.
#نوحه_مهدوی
#پنجم_صفر 31
#زمزمه #واحد #زمینه_مقتلی
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
دوباره آقا خرابه رفتی
شده عمّه جان بی قرار
می بینی بس که جسارت دیده
شده خسته از روزگار
با ناله میگه منتقم بیا
بگیر داد ما رو از دشمنا
ببین بین ناله و گریه هام
آوردن واسم یه سر جدا
یارب
نداره چاره عجّل انتقام
یارب
شده آواره عجّل انتقام
یارب
به گوش پاره عجّل انتقام
اللهم عجل لولیک الفرج....
🌸🌸
بابا حق داری، منو نشناسی
سه ساله بودم پیر شدم
گرسنه هستم ،نداره عیبی
من از غصّه ها سیر شدم
بابا خیلی این شامیا بَدَن
یتیم تو رو بی هوا زدن
شدم من هممانند مادرت
کبوده رویم،زخمه گوش من
بابا
به دختربچه میدن عروسک
بابا
کجا سر میارن واسه کودک
بابا
من الذی قطع وریدک
اللهم عجل لولیک الفرج....
🌸🌸
دل من تنگه ،واسه آغوشت
کجا جا مونده پیکرت
برای بوسه، نمونده بابا
یه جای سالم رو سرت
روی هر قسمت داری صد نشون
لبت که زخمیه از خیزرون
از اون سنگی که زد اون پیرزن
هنوز از پیشونیت خونه روون
بابا
شده دلتنگی، هر روز و شبم
بابا
ببر من رو با خود جون بر لبم
بابا
ببین سربار ِعمّه زینبم
اللهم عجل لولیک الفرج.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#زمینه
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
بند اول:
آخر، اومدی پیشم، ولی چه قده دیر بابا
حالا، کناره منی؟!، حالا که شدم پیر بابا
ببین، سر و وضمو، که چی اومده به سرم
موهام، سوخته و شده، بافته با نخِ معجرم
بابا جون خیلی، منتظر موندم
واسه دیدنت، نُدبه ها خوندم
( وای وای وای ۲ )
ماهِ شبه خرابه
مهمون شدی رو زانوم
پیشم آوردنت تا
دلم بگیره آروم
بابا شکسته بالم
ببین آشفته حالم
از رنج شام و کوفه
اسیرِ درد و نالم
آه و واویلا
وای از این دنیا
بند دوم:
بابا، سه ساله ی تو، یکمی ازت دلخوره
چرا، بی خدافظی، رفتی، مُردم از دلهُره
اصن، میدونی که من، گرسنه میخوابم شبا
اینجا، به ما نمیدن، حتی یه تیکه نون بابا
تیره می بینه، چشمِ پُر خونم
چون کتک خوردم، نیلیِ گونم!
( وای وای وای ۲ )
بابا ببین شکسته
دندونِ شیریه من
ولی نبینی ای کاش
حالِ اسیریه من
بابا فقط خبر نداری
اینقدر ما رو تو بازار
بُردن و میزدن سنگ
ما رو میدادن آزار
آه و واویلا
وای از این دنیا
بند سوم:
بابا، چه قده شدیم، ما دوتا، حالا مثلِ هم
مثه، لب و موی تو، شده لب و موی منم
بابا، سر و صورتت، چرا میده بوی تنور
بابا، مثه تو منم، خرابه آوردن به زور
بابایی زجرِ، بی حیا می زد
من رو توی راه، بی هوا می زد
( وای وای وای ۲ )
واسم نمونده ابرو
بابا کبوده بازوم
منم شبیه زهرا
ببین شکسته پهلوم
دیگه رسیده وقتِ
وِداع من با دنیا
تو خاطرم می مونه
خوشی ندیدیم اینجا
آه از این دنیا
اَلوداع بابا
شعر و ملودی: #یاحسین(طاها تحقیقی)
#شب_سوم_محرم
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شور
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
🏴بند اول:
خَلقاً و خُلقاً و منطقاً، فاطمه ای یا رقیه
زیباترین و شیرین ترین، زمزمه ای یا رقیه
وقتی که حب تو واسه ما، ناجی روز محشره
پس قیامت دیگه قاضیِ، مَحکَمه ای یا رقیه
قصره شام و، رو سره یزید، خراب کردی رقیه
تو یزید و، توی خوابشم، عذاب دادی با گریه
تا بشه کور، چشم دشمنات، میگم علنی بانو
تا قیامت، لعنت خدا، به خاندان امیه
زینتِ حسینی
نور نیرینی
ماه عالمینی، یا رقیه یا رقیه
دختره امامی
واجب احترامی
حامی قیامی، یا رقیه یا رقیه
یا رقیه یا رقیه
🏴بند دوم:
کعبه ی عشق و محبت و، آرامشی یا رقیه
معدن لطفی و لایق، ستایشی یا رقیه
اسمتو هرجا که می برم، حل میشه کلّ مشکلات
با دستای کوچیکت درِ، گشایشی یا رقیه
تو خرابه، روبه روی ظلم، قیام کردی رقیه
روز خوش رو، واسه اهل شام، حرام کردی رقیه
با نثار، جون تو داره، دوام نسل امامت
چون خودت رو، قربون دوتا، امام کردی رقیه
حسن اختتامی
نور مستدامی
صاحب مقامی، یا رقیه یا رقیه
بانوی جلیله
دلبره عقیله
منکرت ذلیله، یا رقیه یا رقیه
یا رقیه یا رقیه
🏴بند سوم:
اول و آخره هر سخن، مددی بی بی رقیه
ای قدیمی ترین عشق من، مددی بی بی رقیه
کرب و بلام توی دستاته، باب دعا و حاجتی
صاحبه نوکره سینه زن، مددی بی بی رقیه
افتخارم، اینه واللهِ، که عمری غلامتم
منه مجنون، خیلی وقته که، اسیره مرامتم
میزنم جار، از ته دلم، تو هر جا و هر زمان
عمریه که، منه رو سیاه، کبوتره بامتم
رحمته تمامی
ختم هر کلامی
مظهر خدامی، یا رقیه یا رقیه
ای راز و نیازم
ذکر تو نمازم
با تو بی نیازم، یا رقیه یا رقیه
یا رقیه یا رقیه
شعر: #طاها_تحقیقی(یاحسین)
#علی_مهدوی_نسب
#محمد_جواد_رودی
ملودی: #طاها_تحقیقی🎼
#شب_سوم_محرم
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شور
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه
🚩بند اول:
توی عمرم، ندیدم اصلا
مثله تو سه ساله ای رو، با این کرامت
که تا اسمش، میاد تو مجلس
وا میشه روی همه باز، درای رحمت
گلِ گلزار مولایی
زینت دوش سقایی
ستاره رو زمینی و
نگین عرش اعلایی
شبیه حضرت زهرا
تویی مصداق اعطینا
جلوه ی سِرِّ مستور و
معنی آیت العظما
میرسه با تو عالم
پیش خدا رقیه
پر میگیریم تا جنت
با ذکر یا رقیه
سیدتی رقیه
🚩بند دوم:
دستای تو، کوچیکه اما
معجزه میکنه مثل، دستای عباس
تو کعبه ی فضائلی چون
مادر بزرگِ جلیلت، حضرت زهراس
آره مشکل گشایی تو
اُمید هر گدایی تو
دلیل امضای برگ
برات کربلایی تو
درد قلبم رو میدونی
حرف چشمامو میخونی
ببرم کربلا یک شب
میدونم بی بی میتونی
باب الحوائجی و
گره گشا رقیه
حاجتمو میگیرم
با ذکر یا رقیه
سیدتی رقیه
🚩بند سوم:
از چادرت، حیا می ریزه
معجرت میده به عالم، درس نجابت
وقتی بنت الحسینی قطعا
با حبّت خلاصه میشه، راه هدایت
تویی خورشید تابنده
شده دین با تو پاینده
با سلاحُ البکاءِ تو
دشمنت شد سر افکنده
جنمت، ارث کرّاره
یزیدو کردی بیچاره
همه عالم بدونن که
دشمنت هیزم ناره
مدافع قیامه
کرب و بلا رقیه
منکر تو میلرزه
با ذکر یا رقیه
سیدتی رقیه
شعر: #طاها_تحقیقی(یاحسین)
#علی_مهدوی_نسب
#سید_مرتضی_پیرانیان
ملودی: #طاها_تحقیقی🎼
#شب_سوم_محرم
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•خوش اومدی ....
