eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. سلام‌الله‌علیها گفتم امّ‌البنین دلم پا شد گره‌هایی که داشتم وا شد مادر آب را صدا زدم و خشکسالم شبیه دریا شد سورۀ حمد نذر او کردیم گم شده داشتیم و پیدا شد با ادب بود و روی دامانش تا گل نازدانه‌ای جا شد به مدینه نگفت مادر شد گفت مولای شهر بابا شد با کنیزیّ خانوادۀ عشق در دو عالم عزیز زهرا شد خادمی کرد تا که عبّاسش از ازل تا همیشه آقا شد همۀ بچه‌هاش عیسایند گر چه عبّاس او مسیحا شد تا قیامت به احترام حسین ذکر لب‌هاش واحسینا شد گفت- گفتند روز عاشورا در غروبی که خیمه غوغا شد بین تقسیم آبروی حرم مشک بی‌آب سهم سقا شد کاش دست عمود نخلستان سدّ راهش نمی‌شد امّا شد گفت- گفتند بعد از آنی که علیِ اکبر ارباً اربا شد قدّ سقّا شبیه قاسم شد قدّ قاسم شبیه سقّا شد گفت ـ گفتند بر سر نیزه سر عبّاس من تماشا شد بسته بودند اگر نمی‌افتاد بسته بودند اگر به نی جا شد خوب شد همره حسین نرفت در مسیری که سر به نی‌ها شد خوب شد مجلس شراب نرفت در همان جا که جشن برپا شد زینب و چشم‌های بی‌غیرت که به روی ستاره‌ای وا شد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @eetazeinab
سلام‌الله‌علیها سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح! درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح! ادب به قامت زهرایی‌ات قیام کند وفا به غیرت عبّاس تو سلام کند اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی به چشم آل محمّد عزیز زهرایی تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمه‌ای تو آسمان ادب را همیشه قائمه‌ای به نفس پاک محمّد تو همدمی، مادر! مسیح عشق و ادب را تو مریمی، مادر! بهشت شیفتۀ چار لالۀ یاست کلید باب حوائج به دست عبّاست مزار توست کنار مزار چار امام که چار ماهِ تمامت به خون نشست تمام مگر به گوش، پیام خدا ز غیب شنفت که مادر اسم تو را از نخست فاطمه گفت؟ هزار قافله دل پای‌بست فرزندت نشان بوسهٔ مولا به دست فرزندت اگر تو نام نبردی ز شاخۀ یاست گریست دیدۀ زهرا برای عبّاست الا تمام وجودت پر از نوای حسین به گریه نایبة‌الزّینبی برای حسین روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت سلامِ گریه‌کنان حسین، بر اشکت سرودِ زخم گلوی حسین، ورد لبت خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت تو مادر شهدا، همسر علی هستی هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی خزان رسید چو بر برگ لالۀ یاست نبود، جعفر و عثمان و عون و عبّاست سپهر و مهر و مه و کوکبت کجا بودند علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند هماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت اگر به دوش غریبانه رفت تابوتت دگر به پیکرت آثار تازیانه نبود دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم @eetazeinab
شهادت امام عسکری (ع) بشنو نوای جانگداز ٬ چون سامرا شد کربلا دور از وطن آقای ما ٬ شد کشته از زهر جفا لب تشنه بودی تو ولی ٬ نه مثل شاه بیکفن شکر خدا از تو نشد ٬ سر از تن پاکت جدا حالا دگر تنها شده ٬ آقای ما یابن الحسن می سوزد از داغ پدر ٬ ای وای از این آه وبلا ذاکر و شاعر اهلبیت (ع) 🎤🍃 @eetazeinab
