eitaa logo
دوتا کافی نیست
49.3هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
33 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
می شود.... 📌 مگر ازدواج بی طلا نمی‌شود؟ نه نمی‌شود! چرا نمی‌شود؟ ما طلا را جزء اصول دین ازدواج گرفتیم. تالار را جزء اصول دین گرفتیم. این مسأله کرونا یک چیزهایی یاد ما داد. ✅ گفت: هزارها… اگر نگویم دهها هزار، چون آمار دقیق ندارم. هزارها عروسی بی تالار انجام شد که اگر کرونا نبود می‌گفتند: نمی‌شود. مگر می‌شود؟ تالار نباشد مگر می‌شود؟ همه کاری می‌شود. 🌐 درس‌هایی از قرآن – ۹۹/۱۰/۲۵ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌ایران مسن‌ترین تیم جام‌جهانی تیم ملی فوتبال ایران با بالاترین ترکیب سنی، راهی جام‌جهانی ۲۰۲۲ شد تا مسن‌ترین تیم جام جهانی ۲۰۲۲ نیز لقب بگیرد. 🔹 میانگین سنی تیم ملی ایران با هدایت کارلوس کی‌روش ۲۸.۹ سال است که از این حیث بالاتر از هر ۳۱ تیم دیگر حاضر در رقابت‌ها قرار گرفته است. 👈 و این تازه اول ماجراست... از این دست اخبار به مرور زمان بیشتر خواهیم شنید، اگر کاری نکنیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
صبر می کنند... 🎖 بعضی زن‌ها این‌قدر خوب هستند. شوهرش ندارد، اما جیک نمی‌زند، هیچ نمی‌گوید، به فامیلش هم نمی‌گوید که شوهرم دیشب به من نان خالی داد خوردم. 🎖 چه بسا خانواده‌ی خود زن دارا هم هستند. من دیده‌ام زن‌هایی که وضع مالیشان خوب بوده، اما شوهرشان ندار است، این‌ها نرفتند به خانواده‌شان بگویند. 🎖 به سختیِ نداریِ شوهر صبر می‌کنند و به هیچ کس هم نمی‌گویند که شوهرشان بیکار است، گوشت نمی‌تواند بخرد. این زن‌ها عذاب قبر ندارند. 📚 بررسی گناهان کبیره کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۶۵ #فرزندآوری #تحصیل #مدیریت_زمان #سختیها من متولد ۷۰ و همسرم ۶۸، سال ۹۲ وقتی من ترم
۵۶۵ در ارتباط با سوال برخی دوستان در مورد نحوه ی برنامه ریزی بنده، وضعیت بچه ها موقع تدریس در مدرسه و نحوه نوشتن مقاله و رساله با وجود بچه ها باید عرض کنم که: بزرگترین شانسی که من آوردم این بود که در یک برهه زمانی برای دسترسی به پایان نامه ها لازم نبود برم به کتابخونه دانشگاه. از طریق سایت ایران داک هفته ای ده تا رساله دانلود می کردم و می دیدم تا روش کار دستم بیاد. البته این طرح کوتاه مدت بود. کتاب هایی که لازم داشتم رو هم همه رو خریدم و یکیشم قرض گرفتم که نرم کتابخانه. برای مقاله نویسی و رساله نویسی چون مصادف شده بود با دوره کرونا و استاد راهنمام هم آقایی بسیار با درکی بودند می گفتند اصلا نیا دانشگاه فقط مقاله و فصل های رساله رو مرتب براشون می فرستادم و ایراداتمو تلفنی یا همون واتس اپ بهم می گفتند. در واقع ما تمام جلساتمون تلفنی و مجازی بود. و اما در مورد تدریس در مدرسه. من وقتی تدریسو شروع کردم که پسرم دوسالش بود و کلاسام هفته ای یک روز بود، اون روز یا مهد ساعتی می