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم ۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
روزی به زلفت شانه می زد دست زینب
جز پنجه های شمر حالا شانه ای نیست
اینچندمین بار است زینب می شمارد
انگار که در قافله دردانه ای نیست
از بس سرت افتاده از بالای نیزه
دیگر به روی صورت تو چانه ای نیست
عباس چِشمان خودش را بسته یعنی
جای حرم در بزمِ بی شرمانه ای نیست
*تو مناسک حج حاجیا که قربانی رو انجام میدن خبر میدن اونایی که بار اولشونه باید موهاشون رو از ته بزنن همچین که سرت رو از ته میزنی قیافه ات تغییر پیدا میکنه. دخترت اگر تو گوشی عکست رو ببینه اولش نمیشناستت میگه مامان این کیه ؟ بی بی رقیه که توگودال اومد هی نگاه می کرد آخه سر حسین رو موهاشو که نزدن سر تغییر کرده بود این سر دیگه اون سر قبلی نیست. همچین که سر رو آوردن تو خرابه یه نگاهی کرد گفت عمه !"ما هذا !؟" دیدن روش رو برگردوند به سکینه خواهرش گفت خواهر! "ما هذا؟! "چرا تغییر کرده ؟ آخه سری که بار ها از بالای نیزه رو زمین افتاد، زیر دست وپای اسبا رفت ،سری که تو تنور رفته، سری که بالای نی سنگ زدن پیشونیش شکسته ، سری که تو مجلس شراب انقدر با چوب خیزران به لب و دندونش زده. آخه سری که هر روز دم غروب از رو نیزه بر میداشتن تو نور آفتاب به نیزه میزدن.سرو اگه یه بار به نیزه بزنی دفعه دوم سوم دیگه تغییر پیدا میکنه...*
خوش اومدی آبروداری کردی
هر جا زمین خوردم یه کاری کردی
هر جایی که میزدن این یتیم رو
صدا زدم بابای غیرتیم رو
میگن مثل زهرا این بچه همخودش مُرد
هیشکی نگفت کتک خورد کی اشکش و درآورد
حتما میگن بابا!
خودش شکسته بازوش
خورده بهجایی پهلوش
سوخته خودش سر و روش
بابا کجایی؟
حالا که شد گوشواره امو بدزدن
نزار لباس پاره رو بدزدن
همون بلایی که سرت آوردن
شاهد من پیرهنیِ که بردن
وقتی میگم بابا!
دوس داری دخترت رو
تکون بده سرت رو
ببین نیلوفرت رو
وقتی میگم بابا!
من و بگیر تو آغوش
زَجر و کنم فراموش
نَرم دوباره از هوش
بابا کجابی؟
بدون تو تا حالا سَر نکردی
با یکی مثل شمر سفر نکردی
توی مسیر چند دفعه زد تو گوشم
نیزه رو می گرفت میزاشت رودوشم
بابا اون دختر که
خیلی بلند موهاش
سنگینِ دست باباش
بیشتر مراقبم باش
نازم کن بیشتر که
از سر شب زدم زار
خوردم زمین تو بازار
افتاده دستم از کار
بابا کجایی؟
ای سر در خون خضاب ای لاله ی خوشبوی من
لطفاً از پیشم نرو امشب بمان پهلویِ من
زانوانت رو نیاوردی سرم بی بالش است
لااقل بُگذار امشب سر روی زانوی من
بابا جان قصد دارم وا کنم این پلکهای بسته را
کن تماشایم ولی بابا! نپرس از مویم
بر نمیدارم سرت را چون برایم مشکل است
خُرد شد با تازیانه هر دوتا بازوی من
اصلاً امشب من قراری میگذارم با خودت
من بر ابروی تو میگریم تو بر ابروی من
غصه ی من را نخور آنقدر محکم هم نبود
جای سیلی ماند چند شب بر روی گونه ام
*همچین که سر آوردن تو خرابه، هرچی این خونا رو از محاسن مبارک حسین پاک می کرد دوباره خون تازه میومددوباره مثل اولش میشد.یه شبیم امیرالمؤمنین هرچی آب روی بازو می ریخت هی میدید خون تازه سرازیر میشه...
فلذا میدونید رقیه چیکار کرد ؟مقتل مینویسه "فَوَضَعَتْ فَمُها عَلى فَمهِ الشَّريف" دهانش روگذاشت به دهان مبارک باباش."وَبَكَتْ بُكاءاً شديدا" انقدر گریه کرد سر بریده به سخن در اومد صدا زد.."إِلیَّ إِلیَّ هُلُمِّی فَانّا لَکَ بِالانتِظار" دخترم بیا این طرف منتظرتم."فَغَشی عَلیها غَشوَةَ لَمْ تَفِق بَعدِها"بعد این جمله میگن دیگه سه ساله بی هوش شد طوری که هرچی صداش میزدن جواب نمیداد."فَحَرکوها فَاذا هِی قَد فارِقت و روحِها الدُنیا"هرچی این زنا تکونش میدادن حرکتش میدادن جواب نمیده دیدن روح از بدنش خارج شده..
ای حسین....
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#ماه_صفر
#سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
سید رضا نریمانی_محرم1402 -بخش دوم -روضه - روزی به زلفت شانه می زد دست زینب - سید رضا نریمانی-1690361395.mp3
10.01M
|⇦خوش اومدی...
#قسمت_پایانی #روضه_حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم ۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
بادست کوچکش گره ها باز می کند
طفل سه ساله یست که اعجاز می کند
بال وپرش شکسته ولی او بدون بال
باذکرنام فاطمه پرواز می کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این دختر خانم جوان توی بین الحرمین از حضرت اباالـــــفضل حضرت قمرِبنی هاشم (ع)
دستش شفا گرفت👆👆
دخیلک یا عبـــاس🤲🏻😭😩
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
دخیلک یا ابوفاضـــــــــل🤲🏻😩😭
زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، 🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ،
🍃السَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ،
کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
◼️حکایت زنی از اهل شام، که میخواست آب و نان برای رقيه خاتون سلام الله علیها ببرد...
نقل کرده اند:
در شام زنی بود به نام "حمیده"؛ پسری داشت به نام "سعید".
روزی پسرش غبارآلود آمد خانه؛ حمیده پرسید:
کجا بودی؟
گفت: به دیدار اسيران رفته بودم؛ از مدینه پیامبر صلی اللّه علیه وآله بودند.
حمیده برخواست آمد سمت خرابه؛ دید غلامان زنگی و ترکی و رومی با لباس سرخ ایستاده اند بر در خرابه و به کسی اجازه ورود نمیدهند.
حمیده دید طفل کوچکی آن قدر گریه کرده که چشمانش متورم شده و یک طرف صورتش خاکی است.
حمیده پرسید: شما کیستی؟
حضرت رقيه سلام الله علیها فرمود:
دختر امام حسین علیه السلام
از پدر و عمویش پرسید؟
بی بی فرمود:همه را کشته اند.
حمیده گفت:
کاری نداری انجام دهم؟
حضرت با صدای آهسته فرمود:
قدری آب و نان می خواهم.
حمیده رفت آب و نان آورد،هر کار کرد نگهبانان نگذاشتند،پنج مرتبه تلاش کرد در آن شب نتوانست آب و نان را برساند تا اینکه صبح آمد دید جمعی از زنان دور قبری خاکی گریه می کنند.
