eitaa logo
پژوهش اِدمُلّاوَند
439 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
268 فایل
🖊ن وَالْقَلَمِ وَمَايَسْطُرُونَ🇮🇷 🖨رسانه رسمی محسن داداش پورباکر_شاعر پژوهشگراسنادخطی،تبارشناسی_فرهنگ عامه 🌐وبلاگ:https://mohsendadashpour2021.blogfa.com 📩مدیر: @mohsendadashpourbaker 🗃پشتیبان:#آوات_قلمܐܡܝܕ 📞دعوت به سخنرانی و جلسات: ۰۹۱۱۲۲۰۵۳۹۱
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 📜داستان مهدی و مادیان سیاه 🎤نقل رویداد از زنده یاد محمد حاجیلری ملقب به ممتاز ✍به گفته که در دوره ای در روستای از توابع جوانی در این روستا بود به نام که برای شخصی کار می‌کرد به حساب موقع کشت کار همش پیش این آقا بود، ودر موقع که کار این آقا کمتر میشد مهدی به همراه چند دوستی که داشت همرا هم می رفتن سرکار، موقع که کارش پیش اربابش کمتر می شد به همرا دوستاش هم هر کاری که در همان زمان ها بود می رفتن انجام می دادند. 📌مهدی و دوستاش همشون هم مجرد بودند و به سن ازدواج رسیده بودند ، ارباب مهدی هم دختر خانومی داشت بنام ، دیگه چون مهدی براشون در موقع کشت کار کشاورزی که کار می‌کرد کامل این خانواده و دخترشون رو می‌شناخت. همچین این دختر رو دوست داشت ‌‌که باهاش ازدواج کنه، . 📌خلاصه که ارباب مهدی یه اسبی داشت که نزدیک به عید اسبش مریض شد مرد، بدون اسب شدن آن زمان ها هم اسب و خر و قاطر گاو برای کشاورزی نیاز هست و باید داشته باشی. اسب برای هیزم بار بری اینا نیاز هست . حالا گاو اینا داشت برای زیر رو کردن زمینش اما اسب اینا نداشت... 📌خلاصه به واسطه ای از روستای یه اسب سیاه به حساب مادیان خریداری کردن بالاخره برای کشاورزی شون نیاز به اسب داشتند، باید اسب خریداری میکردند.. این اسب هم یه اسب وحشی بود که اگه کسی رو نمی شناخت از دستش در میرفت یا زمینش می زد، یه جوری حرکت می‌کرد که اگه سوارش بودی میفتادی. 👈به حساب گویش محلی یکه شناس بود فقط صاحب قبلیشو می‌شناخت، دیگه کار ها داشت شروع می‌شود و اسب خریدن اسب رو آوردن روستا خودشون ،موقع آماده کردن بذر بودن دیگه کم کم داشتن کارهای بذر برنج آماده می کردن و زمین رو آماده می‌کردن که بذر ها رو داخل زمین بریزن ، دیگه این اسب چون همچین زیاد اهلی نبود مجبور بودن که رامش کنند که موقع کارها ازش کار بکشن. مهدی به ارباب گفت که من این اسب رو رام میکنم بدینش به من 👈 بوینین چه جوری آرامش میکنم به حساب داشت یه خودی هم نشون می داد حالا جلوی دختر ارباب هم هست یه به حساب کاری کنه که بوینن چقدر زرنگ هست بیشتر به خاطر زهرا خانوم این کارو می خواست انجام بده. دوستای مهدی هم سه چهار نفرشون بودن. مهدی گفت من اسب رو سوار می شم رامش میکنم. اسب آوردن بیرون و مهدی اسب رو سوار شد یه مقداری که حرکت کرد کنار یه جای شبیه جوب که به اصلاح بهش میگن که داخل شهوار درخت و نی زار و تلو اینجوری چیزها هست. اسب کنار این شهوار که رسید یهو اسب یه جوری خودشو گرفت که مهدی رو انداخت داخل این شهوار به حساب میگن پهلو خالی کرد یسری از اسب و قاطر و خرها البته در اسب ها کمتر کمی آرام نباشن و بدانند که چجوری هستی یه جوراهی جا خالی میدن و به زمین می‌زننت که میگن پهلو خالی کردن. هچی مهدی رو زد به زمین و مهدی افتاد داخل شهوار نتونست که اسب رو آرامش کنه. باز به یه گرفتاری اسب رو گرفتن وقتی مهدی رو انداخت اسب در رفت رفت به توی زمین ها چند نفری با یه مشکلات اسب رو گرفتن . 📌خلاصه چند روزی همین کار و می کردن که رام بشه که موقع کشاورزی ها اذیت نکنه.. 📌خلاصه کم کم بذر های برنج داشت بلند تر میشد و گاو ها رو آوردن که زمین رو آماد ه کشت کنند. زمین زیرو کردن و مرزبند. خبر کردند دوستهای مهدی هم برای کمک آمدن زمین مرز گرفتن. دوستهای مهدی وایستادن که کمک کنن بذرها رو از زمین در بیارن برای کاشتن داخل کل زمین یه مقدار بذر رو کندن و داخل زمین پهن کردن. فردای آن روز هم قرار شد که کارگرها بیان زمین ارباب مهدی رو کنند و دوستهای مهدی هم گفتن فردا میایم کمک کنیم بذرها رو بکنیم و داخل زمین پهن کنیم. دیگه صبح شد ادامه کار و قرار شد که انجام بدن. رفتند داخل زمین مشغول به کار شدند دوستهای مهدی شروع به کندند بذر کردن مهدی هم بذر هارو می‌برد برای کارگرها که نشا کنند. در این منطقه هم برای نشا شالی خانوم ها میان برای نشا کردن... 📌خلاصه که نشاگر ها بذر هارو خیلی پر پر نشا کردن به حساب میگن اَمبِس خیلی پرتر نشا کردن بته ها رو زیاد زیاد می‌گرفتن میکاشتن، مهدی هم هی بذر می‌برد اینا تمام می‌کرد هی توزمین بیکار میشدن بین نشا گرها مادر مهدی هم بود... 📄ادامه دارد https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3674 🖊گردآورنده: ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─ ادامه👇👇
