eitaa logo
پژوهش اِدمُلّاوَند
468 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
321 فایل
🖊ن وَالْقَلَمِ وَمَايَسْطُرُونَ🇮🇷 🖨رسانه رسمی محسن داداش پورباکر_شاعر پژوهشگراسنادخطی،تبارشناسی_فرهنگ عامه 🌐وبلاگ:https://mohsendadashpour2021.blogfa.com 📩مدیر: @mohsendadashpourbaker 🗃پشتیبان:#آوات_قلمܐܡܝܕ 📞دعوت به سخنرانی و جلسات: ۰۹۱۱۲۲۰۵۳۹۱
مشاهده در ایتا
دانلود
꧁꧂🌼꧁꧂🌼꧁꧂ 🌾شــالـــــی(بینج ، شلتوک)، شالیـــزار (شالیجار)، تیــم جار( خزانـه)، تــیـــم کَندی، شـالـــی نِـــــشاء، شــالـــی وجیــن، شــالـــی دِرُو ، کَمِـل کـوپــا (قسمت اول) (۱) 🖊کشاورز شالیکار ِ هزارجریبی ، در زمان قدیم چون میزان سرمایِ منطقه بالا بود ، بیشتر برنج کوهی 《 گِردِ دُونه، کوهی دُونه 》 می کاشتند امروزه بخاطر کاهش دما، در روستاهای پایین دست ، برنج طارُم هاشمی کِشت میکنند چون این شالی ِ گرم و مناسب منطقه یِ گرمسیری و هم محصول دهی ِ آن خوب هست . 👈ولی در روستاهای بالادست و ییلاق یعنی منطقه یِ سردسیر ، برنج کوهی یا گِردِ دُونه می کارند برنج کوهی در شرایط آب و هوایی سرد محصول می دهد . 👈قبل از اینکه تیم یا بذر را پاکیزه کنند یا بشویند، زمینِ تیمجار(خزانه) را آماده می کنند با دست ، گیاهان و علف های هرز را از ریشه خارج می کنند به خاکِ زمین تیمجار ، کود حیوانی یا شیمیایی و گیاه گزنه و پَیلِم اضافه می کنند. این کار باعث تقویت و حاصلخیزیِ خاک میشود و در مقابل نهال شالی ، مرغوب خواهد شد نازک و لاغر نمیشود. ( ممکن است گزنه بخاطر داشتنِ اسید و گیاه آقطی بخاطر تلخ بودن ، نقش آفت کُش و دور کردنِ حشرات را ایفا کنند) ، 👈در این هنگام داخل تیمجار ، آب میریزند تا زمین باتلاقی شود گل و لای یک دست با بافت نرم به وجود بیآید . 👈کشاورزان ِ شالیکارِ هزارجریب ( تبرستانِ) مازندران ، در اردیبهشت ماه یعنی ، یک ماه یا سی روز بعد از بهار برای نهال نِشائی که داخل خزانه پلاستیکی تولید میشود ، یا اواسط بهار یعنی چهل و پنج روز بعد از بهار برای نهال ِ شالی که به روش قدیمی و سُنّتی روی زمین بدون پوشش و سرپناه تولید می شود، شروع به آماده کردنِ نهال شالی ِ نِشائی و زمین ِ شالیزاری می کنند. 👈بعد از آماده شدنِ تیمجار ، بذر شالی《 تیم یا بینج 》 را به کمک سینیِ چوبیِ گود به نام《دُمپاش یا دُنپاش》 پاک و تمیز می کنند تا آشغال و پوسته های اضافی《 کَفه》 و بذر علف های هرز مانند 《 وَلمِزک یا کالدِمبه 》جدا شود تا دوباره داخل شالیزار رشد نکند . 👈بعد بذر شالی را با آب می شویند تا تمام آشغال ِ اضافی از آن خارج شود ، مجدداً بذر شسته شده را داخل یک دیگ ِ پر از آب ریخته ، بعد از گذشتِ یک روز ، آب ِ آن را دور می ریزند . 👈در زمان گذشته روی قسمتی از زمین گیاه آقطی ( پَلِم ، پَیلِم)، قرار می دادند و بذر یا تیم ِ شسته شده را روی آن می ریختند و دوباره روی بذر را با گیاه آقطی می پوشاندند . 👈امروزه بذر یا تیم شسته شده را داخل چند تا کیسه می ریزند ، کیسه های حاوی بذر را روی چند تا چوب یا تخته قرار می دهند البته زیر و روی کیسه ،مقدار مناسبی گیاه آقطی قرار می دهند تا گرم شود، روی کیسه های حاوی تیم یا بذر ، آب وِلَرم《 لولِک اُ》 می ریزند با تکرار ِ این کار ، بعد از سه الی چهار روز ، بذر شالی جوانه می زند (نوج زَنده) . 