زینب کبری صلوات اللّه علیها رو به حمیده فرمود:
آب و نان را برگردان که آن دختر دیگر بین ما نیست...
📚مقتل خطی جامع المجالس ص١٢٩ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
6⃣3⃣1⃣خواب هند بنت ابی عامر [همسر یزید] در شام به نقل علامه مجلسی!👇
#هنده
✅هند بنت ابی عامر همسر یزید می گوید :
📋《كُنْتُ أَخَذْتُ مَضْجَعِي فَرَأَيْتُ بَاباً مِنَ السَّمَاءِ وَ قَدْ فُتِحَتْ وَ الْمَلَائِكَةُ يَنْزِلُونَ كَتَائِبَ كَتَائِبَ إِلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ هُمْ يَقُولُونَ :
[السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)]
فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ نَظَرْتُ إِلَى سَحَابَةٍ قَدْ نَزَلَتْ مِنَ السَّمَاءِ وَ فِيهَا رِجَالٌ كَثِيرُونَ وَ فِيهِمْ رَجُلٌ دُرِّيُّ اللَّوْنِ قَمَرِيُّ الْوَجْهِ》
♦️وقتی سرهای شهدای کربلا را به شام آوردند، شبي در خواب ديدم که دري از آسمان گشوده شد و فوج فوج ملائکه نازل مي شدند و در برابر سر مبارک حضرت امام حسين(ع) مي ايستادند و مي گفتند :
السلام عليک يا أباعبدالله(ع)!
السلام عليک يابن رسول الله(ص)!
ناگاه ديدم که ابري از آسمان به زير آمد و مردان بسيار در ميان آن ابر بودند. در ميان ايشان مردي بود در نهايت صباحت و نور و صفا!
📋《فَأَقْبَلَ يَسْعَى حَتَّى انْكَبَّ عَلَى ثَنَايَا الْحُسَيْنِ(ع) يُقَبِّلُهُمَا وَ هُوَ يَقُولُ :
يَا وَلَدِي! قَتَلُوكَ أَ تَرَاهُمْ مَا عَرَفُوكَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوكَ!
يَا وَلَدِي! أَنَا جَدُّكَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ هَذَا أَبُوكَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى(ع) وَ هَذَا أَخُوكَ الْحَسَنُ(ع) وَ هَذَا عَمُّكَ جَعْفَرٌ وَ هَذَا عَقِيلٌ وَ هَذَانِ حَمْزَةُ وَ الْعَبَّاسُ ثُمَّ جَعَلَ يُعَدِّدُ أَهْلَ بَيْتِهِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ》
♦️وقتی که به زمين رسيد، دويد و خود را به آن سر منور رساند.
در حالی که لب و دندان او را مي بوسيد و نوحه و زاري مي کرد و مي گفت :
اي فرزند دلبند من! تو را کشتند و تو را از آب فرات منع کردند! مگر تو را نشناختند؟!
اي فرزند گرامي!
من جد توام رسول خدا(ص)!
و اين پدر تو است، علي مرتضي(ع)!
و اين برادر تو است حسن مجتبي(ع)!
و اينها عموهاي تواند، جعفر طيار، عقيل، حمزه و عباس!
و يک يک اهل بيت خود را شمرد.
هند می گوید :
📋《فَانْتَبَهْتُ مِنْ نَوْمِي فَزِعَةً مَرْعُوبَةً وَ إِذَا بِنُورٍ قَدِ انْتَشَرَ عَلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) فَجَعَلْتُ أَطْلُبُ يَزِيدَ وَ هُوَ قَدْ دَخَلَ إِلَى بَيْتٍ مُظْلِمٍ وَ قَدْ دَارَ وَجْهَهُ إِلَى الْحَائِطِ وَ هُوَ يَقُولُ :
مَا لِي وَ لِلْحُسَيْنِ(ع)؟
وَ قَدْ وَقَعَتْ عَلَيْهِ الْهُمُومَاتُ!
فَقَصَصْتُ عَلَيْهِ الْمَنَامَ وَ هُوَ مُنَكِّسُ الرَّأْسِ!》
♦️من از دهشت اين حال، خايف و ترسان بيدار شدم.
وقتی به نزد سر آن بزرگوار رفتم، ديدم که نور از آن سر منور به آسمان بالا مي رفت.
رفتم که يزيد را بيدار کنم و او را از خواب خود مطلع گردانم که او را در جاي خود نيافتم.
وقتی تفحص کردم، ديدم که به خانه ي تاري درآمده و رو به ديوار نشسته و با غايت بيم و اندوه و خوف مي گويد :
مرا با حسين(ع) چه کار بود؟
وقتی خواب مرا شنيد، غم و بيم او مضاعف شد، سر به زير افکند و جواب نگفت.(۱)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۹۷
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#حرکت_کاروان_از_شام_بسمت_مدینه
👤علامه مجلسی می نویسد :
هند دختر عبدالله بن عامر، همسر یزید بن معاویه نقل می کند که؛
📋《فَلَمَّا أَصْبَحَ، اسْتَدْعَى بِحَرَمِ رَسُولِ اللَّه(ص) فَقَالَ لَهُنَّ : أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكُنَّ الْمُقَامُ عِنْدِي أَوِ الرُّجُوعُ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ لَكُمُ الْجَائِزَةُ السَّنِيَّةُ؟
قَالُوا : نُحِبُّ أَوَّلًا أَنْ نَنُوحَ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع)!
قَالَ : افْعَلُوا مَا بَدَا لَكُمْ ثُمَّ أُخْلِيَتْ لَهُنَّ الْحُجَرُ وَ الْبُيُوتُ فِي دِمَشْقَ وَ لَمْ تَبْقَ هَاشِمِيَّةٌ وَ لَا قُرَشِيَّةٌ إِلَّا وَ لَبِسَتِ السَّوَادَ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَ نَدَبُوهُ عَلَى مَا نُقِلَ سَبْعَةَ أَيَّامٍ》
♦️وقتی که صبح شد، یزید اهل بيت رسالت را طلبيد و ايشان را ميان ماندن در شام با حرمت و کرامت و برگشتن به سوي مدينه با صحت و سلام مخير گرداند.
آنان گفتند : اول مي خواهيم ما را رخصت دهي که به ماتم و تعزيه آن امام مظلوم قيام نماييم
یزید گفت : آنچه خواهيد بکنيد!
و خانه هایی براي ايشان مقرر کرد و ايشان جامه هاي سياه پوشيدند و هر که در شام بود، از قريش و بني هاشم با ايشان در ماتم و زاري و تعزيت و سوگواري موافقت کردند و تا هفت روز بر آن جناب، ندبه و نوحه و زاري نمودند.
📋《فَلَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الثَّامِنُ دَعَاهُنَّ يَزِيدُ وَ عَرَضَ عَلَيْهِنَّ الُمَقَامَ فَأَبَيْنَ وَ أَرَادُوا الرُّجُوعَ إِلَى الْمَدِينَةِ فَأَحْضَرَ لَهُمُ الْمَحَامِلَ وَ زَيَّنَهَا وَ أَمَرَ بِالْأَنْطَاعِ الْإِبْرِيسَمِ وَ صَبَّ عَلَيْهَا الْأَمْوَالَ!
وَ قَالَ : يَا أُمَّ كُلْثُومٍ! خُذُوا هَذَا الْمَالَ عِوَضَ مَا أَصَابَكُمْ!
فَقَالَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ : يَا يَزِيدُ! مَا أَقَلَّ حَيَاءَكَ وَ أَصْلَبَ وَجْهَكَ تَقْتُلُ أَخِي وَ أَهْلَ بَيْتِي وَ تُعْطِينِي عِوَضَهُمْ؟》
♦️پس وقتی که روز هشتم شد، یزید ايشان را طلبيد.
