eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
364 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
عشاق الحسین محب الحسین.رسولی.mp3
6.18M
همراه با مناجات با خدا و اهل بیت علیهم السلام ۲۶۰ شب جمعست بیا حال مرا بهتر کن 🎙حاج مهدی رسولی ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
. 📃 فاطمیه هرچی گل یاسه تو دنیا پرپر میشه 🎙 از 🗓 📍 "ع" 🏷 "س" فاطمیّه هرچی گل یاسه توو دنیا پرپر میشه فاطمیّه آی نوکرا! اربابمون بی‌مادر میشه دلای بی‌تاب، راهی کربلاشه مادر ارباب، مادر نوکراشه دستم به دامنت مادر! کربلا می‌خوام مادر! کربلا می‌خوام، کربلا فاطمیّه حس می‌کنی چادر خاکی، پرچم شده فاطمیّه حس می‌کنی باز دوباره مُحرّم شده یه روز ایشالا که عاقبت‌به‌خیر شم برا حسینش، یکی مثه زهیر شم دستم به دامنت مادر کربلا می‌خوام مادر کربلا می‌خوام کربلا فاطمیّه با «یاحسین» دم می‌گیرم تووی هیئتا فاطمیّه آی عاشقا، وعده‌ی ما یه شب کربلا حرم آقا، امید عالمینه درِ بهشت خدا، باب‌الحسینه دستم به دامنت مادر! کربلا می‌خوام مادر! کربلا می‌خوام، کربلا
. آهای غریب بی کفن خوش اومدی به شهرما مسافر مدینه ای یا اومدی از کربلا؟ اگه تو تابوت جا میشه یک دل زار و دربه در توروبه جون فاطمه منم ببر منم ببر مگه تو مادر نداری؟ مگه برادر نداری به من بگو عزیز من مگه تو خواهر نداری خودم برادرت میشم شمع بالاسرت میشم اگه تو قابل بدونی شمع بالاسرت میشم این شهیدی که اینجاست، معلوم نیست... شاید همشهری خودمون باشه . آخه تو دانشگاه علوم پزشکی کرمان، یه شهید دفن کردن ، گمنام...بعد از یه چندوقت، یه خوابایی دیدن اومدن آزمایش دی ای ان رو گرفتن خبرش اومد. گفتن اسمش حمیده. فامیلیش ادیبیه... باباشو خبر کردن، گفتن پسرت تو دانشگاه علوم پزشکی کرمان دفنه. باباهه اومد، گفت پسرم حمید... بین اینهمه استان اومدی استان خودت بابا. بین اینهمه شهر اومدی شهر خودت بابا. بین اینهمه محل، اومدی محل خودت بابا. اینجایی که دفنت کردن، یادت میاد؟ بچه که بودی همینجا تو همین خاکا بازی میکردی. منکه نمیدونم. شاید بچه رفسنجانه...اگه نام و نشون داشت، الان مادرش اینجا براش سنگ تموم میذاشت...خونوادش براش سنگ تمام میذاشتن....چی داری میگی مداح؟ چی داری میگی؟ اینا همه اومدن بگن من برادرتم.... این خواهرا اومدن بگن من مادرتم.... انتظارو باباها میفهمن.. . اگه ده دقیقه دیرتر از هیئت بری خونه زنگ میزنه. اگه گوشیت خاموش باشه، چندجا دیگه زنگ میزنه....بچم نیومد...اما الان سی ساله مادرت منتظرته....آره...سی ساله چشم به راهه....این مادر شهید صبوری که تو تلویزیون زیاد دیدی ، با عکس دنبال بچش میگشت. الان سه چهارماهه بچشو پیدا کرده...تو تهران به من میگفت مجتبی، الان چهارماهه شبا راحت میخوابم، شبا خواب نداشتم. گفتم اگه برگرده بچم پشت در اذیت میشه....تو تهران هست مادری که سی و دو ساله میگه هرجا، هروقت، از خونه میخواد بره بیرون کلیدو میده در خونه‌ی همسایه. میگه اگه من نبودم بچم برگشت، بهش بگو الان مادرت برمیگرده قربونت برم. جانم جانم جانم... تمام جمله‌ی من همین باشه. اسم گمنام که میاد همه یاد حضرت زهرا میفتن. آخه....گوش کن تو رو خدا...