاری قرآن بودم. و حالا کنار فرزندم جدی تر داشتم جلو میرفتم.) محمدحسین کنارم بود و من در مسابقات قرآن کریم شرکت میکردم، شهرای دور سخت بود.ولی زیبا....
پسرم ۲ سال و نیمش که بود بصورت معجزه ای برای من وپدرش آیه الکرسی و سوره های کوچک رو حفظ شده بود و میخوند با زبون شیرینش😍
میدونستم این معامله با اهل بیت جواب قشنگي داره. هر جاي زندگیم وقتی خیلی بهم سخت میگذشت، میگفتم آقاجون یا امام حسین (ع) تو داری این لحظه ها رو میبینی، هوامو دارین چه زیبا هم دارین.
خلاصه فرزندم ۲ ساله شد. ایام ۴۸ امام حسین (ع) بود از اقا خواستم اگه دختری بمن هدیه کنید یا نام مادرتون حضرت فاطمه یا نام خواهرتون حضرت زینب میذاریم. الحمدلله فاطمه کوثر جان هم با همین روال گذشت و بدنيا آمد. با اين تفاوت که من برنامه هام گسترده ترشده بود. سخنران و مداح هم بودم (این یادگار پدر بمن بود و دعای مادرم هم هست. حقیر از کودکی و دبیرستان و دانشگاه زمزمه هايي داشتم) ولی اولویت من فرزندانم بودن.(همون زمان توی مدرسه برای معلمی زمینه بود چون چند روز درهفته وقتم درگیر ميشد نرفتم) خلاصه روال حفظ قرآن خودم و محمدحسین کم کم پیش ميرفت.
ادامه در پست بعدی 👇👇
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1