آنان را تکليف به ماندن در شام کرد ولی آنان قبول نکردند.
پس محملهاي مزين براي ايشان ترتيب داد و اموالی براي خرج ايشان حاضر کرد و خطاب به حضرت ام کلثوم(س) گفت :
ای ام کلثوم! اينها عوض آنچه نسبت به شما واقع شده است.
ام کلثوم(س) فرمود : اي يزيد! چه بسيار کم حيايي! برادران و اهل بيت مرا کشته اي که جميع دنيا برابر يک موي ايشان نمي شود و مي گويي اينها عوض آنچه من کرده ام؟!!(۱)
طبق نقل ابن طاووس؛ امام سجاد(ع) از یزید سه چیز را از یزید درخواست نمود :
📋《الْأُولَى أَنْ تُرِيَنِي وَجْهَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ(ع) فَأَتَزَوَّدَ مِنْهُ》
♦️اول آن که سر مقدس پدرم حسین(ع) را بدهی تا آن صورت نازنین را ببینم.
📋《وَ الثَّانِيَةُ أَنْ تَرُدَّ عَلَيْنَا مَا أُخِذَ مِنَّا》
دوم آن که اموالی را که از ما غارت شده است به ما باز پس داده شود.
📋《وَ الثَّالِثَةُ إِنْ كُنْتَ عَزَمْتَ عَلَى قَتْلِي أَنْ تُوَجِّهَ مَعَ هَؤُلَاءِ النِّسْوَةِ مَنْ يَرُدُّهُنَّ إِلَى حَرَمِ جَدِّهِنَّ(ص)》
♦️سوم آنکه اگر تصمیم به کشتن من داری شخص امینی را معین کن تا این زنها را به مدینه برساند.
یزید گفت :
📋《أَمَّا وَجْهُ أَبِيكَ فَلَنْ تَرَاهُ أَبَداً وَ أَمَّا قَتْلُكَ فَقَدْ عَفَوْتُ عَنْكَ وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَمَا يَرُدُّهُنَّ غَيْرُكَ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ أَمَّا مَا أُخِذَ مِنْكُمْ فَأَنَا أُعَوِّضُكُمْ عَنْهُ أَضْعَافَ قِيمَتِهِ》
♦️اول آن که صورت پدرت را هرگز نخواهی دید.
دوم آنکه من تو را عفو کردم و از کشتنت درگذشتم و زنان را کسی جز تو به مدینه باز نمی گرداند و اما اموالی که از شما برده اند من در عوض چندین برابر قیمت آن را به شما می پردازم.
امام(ع) فرمود :
📋《أَمَّا مَالُكَ فَلَا نُرِيدُهُ وَ هُوَ مُوَفَّرٌ عَلَيْكَ وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ مَا أُخِذَ مِنَّا لِأَنَّ فِيهِ مِغْزَلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ مِقْنَعَتَهَا وَ قِلَادَتَهَا وَ قَمِيصَهَا فَأَمَرَ بِرَدِّ ذَلِكَ ثُمَّ أَمَرَ بِرَدِّ الْأُسَارَى وَ سَبَايَا الْحُسَيْنِ(ص) إِلَى أَوْطَانِهِنَّ بِمَدِينَةِ الرَّسُولِ(ص)》
♦️ما از اموال تو چیزی نمی خواهیم و بگذار از اموالت چیزی کم نشود، ولی ما اموال غارت شده خود را می خواهیم.
زیرا بافته های مادرم فاطمه(س) دختر محمد(ص) و مقنعه و گردنبند و پیراهن او در میان آنهاست.
سپس یزید دستور داد آن اموال را به آنان بازگرداندند.
سپس یزید دستور داد اسیران خاندان حسین(ع) را به وطنشان، یعنی مدینه الرسول(ص) برگردانند.(۲)
البته ابن طاووس در ادامه می گوید :
📋《فَأَمَّا رَأْسُ الْحُسَيْنِ(ع) فَرُوِيَ أَنَّهُ أُعِيدَ فَدُفِنَ بِكَرْبَلَاءَ مَعَ جَسَدِهِ الشَّرِيفِ》
♦️روايت شده است كه سر امام حسين(ع) را به كربلا برگرداندند و با بدن شريفش به خاك سپردند.(۳)
📚منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۹۷
۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۹۵
۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۲۳۲
.
.
#هشتم_صفر
✅یزید نعمان بن بشیر را فرا خواند و گفت :
📋《تُجَهِّزْ لِتُخرِجَ بِهَؤلاَءِ النِّسوَانِ إِلَى المَدِينَةِ》
♦️مهیا شو تا به همراه کاروان، به مدینه بروی!(۱)
سپس نعمان بن بشیر، موظف شد با برخوردی شایسته، اسراء را به مدینه ببرد.
📋《وَجَّهَ مَعَهُ رَجُلاً فِی ثَلَاثِینَ فَارِسَاً یَسِیرُ اَمَامَهُم》
♦️و همراه نعمان سی نفر سوار کار بودند که پیشاپیش کاروان اسرای کربلا حرکت می کردند.(۲)
حارث بن کعب می گوید :
فاطمه دختر امام علی(ع) برایم نقل کرد که هنگام مراجعت از شام به مدینه به خواهرم زینب(س) گفتم :
📋《يَا أُخَيَّةَ، لَقَد أَحسَنَ هَذَا الرَّجُلُ الشَّامِي إِلَينَا فِي صَحبَتِنَا، فَهَل لَكَ أَن نَصِلهُ؟
فَقَالَتْ : وَاللَّهِ مَا مَعَنَا شَيْءُ نُصِلهُ بِهِ إلَّا حُلِّينَا! قَالَت لَهَا : فَنُعطِيهِ حُلِّينَا!
قَالَت : فَأَخذتُ سَوَارِي وَ دُملَجِي وَ أَخَذت أُختِي سَوَارَهَا وَ دُملُجَهَا، فَبَعَثنَا بِذَلِكَ إِلَيْهِ، وَ اعتَذَرنَا إِلَيْهِ، وَ قُلنُا لَهُ : هَذَا جَزَاؤُكَ بِصَحبَتَكَ إِيَّانَا بِالحَسَنِ مِن الفِعلِ!
فَقَالَ : لَو كَانَ الَّذِي صَنعت إنما هُوَ لِلدِّنيَا كَانَ فِي حِلِّيكُنَّ مَا يُرضِينِي وَ دُونَهُ، وَلكِنَّ وَاللَّهِ مَا فَعَلتُهُ إلّا لِِلَّهِ وَ لِقَرَابَتِكُم مِنْ رَسُولِ اللهِ(ص)》
♦️خواهر جان! این مرد شامی در همراهی ما نیک رفتار بود، میخواهی چیزی به او بدهیم؟ او گفت : به خدا ما چیزی جز زیور و زینت خویش نداریم.
من گفتم : زیورهایمان را به او میدهیم.
دست بند و ساق بند خویش را درآوردم، خواهرم نیز دست بند و ساق بند خویش را بیرون آورد و پیش او فرستادیم و از او به خاطر رفتار نیکویش تشکر کردیم.
مرد شامی گفت : من به خدا این کار را جز برای رضایت خدا و به خاطر قرابت شما به رسول الله(ص) انجام ندادم.(۳)
#حرکت_کاروان_از_شام_بسمت_مدینه
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۲۲
۲)اخبار الطوال دینوری، ص۲۶۱
۳)تاريخ طبری، ج۵، ص۴۶۳
.
.
