eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
331 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا بدون تو عذابه رو دست من جای طنابه تموم گلهاتو آوردم اما یکی موند تو خرابه جای کبودی رو چشامه سوغاتیه کوفه و شامه چادر خاکی رقیه ببین داداش شال عزامه هر کاری کردم که بمونه اما نشد اما نشد اما نشد نمیره زیر تازیونه اما نشد اما نشد اما نشد خواستم سر تو رو نبینه اما نشد اما نشد اما نشد برگرده با من به مدینه اما نشد اما نشد اما نشد غریب مادرم کجایی _ حسین من ۳ شده تنم پر از کبودی هرجا که بردنم تو بودی سر تو رو به روی نیزه با سنگ می زد زن یهودی غارت شد انگشتری تو غارت شده روسری من حتی زن یزید دلش سوخت به حال بی معجری من خواستم که تو قران نخونی اما نشد اما نشد اما نشد خواستم نشه لب تو خونی اما نشد اما نشد اما نشد گفنتم بهش که بسه دیگه اما نشد اما نشد اما نشد رقیه نشنوه چی میگه اما نشد اما نشد اما نشد غریب مادرم کجایی _ حسین من ۳ بازم به قتله گاه رسیدم صدای مادر و شنیدم چهل سالم بگذره اینجا یادم نمیره که چی دیدم اینجا بریده شد سر تو جلو چشای خواهر تو همینجا بود بوسه گرفتم من از رگای حنجر تو داد میزدم نشین رو سینه اما نشد اما نشد اما نشد چون داره مادرم می بینه اما نشد اما نشد اما نشد من هرچی التماس می کردم اما نشد اما نشد اما نشد خواستم به خیمه بر نگردم اما نشد اما نشد اما نشد غریب مادرم کجایی _ حسین من
ای وای من مظلوم آقای من٣... ای وای من قدم خمیده برنگشتی / موم سفیده برنگشتی رفتی سفر اما تا حالا / حنجر بریده برنگشتی درد و دل زیاد نکردیم با هم من و تو یه کوه دردیم با هم دست نداری که منو ناز کنی پا نداری که بگردیم با هم نیاوردم به روت اما نمیشه بمونم تا ابد تنها نمیشه تو نیستی پس منم از دنیا میرم سر خونی واسم بابا نمیشه چهل منزل... دست قاتل بودی برگشتی حیف... ای کاش کامل بودی٢ ای وای من مظلوم آقای من٣... ای وای من -------------------------------- خار مغیلان زیر پامه / رو سرم آتیش بامه گوشواره های یادگاری / تو گوش دخترای شامه سنگ شامی به هر آواره خورد سیلی ها به گوشای پاره خورد راستی دیدم توی بازار شام چشای رباب به گهواره خورد با دست بسته بردن دخترت رو سفید کردن موهای خواهرت رو عصای پیرمردا کم بود انگار پیرزنها به سنگ بستن سرت رو بازار شام بدتر از گودال بود رباب گریون حرمله خوشحال بود٢ ای وای من مظلوم آقای من٣... ای وای من -------------------------------- ادامه در همین سبک👇 هر جا که افتادم رسیدن نازی از موهام کشیدن رفتی و کار دخترت شد پا به پای اسبا دویدن زجر که آرزو رو از من گرفت گل سر نه مو رو از من گرفت نمیدونم چرا سیلی که زد سراغ عمو رو از من گرفت؟ میبردم اسمتو سیلی میخوردم میزد اما باز اسمت رو میبردم سه ساله کشتنش زحمت نمیخواست نمیزد باز من از دوریت میمردم بس کن ای زجر من که زمین گیرم برگردونم بابامو میبینم٢ ای وای من مظلوم آقای من٣... ای وای من -------------------------------- هر شب رو نیزه سر میذاری تو مگه دختر نداری سوغاتی گوشواره نخواستم کاشکی برام معجر بیاری بده طفلی دست به دیوار بره پا برهنه بین انظار بره بده واسه ی یه پرده نشین با لباس پاره بازار بره نمی‌تونم بگم حالم خراب نیست حالا دردی که دارم درد آب نیست ایشالّا بویی که موهات گرفته بوی خونِه بابا بوی شراب نیست تو آغوشم حالا که سر داری نازت کردم فکر کن مادر داری٢ ای وای من مظلوم آقای من٣... ای وای من -------------------------------- امشب مگه مهمون نداری/ درهمی سامون نداری من خیزرون خوردم عزیزم / تو چی شده دندون نداری؟ غصه خوردی مثل شمع آب شدی اضطراب کشیدی بیتاب شدی تا میخواست یکم چشات خواب بره داد زدن سر تو بد خواب شدی چه موهایی سفید کردی یه روزه از آتیش دلت عالم می‌سوزه لباست پاره شد غصت نباشه میگم عمه برات چادر بدوزه سعی کن از خاک... باباتو بر داری حالا دیگه... امشب بابا داری ای وای من مظلوم آقای من٣... ای وای من -------------------------------- علیها السلام عليها السلام عليها السلام 🔹سبک👇