👈《به این نکته باید توجه شود که اگر مقدار ِگیاه آقطی، خیلی زیاد باشد دمایِ شالی بالا رفته و خیلی گرم می شود (یعنی شالی تُ یُرنه ) و افزایش دما باعث می شود شالی خراب( یا شِت) شود 》 برای رفع این مشکل ، گیاه آقطی را از روی کیسه بر می دارند و آب سرد روی کیسه یِ حاوی بذر میریزند . 👈هنگامی که بذر شالی جوانه زد نیز روی آن آب سرد( بِچا اُ) می ریزند . باید مراقب باشیم بذر زیاد ریشه نزند و در داخل یکدیگر تنیده نشود نچسبد در این صورت جداسازی بذرها و کاشتن آنها دشوار خواهد بود . 👈بعد از آن ، بذر یا تیم را به تیمجار انتقال می دهند و می کارند ، هنگام پخش کردن ِ بذر داخل تیمجار با یک وسیله ای مانند لوله ، روی خاک ِ نرمِ تیمجار می کشند تا یکنواخت و میزان و صاف و یک دست شود . اگر چاله ای وجود داشته باشد بذر شالی یا تیم رشد نمیکند . 👈بعد از کاشتنِ بذر شالی( تیم) داخل تیمجار، اگر تیمجار یا خزانه بدون پوشش و سرپناه باشد یعنی طبیعی در هوای آزاد و در معرضِ تابش ِ مستقیم نور آفتاب قرار گیرد یک ماه طول ( از وسط اردیبهشت تا وسط خرداد ) زمان می برد تا بلند و آماده شود . 👈در این روش نهال نشائی بهتر و سرحال تر تولید میشود . 👈اگر تیمجار به شکل خزانه پلاستیکی یعنی مثل گلخانه با پوشش پلاستیک باشد بیست تا بیست و پنج روز طول می کشد بذر تبدیل به نهال نشائی شود. ✍️ خانم فاطمه آشکاران از روستای لایی رودبار _هزارجریب مازندران http://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/2818 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 💥 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─ ادامه👇👇
꧁꧂🌼꧁꧂🌼꧁꧂ 🌾شــالـــــی(بینج ، شلتوک)، شالیـــزار (شالیجار)، تیــم جار( خزانـه)، تــیـــم کَندی، شـالـــی نِـــــشاء، شــالـــی وجیــن، شــالـــی دِرُو ، کَمِـل کـوپــا (قسمت دوم ۲) 🌿شالیکار هزارجریبی ،همزمان با کاشتن بذر شالی(تیم) در تیمجار ، زمین شالیزاری را هم آماده می کند ، 👈دور تا دور ِ هر خَویز ( یعنی هزار متر مربع ) را با انباشتنِ علف و ساقه های خشک گیاهان و گِل ( تیل ) ، مَرز 《 سامُون》 درست میکند . 👈جریان آب رودخانه را به داخل ِ شالیزار هدایت میکند بعد به کمک تراکتور و تیلِر( یا اِزال و حِفت یعنی گاو آهن سنّتی ) زمین را شخم میزند تا گِل و لای یک دست ( تیل، لِچه تیل ) درست شود تا زمین ِ شالیزاری باتلاقی شود . 👈خرداد ماه، زمان ِ کندِن و انتقال نهال نِشائیِ شالی از تیمجار و خزانه 《 یعنی هنگام تیم کَندی 》 به زمین باتلاقیِ شالیزار می باشد . 👈کشاورز شالیکار به کمک کارگرها، دسته های نهال شالی را در محدوده های مختلف زمین پخش می کنند و نشاء می کنند . 👈از این زمان تا موقع برداشت ، همیشه باید داخل زمین آب باشد تا نهال شالی رشد کند تا صاحب خوشه ها یِ حاویِ دانه های سفید ِبرنج در مغز و وسط بذر + لایه سبوس در قسمت میانی + پوسته و غلاف ضخیم بیرونی بنام شَلتوک) شوند. 👈همچنین اگر هنگامِ رسیدنِ خوشه یِ برنج (سَر بَکشیئِن) ، بارندگیِ هوا زیاد باشد و موقعِ تشکیل ِ دانه های برنج داخل خوشه ، میزان تابش نور آفتاب کم باشد و دما و درجه حرارت هوا پایین باشد میزان ناباروریِ گَرده برنج افزایش پیدا میکند دانه های برنج پوک میشود. 