#زیارت_اربعین
#جابر
✅عَطِیَّة بن سَعد عوفی که او نیز از راویان و عالمان بود، و از تابعین محسوب می شد، در این باره می گوید :
📋《خَرَجتُ مَعَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللّه ِالأَنصارِیِّ زائِرَینِ قَبرَ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ(ع) فَلَمّا وَرَدنا کَربَلاءَ دَنا جابِرٌ مِن شاطِئِ الفُراتِ فَاغتَسَلَ، ثُمَّ اتَّزَرَ بِإِزارٍ وَارتَدى بِآخَر، ثُمَّ فَتَحَ صُرَّةً فیها سُعدٌ فَنَثَرَها عَلى بَدَنِه، ثُمَّ لَم یَخطُ خُطوَةً إلّا ذَکَرَ اللّهَ تَعالى حَتّى إذا دَنَا مِنَ القَبرِ》
♦️همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن علی(ع) حرکت کردیم.
هنگامى که به کربلا رسیدیم جابر به کرانه فرات نزدیک شد و غسل کرد و پیراهن و ردایى به تن کرد و کیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت جز آن که ذکر خداى متعال گفت تا این که به قبر نزدیک شد.
سپس به من گفت :
📋《ألمِسنیهِ فَأَلمَستُهُ فَخَرَّ عَلَى القَبرِ مَغشِیّا عَلَیهِ فَرَشَشتُ عَلَیهِ شَیئا مِنَ الماءِ!
فَلَمّا أفاقَ قال : یا حُسَینُ ثَلاثَاً ثُمَّ قال :
حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ!
ثُمَّ قَالَ : وأنّى لَکَ بِالجَوابِ وَ قَد شُحِطَت أودَاجُکَ عَلَى أثبَاجِکَ، و فُرِّقَ بَینَ بَدَنِکَ و رَأسِکَ》
♦️دست مرا بر روی قبر بگذار!
وقتی دست او را بر قبر گذاشتم بیهوش، بر روى قبر افتاد. کمی آب بر او پاشیدم و هنگامى که به هوش آمد سه بار گفت :
اى حسین(ع)!
آن گاه گفت : دوست پاسخ دوست را نمىدهد؟!
سپس گفت : چگونه پاسخ دهى در حالى که خون رگ هایت را بر میان شانه ها و پشتت ریختند و میان سر و پیکرت جدایى انداختند؟!
📋《فَأَشهَدُ أنَّکَ ابنُ خاتَمِ النَّبِیّین وَابنُ سَیِّدِ المُؤمِنین وَابنُ حَلیفِ التَّقوى وسَلیلِ الهُدى وخامِسُ أصحابِ الکِساءِ وَابنُ سَیِّدِ النُّقَباءِ وَابنُ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ النِّساءِ وما لَکَ لا تَکونُ هکَذا وقَد غَذَّتکَ کَفُّ سَیِّدِ المُرسَلین ورُبّیتَ فی حِجرِ المُتَّقین ورُضِعتَ مِن ثَدیِ الإِیمانِ وفُطِمتَ بِالإِسلام فَطِبتَ حَیّا وطِبتَ مَیِّتا غَیرَ أنَّ قُلوبَ المُؤمِنینَ غَیرُ طَیِّبَةٍ لِفِراقِک ولا شاکَّةٍ فِی الخِیَرَةِ لَکَ فَعَلَیکَ سَلامُ اللّه و رِضوانُهُ وأشهَدُ أنَّکَ مَضَیتَ عَلى ما مَضى عَلَیهِ أخوکَ یَحیَى بنُ زَکَرِیّا》
♦️گواهى مىدهم که تو فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند هم پیمان تقوا و چکیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب کسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه(س) سَرور زنانى!
و چگونه چنین نباشى در حالى که از دست سَرور پیامبران غذا خورده اى و در دامان تقواپیشگان پرورش یافته اى و از سینه ایمان شیر نوشیده اى و با اسلام تو را از شیر گرفته اند.
پاک زیستى و پاک رفتى؛ امّا دل هاى مؤمنان در فراق تو خوش نیست، بى آن که در این تردیدى رود که همه اینها به خیرِ تو بود.
سلام و رضوان خدا بر تو باد! و گواهى مىدهم که تو بر همان روشى رفتى که برادرت یحیى بن زکریّا رفت.
📋《ثُمَّ جالَ بِبَصَرِهِ حَولَ القَبرِ و قال :
السَّلامُ عَلَیکُم أیَّتُهَا الأَرواحُ الَّتی حَلَّت بِفِناءِ الحُسَینِ وأناخَت بِرَحلِهِ وأشهَدُ أنَّکُم أقَمتُمُ الصَّلاةَ وآتَیتُمُ الزَّکاةَ وأمَرتُم بِالمَعروفِ ونَهَیتُم عَنِ المُنکَرِ وجاهَدتُمُ المُلحِدین وعَبَدتُمُ اللّه َحَتّى أتاکُمُ الیَقینُ.
وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا بِالحَقِّ نَبِیّا لَقَد شارَکنا کُم فیما دَخَلتُم فیهِ》
♦️آن گاه جابر دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت :
سلام بر شما اى روح هایى که گرداگردِ حسین(ع) فرود آمده، همراهش شدید!
گواهى مى دهم که نماز را به پا داشتید و زکات دادید و به نیکى فرمان دادید و از زشتى باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید.
سوگند به آن که محمّد(ص) را به حق برانگیخت در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم.
ادامه مطالب :👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
عطیه می گوید : به جابر گفتم :
📋《یا جابِرُ! کَیفَ وَ لَم نَهبِط وادِیاً ولَم نَعلُ جَبَلاً ولَم نَضرِب بِسَیفٍ وَ القَومُ قَد فُرِّقَ بَینَ رُؤوسِهِم وأبدانِهِم، واُوتِمَت أولادُهُم و أرمَلَت أزواجُهُم؟!》
♦️اى جابر! چگونه [با آنان شریک باشیم]، با آن که ما نه به درّه اى فرود آمدیم و نه از کوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى که اینان سرهایشان از پیکر جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟!
جابر گفت :
📋《یا عَطِیَّةُ! سَمِعتُ حَبیبی رَسولَ اللّه(ص) یَقولُ : مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم و مَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِکَ فی عَمَلِهِم وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً(ص) بِالحَقِّ نَبِیّا إنَّ نِیَّتی و نِیَّةَ أصحَابِی عَلَى مَا مَضَى عَلَیهِ الحُسَینُ(ع) وأصحَابُهُ》
♦️اى عطیّه! شنیدم که حبیبم پیامبر خدا(ص) مى فرماید :
هر کس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى شود و هر کس کارِ کسانى را دوست داشته باشد، در کارشان شریک مىشود و سوگند به آن که محمّد(ص) را به حق به پیامبرى بر انگیخت نیّت من و همراهانم همان است که حسین(ع) و یارانش بر آن رفته اند.
عطیه می گوید :
بعد از اینکه با جابر آنان را زیارت نمود، به من گفت :
📋《خُذُوا بِی نَحوَ أبیَاتِ کُوفَانَ》
♦️مرا به سوى خانه هاى کوفه ببر!
📋《فَلَمّا صِرنا فی بَعضِ الطَّریقِ قالَ : یا عَطِیَّةُ! هَل اُوصِیکَ و مَا أظُنُّ أنَّنی بَعدَ هذِهِ السَّفَرَةِ مُلاقیکَ؟
أحبِب مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) ما أحَبَّهُم وأبغِض مُبغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) ما أبغَضَهُم وإن کانَ صَوّاما قَوّاما، وَارفُق بِمُحِبِّ مُحَمَّدٍ(ص) وآلِ مُحَمَّد(ص)!