گذاشتم یا از مادرم و مادرشوهرم خواهش می کردم که بچه رو نگه دارند که کلا چهارماه بود تا بهمن ماه که کرونا اومد و مدارس کلا مجاااازی شد و من تا پارسال که پسر دومم به دنیا اومد مجازی بودم و امسال که حضوری شد، هیچ تدریسی رو نپذیرفتم. اما در مورد برنامه ریزی، من وقت تلف شده خیلی کم دارم مثلا وقتی دارم تلفنی حرف میزنم، کارامو انجام میدم، وقتی بچه رو پام میخوابید یک کتابو می خواندم یا گهواره رو با پام تکون می دادم، خودم درس می خوندم. این رو هم بگم که من ورودی ۹۵ هستم و دکترام تا الان طول کشید. یعنی روند کار من آهسته و پیوسته بود. فکر نمی کنم توی ۵ سال شبی دو سه ساعت وقت گذاشتن برای رساله و مقاله برای کسی سخت باشه. تنها کاری که من کردم این بود که مطالعه و تحقیقو قطع نکردم. راستی من به اولویت بندی خیلی اعتقاد دارم. اینکه الان استراحتم مهمه یا تمیزیه خونه قطعا استراحتم، تمیزی مهمه یا درس قطعا درسم... شاید یک هفته شده همه جای خونه سطحی مرتب شده تا من به درسم رسیدم بعد از یک هفته شروع به نظافت عمقی کردم. اینم بگم همسرم ۹ شب میان و من در طول روز آشپزی نمی کنم و فقط یک وعده شام می‌پزم. البته جدیدا شروع کردم یک کمک کار گرفتم ماهی یک بار میاد برای نظافت منزل. اما در اون برهه سخت، کمکی نداشتم. این کارو به مادرا خیلی توصیه می کنم حتی شده از پس اندازشون خرج کمک کار کنند همیشه خونه تمیزه و اونها انرژی بیشتری دارند برای بقیه کارها برای کارای اداری دانشگاه هم خیلی هاشو دوتا پسرمو باهم بردم که کارمندا و دانشجوها می دیدن من با بچه ام، کاری که انجام شدنش ۴ ساعت طول می کشید، یک ساعته انجام می شد. و در تمام این مدت هر وقت خسته شدم و بریدم، از پدر و مادرم خواستم اومدن دو سه روز خونه مون پدرم با پسرم بازی می‌کرد. اینم بگم من توی نگهداری بچه اولم خیلی تنها بودم، چون پدرم سکته کرده بود و مادرم ازشون مراقبت می کرد اما برای کارای ضروریم تماس می گرفتم و میومدن و رفته رفته اوناهم به بچه ها عادت کردن، ماهی یک بار، دو روز میامدند پیشم. و در آخر بگم که خدا به مادری که تلاششو می کنه، خیلی کمک می کنه... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۵۶۸ خانمی هستم متولد سال ۱۳۶۱، در سال ۷۷ نامزد کردم و سال ۷۹ رفتیم سر زندگیمون ... ازدواجمون سنتی بود و فامیلی و من از خانوادم دور شدم. سال ۸۲ پسرم بدنیا اومد. اون موقع ها خیلی تک فرزندی مد شده بود که حتی من برای فرزند دوم چقدر فکر کردم، مشورت می‌گرفتم و نظر اکثریت این بود که بچه هر چقدر کمتر بهتر.... اما من به لطف خدا وقتی عقل و معیار قرار دادم، دومی هم آوردم در سال ۸۹... وقتی پرستار در بیمارستان پرسید بچه چندمته ؟گفتم بچه دوم ، سرم داد زد چه خبرررره دوتا!! اینارو گفتم تا بگم جو اون روزا چطور بود. تا اینکه دخترم ۵ ،۶ ساله بود که جوانی جمعیت و حضرت آقا فرمودن و من به فکر فرو رفتم آیا برای من هم وظیفه هست که دوبچه دارم؟ اینجا بود که از مشاور مذهبی کمک خواستم، ایشون گفت نه، شما هیچ وظیفه ای نداری!! منظور حضرت آقا این بوده که اونهایی که ازدواج نکردن ازدواج کنن و اونهایی که نابارورن کمک بشه حمایت بشن تا بچه بیارن و هر شخص یک بچه بیاره کافیه!!! متاسفانه من هم این استدلال و باور کردم چون ایشون مذهبی بودن، تا اینکه این چند سال اخیر تبلیغات بیشتری برای فرزندآوری انجام می‌شد، یه روز تو فکر رفتم و گفتم خدایا من هم وظیفه ای دارم؟ اگه وظیفه دارم بهم نشونه ای بده.... وقتی به این موضوع فکر می‌کردم به شدت استرس می‌گرفتم و با خودم می‌گفتم دیگه از سنم گذشته و بچه ها بزرگ شدن ،توان ندارم و هزاران ترس و.. تا اینکه یک روز دیدم چقدر احساس خستگی می کنم، حالم خییلی بده و ... بله به صورت خدا خواسته در کمال ناباوری بدون هیچ تصمیم قبلی از طرف خودمون باردار شده بودم. بهم شوک وارد شده بود چون من منتظر نشونه بودم نه اینکه یه دفعه باردار بشم .... حالا فکرهای منفی اومد سراغم، وای سنم بالاس، الان ۳۹ سالمه، حالا چکار کنم ؟وای کنکور پسرم ؟ وای حرف مردم ؟ وای ویار سخت؟ وای درسای دخترم کلاس ششم ؟ وای همسرم اگه بفهمه؟ و چطور به مادرم بگم ؟ با این خونه کوچک؟ کلی فکرای منفی از سمت شیطان بهم هجوم آورد. دو ساعتی گریه کردم. بعد تصمیم گرفتم به هیچ کسی چیزی نگم. خیلی حالم بد بود نفس تنگی بسیار بدی داشتم با حال وخیم خودم و به دکتر زنان رسوندم تا سنم رو دید که ۳۹ سالم هست، کلی بهم حرف زد و گفت خانم هرچیزی وقتی داره حالا باردار شدی!! دیگه دنیا رو سر من خراب شد و... خدا میدونه چقدر حال خراب من و نابودتر کرد 😔😔 همچنان با خودم درگیر افکار منفی، ویار، حال بد ... نمیدونستم به کجا پناه ببرم جرات حرف زدن با هیچ شخصی از اطرافیان رو نداشتم، میدونستم سرزنشم میکنن و... به همسرم گفتم باردارم اصلا باور نکرد هرچی گفتم آزمایش دادم، گفت آزمایشگاه اشتباه کرده و... آخر سر گفت اگه حرفت درست باشه انتخاب با خودته دوست داری نگه داری یا سقط... اما من صراحتا گفتم به هیچ عنوان، چون سقط گناه بزرگیه و خدا فرموده سقط نکنید ... خلاصه عزیزان اون موقع ماه محرم بود فقط امام حسین و صدا میزدم و چقدر ذکر یا حسین و میگفتم. بالاخره با بارداریم کنار اومدم و پذیرفتم که خدا صلاحم و اینچنین خواسته و حتما وظیفم بوده. دکتر زنانم رو عوض کردم، رفتم دکتر دیگه ای که تعریف میکردن چقدر خوبه ...او هم تا من و دید دور سنم خط کشید، مهلت صحبت نداد و تاکید کرد که باید برم غربالگری و آزمایشات متعدد..... تمام اینها رو علی رغم میلم، مجبور شدم برم خدا میدونه هربار چقدر استرس و اضطراب، اما همه اونها گذشت و فرزندم سالم متولد شد. فرزندی ماشاءالله باهوش و زرنگ الان تقریبا ۸ ماهه هست، هر چند کولیک داشت و بی قرار، برعکس پسر ودختر قبلیم که خیلی آروم بودن، اما شیرینهای خاص خودش و داره... 😊 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075