👈برای اینکه خوشه ها حاویِ دانه های شالی یا برنج سفید شوند به آب و تابش مستقیم نور آفتاب نیاز دارند برای این منظور از آب رودخانه یا چاه استفاده میکنند ، 👈در مقابل نباید بارندگی صورت بگیرد یا دمای هوا کاهش پیدا کند اگر زمین آب کافی نداشته باشد، خوشه ها دارای پوسته یِ بیرونی یا شلتوک ولی بدون ِ دانه های سفیدِ برنج خواهند شد یعنی خوشه ها پوک و تو خالی خواهند شد که به زبان محلّی هزارجریبی یعنی خوشه ، به 《 چَکو 》 تبدیل شده است . 👈کشاورز شالیکار ، ماه های تیر و مرداد ، وجین کردن را شروع می کند علف های هرز مخصوصاً (کالدِمبه) را بر می دارند (دانه های گرد سیاه رنگ داخل برنج سفید هنگام ِ پختن، 《 چِکا》یا تخم و بذر ِ کالدِمبه می باشند. 👈 اگر علف هرز کالدمبه بر داشته نشود کیفیت و قیمت محصول برنج را کاهش می دهد ). 👈چنانچه مزرعه یِ شالیزار دچار آفت ( کرم ساقه خور ) نشود ،سرانجام در شهریور ماه یا کمی زودتر هنگامی که خوشه ها دارای بذر شدند و محصول رسید ، شالی را به کمک کارگرهای دروگر با دست درو می کنند ، چون زمین های شالیزاری هزارجریب، کوچک هستند کمباین به سختی می تواند داخلش حرکت کند دور بزند و برگردد . 👈بخاطر همین دسته های درو شده را یکجا جمع می کنند به کمک کمباین به بذر و دانه های شالی یا شلتوک (برنج با پوسته بیرونی ) و کَمِل ( ساقه های خشک برنج) تبدیل می کنند . ✍️ خانم فاطمه آشکاران از روستای لایی رودبار _هزارجریب مازندران http://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/2818 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 💥 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
4.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌾🌾🌾🌾 برداشت از شالیزار تمر 🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄• 📚ܐܡܝܕ @edmolavand 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
پژوهش اِدمُلّاوَند
📜شعر آبیار روستا 🟦 🔵 🔷 📜 نقل یکی از آبران های مزارع کشاورزی به خصوص در کشت شالی ✍نقل یکی از آ برانها در طول تاریخ ‌‌‌‌‌‌‌‌نقل شده از زنده یاد حاج عیسی ساوری ((ملقب به عیسی غلامحسین )) 👈نقل رویداد اینکه در گذشته و امروز این رویدار که برخیش زندگی روزانه کشاورزان هست که داستان آبدارهای روستا در این مناطق که کشت مرسوم هست ؛که در روستا ها جمع میشن و یک یا دو نفر رو از اهالی روستا را انتخاب می کردن که برای آبیاری کشت شالی باشن. این امر در این مرز و بوم خیلی ضروری هست که در فصل بهار که شالی کاری های این مناطق شروع می‌شود انتخاب می‌کردند در روستا هرکس که به مقدار زمینی که داره سهم آب زمینش و از آبیاری روستا بگیره که در سر تقسیم آب درگیری بین اهالی روستا پیش نیاد. همه روستاهای این مناطق آبیاری هست که به گویش محلی میگن . روستاهای که دارن سهم آب کشاورزی شونو از قنات میگیرن و اغلب روستاهای که آب کشت شالیشونو از قنات میگیرن یه نفر آبیار میگیرن برای رسیدگی به آبیاری کشاورزی و کشت شالی روستا ؛ولی روستا هایی که از آب دهنه کوه سهم دارن همان رودخانه ها اغلب دو نفر میگیرن و اگر هم این روستا های که از کوه سهم آب دارن اگر یه نفر باشن اغلب آدمهای دلیرو شجاع و نترس میگیرن ؛که بتواند سهم آب روستا رو حفظ کنه چون از چندین روستا سهم دارن. شاید گاهی اوقات درگیری بین روستا پیش بیاد.