فَإِنَّهُ إن تَزِلَّ لَهُ قَدَمٌ بِکَثرَةِ ذُنوبِهِ ثَبَتَت لَهُ اُخرى بِمَحَبَّتِهِم ، فَإِنَّ مُحِبَّهُم یَعودُ إلَى الجَنَّةِ ومُبغِضَهُم یَعودُ إلَى النّارِ》
♦️هنگامى که بخشى از راه را رفتیم گفت :
اى عطیّه! آیا سفارشى به تو بکنم که دیگر گمان ندارم پس از این سفر تو را ببینم؟
دوستدار خاندان محمّد(ص) را تا زمانى که آنان را دوست مى دارد، دوست بدار و دشمن خاندان محمّد(ص) را تا زمانى که با آنان دشمن است دشمن بدار، هر چند روزه گیر و شب زنده دار باشد، و با دوستدار محمّد(ص) و خاندان محمّد(ص) رفاقت کن که اگر یک گامش از فراوانىِ گناهش بلغزد، گام دیگرش به محبّت آنان استوار مىمانَد؛ چرا که دوستدار آنان به بهشت باز مىگردد و دشمن آنان به سوى آتش دوزخ مىرود.(۲)
انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۵۹
۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۶۸، ص١٣٠
#اسنادالمصائب
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
✅ #بعد_از_شهادت_امام_حسین
1⃣سر مبارک امام حسین(ع) روز دهم محرم وارد کوفه و #روز_یازدهم_محرم، وارد دارالعماره کوفه شد!
👤بلاذری(متوفی سال۲۷۹ق) می نویسد :
📋《وَ بَعَثَ عُمَرُ بِرَأْسِ الْحُسَینِ(ع) مِن یَومِهِ مَعَ خَوَلِی بْنِ یزِیدَ الْأَصْبَحِی وَ حُمَیدِ بْنِ مُسْلِمٍ الْأَزْدِی إِلَى عُبَیدِاللَّهِ بْنِ زِیَادِِ فَاَقبَلَا بِهِ لَیلَاً فَوَجَدَا بَابَ القَصرِ مُغَلِّقَاً فَأَتَى خُولِیُّ بِهِ مَنزِلَهُ》
♦️عمر بن سعد سر امام حسين(ع) را در روز عاشورا، همراه خولي بن يزيد اصبحي از قبيلهي حمير و حميد بن مسلم ازدي به نزد ابن زياد فرستاد.
آنها شبانه به كوفه رسيدند و ديدند درب قصر بسته بود، خولی سر مبارک امام حسین(ع) را به منزلش آورد.(۵)
و خولی فردای آن روز، سر مطهر را نزد عبیدالله برد.
2⃣توقف سپاه عمر بن سعد در کربلا دو روز بوده است!
👤ابن اثیر(متوفای سال ۶۳۰ق) می نویسد :
📋《أقامَ عُمَرُ بَعدَ قَتلِهِ [الحُسَينِ(ع)] يَومَينِ ثُمَّ ارتَحَلَ إلَى الكُوفَةِ》
♦️عمر بن سعد بعد از شهادت امام حسین(ع) به مدت دو روز در کربلا ماند و سپس به سوی کوفه آمد.(۶)
3⃣روز دوازدهم محرم، کاروان اسرا به کوفه رسيد!
👤شیخ مفید(متوفی سال ۴۱۳ق) می نویسد :
📋《أقامَ [عُمَرُ بنُ سَعدٍ] بَقِيَّةَ يَومِهِ وَاليَومَ الثّانِيَ إلى زَوالِ الشَّمسِ، ثُمَّ نَادَى فِي النّاسِ بِالرَّحيلِ و تَوَجَّهَ إلَى الكُوفَةِ...
وَ لَمَّا وَصَلَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) وَ وَصَلَ ابنُ سَعدِِ مِن غَدِ يَومِ وُصُولِهِ》
♦️عمر سعد عصر روز عاشورا و روز يازدهم را تا اول ظهر در كربلا بود، آنگاه به ياران خود دستور داد تا آماده كوچ كردن به طرف كوفه شوند و هنگامی که سر مطهر امام حسين(ع) به كوفه رسيد، به دنبال سر مبارک، ابن سعد فرداى آن روز با خاندان آن حضرت(ع) وارد کوفه شد.(۷)
4⃣روز چهاردهم [یا پانزدهم] محرم، به دستور ابن زیاد، کاروان اسراء، از کوفه به قصد شام فرستاده شدند!
👤ابن جوزی(متوفی سال ۶۵۴ق) می نویسد :
📋《ثُمَّ إِنَّ إبنَ زِيَادِِ حَطَّ الرُّؤُوسَ فِي يَومِ الثَّانِي وَ جَهَّزَهَا وَ السَّبَايَا الَى الشَّامِ الَى يَزِيدَ بنَ مُعَاوِيةَ》
♦️سپس عبیدالله ابن زياد سرها را در روز دوم (روز دومی که اسراء در کوفه بودند) پايين آورده و آن ها را همراه با اسيران مجهز و به سمت شام نزد يزيد بن معاويه فرستاد.(۸)
در طول مسیر کوفه تا شام، در برخی منابع نامی از بعضی منزلگاه ها برده شده است، ولی از زمان حضور کاروان اسراء در این منزلگاه ها و مدت اسکان در آنها، ذکری به میان نیامده است.
5⃣کاروان در روز اول صفر به دمشق رسید!
👤کفعمی(متوفی سال ۹۰۵ق) می نویسد :
📋《وَ فِی أوَّلِ صَفَرٍ اُدخِلَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) إلى دِمَشقَ، وَ هُوَ عَيدٌ عِندَ بَنِي اُمَيَّةَ》
♦️در اول ماه صفر سر مبارک امام حسين(ع) وارد شام شد و آن روز عيد بنی اميه بود.(۹)
6⃣سر مبارک امام حسين(ع) سه روز در شام آويزان بود!
👤ذهبی(متوفی سال ۷۴۸ق) می نویسد :
📋《أنَّهُ رَأَى رَأسَ الحُسَینِ(ع) مَصلُوبَاً بِدِمَشقَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ》
♦️ديده شد که سر امام حسين(ع) سه روز در دمشق آويزان بود.(۱۰)
7⃣رویای صادقه حضرت سکینه(س) در شام در روز چهارم!
👤سید بن طاووس(متوفی سال۶۴۴ق) می نویسد :
حضرت سکینه(س) نقل می کند :
📋《لَمّا كَانَ فِي اليَومِ الرّابِعِ مِن مُقَامِنَا، رَأَيتُ فِي المَنامِ..》
روز چهارم اقامتمان در شام، در عالم رؤيا ديدم که..[که قبلا در روضه حضرت سکینه(س) مفصل به آن اشاره شده است.](۱۱)
8⃣یزید اجازه اقامه عزاداری می دهد!
👤علامه مجلسی(متوفی سال ۱۱۱۱ق) می نویسد :
یزید بعد از به صلیب کشیدن سر مبارک امام حسین(ع) در درون شهر دمشق، این بار دستور داد به اینکه؛
📋《بِأَنْ يُصْلَبَ الرَّأْسُ عَلَى بَابِ دَارِهِ وَ أَمَرَ بِأَهْلِ بَيْتِ الْحُسَيْنِ(ع) أَنْ يَدْخُلُوا دَارَهُ》
♦️سر مطهر امام حسین(ع) را این بار بر آستانه در خانه ی خود بياويزند و به اهل بيت امام حسين(ع) دستور داد تا وارد خانه اش شوند.