. علیه‌السلام ای از غم تو بر جگر سنگ شراره وی در همۀ عمر ستم دیده هماره سنگینی اندوه تو از کوه فزون‌تر غم‌های فراوان تو بیرون ز شماره فوجی پی آزار دلت دست گشودند قومی ز دفاع تو گرفتند کناره سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده همراه عدو رفتی و او بود سواره تو آیۀ تطهیری و دشمن به چه جرأت با جام میِ خود به سویت کرده اشاره از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود از زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره تا ماه جمالت به دل خاک نهان شد بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم . علیه‌السلام همراه با زیارت زیبای جامعه در هر فراز نام تو را ذکر می‌کنم "یا إهدنا الصراط"ِ نماز مقربین در هر نماز نام تو را ذکر می‌کنم حتی مسیحیان به دمت معتقد شدند وقتی مسیح نذر تو کرد و شفا گرفت دیشب مریض خانۀ ما با وساطتت شد رو به راه، تذکرۀ کربلا گرفت پیچیده سوز نالۀ تو بین قرن‌ها آهت اثر نمود و جهان پر شراره شد با پاره پارۀ جگرت این غزل گریست با خون دل نوشته شد و چارپاره شد بالا سر تو ضامن آهو کشید آه بر جمع سوگوار تو آهو اضافه شد از روی درد ناله زدی: وای مادرم کم شد ز سینه درد و به پهلو اضافه شد روز دوشنبه زهر و مغیره یکی شده با تازیانه بر جگرت حمله‌ور شدند روز دوشنبه داغ دلت باز تازه شد یادآور مصیبت دیوار و در شدند گر چه به روی سینۀ تو زهر پا گذاشت دور و بر تو خولی و شمر و سنان نبود گر چه به تو تعارف جام شراب شد دیگر خبر ز طشت و لب و خیزران نبود از قتلگاه کرببلا سر در آورد هر کس که کرد مرثیه خوانیِ قتل تو یک تا دوازده... همه را شمر کشته است آن ضربۀ دهم شده بانی قتل تو «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
⚘گمنام⚘: جدید و جانسوز حضرت زهرا مقتل نوشته..... ای دختر نبیِّ خدا ، فاطمه سلام ای همسر ولیِّ خدا ، فاطمه سلام آتش گرفته سینه ی من با نوای تو مادر دلم گرفته دوباره برای تو بر روضه های پُر غم تو گریه می کنم بر ناله ها و ماتم تو گریه می کنم مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند مقتل نوشته است لگدها به در زدند بر قلب بی قرار علی هم شرر زدند مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند مقتل نوشته دست علی را که بسته اند با تازیانه بازویتان را شکسته اند مقتل نوشته تا که شما خورده ای زمین شد کشته محسن تو زِ بیدادِ ظلم و کین مقتل نوشته کوچه و سیلی و مجتبی دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی مقتل نوشته دومیِّ پست ، بی هوا سیلیِ محکمی زده بر صورت شما مقتل نوشته که زِ علی رو گرفته ای بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای مقتل نوشته بعدِ پدر قد خمیده ای در آن سه ماه روی خوشی را ندیده ای
M.sh M..sh: حضرت علی اصغر(ع) ۱۴۰۱ علی اصغر گل نشکفته ی باغ حسین است دل هر عاشقی با روضه اش در شور و شین است بنازم دست این شش ماهه را مشکل گشا شد هر آن کس آمده بر در گهش حاجت روا شد امان از لحظه ای که پیش بابا دست و پا زد گلویش پاره گشت و آتشی بر کربلا زد بمیرم حرمله با حنجر نازش چه ها کرد سه شعبه بر گلوی کوچک اصغر رها کرد شده آغوش بابایش خدایا بستر او حسین دیگر چه گوید در جواب مادر او چه شمعی بوده اصغر حرمله آبش نموده به آغوش پدر با تیر سیرابش نموده خدا بر مادر بی تاب او صبری عطا کن دل ما را به آه سینه ی او کربلا کن @eetazeinab
فاطمیه ۱۴۰۱ و جانسوز امشب بخوانم روضه هایی که شنیدید یادی کنم از نغمه هایی که شنیدید از روضه های غربت زهرا و حیدر از فاطمیه ، بازو و پهلوی مادر تا مصطفی پر زد غم عالم شروع شد بعد از نبی دیگر غم و ماتم شروع شد بر خانه ی وحیِ خدا پَرخاش دادند بر حیدر و بر فاطمه پاداش دادند پاداش زهرا و علی غَصب فَدَک بود مُزد رسالت در مدینه با کتک بود با یک لگد شد قامت بانو خمیده با کشتن محسن شده زهرا شهیده وقتی که در آتش گرفت ثانی رسیده با تازیانه در پِیِ زهرا دویده با سیلی و مسمارِ در نقش زمین شد از این دوشنبه فاطمه خانه نشین شد از بعد کوچه بستری گردیده زهرا شد نیمه جان و قَد کمان از ظلم اَعدا حالا کنار فاطمه مولا نشسته گوید به زهرا یاور پهلو شکسته زهرای من ! گو از چه با غم خو گرفتی ؟ کُشتی علی را بس که از من رو گرفتی آتش مزن با رفتنت بر جان حیدر بنما نظر تو بر دل سوزان حیدر وقت وداعِ دُختِ پیغمبر رسیده یعنی جداییِ دل و دلبر رسیده از پیش حیدر سوی بابا پر زد و رفت از ماتمش قلب علی یکباره بشکست دنیا ببین دیگر علی خیلی غریب است تنها مزار فاطمه او را طبیب است شبها صدای هِق هِقِ یک مرد خسته آید میان چاهِ کوفه دل شکسته ای چاهِ کوفه یاورم زهرا گرفتند عشقم گُلم دار و ندارم را گرفتند والعافیه والنصر http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
امام هادی (ع) ۱۴۰۱ دل من تنگ شده حال و هوایی دارم غم مخور ای دل غم دیده خدایی دارم شکرلله که دلم ساکن این وادی شد پر زده سامره و مُعتکف هادی شد دل من شیفته ی صحن امام هادی است گوشه ای از حَرَمش مست کلام هادی است در حریم تو صفا می کنم و می مانم پای شش گوشه ی تو جامعه را میخوانم تا که آمد به نظر گوشه ای از ماتم تو با توسل به شما گریه کنم از غم تو پابرهنه دل شب ، دست تو را هم بستند موپریشان شدی و ، حُرمت تو بشکستند صاحب جامعه و این همه تحقیر اِی وای بُردن بزم شراب آیه تطهیر اِی وای من بمیرم که تو را بزم شراب آوردند با تعارف به شما قلب و دلت آزردند با همین روضه دلم باز هوایی شده است با غمت روضه ی ما کرببلایی شده است یادم افتاد دوباره به همان بزم شراب خیزران می زد و زینب دل او گشته کباب بی حیا چوب مزن بر لب و دندان حسین بِنِگر قلب من و گریه ی طفلان حسین
حضرت زینب داری دوباره در دل ما غم می آوری ُبغضی پر از غریبی و ماتم می آوری حالا که بزم روضه بنام تو زینب است حال و هوای ماه محرم می آوری دلداده ی حسینی و با عشق خود به او اصلاً تویی که عشق مُجسم می آوری تو دخت مرتضایی و با تیغ خطبه ات پیوسته لرزه بر همه عالم می آوری ارث از علی گرفته و طوفان غیرتی در موج هر بلا تو مگر کم می آوری؟ اما هلال غرق به خون با دلت چه کرد در پیش او دو دیده ی زمزم می آوری بی خود نبود بعد غم دلبرت حسین دستی به زانو و کمر خم می آوری شاهمندی
. اینجا دیار گریه کن ها از قدیم است دولت سرای حضرت عبدالعظیم است صاحب لوای این حرم شاهی کریم است تنها پناه بی پناهان این حریم است با لطف این آقا گدا عبد خدا شد هرسائلی در این حرم حاجت روا شد بوی حسن دارد ضریح دل ربایش قربان رنگ سبز این گلدسته هایش اینجا غمی دیرینه دارد گریه هایش این سرزمین خیلی گران باشد بهایش این خاک را وعده به یک نامرد دادند داغ حسین را بر دل زهرا نهادند شبهای جمعه نیمه شبها تا سپیده بر روی اسرارش خدا پرده کشیده از راه می آید زنی قامت خمیده لب میگذارد روی حلقوم بریده فریادهای یا بنی پا بگیرد حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد جایی برای بوسه ی مادر ندارد گیسوی خود را ریخته روی گلویش مادر بود اینگونه شکل گفتگویش گوید بنیّ یا بنیّ یا بنیّ برخیز آمد مادرت زهرا بنیّ دیدم خودم در عصر عاشورا بنی افتاده بودی زیر دست و پا بنیّ من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم از تشنگی لبهای عطشانت به هم خورد ترکیب ابروها و چشمانت به هم خورد از شدت ضربه دو دندانت به هم خورد آیه آیه نذر قرآنت به هم خورد راه تو را در گودی گودال بستند بر پیکر تو نیزه ها را می شکستند . 👇 https://tekye.net/content/video/33499/%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AC%D8%A7-%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D9%86-%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA 👇👇