‌ خلاصه یا تنها یا دونفر میگیرن البته بیشتر چنین روستا ها دونفر در این امر میگیرن که دخیل این کار باشن البته یکنفر باشد کارش بیشترمیشود و اگر دونفر باشن دغدغه ی کار کمتر میشه ،چون یکنفر هم باید سرزمین های روستا باشد که آب را به مقدار زمینی که داره تقسیم کنه و البته امروز هم این روال هست و ادامه دارد. البته در آن زمان‌ها کشاورزی بدلیل امکانات کمتر بود بیشتر برای مصرف روزانه خودشون کشت می کردند، چون با گاو و اسب کارهای کشاورزی رو انجام میدادن کمتر کشت کار داشتن البته آن زمان ها یا روستا میان سر مزارع کشت شالی که به اصطلاح محلی میگن می آمدن زمین هارو که شالی میکاشتن در فصل بهار بین اهالی تقسیم میکردن، رسم هم بر این بود که هرکس یه جفت گاونر داشت یه تیکه زمین بهش میدادن به حساب ميگفتن یعنی نیم هکتار، اگه تعداد گاو جفت هاش بیشتر بود زمین بیشتری سهمش میشد. تو این کار بیشتر از گاوهای نر استفاده می‌شد که به گویش محلی میگن دیگه ، زمین ها رو تقسيم میکردن و هرکس زمین خودشو کشت کار می‌کرد. رسم هم بر این بود که جوب آبی که از همان جای تقسیم آب میاد برای روستا ها هرسال می رفتن برای تمیز کردن بحساب ؛ لایروبی میکردن ، تا اول زمین نسق جوب آب رو تمیز میکردن چون این کارها باد دست بود در همان روز هم رسمی داشتن که یه گوسفند قربونی و کباب خوری را میداختند. البته امروزه هم در موقع روشن کردن آب هم گوسفند قربونی میکنن دیگه. بعد از تمیز کردن جوب آب آبدار روستا میرفت سهم آب روستارو می آورد داخل روستا سرزمین ها یه موقع هایی هم که دونفر بودن موقع تقسیم و آب از رودخانه آوردن هم دونفری میرفتن. 📌خلاصه وظایف هر دو چنین کارها بود، که حالا در داستان‌های دراین امر بیشتر توضیح داده میشه ... http://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3411 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─ ادامه👇👇
پژوهش اِدمُلّاوَند
📜شعر آبیار روستا 🟦#آبداری 🔵#آبران 🔷#اوران 📜 نقل #داستان یکی از آبران های مزارع کشاورزی به خصوص د
✍خلاصه نقل این رویداد که درگذشته در یکی از همین مناطق پایین دست نقل شد : که یکی از روستاها یک نفر بود که کارش روستا بود و خیلی هم آدم نترس و دلیرو شجاعی بود و کماکم در حین کارش رو میخوند و خیلی هم خاطره خانوادش را میخواست آدم شجاعی بود و صدای خوبی هم داشت. در حین کارها خیلی با ذوق شوق میخوند. 📌خلاصه که بحساب راهی بشه که برود سر تقسیم آب و سهم روستا شونو بیاره. رخت لباس های مخصوص کارشو پوشید و آن زمان ها کفشی زیاد نبود، کفش محلی این مناطق و هست. چارق از پوست گاو تهیه میشد و پاتوعه از پشم گوسفند و موی بز تهیه میکردن که امروزه هم اغلب دامدار ها دارن ؛ 👈خلاصه که داشت آماده میشد بره اسبی که داشت آماد ه میکرد و یه یا همان بزرگی هم گرفت وسایل مورد نیاز شو داشت جمع می‌کرد . 📌به یکی از دوستاش هم گفت شما هم بیا امروز بریم باهم... خلاصه توهمین کارها، شروع کرد فلبداعه خوندن.