📋《فَلَمَّا دَخَلَتِ النِّسْوَةُ دَارَ يَزِيدَ لَمْ يَبْقَ مِنْ آلِ مُعَاوِيَةَ وَ لَا أَبِي سُفْيَانَ أَحَدٌ إِلَّا اسْتَقْبَلَهُنَّ بِالْبُكَاءِ وَ الصُّرَاخِ وَ النِّيَاحَةِ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَ أَلْقَيْنَ مَا عَلَيْهِنَّ مِنَ الثِّيَابِ وَ الْحُلِيِّ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ عَلَيْهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ》
♦️وقتی زنان وارد خانه يزيد شدند، همه ي زنان آل معاويه به گريه و شيون و ناله بر حسين(ع) از آنان استقبال کردند و همه ي لباسها و زينتهاي خود را درآوردند و سه روز ماتم برپا ساختند.(۱۲)
که پیشتر ذهبی عالم اهل سنت نیز در کتاب تاریخ الاسلام مضمون این نقل را آورده است.(۱۳)
ادامه مطالب :👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
الا مادر؛ به قربونِ جمالت ●♪♫
رخ چون بدر و ابروی هلالت ●♪♫
شنیدم؛ کامِ عطشان جان سپردی… ●♪♫
گلِ ام البنین؛ شیرم حلالت ●♪♫
ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫
شنیدم؛ دست هایت را بریدند ●♪♫
شنیدم؛ چشمِ نازت را دریدند ●♪♫
چو طفلان این سخن ها را شنیدن ●♪♫
همه از هم خجالت می کشیدند… ●♪♫
ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫
انیسِ گریه هایم، را گرفتند ●♪♫
توانِ دست و پایم، را گرفتند ●♪♫
کمانی تر شدم، از زینب ●♪♫
افسوس! سرِ پیری؛ عصایم را گرفتند… ●♪♫
ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫

مسلمانان! حسین، مادر نداره… ●♪♫
غریب است و کسی بر سر نداره ●♪♫
ز جورِ ساربانِ بی مروت؛ دگر انگشت و انگشتر نداره ●♪♫
ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫
گلِ احساس، را از من مگیرید ●♪♫
شمیمِ یاس، را از من نگیرید ●♪♫
همه دار و ندارم را بگیرید؛ فقط عباس را از من نگیرید ●♪♫
ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫
تموم زندگیم؛ مالِ حسینه… ●♪♫
دلم همواره دنبالِ حسینه ●♪♫
کجایید؛ ای شهیدان خدایی؟ ●♪♫
بلا جویانِ دشتِ کربلایی ●♪♫
کجایید؛ ای سبک بالانِ عاشق؟ ●♪♫
پرنده تر، ز مرغانِ هوایی ●♪♫
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
مجید بنی فاطمه الا مادر به قربون جمالت
#سینه_زنی_حضرت_ابالفضل #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
❣﷽❣
🔳#روضه_امام_حسن ع 2
⚫️#دفتری_حسن ع 2
🍁برصبر حسن و خوی احمد صلوات
🍁 براختر دوم امامت صلوات
🍁خواهیکهخداوندبخشدهمهعصیانتورا
🍁بفرستبرغریبمدینهامامحسنمجتبیصلوات
✅(#دعای_فرج)
❣#السلام_علیک_یاابامحمد_یاحسن_ابن_علی_ایهاالمجتبی_یابن_رسول_الله_یا_حجة_الله_علی_خلقه_یاسیدنا...
🌹من گدایم من گدایم یا حسن
🌹من گدای بینوایم یا حسن
🌹تو گل زهرائی ومن خار توام
🌹عشق تو داده بهایم یا حسن
🌹مبتلای درد هجران توام
🌹من مریضم ده شفایم یاحسن
🌹توطبیب قلب هردل خستهای
🌹کوی تو دارالشفایم یا حسن
🌷آقا جان...
🌹بر ندارم دست از دامان تو
🌹تا کنی حاجت روایم یا حسن
🌹هر چه دارم از تو دارم یا حسن
🌹هرچه خواهم ازتوخواهم یاحسن
🌹گر نبودم نوکر/کنیز خوبی تو را
🌹باز امیدشفاعت ازتودارم یاحسن
✳️نقل میکنند عربی بود تو مدینه ..هر وقت میخواست از مدینه به امام رضا سلام بده..روشو میکرد طرف طوس...میگفت السلام علیک یا غریب الغربا...
یه سال اومد مشهدالرضا...وقتی وارد صحن و سرای امام رضا شد..
شروع کرد گریه کردن..
گفت ای عزیز زهرا ..آقا جان .یا امام رضا ع..
آقا از مدینه بهت سلام میدادم...
میگفتم... السلام علیک یا غریب الغربا..
میگفتن امام رضا غریبه..
غریب الغرباست..
آقا جان... یا امام رضا...آقا با تمام سختی اومدم زیارت ..
(ان شاالله خدا قسمت وروزیت بکنه..)
آقا حالا که اومدم زیارتت..
میبینم، صحن و سرا داری..
گنبد طلا داری..
آقا جان ضریح داری...
این همه زائر داری..
زائرا مثل پروانه دور حرمت میگردند..
⚫️شروع کرد ناله زدن..
گفت آقا ...اگه میخوای غریب ببینی پاشو بریم مدینه...
چهار تا قبر غریب نشونت بدم با خاک یکسانه...حتی یه سایبونم ندارن...
🎋(رحمت خدا به این گریه ها..)
🎋(رحمت خدا به این ناله ها...)
🥀الهی بری مدینه..
الهی قسمت و روزیت بشه مدینه...
اگه شب برسی مدینه میبینی همه شهر چراغونه..
اما من بمیرم یه جا تاریکه..اونم بقیعه..
قربان غربت ائمه بقیع..
⏹قربون غربت امام حسن ع..
چقدر مظلومه...چقدر غریبه..
الهی هیچ کس غریب نباشه...
من بمیرم برا اون آقایی که تو خونشم غریب بود محرم نداشت....
✅پیغمبر ص فرمود به قدری حسنم مظلومه که ملائکه و مرغان آسمان براش گریه میکنند..
✅فرمود هر کس برا حسنم گریه کنه کور وارد محشر نمیشه
💫(امان از غربت امام حسن ع)
خوشا بحال اونایی که امروز برا امام حسن ع گریه میکنند..
همه میدونید مادش زهرا خیلی روضه امام حسنو دوست داره...
اما چه کردند با عزیز دل زهرا..
چه کردند با میوه قلب رسول الله ص
@roze_daftari
⏹آی حاجت دارا..آی ناله دارا..آی جوون دارا..آی مریض دارا...
یه لحظه دلتو ببرم مدینه...
(کدوم لحظه رو یاد کنم)
🔰لحظه ای که امام حسین نشست کنار بدن تیر خورده برادرش امام حسن..
چه صحنه ای دید..
شروع کرد ناله زدن..
(دشتی)
◼️برای تو دلم دارد بهانه
◼️گرفت از آه من آتش زبانه
◼️به زیرلبحسیناینگونه میگفت
◼️الهی دفن می گشتی شبانه
🔆صدا زد داداش..
دیگه به خودم عطر نمیزنم..
دیگه محاسنمو خضاب نمیکنم...
آخ..غارت زده به کسی نمیگن که اموالشو به غارت برده باشن .. غارت زده به منه غریبی میگن... که مثل تو برادر رو باید تو خاک بگذارم..
🔲امان از دل حسین ع..،2
اما آی کربلائیا..آی ناله دارا...آی آبرودارا..
دلتو یه لحظه ببرم کربلا..
(چی میخام بگم..)
میخام بگم..
اینجا امام حسین تیرهارو از بدن برادرش حسن بیرون کشید.. ناله کرد...گریه کرد...
(اما دلت کربلاست..)
تو کربلا هم ناله زد...
لحظه ای که اومد کنار نهر علقمه..
آخ نشست کنار بدن ابالفضل..
صدا زد..
💔"«الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی»"
💔کمرم شکست داداش..
⬆️ (اوج) ⬅️داداش..امیدم نا امید شد..
داداش پاشو رقیه ام تو خیمه منتظره..
پاشو رباب منتظره..
پاشو عباسم...نزار خواهرمون زینب اسیری بره......
🍂تو مثل جون عزیزی
🍂اگر که برنخیزی
🍂رقیه ام رو میبره
🍂عدو برا کنیزی
🌟اَخا اَخا اباالفضل 4
🍂خیمه ها میشه غارت
🍂زن ها میرن اسارت
🍂میشه به پیش چشمات
🍂به زینبت جسارت
🌟اَخا اَخا اباالفضل 4
💔هر چقدر ناله داری به سوز جگر امام حسین کنار بدن برادر.. از سویدای دل ناله بزن بگو.. #یاحسین..