📜تاریخچه کردون   📎قسمت دوم تهيه كننده   🌍«جغرافياي تاريخي روستاي كردمحله»         ۱- موقعيت جغرافيايي و جمعيت روستاي كردمحله:   كردمحله، دهي است از بخش بند پي شرقي شهرستان بابل در استان مازندران كه در حدود ۱۸ كيلومتري جنوب شهرستان بابل واقع شده و آخرين روستاي بند پي شرقي مي‌باشد. روستاي كردمحله از شمال به روستاي آهنگركلاي بزرگ و بالامرزبال، از طرف غرب به زمينهاي كشاورزي ، از طرف شرق به باغات و مزارع و سجادرود و از طرف جنوب به روستاي احمدكلا متصل است. اين روستا هم اكنون با توجه به آمار شورا و دهيار و بهداري محل در سال ۱۳۸۸ حدود ۱۸۵ خانوار و ۷۰۵ نفر جمعيت ثابت دارد كه علاوه بر اين حدود ۱۳۷ خانوار در بيرون از روستا و در شهرهاي مختلف مشغول كار و زندگي‌اند. اگر بطور متوسط اين خانوار را (۳)نفر حساب آوريم، جمعيت كل كرد محله ۱۱۱۶ نفر خواهد بود و طريق ارتباط با شهرستان بابل از جاده شهيد صالحي ( حبيبي سابق) انجام مي‌گيرد. ۲- وجه تسميه كردمحله:  چنانكه از نامش پيداست، كلمه‌اي مركب از كرد + محل تشكيل شده كه به معناي محل كردها مي‌باشد. با توجه به فرهنگ لغات دهخدا، معين، آنندراج، برهان قاطع و... مي‌توان چنين تعبير كرد كه كَرد: يعني راندن- دوركردن دشمن و كِرد : يعني كردار، كار و عمل، كرت: زميني را گويند كه براي كاشتن سبزي يا ميوه آماده كنند يا چيزي بكارند. 📌در جايي هم، كرَد- كرِد :‌شاخه‌اي است كه از درخت بريده باشند، آمده است و همچنين كُرد: به چوپان و گوسفند چران نيز اطلاق مي‌شد و اين به مناسبت شباني كردن اين طايفه است. «« در معايب  ناله كم كن كاين جزع ماند بدانگ- بره را مي‌برد گرگ واشتلم مي‌كرد كُرد.»» 📌حمزه اصفهاني، جغرافي دان معروف ايراني  (۳۶۰-۲۷۰) گويد: ايرانيان قديم ديلميان را«اكراد طبرستان » مي‌ناميدند و اعراب را «كردان سورستان» مي‌خواندند. ۳- سابقه تاريخي شكل گيري روستاي كردمحله   با توجه به معاني و دريافت اطلاعات از منابع تاريخي و جغرافياي، شايد شغل بعضي از آنها چوپاني بوده است ولي دليل اين نيست كه همه آنها چوپان بوده‌اند. با توجه به روند زندگي تاريخي كه از مرحله شكار اوليه (غارنشيني) به دامداري ( چادرنشيني) كه براي يافتن چراگاه جديد و بهتر به مهاجرت پرداخته و سپس به كشاورزي و يكجانشيني روي آورده با تشكيل خانه‌هاي چوبي و گلي روستاهاي اوليه را پديد آورده‌اند اگر چوپاني كردن دليل كُرد بودن آنهاست چه بسا خيلي از چوپانان و چوبداران و دامداران امروزي هستند كه اصلاً همچنين نامي ندارند و حتي نشنيده‌اند. با اين حال ما از دوره تاريخي مهاجرت كه به واقعيت نزديكتر است صحبت مي‌كنيم. در روزگاران حاكميت صفويه ، افشاريه، زنديه و تا دوره قاجار ( از حدود ۹۵۰ هـ . ش به اينطرف) ما باسياست جابجايي اقوام و قبايل كرد و لر و ترك،‌به دليل امنيتي و جلوگيري از اتحاد و شورش آنها و همچنيني مرزداري دست به مهاجرت اجباري و تحميلي مي‌‌زدند ( گرچه اين اواخر مهاجرت‌هاي اختياري از برخي قبايل مختلف سر زده براي زندگي بهتر، كه ما هجوم آنها را در مازندران بيشتر مي‌بينيم مثلاً در سرشماري ۱۳۷۵ حدود ۵۰۰۰۰ نفر مهاجر كه از استانهاي مختلف كشور وارد شهرستان بابل شده‌اند را دارم و آمار دقيق آنها را در پايان نامه خودم براي كارشناسي ارشد تاريخ آوردم) بنابراين آنهايي كه آزادتر بودند به سمت رشته كوههاي البرز كه مأمن و پناهگاه خوبي براي مهاجرين بود را ما پررنگتر مي‌بينيم. 👇👇 👈بدين خاطر ما اسامي روستاهاي متعددي را در مازندران به نام هاي در بهشهر، در جويبار، در دهستان لاريم، و در كلاردشت، در رامسر، درنكا، و از توابع ساري، در چالوس، در مناطق ييلاقي فيلبند و سر آخر روستاي  كه در بخش بندپي شرقي شهرستان بابل واقع است. https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4125  📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─ ادامه👇👇