‌‌ 🌸چوقاره بیار درّره بیار جان دلخواه جان دلخواه 🌸خورهاکنین آدم جمع کنین اوکابیرین جان دلخواه جان دلخواه 🌸مالار بیارین گاوبیارین ازال بیارین جان دلخواه جان دلخواه 🌸گوسفند بیارین خون هاکنین جان دلخواه جان دلخواه 🌸آتیش هاکنین سیخ بیارین کباب هاکنین جان دلخواه جان دلخواه 🌸سربند بربند برین آب بیرین دعوا نیرین جان دلخواه جان دلخواه 🌸ارباب ها بیان جمع هابوعن سرزمین ها جان دلخواه جان دلخواه 🌸جمع هابوین سرپلا تقسیم هاکنین نسقهار جان دلخواه جان دلخواه 🌸تقسیم هاکردن با نسقها مردم بیتن همه یه پا جان دلخواه جان دلخواه 🌸او دونین میان زمین ها ورزا بورین شالی زمین جان دلخواه جان دلخواه‌ 🌸کیل ها کنین زمین هارنشاع هاکنین شالی هار جان دلخواه جان دلخواه 🌸وجین هاکردن زمین هار دروع هاکردن شالی هار جان دلخواه جان دلخواه 🌸خرمن هاکردن شالی هاره در ها کردن مالیت هاره جان دلخواه جان دلخواه 🌸کد خدا بیا سرزمین ها جمع هاکنه مالیت هار جان دلخواه جان دلخواه 🌸نازنین دلبر شومبه سفر هستی بی خبر جان دلخواه جان دلخواه 📌«این قبل از رفتن و قبل از تمیز کردن جوبها و این کارها فلبداعه بخواند. البته آب زودتر هم می آوردن هم برای این که بهتر بتوانن جوبها رو تمیز کنن و هم بذر در زمین آب بگیرن بریزن داخل زمین ؛ چون بذر شالی باید چن روزی زودتر داخل زمین بریزی که سبز بشه بیاد بالا . ✍خلاصه این اشعار کارآن زمان و جلوی دوستش برای خانومش فلبداعه خوند. یکرد شوکرد سر کارش . البته آن زمان موقع برداشت محصول ها می‌آمد که مالیات را از کشاورز بگیره که این اشعار رو هم در این خوندنش خونده بود » 🖊 و ویرایش: 🟦 🔵 🔷 http://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3411 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
🌾 برنج‌ سرخ عربی گران‌ترین برنج دنیا این‌گونه از برنج در شهر "الاحصاء" عربستان کشت می‌شود و برای رشد به دمای ۴۸ درجه نیاز دارد و به دلیل کمبود شدید آب در این منطقه رو به انقراض است. 🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄• 📚ܐܡܝܕ @edmolavand 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
💠 📜داستان مهدی و مادیان سیاه 🎤نقل رویداد از زنده یاد محمد حاجیلری ملقب به ممتاز ✍به گفته که در دوره ای در روستای از توابع جوانی در این روستا بود به نام که برای شخصی کار می‌کرد به حساب موقع کشت کار همش پیش این آقا بود، ودر موقع که کار این آقا کمتر میشد مهدی به همراه چند دوستی که داشت همرا هم می رفتن سرکار، موقع که کارش پیش اربابش کمتر می شد به همرا دوستاش هم هر کاری که در همان زمان ها بود می رفتن انجام می دادند. 📌مهدی و دوستاش همشون هم مجرد بودند و به سن ازدواج رسیده بودند ، ارباب مهدی هم دختر خانومی داشت بنام ، دیگه چون مهدی براشون در موقع کشت کار کشاورزی که کار می‌کرد کامل این خانواده و دخترشون رو می‌شناخت. همچین این دختر رو دوست داشت ‌‌که باهاش ازدواج کنه، . 📌خلاصه که ارباب مهدی یه اسبی داشت که نزدیک به عید اسبش مریض شد مرد، بدون اسب شدن آن زمان ها هم اسب و خر و قاطر گاو برای کشاورزی نیاز هست و باید داشته باشی. اسب برای هیزم بار بری اینا نیاز هست . حالا گاو اینا داشت برای زیر رو کردن زمینش اما اسب اینا نداشت... 📌خلاصه به واسطه ای از روستای یه اسب سیاه به حساب مادیان خریداری کردن بالاخره برای کشاورزی شون نیاز به اسب داشتند، باید اسب خریداری میکردند.. این اسب هم یه اسب وحشی بود که اگه کسی رو نمی شناخت از دستش در میرفت یا زمینش می زد، یه جوری حرکت می‌کرد که اگه سوارش بودی میفتادی. 