👇👇صلوات حذف نشه لطفا👇👇
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها(صلوات)🌹
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
❣﷽❣
❇️#روضه_حضرت_قاسم_ع
✴️#دفتری_قاسم ع
❇️#کانال_روضه_دفتری
⭐️به رویِ انور صاحب الزمان مهدی منتَظر صلوات
⭐️به آن ذخیره حق هر چه مستمر صلوات
⭐️به یمن مقدم آن منتقم که در عالم
⭐️کند حکومت الله مستقر صلوات
🌸#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان
✨جهان به راه تو در انتظار مهدی جان
✨ستاده با قد خم اشکبار مهدی جان
✨ز دوری تو دل عالمی ز غم خون است
✨بیا،بیا که تویی غمگسار مهدی جان
✨دل رمیدهٔ ما میل کربلا دارد
✨قسم بحق تو ای شهریار مهدی جان
🌺#یاصاحبالزمانالغوثالامان
🌾( السلام علیک یابن رسول الله
السلام علیک یابن امیرالمومنین
السلام علیک یا مظلوم و ابن المظلوم
السلام علیک یا قاسم ابن الحسن و رحمة الله و برکاته)
🌾#یاقاسمابنالحسن 3
💥منم قاسم حسن را نور عینم
💥برادر زاده مولا حسینم
💥منم قاسم ز آل مصطفی یم
💥فروغ دیدگان مجتبی یم
⬅️دلارو روونه کنیم کربلا..ان شاالله قسمت و روزیمون بشه ،،به همین. زودی، دسته جمع کربلا عرض ادب کنیم..
بیایید با پای دل از راه دور بریم کربلا..
بریم کنار قبر شهدای کربلا..
.اول یه سلامی به مولامون ابی عبدالله بدیم..
السلام علیک یا اباعبدالله..
یا حسین 3
🥀مجلس و محفل به یاد قاسم الحسن، شهید 13سالهٔ کربلاست..
امروز برا غریبی و مظلومی قاسم ابن الحسن اشک بریزیم..امروز بریم یتیم نوازی..یتیم نوازا کجا نشستند..
امروز با اشک چشمت دل امام حسنو، مادرش زهرا رو شاد کن..
آی جوون دارای مجلس..
آی مریض دارا..
آی حاجت دارا..ناله دارا..آی گرفتارا..
مجلس مجلس میوهٔ دل امام حسن، جگرگوشهٔ امام حسینه..
⏺وقتی امام حسن تو بستر بیماری افتاد..داشت از دنیا میرفت..فرزندش قاسم سه سال بیشتر نداشت..
دستای قاسم رو گذاشت تو دستای امام حسین..
صدا زد حسینم داداش، من نیستم برا قاسمم پدری کنم..حسین جان تو عوض من برا قاسمم پدری کن..
10سال امام حسین ع دست نوازش سر یتیم امام حسن ع قاسم کشید..مبادا احساس یتیمی کنه..
(حالا یادگار برادر اومده اذن میدان بگیره)
با چه سختی اذن میدان گرفت بماند..
💠قاسم آمد میدان..جنگ نمایانی کرد..
لشگر دشمن حریف قاسم نمی شه..
آخه این پسر امام حسنه..
خون امیرالمومنین تو رگاشه..
🔆(اوج) یه وقت دیدن عمر سعد صدا زد:
این نوجوون رو می شناسم
باباش یادمه.. این پسر حسن ابن علیه.. اینو نمی شه حریف شد..
عمر چه کنیم؟
گفت: مگه نمی بینید زره نداره..
مگه نمی بینید کلاه نداره..
پس چه کار کنیم؟
نانجیب گفت بدنش رو سنگ بارون کنید..
♻️بگم و ناله بزنی..
بدن قاسمو سنگ باران کردن..
آی مردم جنازهٔ باباش امام حسنم تو مدینه تیرباران کردن..
حواس قاسم رو پرت کردن..
نامردی از پشت سر اومد ضربتی به فرق مبارکش زد..
دیدن قاسم روی زمین افتاد..
زمان زیادی نگذشت صدای نالهٔ غریبی قاسم بلند شد..
واعماه..
عمو به دادم برس..
عمو به فریادم برس..
⚜افتادم از پشت فرس
⚜عمو به فریادم برس
عمو سینه ام داره خُرد میشه..استخونای سینه ام داره میشکنه..
ابی عبدالله دوید سمت میدان..
(چه جور اومد میدان ابی عبدالله)
می گن تا امام حسین سوار مرکب شد اومد طرف میدان تا لشگر دید ابی عبدالله داره میاد همه فرار کردن..
🌀آخ...تنها بدنی که سر داشت و زیر سم اسب مونده بدن قاسم ابن الحسنه..
🍂یه لحظه نگاه کرد..دید قاسم در حال جان دادن، پای خودشو رو زمین میکشه...
🍁ای یادگار روی قشنگ برادرم
🍁جان کندنت به روی زمین نیست باورم
🍁پا بر زمین مکش که دلم ریش می شود
🍁پرپر مزن مثل کبوتر برابرم
🍁در استخوان خرد جناق تو دیده ام
🍁تصویر درب خانه و مسمار و مادرم
🍁یا قد کشیده ای تو به زیر سم ستور
🍁یا من خمیده جسم تو خیمه میبرم
◀️(اوج)راوی کربلا میگه..
گرد و غباری بلند شد، من دیگه حسین رو ندیدم..
همین که گرد و غبار فروکش کرد آخ اون چیزی که دیدم دلم رو سوزوند..
دلم برا قاسم نسوخت..
دلم برا عزیز زهرا حسین سوخت..
آخه دیدم غریبانه نشسته سر قاسمو بغل گرفته ناله میزد..
(عمو جون چقد سخته برام صدام بزنی اما نتونم برات کاری بکنم)
آی حاجت دارا..جوون دارا..ناله دارا...آی مریض دارا..
🔹یه وقت دیدن حسین بدن قاسم و بغل گرفت..سینهٔ قاسم روچسباند به سینه..
آخ بمیرم...بدنو آورد گذاشت داخل خیمهٔ دارالحرب..
(خیمه دارالحرب، خیمه ای بود که بدن شهدا رو نگهداذی میکردند)
نشست میان دو بدن..
گاهی صدا میزد میوهٔ دلم علی اکبرم..
گاهی صدا. میزد یادگار برادرم قاسمم..
🌾با شاخهٔ گل آیید
🌾از خیمه سرا بیرون
🌾آید به حرم قاسم
🌾با پیکر غرق خون
🌾آه و واویلا ای بنی هاشم
🌾کشته شد قاسم 2
🔲حالا هر کجا مجلس نشستی به سوز دل ابی عبدالله به نوجوانی و مظلومیّ قاسم ابن الحسن صدای ناله تو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو..
⚡️#یا_حسین
⬇️صلوات حذف نشه لطفا⬇️
❇️هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)❇️ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
اللهم عجل لولیک الفرج (56).mp3
1.44M
#دودمه_مهدوی
#واحد_نزله_واحد #شور
#پنجم_صفر
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
دسته اول:
آقا بیا خرابه غرق عزاست
از داغ عمّه بزم ماتم به پاست
بین آه و ناله
داده جان، سه ساله
با خون ِدل، دیده سر ِبریده
از داغ ِبابایش، شده شهیده
جان ِرقیه عجّل لولیک الفرج.....
یا
حقّ ِرقیه عجّل لولیک الفرج......
🌸🌸
دسته دوم:
یابن الحسن، برس به داد ِ زینب
در قبر خود گل را نهاده زینب
بیا که نیمه شب
تو را خوانده زینب
منتقم سه ساله دیگر بیا
برای دفن گل پرپر بیا
جان ِرقیه عجل لولیک الفرج....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها