پژوهش اِدمُلّاوَند
#کیجابوربندپی 📜نقش {کیجا} در {#کیجابور} که پس از سالها هنوز قابل مشاهده است و اکنون روزی نیست که مر
#کیجابور
📎نظر مخاطبین ادملاوند:
✍اینجور که در داستانها هست متفاوت هست با حرفهای گوینده در فیلم،داستان از این قرار است که این دختر از جنگجویان و شمشیرزنان قهار #بندپی بنام #صنم بود و وقتی سپاهیان اعراب به این مکان حمله کردند او در رکاب #فریدون همانند دیگر مردان مازندرانی و #بندپی جنگید و تا آخرین لحظه مبارزه کرد سپاهیان اعراب نیز شکست خوردند
📌 و در این بین این دختر در بین افراد جنگجوی اعراب گیر افتاد و همچنین پدرش نیز در آن جنگ بوده و وقتی دخترش را در آن حال دید گفت: ((کیجا بور))،یعنی دخترم فرار کن ،که ناگهان کوه باز شد و دختر در آن جای گرفت و اون سپاهیان اعراب در دام افتادن و یکی یکی سربه نیست شدن و در روز بعد جشنی بپا کردن که هنوز آن جشن را همه ما در تاریخ ۲۶ #عیدماه ادامه میدهیم، آتش روشن میکنیم و احساس شادی می کنند مردمان #بندپی و همچنین مراسم های متعدد فرهنگی (امیری خوانی) و ورزشی (کشتی) که در این راستا به شادمانی میپردازند.
📌شاید من هم بعضی از مطالب رو جابجا کردم،می توان در این مورد بیشتر تحقیق کرد.
📌البته سردار لشکر عرب احتمالا در آن روزگار #ضحاک بود، که پدرش شاه عادلی بود و وقتی بعد از پدر به شاهی رسید توسط اهریمن و نفوذ شیطان که شبیه آشپز شد، روزی بعد از غذای لذیذ دادن به $ضحاک، دو دستش را روی دوشش گذاشت که از هر دوشش ماری بیرون آمد، که بعد ها به #ضحاک_ماردوش لقب گرفت و تحت سیطره شیاطین و اهریمن بلای زیادی بر مردم ایران وارد کرد.
📌در داستان های #فردوسی هم از افتخارات این جنگ مردمان #بندپی از طرف مردم #مازندران به سرداری #فریدون در مقابل شاه ظالم عرب #ضحاک نام برده شد، و حتی در ثصویرها و نمادهایی که در سر قبر #فردوسی هست ،می توان آنها را مشاهده کرد.
هر ساله سر قبر فردوسی میرم و این نمادها را دیده ام.
📌جوانان بیشتر تحقیق کنند،مخصوصا دانش آموزان علوم انسانی
✍همایون خدادی تشونی
#تشون
🌐http://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/2233
🌐http://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/2232
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_اِدمُلّاوَند
@edmolavand
#آوات_قلمܐܡܝܕ
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
#پژوهش_تحقیقات_میدانی
#یافته_های_شفاهی
#تبارشناسی_نسب_نامه
#بازخوانی_خوانش_اَسناد
#قومنگاری_آنتروپولوژی_انسان_شناسی
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
4_5929494603177660968.pdf
حجم:
189.2K
📚 داستان زندگی بزرگ شدن فریدون پیشدادی در دامنه امیدوارکوه و پرورش ایشان توسط چوپان لفوری و پیرمردی فرزانه و پیروزی فریدون بر ضحاک
#فریدون_پیشدادی
#امیدوارکوه_لفور
#ضحاک
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
💥#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand ﷽
#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📜گذر #رستم به #مازندران
گفت: این ها آدمیزادند؟
گفت: این ها آدمیزادند،.
رستم نمی توانست به مازندران بیاید، آن قدر چیز بود، آن قدر چیز بود تو زمین فرو می رفت.
فلاح: رستم نمی تونست مازندرون بیاد؟
راوی: نه نمی تونست بیاد، نمی تونست.
گفت: آدمیزادند؟ آن ها چه جوری تو این دنیا باید زندگی کنند؟
گفت: با کلک!
گفت: چه جوری؟
گفت: خوب آن قدر کلک اند و بلدند که با کلک دنیا باشند. تو خودت را نگاه می کنی و می گی اون ها چه جوری تو این دنیا زندگی می کنن؟ اون ها آدمیزادند و با کلک باید زندگی کنند.
گفت: خوب اون ها که باید با کلک زندگی کنند، من باید اون ها را #چاربیدار چیز کنم. برای رخشم علف تهیّه کنند. استخدامشان کنم و برای رخشم علف تهیّه کنند.