  هفت مصیبت جانسوز شام از زبان امام سجاد (ع) کاروان عاشورا پیام آوران نهضت حسینی بودند. از امام سجاد (ع) پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام! امان از شام! طبق روایت دیگر امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود. در اینجا به گوشه ای از مصائب حضرت اشاره می شود. مصیبت ها و توهین های صورت گرفته در شهر شام به خاندان اهل بیت (ع) و کاروان اسرای کربلا به حدی بود که در روایت داریم، از امام سجاد (ع) پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ ۳ بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام! امان از شام! طبق روایت دیگر امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام ۷ مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ۱. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند. ۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه های زن های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمه هایم زینب و ام کلثوم (ع) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه (س) و فاطمه (س) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم سُتوران قرار می گرفت. ۳. زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد و چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار چرخاندند و می گفتند: «ای مردم! بکُشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!» ۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر، خندق و.. .) کشتند و خانه های آن ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید. ۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ۷. ما را در مکانی اسکان دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم. اهل بیت (ع) نهایتا در اول ماه صفر به شام رسیدند و در مسجد اموی این شهر با یزید روبرو شدند، خطبه های امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) و توهین ها و جسارت های صورت گرفته به سر بُریده امام حسین (ع) و اسرای اهل بیت (ع) از جمله اتفاقات شام است .
1_5449997978.mp3
14.34M
بگوشم میاد صدایی از صحن و سرای حسین سلام و صلوات خدا بر گریه کنای حسین وصل الله علی ال/باکین علی الحسین یاتارالله وبن ثاره خدا برا تو روضه داره سینه زنا که دم میگیرن اشکای مادرت میباره چرا عمامه ای بر سر نداری بمیرم من ،مگر مادر نداری برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری حسینم وا حسینم وا حسینا کتیبه زدن ملائک، توو عرشِ خدای حسین سلام و صلوات خدا بر گریه کنای حسین وصل الله علی ال/باکین علی الحسین یاتاراللهِ وبن ثاره بیاد حضرت عقیله دسته دلم با این دوبیتی بازم به شش گوشه دخیله گلی گم کرده ام میجویم او را به هر گل میرسم میبویم اورا اگر جویم گلم در این بیابان به آب دیدگان میشویم او را حسینم وا حسینم وا حسینا
🖤 روضه حضرت زینب سلام الله علیها و ماجرای ام حبیبه در کوفه_ کربلایی حسین طاهری 🏴 ایام اسارت نذر کرده بود تا استاد قرآنش رو پیدا کنه هر کاروانی وارد کوفه بشه نان و خرما براشون ببره .. قافله‌ی اسرا رو که میارن نان و خرما بخش کنه بینشون .. مثل همیشه قافله که وارد کوفه شد شاگردان این زن اومدن نان و خرما پخش کردن .. دیدن یه خانم دوید بین بچه ها نان و خرما رو از دست بچه ها میگیره .. تعجب کردن آخه همیشه اسرا از این کار خوشحال میشدن، چیه این زن نان و خرما رو از دست بچه ها پس میگیره؟! .. شروع کرد نان و خرماها رو از دست بچه ها گرفتن هی زیر لب میگه ان صدقه علینا حرام .. ای روزگار .. کل کوفه صدقه خوره علی بودن چه روزگاری شده .. نان و خرماها رو جمع کردن اومدن پیش ام حبیبه، گفتن خانم یه قافله ای وارد شد ما نان و خرما رو که پخش کردیم یه خانمی نان و خرما رو از دست همه گرفت! فرمود صدقه بر ما حرامه.. ام حبیبه تا شنید بلند شد چادر سر کرد بیرون اومد خودش رو سریع رسوند به قافله .. گفت به من بگید بزرگ قافله‌تون کیه؟! دید با دست همه یه خانمی رو نشون میدن .. اومد مقابلش ایستاد گفت خانم من نذر دارم، هر قافله ای میاد تو کوفه نان و خرما پخش میکنم .. من شاگرد کلاس درس قرآن زینب بنت علی در کوفه بودم .. از موقعی که بین من و خانمم فاصله افتاده نذر کردم نان و خرما میدم به اسرا تا خانمم رو ببینم .. دیدن خانم یه نگاه کرد، گفت ام حبیبه نذرت قبول من تو رو شناختم .. اما تو حق داری منو نشناسی .. دیدن داره هی نگاه می‌کنه .. ام حبیبه من زینبم .. باور نکرد .. گفت من خانمم رو خوب میشناسم، یه نشونه داره خانم من، بدون برادرش جایی نمیره !! اگه تو زینبی حسین کجاست .. دیدن زینب داره نگاه می‌کنه .. ام حبیبه داداشم اینجا بالای نیزه هاست .. سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها اسکتوا گفت‌ و عوالم همگی لال شدند ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها *پیرمردای کوفه گفتن این صدای آشناست .. این صدا، صدای علیِ .. * سال ها پیش در این شهر بزرگى مى کرد آه دیگر خبری نیست از آن عزت ها بین این شهر بنا بود که مهمان باشد اُف بر این رسم پذیرایى و این دعوت ها شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى دست بسته برسى ، مى شکند حُرمت ها دختر پرده نشین علی و فاطمه را نگهش داشته کوفه سرِ پا ساعت ها لااقل کاش اباالفضل برایش می ماند با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها خارجى زاده که گفتند دلش سوخت ولى قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها داشت‌ مانند علی خطبه ی غرّا می خواند سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها دست بر شانه‌ی طفلان حرم می گیرد آنکه خم بود به پایش همه ی قامت ها می دوَد تا که کسى نانِ تصدّق نخورد آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها شد قبول اُمّ حبیبه ! همه نذرى هایش خانمش آمده در کوفه پس از مدت ها *چه خانمی .. قد خمیده .. صورت سوخته .. سر شکسته .. دست بسته .. آی زینب ..* اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت تا سرِ نیزه نشین کرد عیان نسبت ها روز از شدت گرما و شب از سرمایش پوست انداخته بودند همه صورت ها سَر که افتاد زمین زود برَش داشت رباب چون‌ دگر گیر نمى آمد از این فرصت ها این طایفه تا به حال از کسی تمنایی نکردن .. خانم ام کلثوم سلام الله ، امام سجاد علیه السلام یه بار یه خواهش از این نانجیب ها کردن که ای کاش نمی‌کردن .. خانم فرمود اگه میشه اینا به هوای این سرها به ما نگاه میکنن از یه محله های خلوتی ما رو عبور بدید .. ما آل الله هستیم .. قافله رو بردن سمت بازار .. همه رو صدا زد گفت بیاید خارجی ها اومدن .. ای وای .. ای گریه کن ها برا مرد تصورش هم اذیت می‌کنه نگاه کسی به قد و قامت ناموسش بیفته .. میگه سر بریده چشم باز کرد تو مجلس عبیدالله، دیدن چشم ابی عبدالله داره می‌چرخه تو مجلس، تا رسید به زینب چشماش رو بست .. سایه‌ی خواهر من را زن همسایه ندید .. زینب و کوچه و بازار خدا رحم کند بین جمعیت و انزار خدا رحم کند ای حسین ..
. |⇦•از قوم‌ ما کسی... و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام یونس سمیعی ●━━━━━━─────── الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم *آقاجان یابن الحسن!شما خودتون فرمودین: یا جَدّاه! اگه اشک چشمم تمام بشه من برای شما خون گریه می‌کنم... امام رضا علیه السلام فرمود: اونقدر ما برا جدمون گریه می‌کنیم پلک‌ هامون زخم میشه... گریه‌های شما کجا و گریه ما کجا؟! عالِمی در عالَم رویا از امام زمان (عج) سؤال کرد، یا صاحب الزمان! فرمودید: خون گریه می‌کنم، برا کدوم مصیبت کربلا خون گریه می‌کنید؟ مصیبت علی اکبرِ؟ گفت علی اکبرم خون گریه می‌کنه. مصیبت عباس ِ؟ فرمود عمو جانمون هم خون گریه می‌کنه. آقا کدوم مصیبتِ؟ صدای نالش بلند شد، صدا زد: امان از اسیری عمه جانمون زینب… آخه گفت: داداش! حسینم!* از قوم ما کسی به اسارت نرفته بود حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود *ببین روزگار زینب به کجا رسید! دیدن اُمّ حبیبه داره نذری میده، تا لقمه در دهان این بچه ها گذاشت. سریع گرفت بی بی زینب، گفت: صدقه بر ما حرام است. اُم‌حبیبه گفت: خانوم من نذر دارم هر اسیری تو کوفه میاد غذا بدم. خانوم فرمودن: براچی نذر کردی؟ گفت نذر کردم یه بار دیگه خانومم زینب رو ببینم. اُم‌حبیبه کنیز خانه ی زینب بوده، بعد گفت شما را از کجا آوردند؟ بی بی گفت: ما از مدینةُ النبی شهر پیغمبریم. یهو بهم ریخت،گفت: کدوم محله؟ گفت: بنی هاشم، دید این سبد نون رو رها کرد گفت: خانوم! بگو ببینم خانومم زینب رو می‌شناسی یا نه؟! یه وقت صدا زد اُم حبیبه! حق داری زینبت رو نشناسی، من زینبم. گفت: باورم نمیشه، چرا؟ آخه زینب هرجا می‌رفت با حسینش میرفت، پس کو حسینت؟! گفت سرت رو بالا بیار اون سری که رو نیزه داره میدرخشه سر حسین منه... حسین جان! چقدر دلم برا حرمت تنگ شده... از همین جا دلت رو روونه ی کربلا کن. "اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین."  ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
AudioCutter_روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 1465.mp3
7.54M
|⇦از قوم‌ ما کسی... و توسل به کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام یونس سمیعی ●━━━━━━─────── پیامبر اکرم صلوات الله علیه هر کس بر مصیبتهای این دختر (زینب) بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش،حسن(ع) و حسین(ع)، گریسته باشد.
‌⚫️روضه جانسوز_ماجرای ام حبیبه و اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج مجید سبزعلی⚫️ ➖⚫️➖➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️ السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ السلام علیک یا اخیک الشهید ابوالفضل العباس " نام زینب در شئون زندگی گل می کند در دل عشاق ایجاد تحول می کند مهدی زهرا که خود رمز توسل با خداست در مقام ذکر با زینب توسل می کند بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد آقا نشد هرآنکه گدای شما نشد مقصود از تکلم طور از تو گفتن است موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد روز ازل برای گلوی تو هیچ کس غیر از خدای عز و جل خونبها نشد در خلقتش زمین و مکانهای محترم بسیار آفرید ولی کربلا نشد .... ما گندم رسیده ی شهر ری توایم شکر خدا که نان تو از من جدا نشد یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم حالا که کربلای تو روزی ما نشد *داداش* داغ تو اعظم است تحمل نمی شود در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد شاعر:علی اکبر لطیفیان ایام شهادت ابی عبدالله و شهدای کربلا ، روضه،روضه ی عمه ی سادات حضرت زینب یااباعبدالله؛ وارد کوفه شدن کنیز ام حبیبه اومد گفت خانم یه مشته زن و بچه اومدن،لباسا همه پاره،پای برهنه،خیلی گرسنه اند، ام حبیبه یه زنبیل پر از نان و خرما کرد گفت ببر،کنیزه اومد تو کاروان خرماها رو دادن،بچه ها همه گرسنه" خانم کلثوم اومد نون و خرماها رو از دست بچه ها گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه ...." برگشت، (قدیمیا وقتی کارد به استخوانشون میرسید به دو نفر توسل میکردن بعد از عاشورا،یکی حضرت صغری،یکی هم روضه ام حبیبه)گفت نون و خرماها رو برگردون،ام حبیبه تعجب کرد گفت مکه تو نگفتی اینا گرسنه ان،چند روزه غذا نخوردن؟گفت خانوم،تا نون و خرماها رو دادم دست بچه ها یه خانمی اومد گرفت انداخت تو زنبیل گفت صدقه بر ما حرامه" بلند شد از جا گفت صدقه فقط به یه خانواده حرامه"اونم بنی هاشمیان ...." اومد خود ام حبیبه با گریه زنبیلای نان و خرما رو آوردن از بچه ها سوال کرد بزرگ شما کیه؟همه یه خانم قد خمیده رو نشدن دادن؛همه زینب و نشون دادن ..." اومد ام حبیبه،گفت چرا این نان و خرماها رو نزاشتید بچه ها بخورن؟گفت صدقه بر ما حرامه" گفت خانم جان صدقه نیست نذره ...."گفت ام حبیبه نذرت چیه؟گفت نذر من اینه هر کاروانی اومد تو این شهر نان و خرما نذر می کنم،نذرم اینه یه دفعه دیگه خانمم زینبو ببینم ..." یه موقع زینب صدا زد ام حبیبه" نذرت قبول شد ... من زینبم ...." گفت اگه تو زینبی چرا قدت خمیده؟چرا موهات سپید شده؟باورم نمیشه تو زینبی ،اون زینبی که من میشناسم"هیچ موقع از حسین جدا نمیشد ..." یه موقع عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب صدا زد ام حبیبه اون سری که بالا نیزه ست سر حسینه ...." حسین لذا چند روز اهل بیت ابی عبدالله رد تو یه خرابه ای نگه داشتن،نه بامی نه در " ده هزار نفر نوشته مرحوم اشتهاردی شهر رو محاصره کرده بودن گفتن الان جیگر بچه های حسین رو میسوزونیم"چی کار کردن؟شروع کردن غذا پختن ...." بچه ها زینب و میگرفتن،عمه ما گرسنمونه ...." زخانه ها بوی طعام می آید ..... اینم برا شهدا،شهدای مدافع حرم زینبی؛ دارن حرکت می کنن،یه موقع زینب دید شمر و زجر ابن قیس و سنان و دیگر نانجیبا دارن به رباب میخندن ...." آخ آخ ..... یه نگاهی کرد حضرت زینب دید رباب دستاشو داره تکون میده ،اما خوابه ...."گفت خانم جان،رباب،همسر برادر بیدار شو ببین این نانجیبا دارن بهت میخندن ....." گفت خانم جان خوابم برد ؛ خواب علی اصغر و دیدم..... خواب دیدم علی اصغر تو بغلمه،دارم براش لالایی می گم ..... دستمو تکون میدادم ........." حسین .......... غم عشقت بیابون پرورم کرد ....... هوای وصل بی بال و پرم کرد ...... ای دل .....ای دل ..... به ما گفتی صبوری کن صبوری صبوری، طرفه خاکی بر سرم کرد ...... دلم را هر چه میخواهی بسوزان تنم را هرچه میخواهی بلرزان ولی در کوچه های کوفه و شام .... به پیش چشم نامحرم مگردان ... حسین ......... ➖➖➖➖➖➖➖➖
. |⇦•نوا از نینوا می رفت... و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌مهدی صالحی کرمانی ●━━━━━━─────── شب شددیدم عده ای کنیز اطراف یه خانم مجلله ی رو گرفتن دارند میارن. بی بی زینب تا چشمش افتادبه این‌خانم بلند شدند رفتن بین بچه ها نشستن چادر رو صورت کشیدن. الهی بمیرم برات زینب. کار به جایی رسیده بود با دستشون صورتشون رو پوشانده بودن الله اکبر هنده آمد روی کرسی مخصوص که گذاشته بودند نشست اما دیدند بر خلاف دیگران که بهشون زخم زبان میزدن این خانم شروع کرد دلداری دادن از خدا گفتن از زمان قضاو قدر گفتن حرفاشو زد رو کرد بعدرو‌کرد به خانوما، خانم ها بزرگ تر شما کیه؟ یه چندتا سوال ازش دارم بی بی زینب رو نشونش دادن. یکی گفت: عمه جان! خانم ادب داره جوابشون رو بدید. جواب ابن زیاد رو زینب نمی داد. یزید با اون همه شکوه وجلالی که براخودش درست می کرد بی بی فرمودند: من اصلا ننگم میاد با تو حرف بزنم. دنیا من رو کشونده اینجا با تو روبه رو شدم من ننگم میاد با توی یزید حرف بزنم.. دختر علی است، دختر حضرت زهراست... اینجا گفتند: خانم جان این خانم فرق می‌کنه جوابشون رو بدین. رو کرد به بی بی زینب... خانمِ اسیر! بگو بدانم شما از کدام شهر و دیارید؟ بی بی فرمودند: ما از مدینه ی پیغمبریم.هنده تا نام رسوالله و مدینه را شنید ادب کرد از روی کرسی بلند شد نشست روی خاکای خرابه صدا زد: خانم! اسم مدینه رو بردی من چندسال تو مدینه بودم خاطرات خوبی دارم، دوستان خوبی دارم، بگو بدانم شما از کدام محله ی مدینه هستید؟ بی بی فرمودند: ما از محله ی بنی هاشمی هستیم. هنده خوشحال شد یعنی میشه این خانم زینب من رو دیده باشه؟! یعنی میشه این خانم از حسین به من خبری بده !؟صدا زد خانم! بگو بدانم آیا خانه ی مرتضی علی و زهرا را می‌شناسی؟ گفت: بله!... چقدر هنده خوشحال شد. گفت: خانم آیا بچه های زهرا رو میشناسی؟ فرمودند: بله! از کدامشان سوال میکنی؟ صدا زد: خانم! بگو بدانم آیا حسینِ زهرا را میشناسی؟فرمودند: بله، هنده حسین رو خوب میشناسم. اما یه سوال دیگه کرد دیگه بی بی زینب نتونست جواب بده آنچنان گریه ای سر داد تمام خرابه ضجه و ناله شد. اومد جلوی بی بی صدا زد: خانم مگر زینبِ من طوری شده؟ مگر از بی بی ام زینب خبری داری؟ چادر رو کنار زد بی بی، صدا زد هنده حق داری نشناسی بخدا من زینبم! آنچنان هنده تو صورت خود زد کاش کور شده بودم نمی دیدم خانم به من گفتن اسرای خارجی اند. شما کجا؟ اسیری کجا؟ شما کجا؟ خرابه ی شام کجا؟ حسین از دست ما می‌رفت اگر زینب نمی آمد ... نوا از نینوا می‌رفت اگر زینب نمی آمد ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
4_6046156338822648667
7.2M
|⇦نوا از نینوا می رفت.. و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی صالحی کرمانی مرادقلی‌: ●━━━━━━─────── امام حُسَیْن(ع) می فرماید: شیعیان و پیروان ما آن کسانی هستند که دلهایشان (و به تبع آن افکار و اعمالشان ) از هر گونه ناخالصی (و فریب و نیرنگ و سوء استفاده از اعتماد مردم) و کینه ( و دشمنی یا خیانت ) و ناسالمی ( و تقلب و تزویر ) پاک و پیراسته باشد. 📚تفسیرالإمام العسکری(ع)، (ص 309، ح154)
Moharram 1396 - Shab 15 - 03 - Heyat Sarollah Rasht - Abozar Biukafi - Zamine @ #02.mp3
5.78M
دوباره این دلم گرفت؛ بهونه‌ی همیشگی از داغ کربلا برام؛ به خدا تلخه زندگی بغضی توی گلومه و، چشمامو بارون می‌کنه خاطره‌های کربلا، نوکرو داغون می‌کنه دلت برام بسوزه کاری کن ببین حیرون‌تم توو حسرتِ بوسیدن دوباره‌ی شیش‌گوشه‌تم زیارت تو ارباب، افضل الاعمال کاشکی بیام زیارت، اربعین هر سال ـ ـ ـ مثل نمازِ واجبه؛ زیارت کرب‌وبلا خود خدا امون میده، برا تموم زائرا نصیب کُل زائراست، دعای خیر مادرت نَه که فقط مادر تو، بلکه نگاه خواهرت ضامن کُل حاجت‌های زائر تو حیدره بابات علی خستگیای نوکراتو می‌خره هرکی حرم ندیده، فقط شنیده از جوونی و عمرش، خیری ندیده ـ ـ ـ هرکی به جایی برسه؛ از سرزمین کربلاست شش‌گوشه‌ی ارباب ما؛ کعبه‌ی دوم خداست دلم می‌خواد بیام بازم، گریه کنم برای تو یه دنیا غصه بخورم، برا مصیبتای تو با لب خشک و روی خاکی و دل پُر مِحنم میام که باشه یکّمی شبیه تو حال منم گریه کنم برای، زخم تن تو الهی که بمیره، سینه‌زن تو [شب پانزدهم ۱۳۹۶.۰۷.۱۳] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
☑️ ☑️ ☑️ 😭 🎤مداح :حاج میثم مطیعی جمعه ها دارند میگذرند میگذرند با غم های تو عاشقات کم کم جون میدن پیر میشن آدم های تو الهی منم مو سپیدت شم تو این نا امیدی امیدت شم یعنی میشه من هم شهیدت شم یا مولا یا مولا یا مهدی .... یا مولا جمعه ها دارند میگذرند میگذرند با غم های تو خوش به حال دیوونه هات ما کجا و دنیای تو شده زندگی بی تو بی سامون ببخشید که از ما شدی دل خون تو رو یادمون رفته آقا جون یا مولا یا مولا یا مهدی ..... یا مولا جمعه ها دارند میگذرند میگذرند با غم های تو منتظر اونه که یه روز جون بده آخر پای تو چی میشه پر از عطر رؤیا شم تو آغوش تو غرق دریاشم برات مثل بحرالعلوم باشم یا مولا یا مولا یا مهدی ..... یا مولا 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای شب اول قبر فردی که نقش شمر را در تعزیه خوانی داشت یا حسین🖤🖤🖤😭😭😭😭😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مستحبات دفن میّت (مرجع تقلید آیةالله خامنه ای) سوال چه چیزی مستحب است که همراه مرده درون خاک بگذاریم مرجع تقلید: حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله) جواب از روایات و استفاده می شود دفن برخی از چیز ها با میت موجب کم شدن عذاب و فشار قبر است: 1. تربت امام حسین: سيد بن‌ طاووس‌ در «فلاح‌ السائل‌»به‌ اين‌ موضوع‌ تصريح‌ فرموده‌ و مي‌گويد: «ويجعل‌ معه‌ شيئا من‌ تربة‌ الحسين ‌(علیه السلام) فقد روي‌ انه‌ امان‌ و المنزل‌ مهول‌ يحتاج‌ الي‌التوصل‌ والسلامه‌ منه‌ بغايه‌ الامكان‌» و با