جانسوز حضرت مسلم (ع) ۱۴۰۱ درشهر کوفه رسم این مردم عجیب است مهمانشان مُسلِم چقدر اینجا غریب است این مردمِ نامرد ، در خانه نشستند روی سفیر تو در و کاشانه بستند این شهر ، شهرکوفه ، شهر بی وفایی است خاصیت و اخلاق آنها بی حیایی است اینجا کسی با او سرِ یاری ندارد آواره گشته چون که غمخواری ندارد هر خانه ای که در زده بسته به رویش اندوه و غُصه عُقده گشته در گلویش در زیر لب حرفی ز سوز و درد دارد آقا نیا ، کوفه مَرامی سرد دارد آقا نیا ، چشم انتظار تو کسی نیست جُز تیر و نیزه ، بیقرار تو کسی نیست اینها ز کینه سینه را لبریز کردند خنجر برای حنجر تو تیز کردند آقا نیا دائم گل پرپر ببینی داغ ابوالفضل و علی اکبر ببینی مولا بیا و مُسلمت را کن نظاره در کوچه ها گشته تن من پاره پاره آقا دگر بر من نمانده راه چاره شد قتلگاه مسلمت دارالاماره
. بخوان زیارت ناحیه از غم دلدار بریز اشک و بزن ناله تا دم دیدار بخوان زیارت ناحیه از دل خونین که خون‌جگر شده مهدی زشیون بسیار بخوان زیارت ناحیه تا شوی زائر زیارتی به صد آه و به دیده‌ای خونبار بخوان زیارت ناحیه با مصیبتهاش که فاطمه به فغان آه می‌کشد هر بار بخوان زیارت ناحیه و بخوان قرآن دل آیه آیه شده «بِالعَشیِّ وَ الإِبکار» بخوان زیارت ناحیه از زبان دل چقدر بر دل زینب رسیده است آزار بخوان زیارت ناحیه برده‌اند او را به همره همۀ اهل بیت در بازار بخوان زیارت ناحیه برحسین او چه کرده است به کرببلایش استکبار بخوان زیارت ناحیه و بگو از جان که روز حادثه یاران نموده‌اند ایثار بخوان زیارت ناحیه یک یک یاران سرانشان همه رفته به نیزه و بر دار بخوان زیارت ناحیه ذبح گشته حسین کنار قتلگهش خواهری غمین و زار بخوان زیارت ناحیه کیست ثارالله کسی که عرش به مظلومی‌اش کند اقرار بخوان زیارت ناحیه روز عاشورا عزیزفاطمه شد پیش چشم حق انکار بخوان زیارت ناحیه صبح و شام بسوز سپاه عشق شده بی امیر و بی سردار بخوان زیارت ناحیه و بخوان (طاهر) چراکه مرثیه‌خوان خواسته تو را دادار ............................................
⚫️شورعمومی آرزوم اینه که واسه نوکری/مورد ِ نظر فاطمه باشم یک شبی تا سحر یاد ِ شهدا/مُحرم ِ حرم ِ علقمه باشم اون حرمی، که خیلی خوب و با صفاس/صاحب ِ اون ، ساقی دشت کربلاس2 ایشالا با یا حسین و یا ابالفضل بشیم خدایی برا حفظ دین و قرآن زندگیمون بشه فدایی برا اسلام کار کنیم با همت و عزم کربلایی ابوفاضل یا ابالفضل ای علمدار لشگر حق...3 جون ما فدای ماه ِ عَلَوی/صاحب علم و پرچم حسین دلبری که دار بر روی لبش/مرثیه ی غم و ماتم حسین مکتب او،مدرسه ی عشق و وفاس/ذکر لبهاش حسین غریب کربلاس دو دست او شد جدا در راه ِ یاری آل طاها تنش غرقه خاک و خون شد،محشری شد میون صحرا برای او نوحه خونده مُضطر و قد خمیده زهرا ابوفاضل یا ابالفضل ای علمدار لشگر حق...3 هر چی که بگم از غصه ها کمه/گریه برای تو کار حرمه ای پسر علی پاشو و ببین/پشت داداشت از داغ تو خمه زهرا میگه فدای اون خون چشاش/به اشک من دارن میخندن ای داداش سر و کارم بین گودال با سر ِ نیزه ها و تیره ببین قلب غصه دارم بر غم ِ بی کسی اسیره پاشو عباس که علّی اصغر من داره می میره ابوفاضل یا ابالفضل ای علمدار لشگر حق...3