👈به حساب گویش محلی یکه شناس بود فقط صاحب قبلیشو می‌شناخت، دیگه کار ها داشت شروع می‌شود و اسب خریدن اسب رو آوردن روستا خودشون ،موقع آماده کردن بذر بودن دیگه کم کم داشتن کارهای بذر برنج آماده می کردن و زمین رو آماده می‌کردن که بذر ها رو داخل زمین بریزن ، دیگه این اسب چون همچین زیاد اهلی نبود مجبور بودن که رامش کنند که موقع کارها ازش کار بکشن. مهدی به ارباب گفت که من این اسب رو رام میکنم بدینش به من 👈 بوینین چه جوری آرامش میکنم به حساب داشت یه خودی هم نشون می داد حالا جلوی دختر ارباب هم هست یه به حساب کاری کنه که بوینن چقدر زرنگ هست بیشتر به خاطر زهرا خانوم این کارو می خواست انجام بده. دوستای مهدی هم سه چهار نفرشون بودن. مهدی گفت من اسب رو سوار می شم رامش میکنم. اسب آوردن بیرون و مهدی اسب رو سوار شد یه مقداری که حرکت کرد کنار یه جای شبیه جوب که به اصلاح بهش میگن که داخل شهوار درخت و نی زار و تلو اینجوری چیزها هست. اسب کنار این شهوار که رسید یهو اسب یه جوری خودشو گرفت که مهدی رو انداخت داخل این شهوار به حساب میگن پهلو خالی کرد یسری از اسب و قاطر و خرها البته در اسب ها کمتر کمی آرام نباشن و بدانند که چجوری هستی یه جوراهی جا خالی میدن و به زمین می‌زننت که میگن پهلو خالی کردن. هچی مهدی رو زد به زمین و مهدی افتاد داخل شهوار نتونست که اسب رو آرامش کنه. باز به یه گرفتاری اسب رو گرفتن وقتی مهدی رو انداخت اسب در رفت رفت به توی زمین ها چند نفری با یه مشکلات اسب رو گرفتن . 📌خلاصه چند روزی همین کار و می کردن که رام بشه که موقع کشاورزی ها اذیت نکنه.. 📌خلاصه کم کم بذر های برنج داشت بلند تر میشد و گاو ها رو آوردن که زمین رو آماد ه کشت کنند. زمین زیرو کردن و مرزبند. خبر کردند دوستهای مهدی هم برای کمک آمدن زمین مرز گرفتن. دوستهای مهدی وایستادن که کمک کنن بذرها رو از زمین در بیارن برای کاشتن داخل کل زمین یه مقدار بذر رو کندن و داخل زمین پهن کردن. فردای آن روز هم قرار شد که کارگرها بیان زمین ارباب مهدی رو کنند و دوستهای مهدی هم گفتن فردا میایم کمک کنیم بذرها رو بکنیم و داخل زمین پهن کنیم. دیگه صبح شد ادامه کار و قرار شد که انجام بدن. رفتند داخل زمین مشغول به کار شدند دوستهای مهدی شروع به کندند بذر کردن مهدی هم بذر هارو می‌برد برای کارگرها که نشا کنند. در این منطقه هم برای نشا شالی خانوم ها میان برای نشا کردن... 📌خلاصه که نشاگر ها بذر هارو خیلی پر پر نشا کردن به حساب میگن اَمبِس خیلی پرتر نشا کردن بته ها رو زیاد زیاد می‌گرفتن میکاشتن، مهدی هم هی بذر می‌برد اینا تمام می‌کرد هی توزمین بیکار میشدن بین نشا گرها مادر مهدی هم بود... 📄ادامه دارد https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3674 🖊گردآورنده: ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─ ادامه👇👇
موسیقی کار در وصف برداشت برنج (یاردلاق) نقل رویداد از زنده یاد حاج عیس اصفهانی نوده ملقب به عیسی تلان 📌نقل رویداد دروصف کشت و برداشت شالی ،اشاره ای کمی به کاشت و برداشت درخصوص برنج کاری، در گذشته در این مرزوبوم شالی رو اغلب در اواخر بهار و اوایل تابستان کشت میکردن که البته امروزه هم در این مرزوبوم بیشتر برنج کارها هم در همین ایام کشت میکنن البته در گذشته دلایلی های داشت که در این امر هم اشاره های می‌شود در این خصوص در این رویداد نیز ریز اشاره ای خواهد شد که کشاورزان در آن زمان در این ایام کشت میکردن ميگفت در فصل برداشت برنج مون باد میزان به شالیشون بخوره که برنج شون عطر طعم خوبی بگیره. در اواخر مراد ماه یاردلاق سرمیزنه به حساب میگن ستاره قطبی یعنی کم کم شب ها هوا سردتر میشه و شب ها شبنم میزنه و شهریور ماه نسیم تغریبا سردی میزنه به همین دلیل عطر طعم شالی خوبتر میشه طعمش عوض میشه، دیگه در اواخر مراد و اوایل شهریور یاردلاق سرمیزنه شالی ها باد میزان میخورن و شبنم هم میزنه بادهم میوزه شالی های خوبی به دست میاد،خلاصه که اواخر تابستان و اوایل پاییز دانه های شالی به خوبی سفت میشه می‌رسد وموقع جمع آوری محصول شالی میشه ، و کشاورزان به فکر جمع آوری محصولشون میشن که شالی هارو جمع آوری کنن ،به حساب شالی ها رو درو ع کنن ،دیگه در آن زمان ها بدلیل نبود یا کم بود امکانات شالی ها رو بادست دروع میکردن و بسته بسته میکردن که بسته رو به اصلاح میگن (پینجاله) و بعد از اتمام درو شالی ها رو از روی زمین جمع میکنن یه جا داخل زمین کود میکردن که به اصلاح میگن کوپا که می‌گفتن شالی کوپا، و تا اتمام کار شبها نگهبانی میدان که می‌گفتن شوپا، و روزها میامدن با اسب و گاو که به حساب خرمن کوبی کنن که به حساب دانه ها رو از کاه جدا کنن ، خلاصه که در این امر هم چندین نفر دخیل بودن ،در این امر کاشت داشت این محصول مباحثی در بحث کشت شالی عنوان خواهد شد، نقل این رویداد که به گفته راوی که خودش از کشاورزان و دامداران وسرشناس منطقه بود که شاهد بسیار از این رویداد ها در طول عمرش بود، خلاصه که نقل شد در دوره ای در امر کشت شالی که همین جور در اواخر بهار و اوایل تابستان صورت گرفت و موقع برداشت شالی ها شد ،بگفته که در دوره ای در این مرزوبوم در یکی از روستا های پایین دست کتول که شالی رو کاشتن به برداشت رسیدن در آن زمان درو گرمیگرفتن برای جمع آوری شالی ها در گذشته البته در زمان های هر کس که کشاورزی داشت در موقع کار ها به هم کمک میکردن که می‌گفتن یوری کردن یعنی یاری رساندن یا براهم کار می‌کرد ن یا قرضی میرفتن برا هم. خلاصه کمک میکردن که کارشون تمام شه، یا یه سال‌های هم از نقاط دیگر به این دیار جهت برداشت شالی برای کار هجرت میکردن که بهشون میگفتن دروع گرها زمین هرکسی رو میخواست برداشت کنن تا اتمام زمین خرج مخارج شام و ناهار و صبحانه و جای خواب بر عهد صاحب زمین بودو خود دروع گرها جای رو مکانی رو اجاره میکردن که وسایل که همراهشون هست یا دست مزد که شالی میگرن رو همان جا میذاشتن البته بیشتر شون در این دیار آشنا های هم داشتن، میامدن شالی درو میکردن و کار ها شوهم انجام میدان یا هم که خود صاحب زمین یا دهقانی که داشت بداز اتمام درو کارهای دیگه شو انجام میداد، کارهای بدار اتمام درو که پنجاله یا همان بسته ها رو جمع میکردن و کود یا همان کوپا میکردن و بعد از اتمام این کار ها یا با گاو نر یا دو اسب رو بهم میبستن به هم یه نفر شالی ها رو کم کم می‌ریخت روی زمین یه نفر هم اسب ها رو دور می‌داد که دانه از کاه جداشه یه نفر هم شالی ها رو با چهار شاخ یا یه چوبی دوشاخ هست که به اصطلاح میگن لیپا کاها رو هوا میداد که دانه جداشه اگر موقع خرمن کوبی باد بیاد براشون بهتر بود شالی ها تمیز تر میشدن. حالا اشعاری هم در همین وصف میخوندن با اسم خداوند کارو شروع میکردن و در حین خرمن کوبی هم شعری میگفتن: سر کوه بلند الماس به الماس/ مرادم ره هادی حضرت عباس / مرادم رهادی من بی مرادم / شالی خرمن دارم محتاج بادم / https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4309 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─ 👇👇ادامه
به حساب باد که می‌آمد براشون بهتر بود و بعد از اتمام این کار ها شالیها رو بارگاری میکنن به حساب در کیسه مخصوص که میگن جوعال میریختن می‌برد خونه و در جای شبیه سیلو بود بهش میگفتن کندو می‌ریختن و به مقدار مصرف شالی رو آفتاب میدان میبردن سردنگ که برنج کنن و بدش می‌آمد کاه شالی رو که بهش میگن کمِل میبستن میاوردن برای دام ها شون بخصوص برای گاو کمل شالی یجا کود شه هر مدت زمانی که بمونه خاصیت زیادی از نظر غذایی برای دام دارد. 📌خلاصه که بگفته در سالی های که باب شده بود که درو گرها میامدن در یکی از این روستا ها یسال حالا به دلایلی درو گر آن سال در این روستا نیامد و کشاورز ها دیگه عادت براین داشتن که دروع گرها موقع درو میان دروگر ها هم یسالی نیامدن و هی صبرکردن اون سال کسی نیامد و شالی ها بکلی رسیدن و کسی نبود یا دروع گر هانبودن که شالی های این روستا رو درو ع کنن چکار شالی های این روستارو درو کنن و حالا موندن که چکار کنن چار نکنن خود راوی که کشاورز بود و شالی خودش هم در زمینش مانده بود. 👈 به اهالی پیشنهاد داد که بیایم خودمان دسته جمعی مثل گذشته ها یا مثل گندم درو ها شالی ها مونو جمع کنیم و اهالی دیدن که کسی امسال در روستا نیامده و داره شالی ها هم کم کم روی زمین میریزه قبول کردن که خودشونو یا کسی که دهقان داره هو دهقان شو یا اگه فرزند بزرگی هم داره دسته جمعی برن شالی ها رو درو ع کنن و خلاصه که‌ رفتن بسوی جمع آوری شالی ها شون و همه کار های که در جمع آوری شالی هست رو خودشون دسته جمعی شدن رو راوی فرموند که این اشعارو آن سال در حین کار شروع به خوندن کردن البته باملودی هی خوندن: چون در حین کار ثلیقه ای می خوند و این واقع همان سال رو هم در حین کار خوند ثلیقه ای خوندن، /یاردلاق سربزوعه هواره سرد ها کرده باد میزان بزوعه شالی عطر طمع بیته /،، آخر توعستان بیامبو فصل پاییز بیامبو موقع درو بیا مبو /دسته دسته هاویم دسته ره یاری ها کنیم یاری ره یاور ها کنیم دروع ره بیتر ها کنیم ،/،دسته دسته ها ویم دسته ره یاری ها کنیم دروع ربیتر ها کنیم /،،پینجاله جمع ها کنیم شالی ره دسته دونیم ،/دسته ره کوپا ها کنیم شوها شوپا هادیهیم/اسب و گاور بیاریم شالی ها ره بتوهیم و کمله کناره هادیهیم و شالی ره پاک ها کنیم /خرمن جمع ها کنیم شالی ره جوعال بزنیم /،اسب وقاطر بار ها کنیم شالی ره خانه بوریم/،جوعال خالی ها کنیم شالی ره آفتو هادیهیم ،/،بازم کیسه بزنیم شالی ره دنگ بوریم دنگ پادنگ ها کنیم شالیره دانه ها کنیم برنج ره خانه بوریم /سر زمین سر بزنیم کمله دسته ها کنیم اسب ها ر بار ها کنیم کمله کوپا ها کنیم / 📌خلاصه که آن سال دورع گرها در روستا نیامدن و خود اهالی شالی ها شونو جمع آوری کردن و راوی هم خود این اشعارو فلبداه خوندن و برای ما هم نقل و بیان کردن 🖊گردآوری https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4309 ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─ 📑 @edmolavand 📚ܐܡܝܕ 📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─