ميت‌ مقداري‌ از تربت‌ حسين‌(علیه السلام) قرار داده‌مي‌شود. روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ آن‌ امان‌ است‌ و منزل‌ (قبر) ترسناك‌ است‌ كه‌ محتاج‌ رهايي ‌و سلامت‌ از آن‌ به‌ حد امكان‌ است‌. رواياتي‌ نيز در اين‌ زمينه‌ وارد شده‌ است‌؛ از جمله‌ روايت‌ جعفر بن‌ عيسي‌ ازحضرت‌ ابا الحسن‌(علیه السلام)،امام رضا (علیه السلام) است‌ كه‌ مي‌فرمايد: «ما علي‌ احدكم‌ اذا دفن‌ الميت‌ و وسده‌بالتراب‌ ان‌ يضع‌ مقابل‌ و جهه‌ لبنة‌ من‌ طين‌ الحسين‌(علیه السلام) ولايضعها تحت‌ رأسه‌؛ بر احدي‌از شما چه‌ اشكال‌ دارد وقتي‌ ميت‌ را دفن‌ كرد و با خاك‌ او را پوشاند در مقابل‌ صورتش‌آجري‌ از تربت‌ حسين‌ را بگذارد؟! و آن‌ را زير سرش‌ قرار دهد؟؟» شيخ‌ عباس‌ قمي‌ نيز مي‌فرمايد: «... فوايد تربت‌ شريفه‌ آن‌ حضرت‌ بسيار است‌ ازجمله‌ آن‌ كه‌ مستحب‌ است‌ با ميت‌ در قبر گذاشتن‌ و كفن‌ را با آن‌ نوشتن‌ و سجده‌ كردن‌ برآن‌ و...» در باب آداب کفن و دفن در کتاب شریف وسایل الشیعه داستانی آمده که مختصراً به این شرح است: در زمان امام صادق (علیه السلام) زنی مرتکب عمل زنا شد و از آن بچه دار شد بعد از به دنیا آوردن برای رسوا نشدن در میان قوم بچه را سوزاند . پس از چند روزی مرد هر چه او را به خاک می سپردند خاک او را قبول نمی کرد ( او را پس میزد) امام صادق (علیه السلام) دستور دادند که درون قبر او مقداری تربت کربلا بریزند این کار را کردند قبر آن زن را قبر او را در بر گرفت. 2. کفن کردن میت با لباس احرام که با آن طواف کرده و لباس نمازش. 3. قرار دادن جریدتین خضراوین (دو تکه چوب تازه سبز) همراه میت. 4. نوشتن اسم میت بر کفن و این جمله که «انه یشهد ان لا اله الا الله». 5. نوشتن قرآن بخشی یا همه آن بر کفن با تربت امام حسین (علیه السلام). 7. داشتن پارچه ای مخصوص برای پاک کردن اشک های عزای حسینی و نگاهداری آن به عنوان تبرک و همراهی در قبر سابقه دیرینه ای بین عزاداران دارد. در بین علما این کار شهرت فراوانی دارد که در زیر به دو نمونه از آن اشاره می کنیم: الف - فقیه مقدس، میرزاى تبریزى (قدس سرّه(مقید بودند که دستمال سیاهى را که مخصوص گریه بر اهل بیت )علیهم السّلام) بود، در روضه ها با خود حمل کنند و به ندرت این کار را فراموش مى کردند. ایشان مقید بودند که اشک خود را با آن دستمال سیاه پاک کنند و همیشه مى فرمودند: «من این دستمال ها را براى قبرم مى خواهم و وصیت کرده ام که دستمال ها را در قبر من جاى دهند تا امانى باشد براى قبر و قیامت بعد از فوت مرحوم تبریزی (ره)، فرزندانشان دستمال ها را قبل از کفن کردن، هر چه جستجو کردند پیدا نکردن تا آن که نوبت به کفن کردن مرحوم میرزا (ره) رسید. همین که کفن را باز کردند، ناگهان مشاهده شد دستمال ها در کفن است و معلوم شد که مرحوم میرزا (ره) قبل از رفتن به بیمارستان (که آخرین بستری ایشان بود و در همان بیمارستان از دنیا رفتند) دستمال ها را در کفن خود قرار داده اند. ب - دستمال اشک مرحوم آیت الله سیّد شهاب الدّین مرعشی نجفی (ره) مرحوم آیت الله مرعشی نجفی (ره) نیز در فرازی از وصیتنامه ی شریف خود می گویند: «سفارش می کنم دستمالی را که اشک های زیادی در رثای جدّم حسین مظلوم (علیه السّلام) و اهل بیت مکرّم او ریخته و صورت خود را با آن پاک می کردم بر روی سینه در کفنم بگذارید. یاحقّ.
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ 🔹طراز المذاهب از بحر المصائب نقل مى كند: روزى حضرت عليا مخدره زينب نزد حضرت سجاد آمد. حضرت چون چشمش به آن مخدره افتاد، فرمود: اى عمه ، ديشب در عالم رؤ يا چه ديدى و از مادرت فاطمه چه شنيدى ؟ آن مخدره عرض كرد: تو از تمامى علوم آگاهى . آن حضرت فرمود: چنين است ، و مقام ولايت همين است ؛ اما من مى خواهم از زبان تو بشنوم و بر مصيبت پدرم بنالم . 🔸عرض كرد: اى فروغ ديده بازماندگان ، چون چشمم قدرى آشنا به خواب شد، مادرم زهرا را با جامه سياه و موى پريشان ديدم كه روى و موى خود را با خون برادرم رنگين ساخته است . چون اين حال را بديدم ، خويشتن را بر پاى مباركش بيفكندم و صدا به گريه و زارى بلند كردم و سر آن حال پر ملال را از وى پرسيدم . ▪️فرمود: دخترم ، زينب ! من اگر چه در ظاهر با شما نبودم ليكن در باطن با شما بودم و از شما جدا نبودم . مگر به خاطر ندارى عصر روز تاسوعا، كه برادرت را از خواب برانگيختى ، برادرت بعد از مكالمات بسيار گفت : جد و پدر و مادر و برادرم آمده بودند چون بر مى گشتند مادرم وعده وصول از من بگرفت ؟! اى زينب ، مگر فراموش كردى شب عاشورا را كه ناله واحسيناه ! واحسيناه ! از من بلند شد و تو با ام كلثوم مى گفتى كه صداى مادرم را مى شنوم ؟ آرى ، من در آن شب ، با هزار رنج و تعب ، در اطراف خيمه ها مى گرديدم و ناله و فرياد مى زدم و از اين روى بود كه برادرت حسين به تو گفت : اى خواهر، مگر صداى مادرم را نمى شنوى ؟ اى زينب ! ▪️مگر در وداع بازپسين فرزندم حسين ، و روان شدن او سوى ميدان ، من همى خاك مصيبت بر سر نمى كردم ؟ ▪️ اى زينب ، چه گويم از آن هنگام كه شمر خنجر بر حنجر فرزندم حسين را بر نوك سنان بر آوردند...😭 اى زينب ، اى دخترجان من ! چه گويم از آن وقت كه لشكر از قتلگاه به سوى خيمه گاه روى نهادند و شعله نار به گنبد دوار بر آوردند. اى دختر محنت رسيده ، من همانا در نظاره بودم كه مردم كوفه با آن آشوب و همهمه و و لوله خيمه ها را غارت كردند و آتش در آنها زدند...😭 و جامه هاى شما را به يغما بردند و عابد بيمار را از بستر به زمين افكندند و آهنگ قتلش نمودند و تو، نالان و گريان ، ايشان را از اين كار باز مى داشتى ، و نيز هنگامى كه شما را از قتلگاه عبور مى دادند تمامى آن احوال را مى ديدم و آن چهار خطاب تو به جد و پدر و مادر و برادرت را استماع مى نمودم و اشك حسرت از ديده مى باريدم و آه جانسوز از دل پردردم بر مى كشيدم . ▪️دخترجان من ، اين خون حسين است كه بر گيسوان من است...😭 و من در همه جا با شما همراه بودم ، خصوصا هنگام ورود به شام و مجلس يزيد خون آشام و رفتار و گفتار آن نابكار بدفرجام . ▪️عليا مخدره مى فرمايد، عرض كردم : اى مادر، از چه روى اين خون را از موى و روى خويش پاك نمى فرمايى ؟ فرمود: اى روشنى ديده ، بايد با اين موى پر خون در حضرت قادر بي چون به شكايت برم و داد خود را از ستمكاران و كشندگان فرزندم بازجويم ، و عزاداران و گنهكاران امت پدرم را شفاعت بنمايم . 🔹و تو را وصيت مى كنم كه سلام مرا به فرزند بيمارم ، سيد سجاد، برسانى و بگويى به شيعيان ما اعلام كند كه در عزادارى و زيارت فرزندم حسين كوتاهى نكنند و آن را سهل نشمارند كه موجب ندامت آنها در قيامت خواهد بود.
امیری حسین و نعم الأمير.mp3
2.66M
🔹امیری حسین و نعم الأمير🔹 این اولین باره می‌شم کبوتری در هوای تو این اولین باره می‌شم مسافر نینوای تو این اولین باره میام پیاده تا کربلای تو منم می‌شم راهی سمت حرم میام به سوی تو با هر قدم منم میام با پدر مادرم چقدر خوبه که می‌بینم جاده‌ها رو چقدر خوبه که می‌بینم این صفا رو چقدر خوبه که می‌بینم موکبای بهشت نجف کربلا رو میام یا حسین دست من رو بگیر امیری حسین و نعم الأمير ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این اولین باره تو دست من هم روشنه فانوس این اولین باره میام مثه قطره تا اقیانوس این اولین باره میام به سوی تو برا پابوس منم به پابوست آقا میام با تشنگی سمت دریا میام با حسرت مشک سقا میام چقد خوبه سیراب می‌شن تشنه‌لب‌ها پر از نور مهتاب می‌شه اینجا شب‌ها چقدر خوبه مثل برادر می‌مونیم ما ایرانیا با عرب‌ها همه هم‌دلیم دیگه تو این مسیر امیری حسین و نعم الامیر 📝 .