⚫️شورعمومی آرزوم اینه که واسه نوکری/مورد ِ نظر فاطمه باشم یک شبی تا سحر یاد ِ شهدا/مُحرم ِ حرم ِ علقمه باشم اون حرمی، که خیلی خوب و با صفاس/صاحب ِ اون ، ساقی دشت کربلاس2 ایشالا با یا حسین و یا ابالفضل بشیم خدایی برا حفظ دین و قرآن زندگیمون بشه فدایی برا اسلام کار کنیم با همت و عزم کربلایی ابوفاضل یا ابالفضل ای علمدار لشگر حق...3 جون ما فدای ماه ِ عَلَوی/صاحب علم و پرچم حسین دلبری که دار بر روی لبش/مرثیه ی غم و ماتم حسین مکتب او،مدرسه ی عشق و وفاس/ذکر لبهاش حسین غریب کربلاس دو دست او شد جدا در راه ِ یاری آل طاها تنش غرقه خاک و خون شد،محشری شد میون صحرا برای او نوحه خونده مُضطر و قد خمیده زهرا ابوفاضل یا ابالفضل ای علمدار لشگر حق...3 هر چی که بگم از غصه ها کمه/گریه برای تو کار حرمه ای پسر علی پاشو و ببین/پشت داداشت از داغ تو خمه زهرا میگه فدای اون خون چشاش/به اشک من دارن میخندن ای داداش سر و کارم بین گودال با سر ِ نیزه ها و تیره ببین قلب غصه دارم بر غم ِ بی کسی اسیره پاشو عباس که علّی اصغر من داره می میره ابوفاضل یا ابالفضل ای علمدار لشگر حق...3
⚫️شورعمومی آرزوم اینه که واسه نوکری/مورد ِ نظر فاطمه باشم یک شبی تا سحر یاد ِ شهدا/مُحرم ِ حرم ِ علقمه باشم اون حرمی، که خیلی خوب و با صفاس/صاحب ِ اون ، ساقی دشت کربلاس2 ایشالا با یا حسین و یا ابالفضل بشیم خدایی برا حفظ دین و قرآن زندگیمون بشه فدایی برا اسلام کار کنیم با همت و عزم کربلایی ابوفاضل یا ابالفضل ای علمدار لشگر حق...3 جون ما فدای ماه ِ عَلَوی/صاحب علم و پرچم حسین دلبری که دار بر روی لبش/مرثیه ی غم و ماتم حسین مکتب او،مدرسه ی عشق و وفاس/ذکر لبهاش حسین غریب کربلاس دو دست او شد جدا در راه ِ یاری آل طاها تنش غرقه خاک و خون شد،محشری شد میون صحرا برای او نوحه خونده مُضطر و قد خمیده زهرا ابوفاضل یا ابالفضل ای علمدار لشگر حق...3 هر چی که بگم از غصه ها کمه/گریه برای تو کار حرمه ای پسر علی پاشو و ببین/پشت داداشت از داغ تو خمه زهرا میگه فدای اون خون چشاش/به اشک من دارن میخندن ای داداش سر و کارم بین گودال با سر ِ نیزه ها و تیره ببین قلب غصه دارم بر غم ِ بی کسی اسیره پاشو عباس که علّی اصغر من داره می میره ابوفاضل یا ابالفضل ای علمدار لشگر حق...3
. چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام  خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام  گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد  قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام  اشک، سرخ، چهره زرد و تن سیاه و موسفید  اینهمه سوغات از شام خراب آورده ام  اشک می بارم ز داغ چارساله دخترت  گر چه پرپر شد گلت با خود گلاب آورده ام  همرهم زین العباد این حجت دادار را  جان و تن مجروح از بزم شراب آورده ام .
YEKNET.IR - vahed - shabe 28 safar 1441 - mohamad taheri.mp3
5.03M
🔳 (ص) 🌴کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد 🌴چشم زهرا و علی بعد شما دریا شد 🎙 صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ✍ کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد  چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد رفتی و خنده به کاشانۀ تو گشت حرام رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت حُکم بر خانه‌نشینیِ علی امضا شد بعدِ تو حرمت کاشانۀ حق حفظ نشد پای اولاد حرامی، به حریمت وا شد دخترت پشتِ در و آتش و دود و مسمار خوب فرمانِ مودت به خدا، اجرا شد خبر پر زدن فاطمه حیدر را کشت چند باری به زمین خورد علی تا پا شد روضه‌ها هست، بمانند... ولی عاشورا تشنه لب شاه غریبی که تک و تنها شد از بلندی فرس تا به زمین خورد شنید صحبت از غارت معجر ز سر زن‌ها شد زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد خاتمش را ته گودال به دشمن بخشید بار دیگر به خدا جود و سخا معنا شد سر او تا که جدا شد زره‌اش را بردند زره‌اش هیچ... سرِ پیرهنش دعوا شد اجرِ پیغمبری‌ات بود که مردم دادند ظلم‌هایی که پس از تو به ذَوِی‌القُربی شد .