ما چون، همه مارو به واسطه ی شهدا میشناسن این خاطره ها زیاد برا ما تعریف میکنن. مادره میگفت من هرجا میرفتم، میگفتم خدایا بچم پیدا بشه. بعد از بیست و هشت سال پیدا شد . یه شب تو عالم خواب دیدمش، گفتم: پسرم خیلی خوشحالم پیدات کردم. شبای جمعه لااقل میام کنار قبرت آرومم...گفت مادر منم خوشحالم. اما یه نعمتی ازم گرفته شد. چه نعمتی؟ گفت :مادر تو بیابون که بودم، شبای جمعه که میشد، حضرت زهرا میومد بالاسرم. به من میگفت تنها نیستی عزیزم....یه جمله بگم ببینم با این دلت چه میکنه؟ حواستو پرت کنم یجا دیگه...آاااااخ از فرداشب راه آب بسته میشه... کربلا....فرداشب هرکی میخواد بیاد شیرخوارشم بیاره. آ بگو....حسین که میگی آروم میشی...حسییییییین.....مادر همین شهید صبوری میگفت، میگفت: مجتبی وقتی میرفت هفتاد و پنج کیلو بود، اما وقتی آوردنش مثل یه قنداقه دادن بغلم، گفت: فلانی، بخدا سر کوچه منو بغل کرد خداحافظی کرد، اما وقتی برگشت من بغلش کردم. مثل علی اکبر رفت ، مثل علی اصغر برگشت....همه بگید حسیـــــــن .
. |⇦•شب بود وچشم خفتگان... سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه به نفس حاج ●━━━━━━─────── "اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ" شب بود وچشم خفتگان در خواب خوش بود بيدار مردي اشک چشمش آب خوش بود در بي کَسي تنها امیدش را داده از دست نخل و نهالِ نارسش را داده از دست در خاک پنهان کرده خونين لاله اش را آزرده جسمِ يار هجده ساله اش را اشکش به رُخ چون اَنجم از افلاک ميريخت بر پيکر تنها عزیزش خاک ميرخت گويي که مرگِ يار را باور نمي داشت از خاکِ قبر همسرش سر بر نمي داشت می رفت کم کم گُم شود در آسمان ماه چون عُمر يارش عُمر شب را ديد کوتاه بوسيد در دريايِ اشکِ ديده گِل را برداشت صورت از زمين بگذاشت دل را *دید شب داره به آخر میرسه، به زحمت از کنارِ قبر فاطمه برخواست، دست و دامنش رو از خاکِ قبرِ فاطمه تکان داد، صدا زد: زهرا جان! "فَإِنْ أَنْصَرِف فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ" یعنی زهرا اگه دارم میرم از روی خستگی نیست، قبرت باید مخفی بمانه* بگذاشت جانش را در آن صحرا شبانه با پيکرِ بي جان روان شد سوي خانه آن خانه اي کز دود آهش بُد سيه پوش در آن چراغ عُمر يارش گشت خاموش آنجا که خاکش را به خون آغشته بودند هم آرزو هم شاديش را کُشته بودند آنجا که جز غمهاي عالم را نميديد در هر طرف ميگشت زهرا را نميديد صبح آمد وشب خفتگان جَستند از جا آماده بعد از دفن بر تشييع زهرا در بین ره مقداد آن پیر جوانمرد همچون علی در غیرت و مردانگی مَرد فریاد زد کی چشم دلهاتان همه کور در ظلمت شب دفن شد آن آیت نور *دیشب علی بدنِ فاطمه اش رو غریبانه برداشت، دفن کرد...* او بود از جمع شما بیزار بیزار او دید از خیلِ شما آزار آزار *آی نانجیبا! تا تونستید زهرا رو اذیتش کردید، جسارت کردید، حالا برا تشییعِ جنازه اش اومدید؟* ثانی دوباره زخم مولا را نمک زد مقداد را چون بانویش زهرا کتک زد *مقداد روی زمین افتاد، شروع کرد گریه کردن، گفتن: مقداد! تو مردِ جنگی، پهلوانی، چرا با یک سیلی خوردن گریه میکنی؟ مقداد فرمود: برا خودم گریه نمی کنم، برا اون خانومی گریه می کنم که از این نانجیب سیلی خورده، عجب دستِ سنگینی داره...* خون بر دلِ زار امیرالمؤمنین شد زیرا غلامِ پیر او نقش زمین شد حاج غلامرضا سازگار *امیرالمومنین تو خونه نشسته، اومدن گفتن: یاعلی! چرا نشسته ای؟ میخوان قبر فاطمه رو نبش کنند، به بدنِ فاطمه ات نماز بخونن، خدا میدونه این خبر با دلِ علیِ مرتضی چه کرد، پارچه ای که توی جنگ به سر می بست، به سرِ مبارکش بست، شمشیرِ برهنه برداشت، مثل شیرِ غضبناک اومد، گریبانِ دومی رو گرفت زمین زد، نوشتن چیزی نمونده بود جان از بدنِ نحسش بیرون بیاد، علی فرمود: چه کنم مأمورِ به صبرم، رهاش کرد، فرمود: اگه دست به یکی از این صورتِ قبرها بزنید، زمین رو از خونِ شما رنگین میکنم، دیدن این علی، علیِ میدانِ بدرِ، علیِ میدانِ اُحُدِ، علیِ امروز، علیِ خیبر گشاست، دیگه اون آقایی نیست که مقابل چشمش فاطمه اش رو بزنن، دستش بسته باشه چیزی نگه... همه برگشتن و رفتن، علی از دور یه نگاه به قبرِ فاطمه اش انداخت، فاطمه جان! علی زنده باشِ و به قبرت هم جسارت کنند؟ نه! آی حسینیا! امروز شماها بگید: علی جان! نتونستید ببینی یه عده جسارت کنند به قبرِ فاطمه ات، حق هم همین بود آقا! اما کجا بودی کربلا؟ حُسینت رو کُشتن، بعد از شهادتش به بدنش هم جسارت کردن"وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی" با سُمِ اسبان بدنش رو پایمال کردند. ای حسین!... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
4_5839390295296312770.mp3
3.92M
■انقدر غم مردمو خوردی ■ انقدر غم مردمو خوردی ای مادر غم خوار شده حرفت ورد زبون ها الجار ثم الدار دلم از این میسوزه تو مدینه یکی نمیگه چه غصه ای داری تو که شب تا سحر واسه مردم تو دعا هات چیزی کم نمیذاری جوری فتنه شده که حتی تو خوب هام یاری نداری نگرانم من واسه این زخمات نگرانم چون خونیه نفس هات مظلوم مادر بی کس مادر میدوید تو کوچه یه نفس مادر نفسش حیدر، حیدر، حیدر ... دنبال حیدر میدوید از سینه اش خون میچکید باز مشغول کاری با لبخند که انگار نه انگار که ازت دو تا دنده شکسته بین در و دیوار چرا برات نگران نباشم که نفست بر نمیگرده الهی مادر برات بمیرم که تموم نفس هات پر درده اون دست های مهربونت دیگه مو هامونو شونه نکرده چی شده پهلوت کبوده بازوت چه ورم داره گوشه ابروت ای جان مادر بی کس مادر ...
21750-1641194513015.mp3
627.9K
در دل خانه هنوز عطر یاس پرپر است چادر خاکی سر زینب بی مادر است درهم است حال حسن گشته نیمه جان حسین اینکه می افتد به خاک پهلوان خیبر است (لیلا رفته مجنون مانده بر در ردی از خون مانده در آغوش زینب تنها پیراهن گلگون مانده) ️بند دوم️ رفته دیگر آنکه از سینه اش خون می چکید راحت از دنیا شد و در دل خاک آرمید بعد او باید علی از عصا گیرد کمک مثل زهرای جوان قامت او هم خمید افتاد از پا آخر حیدر از دیده خون بارد یکسر جان می دهد هر دم مولا با روضه مسمار و در (لیلا رفته مجنون مانده بر در ردی از خون مانده در آغوش زینب تنها پیراهن گلگون مانده) شعر و سبک: محسن طالبی پور حضرت زهرا (س) نوحه
روضه خانگی - امام حسین(ع) - 809.mp3
8.36M
🎙کجا شایسته تو بوریا بود... 🔻روضه (ع) ⏱ | 07:38 👤 حجت الاسلام سید رضی ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