📌دو سه نفر از آن ها برد تا برای اسبش علف تهیّه کنند، تا سه روز هر چه علف می آوردند، رخش رستم سیر نمی شد. سیر نمی شد، یک روز گفتند: ما خسته شدیم، مردیم، زشته معذرت می خوام اونو شاش می زنیم!
آن ها رفتند علف چیدند، دو تا پشته [۲] و بعد آن ادرار زدند و آوردند جلوی اسب رستم گذاشتند. رستم که آمد دید علف دست نخورده جلوی اسب است، گفت: چه کار کردین علف همون جور جلوی اسب مونده؟
گفت: ما این قدر علف آوردیم خوردن و سیر شدند.
گفت: ابدا! این حرف اصلا درست نیست. رخش من از علف سیر نمی شه! اگر گفتین که هیچ اگر نگفتین، شما را می کشم.
گفت: در امانیم که بگیم؟
گفت: آره.
گفت: راستش ما خسته شدیم اونو شاش زدیم.
گفت: الحق که شما با کلک می تونین زندگی کنین (با خنده ی راوی) این جوریه، الحق معذرت می خواهم، با شال مولی [۳] و با کلک می تونین باشین. والا تو این دنیا بودن برای شما مشکل است. آره آدمیزاد الآن با هزار جور کلک و هزار جور دس پشتی [۴] درمی. این جوری نمی تونیم باشیم.
👈داستان رستم خیلی زیاده من بلد نیستم.
فلاح: بلد نیستی؟
🎙راوی: نه رستم سهراب را کشت و آب ظلمات آوردند، پیرزن گفت: من باید کاری کنم که سهراب بمیره، رستم باید چیز بشه.
رستم نمرد نمد سیاه را برد لب آب می شست و یک نفر رفت آب زندگانی بگیره گفت: مگر نمد سیاه سفید می شه؟ مرده مگر زنده می شه که رفتی آب زندگانی بیاری؟
رستم مرد؛ سهراب مرد آب زندگانی را همان جا ریخت، آن وقت جز [۵] و شهر [۶] و چند درخت دیگر آب زندگانی خوردند که دوازده ماه سال سبزند.
فلاح: پس این درخت ها که سبزند آب زندگانی خوردند؟
راوی: آره آب زندگانی خوردند این داستان خیلی زیاده من خوب اول تا آخرش را بلد نیستم.
فلاح: داستان #ضحاک را بلدی؟ ضحاک
راوی: بله؟
فلاح: ضحاک؟
راوی: نه!
فلاح: فریدون و ضحاک
راوی: نه اون ها را بلد نیستم
نوه ی راوی: اگر بلد باشه فراموش کرد.
📌سیده آمنه ی حسنی
روستای تترساق بلده ی نور
79 ساله خانه دار بی سواد
🌍محل ضبط #آمل
۱۳۹۲/۰۲/۲۹
+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 0:13 توسط نادعلی فلاح
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3440
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
💠علت یا شان نزول بیس شش #نورزما:
دلایل متعددی وجود دارد تا چنین مراسمی را مردم در طول تاریخ برگزار کنند:
۱- جشن(عید) مردگان:
آخر سال تبری موسوم به بیس شش نوروز ما مردم به مزار رفته و برای اموات خیرات می کنند و با پخش گل و شیرینی جشن می گیرند که به جشن مردگان موسوم است. «همان گونه که در ایران باستان اواخر اسفند جشن "فروردگان" می گرفتند، در #الاشت و دیگر مناطق مازندران در اواخر بیس شش عید ماه جشن می گیرند. در حقیقت یادگاری نهادن خوراک و نوشیدنی است برای مردگان.
۲- پیروزی #کاوه_آهنگر بر #ضحاک:
حکومت نمادین و تمثیلی هزار ساله ی ضحاک ماردوش عاقبت در چنین روزی به دست #فریدون_کیانی واژگون می شود و طومار سیاه آن برای همیشه از دفتر روزگار حذف می گردد.
این موضوع هم در روایت های کتبی و هم در روایت های شفاهی به طور مفصل بیان شده است: با روئیدن دو مار سیاه بر شانه های ضحاک، مغز جوانان خوراک مارها می گردد، تا این که کاوه آهنگر بر ضد ضحاک قیام می کند و او را از تخت به زیر می کشد و فریدون را به پادشاهی می رساند و ضحاک را در کوه دماوند به بند می کشاند.
مردم هم با شنیدن خروج کاوه و فریدون بر ضحاک و شکست او به بند کشده شدنش به شادمانی و خوشی پرداختند.
📌روایت های مردمی هم کم و بیش شبیه روایت های کتبی است:
کاوه آهنگر می خواهد ضحاک را گردن بزند اما مردم راضی نمی شوند. او از ترس قیام مردم او را به کوه دماوند می برد و در چاهی به بند می کشد، هنوز ضحاک در چاه به بند است و صدای ضعیفی از ته چاه به گوش می رسد: بریز که سوختم، بریز که سوختم. این صدای ضحاک است. تشنه اش است کاوه به او قول داد به کامش آب بریزد اما آب نداد.
کاوه هزار سال، یک روز کم شاهی کرده است.... کاوه ضحاک را به طرف چاه سرازیر کرده است ضحاک می بیند هوای داغی دارد او را می سوزاند با صدایی ضعیف می گوید بکش بالا که سوختم و همین الآن هم اگر کسی سر آن چاه برود و گوش بدهد آن صدا به گوش می رسد .... مارها مغز سر ضحاک را خوردند و او همان جا مُرد.» مردم بر بالاي بام ايران يعني دماوند كوه رفته گون را آتش زدند تا از اين طريق به مردم اعلام كنندكه ضحاك ماردوش شگست خورد.
📌مردم #لاریجان از آن زمان تا کنون به یادگار و یادمان آن روزگار آتش افروخته و جشن می گیرند. شادی و پایکوبی می کنند.»
۳- جشن شالی:
در بعضی از روستاهای #آمل از جمله اسکی محله و منطقه دابو جشن دروی برنج می نامند. «بعضی از روستا های #سوادکوه مانند کچید زیراب و ... به "جشن شالی" معروف است.
💠#فرهنگ_عامه
#جشن #آیین
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت 9:39 توسط نادعلی فلاح |
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3442
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
هدایت شده از پژوهش اِدمُلّاوَند
💠علت یا شان نزول بیس شش #نورزما:
دلایل متعددی وجود دارد تا چنین مراسمی را مردم در طول تاریخ برگزار کنند:
۱- جشن(عید) مردگان:
آخر سال تبری موسوم به بیس شش نوروز ما مردم به مزار رفته و برای اموات خیرات می کنند و با پخش گل و شیرینی جشن می گیرند که به جشن مردگان موسوم است. «همان گونه که در ایران باستان اواخر اسفند جشن "فروردگان" می گرفتند، در #الاشت و دیگر مناطق مازندران در اواخر بیس شش عید ماه جشن می گیرند. در حقیقت یادگاری نهادن خوراک و نوشیدنی است برای مردگان.
۲- پیروزی #کاوه_آهنگر بر #ضحاک:
حکومت نمادین و تمثیلی هزار ساله ی ضحاک ماردوش عاقبت در چنین روزی به دست #فریدون_کیانی واژگون می شود و طومار سیاه آن برای همیشه از دفتر روزگار حذف می گردد.
این موضوع هم در روایت های کتبی و هم در روایت های شفاهی به طور مفصل بیان شده است: با روئیدن دو مار سیاه بر شانه های ضحاک، مغز جوانان خوراک مارها می گردد، تا این که کاوه آهنگر بر ضد ضحاک قیام می کند و او را از تخت به زیر می کشد و فریدون را به پادشاهی می رساند و ضحاک را در کوه دماوند به بند می کشاند.
مردم هم با شنیدن خروج کاوه و فریدون بر ضحاک و شکست او به بند کشده شدنش به شادمانی و خوشی پرداختند.
📌روایت های مردمی هم کم و بیش شبیه روایت های کتبی است:
کاوه آهنگر می خواهد ضحاک را گردن بزند اما مردم راضی نمی شوند. او از ترس قیام مردم او را به کوه دماوند می برد و در چاهی به بند می کشد، هنوز ضحاک در چاه به بند است و صدای ضعیفی از ته چاه به گوش می رسد: بریز که سوختم، بریز که سوختم. این صدای ضحاک است. تشنه اش است کاوه به او قول داد به کامش آب بریزد اما آب نداد.
کاوه هزار سال، یک روز کم شاهی کرده است.... کاوه ضحاک را به طرف چاه سرازیر کرده است ضحاک می بیند هوای داغی دارد او را می سوزاند با صدایی ضعیف می گوید بکش بالا که سوختم و همین الآن هم اگر کسی سر آن چاه برود و گوش بدهد آن صدا به گوش می رسد .... مارها مغز سر ضحاک را خوردند و او همان جا مُرد.» مردم بر بالاي بام ايران يعني دماوند كوه رفته گون را آتش زدند تا از اين طريق به مردم اعلام كنندكه ضحاك ماردوش شگست خورد.
📌مردم #لاریجان از آن زمان تا کنون به یادگار و یادمان آن روزگار آتش افروخته و جشن می گیرند. شادی و پایکوبی می کنند.»
۳- جشن شالی:
در بعضی از روستاهای #آمل از جمله اسکی محله و منطقه دابو جشن دروی برنج می نامند. «بعضی از روستا های #سوادکوه مانند کچید زیراب و ... به "جشن شالی" معروف است.
💠#فرهنگ_عامه
#جشن #آیین
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت 9:39 توسط نادعلی فلاح |
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3442
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
💠#فرهنگ_عامه
🏔#دماوند
🔲ده نکتهٔ اسطوره ای دربارهٔ دماوند
[#سیزده_تیرماه؛ #جشن_تیرگان و روز ملّی دماوند]
۱/ دماوند در اساطیر ایرانی مرکز جهان و جایگاه #میترا و #گیومرد، نخستین انسان، پنداشته شده است.
۲/ #جمشید سوار بر گردونهای که دیوان آن را میکشیدند، سفری هوایی از دماوند به بابل داشت.
۳/ #ضحاک در دماوند به جمشید تاخت.
۴/ #فریدون در روستایی نزدیک دماوند به دنیا آمد؛ زیرا مادرش به آنجا پناه برده بود.
۵/ ضحاک تا پایان جهان در دماوند زندانی است.
۶/ #منوچهر در دماوند، زاده شد.
۷/ #آرش_کمانگیر تیرش را از کوه دماوند پرتاب کرد.
۸/ #دیوِ_سپید در دماوند مسکن دارد
و دخترش در صخره های آن میزیَد و سرگرم نخ ریسی است.
۹/ اژدها در نزدیکی همین کوه در خواب به #رستم بر میخورد.
۱۰/ #چکاد_هرآ يا قله #البرز ۱۸۰ روزنه در خاور و ۱۸۰ روزنه در باختر دارد که خورشید هر روز از یکی از روزنهای خاور به روزنهای در باختر رهسپار میشود.
🌸#شعر
خسروا گویِ فلک در خَمِ چوگان تو باد
ساحتِ کون و مکان عرصهٔ میدانِ تو باد
زلفِ خاتونِ ظفر شیفتهٔ پرچم توست
دیدهٔ فتحِ ابد عاشقِ جولانِ تو باد
ای که انشاءِ عطارد صفتِ شوکتِ توست
عقل کل چاکرِ طُغراکشِ دیوانِ تو باد
طِیرهٔ جلوهٔ طوبی قدِ چون سروِ تو شد
غیرتِ خُلدِ بَرین ساحتِ بُستانِ تو باد
نه به تنها حَیَوانات و نَباتات و جَماد
هر چه در عالمِ امر است به فرمانِ تو باد
📜غزل شماره ۱۰۸
شمس الدین محمد #حافظ شیرازی
نجوم اصیل ایرانی اسلامی (التفهیم)
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3636
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میر_مریم
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
💠#فرهنگ_عامه
🌍#بندپی
🧕#کیجابور
✍اینجور که در داستانها هست متفاوت هست با حرف های گوینده در فیلم،داستان از این قرار است که این دختر از جنگجویان و شمشیرزنان قهار بندپی بنام صنم بود و وقتی سپاهیان اعراب [نیاز به تحقیق] به این مکان حمله کردند.
او در رکاب فریدون همانند دیگر مردان مازندرانی و بندپی جنگید و تا آخرین لحظه مبارزه کرد.
سپاهیان اعراب نیز شکست خوردند و در این بین این دختر در بین افراد جنگجوی اعراب گیر افتاد و همچنین پدرش که احتمالا نامش #سمیع_پهلوان بود نیز در آن جنگ بوده و وقتی دخترش را در آن حال دید گفت: کیجا بور، یعنی دخترم فرار کن ،.....
📌که ناگهان کوه باز شد و دختر در آن جای گرفت و اون سپاهیان اعراب در دام افتادن و یکی یکی سربه نیست شدن و در روز بعد جشنی بپا کردن که هنوز آن جشن را همه ما در تاریخ 👈 ۲۶ عیدماه ادامه میدهیم، آتش روشن میکنیم و احساس شادی میکنند.
مردمان بندپی و همچنین مراسمهای متعدد فرهنگی (امیری خوانی) و ورزشی (کشتی) که در این راستا به شادمانی میپردازند.
شاید من هم بعضی از مطالب رو جابجا کردم، میتوان در این مورد بیشتر تحقیق کرد.
البته سردار سپاه عرب احتمالا در آن روزگار #ضحاک بود، که پدرش شاه عادلی بود و وقتی بعد از پدر به شاهی رسید توسط اهریمن و نفوذ شیطان که شبیه آشپز شد ، روزی بعد از غذای لذیذ دادن به ضحاک، دو دستش را روی دوشش گذاشت که از هر دوشش ماری بیرون آمد، که بعد ها به ضحاک ماردوش لقب گرفت و تحت سیطره ی شیاطین و اهریمن بلای زیادی بر مردم #ایران وارد کرد.
📎نوشتار آزاد
🖊نویسنده: نامشخص
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3739
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
💥#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand ﷽
#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─