‍ ﷽ مرثیه رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ملکوت نگاه بارانیت  راوی یک مدینه اندوه است  سالیانی ست از غم غربت  خاطر خسته ‌ی تو مجروح است       این اهالی ظلمت دنیا       مردمان قبیله ‌ی وهمند       در سلوک هدایت و رحمت       اشتیاق تو را نمی فهمند       ماتم این شکنجه های کبود       غصه ها بی مجال پیرت کرد       سینه‌ ی غرق نور و سنگ ستم       داغ چندین بلال پیرت کرد       بی کسی خو گرفته بود آقا       با اهالی شعب دلتنگی       می شکستی چنان غریبانه       در حوالی شعب دلتنگی       دیده هر دم غروب عام الحزن       چشم بارانی و پُر ابرت را       تو چه کردی در این غریبستان       که خدا می ستود صبرت را         با عمو در دل پریشانت       حس آرامش عجیبی بود       آه دیگر پس از ابوطالب       مکه زندان بی شکیبی بود       داغها یاس بیقرارت را       در غم خود سهیم می کردند       مادری را به عرش می‌ بردند       دختری را یتیم می کردند       ماه عالم بگو چه آورده       به سر تو مُحاق خاکستر       دختر تو چقدر دلخون شد       بر سرت ریخت داغ خاکستر       خوب دیدی میان این مردم       دم به دم جوشش عواطف را       بوسه ‌ی سنگ و زخم پیشانی       غصه پُر کرده بود طائف را       قلبتان را چقدر می آزرد       داغدار غم اُحد بودن       زخمی از عهد بی بصیرت‌ ها       خسته از همرهان خود بودن       ناگهان بر تن تو گل کردند       زخمها، لاله ها، شقایقها       لب و دندان تو شده مجروح       آخر از لطف این منافقها       چه کشیدی در آن غروبی که       تن مجروح حمزه را دیدی       دلت آقا کدام سو می رفت       بر دلش زخم نیزه را دیدی       دید خیبر که گفتی آزاده       آب را بر کسی نمی بندد       گرچه از فرقه ‌ی یهودیها       به اسیران کسی نمی خندد       همه دیدند روز خندق هم       رحم و آزادگی شعارت بود       در مرام تو پیکر کشته       ایمن از غارت و جسارت بود       بر سر و سینه و گلوی حسین       بوسه هایت چقدر معروف است       روضه خوان را ببخش آقا جان       روضه از این به بعد مکشوف است       با تماشای قد و بالایش       از نگاه تو آرزو می ریخت       آه، ناگاه اگر زمین می خورد       آسمان بر سرت فرو می ریخت       پیش چشمت محاصره کردند       پیکر ماه بی پناهت را       خوب تکریم کرد امت تو       نیزه در نیزه بوسه گاهت را       زینت شانه های تو حالا       شده پامال نعل مَرکَبها       آیه آیه، ورق ورق، پرپر       ارباً اربا، مُقطّع الأعضا       سر خورشید غرق خونت را       روی نیزه ببین چهل منزل       بارش سنگها چه خواهد کرد       با لبی نازنین چهل منزل       خون او خون تازه ای جوشاند       در رگ دین و مکتبت آقا       تا ابد شور نهضتش باقی ‌ست       تا ابد کُلّ یومٍ عاشورا ✍یوسف رحیمی   حاج مجیدطاهری 🙏🙏🙏
🏴 🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ حسينم اينهمه به سينه آذرم نزنيد نمک به زخم دل درد پرورم نزنيد در اين مدينه همينجا سر مرا ببريد غلا ف تيغ به بازوي مادرم نزنيد نخلي که شکسته ثمرش را نزنيد مرغي که زمين خورده پرش را نزنيد ديديد اگر که دست مردي بسته  ديگر در خانه همسرش را نزنيد بر سوخته باغ ما دگر سر نزنيد اين خانه آتش زده را در نزنيد از که گذشت مادري را ديگر در خانه به پيش چشم دختر نزنيد گل من چون تو را در گل بپوشم  ز هجران تو خون دل بنوشم در ايام جواني قسمتم شد که تابوت تورا گيرم به دوشم به خاک افتاده جسم اطهرش بود  به روي دا من فضه سرش بود ميان آن همه رنج و غم ودرد  به فکر غصه هاي همسرش بود همه عهد خدا بشکسته بودند عليه ما به هم پيوسته بودند از آن در خانه ام از پا فتادم که دست شئهرم را بسته بودند دعايي زير دارم شبانه تو آمين گو اي ماه يگانه  الهي هيچ مظلومي نبيند عزيزش را به زير تازيانه پس از تو همچنان مرغ اسيرم که هم از لاله هم از دانه سيرم به جان باغبان اي گل دعا کن که امشب در قفس تنها بميرم چرا بال و پر مارا شکستي نهال بي بر مارا شکستي الهي بشکند دستت مغيره که دسث مادر مارا شکستي پدرزخم زبان بسيار خوردم کتک از خصم بد کردار خوردم ميان کوچه هاي شهر سيلي هم از دشمن هم از ديوا رخوردم پدر زهرا ي توحاجت روا شد ببين مزد رسالت چون ادا شد ببين بازو دست وسينه من بلا گردون جون مرتضي شد مدينه محشر کبري بپا بود رسن برگردن شيرخدابود دوصد گلچين و يک گل من چه گويم گل حيدر به زير دست وپا بود خدا داند دلم خون گريه مي کرد به حالم دشت وهامون گريه مي کرد نديدم زخم پهلو را درآن شب ولي ديدم کفن خون گريه مي کرد دلم زارو حزينه چون ننالم وجودم آتشينه چون ننالم نمي نالم مو از بازو وصورت علي خانه نشينه چون ننالم مخواه از من که رويم را ببيني برايت بس بود خانه نشيني مخور غصه سلا مت گرنکردند به چشم من امير المونيني صداي ناله ات آيد بگوشم پس از تو آب خوش هرگز ننوشم خدادر نوجواني قسمتم کرد که تابوت تورا گيرم به دوشم فلک ديدي چه خاکي برسرم کرد زطفلي رخت ماتم در برم کرد الهي بشکند دست مغيره  که بين کوچه ها بي ماددم کرد هرجا که عزا برمن مظلومه گرفتيد ساکت ننشينيد حسين وحسن آنجاست آنقدر پي قبر من مظلومه نگرديد هرجا دلتان مي شکند فبر من آن جاست چرا بال وپر ما راشکستي نهال بي بر مارا شکستي الهي بشکند دستت مغيره  که دست مادر مارا شکستي نخلي که شکسته ثمرش را نزنيد مرغي که زمين خورد پرش رانزنيد ديديد اگر که دست مردي بسته است ديگر در خانه همسرش را نزنيد يک باغ گل آتيش زدن نداره غنچه ولاله سوختن نداره يک بلبل شکسته پر که ديده يک زن تنها که زدن نداره ميسوخت درو فاطمه پشت در بود دل از درآتش زده سوزانده تر بود بر فاطمه فضه بود نزديک ولي نزديکتر ازکنيز ميخ در بود ديگرنخواهم صورتم شوهر ببيند شايد که در رخسارم اين زيور ببيند يارب مبادازان که طفل بي گناهي درکوچه سيلي خوردن مادر ببيند اي مرگ بين جان محزون مرا اي خاک بپوش جسم گلگون مرا اي فضه علي زمسجد امد برخيز زهراي من که هست علي پابست تو اي هستي جهاني ومکاني زهست تو آن بي حيا به طعنه به من گفت ياعلي ديدي که زنده ماندم وديدم شکست تو من عليم که خدا قبله نما ساخت مرا جزخدا و نبي و فاطمه نشناخت مرا منکه يکباره در از قلعه خيبر کندم داغ زهرا بخدا از نفس انداخت مرا #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🏴 🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ حسينم اينهمه به سينه آذرم نزنيد نمک به زخم دل درد پرورم نزنيد در اين مدينه همينجا سر مرا ببريد غلا ف تيغ به بازوي مادرم نزنيد نخلي که شکسته ثمرش را نزنيد مرغي که زمين خورده پرش را نزنيد ديديد اگر که دست مردي بسته  ديگر در خانه همسرش را نزنيد بر سوخته باغ ما دگر سر نزنيد اين خانه آتش زده را در نزنيد از که گذشت مادري را ديگر در خانه به پيش چشم دختر نزنيد گل من چون تو را در گل بپوشم  ز هجران تو خون دل بنوشم در ايام جواني قسمتم شد که تابوت تورا گيرم به دوشم به خاک افتاده جسم اطهرش بود  به روي دا من فضه سرش بود ميان آن همه رنج و غم ودرد  به فکر غصه هاي همسرش بود همه عهد خدا بشکسته بودند عليه ما به هم پيوسته بودند از آن در خانه ام از پا فتادم که دست شئهرم را بسته بودند دعايي زير دارم شبانه تو آمين گو اي ماه يگانه  الهي هيچ مظلومي نبيند عزيزش را به زير تازيانه پس از تو همچنان مرغ اسيرم که هم از لاله هم از دانه سيرم به جان باغبان اي گل دعا کن که امشب در قفس تنها بميرم چرا بال و پر مارا شکستي نهال بي بر مارا شکستي الهي بشکند دستت مغيره که دسث مادر مارا شکستي پدرزخم زبان بسيار خوردم کتک از خصم بد کردار خوردم ميان کوچه هاي شهر سيلي هم از دشمن هم از ديوا رخوردم پدر زهرا ي توحاجت روا شد ببين مزد رسالت چون ادا شد ببين بازو دست وسينه من بلا گردون جون مرتضي شد مدينه محشر کبري بپا بود رسن برگردن شيرخدابود دوصد گلچين و يک گل من چه گويم گل حيدر به زير دست وپا بود خدا داند دلم خون گريه مي کرد به حالم دشت وهامون گريه مي کرد نديدم زخم پهلو را درآن شب ولي ديدم کفن خون گريه مي کرد دلم زارو حزينه چون ننالم وجودم آتشينه چون ننالم نمي نالم مو از بازو وصورت علي خانه نشينه چون ننالم مخواه از من که رويم را ببيني برايت بس بود خانه نشيني مخور غصه سلا مت گرنکردند به چشم من امير المونيني صداي ناله ات آيد بگوشم پس از تو آب خوش هرگز ننوشم خدادر نوجواني قسمتم کرد که تابوت تورا گيرم به دوشم فلک ديدي چه خاکي برسرم کرد زطفلي رخت ماتم در برم کرد الهي بشکند دست مغيره  که بين کوچه ها بي ماددم کرد هرجا که عزا برمن مظلومه گرفتيد ساکت ننشينيد حسين وحسن آنجاست آنقدر پي قبر من مظلومه نگرديد هرجا دلتان مي شکند فبر من آن جاست چرا بال وپر ما راشکستي نهال بي بر مارا شکستي الهي بشکند دستت مغيره  که دست مادر مارا شکستي نخلي که شکسته ثمرش را نزنيد مرغي که زمين خورد پرش رانزنيد ديديد اگر که دست مردي بسته است ديگر در خانه همسرش را نزنيد يک باغ گل آتيش زدن نداره غنچه ولاله سوختن نداره يک بلبل شکسته پر که ديده يک زن تنها که زدن نداره ميسوخت درو فاطمه پشت در بود دل از درآتش زده سوزانده تر بود بر فاطمه فضه بود نزديک ولي نزديکتر ازکنيز ميخ در بود ديگرنخواهم صورتم شوهر ببيند شايد که در رخسارم اين زيور ببيند يارب مبادازان که طفل بي گناهي درکوچه سيلي خوردن مادر ببيند اي مرگ بين جان محزون مرا اي خاک بپوش جسم گلگون مرا اي فضه علي زمسجد امد برخيز زهراي من که هست علي پابست تو اي هستي جهاني ومکاني زهست تو آن بي حيا به طعنه به من گفت ياعلي ديدي که زنده ماندم وديدم شکست تو من عليم که خدا قبله نما ساخت مرا جزخدا و نبي و فاطمه نشناخت مرا منکه يکباره در از قلعه خيبر کندم داغ زهرا بخدا از نفس انداخت مرا #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
. شعر کودکان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها مادر ما این روزا حالش بده مادری که یادگارِ احمده مادر ما اونکه اسمش فاطمه است مادری که آرومه دل همه است مادری که همسرِ شیر خداست دخترِ عزیز پیغمبرِ ماست مادری که در دفاعِ از ولی شده پرپر جلو چشمای علی روی بستر افتاده آه می کشه ولی حرف بچه هاش یه خواهشه.. خواهش حسن اینه مادر بمون بمون ای یاسمنِ قامت کمون خواهش حسین شده مادر نرو ای صفای خونه ی حیدر نرو خواهشِ زینبشه ای مادرم اگه تو بری دیگه من مضطرم خواهشه کلثومش اینه ای خدا مادر ما نره از خونه ی ما اما دیگه مادرِ ما خمیده دیگه داره میشه کم کم شهیده آره مادر حسین شهید شده تو جوونی موی او سفید شده مادری که سرورِ همه زناس تو مدینه صورتش چرا سیاس؟ مادری که کوثر و مطهره است پهلو و بازوی اون چرا شکست!؟ چون اونا که از علی جدا شدن از علی و از غدیر سوا شدن اونا که غصب فدک کارشونه یادشون رفت که علی یارشونه اونا که یهود پرست و دیو بودن در خونشو با آتیش گشودن اونا مادر حسین و کُشتنش علی رو با دستِ بسته بُردنش فاطمه شبونه شد غسل و کفن مخفیه مزار مادرِ حسن.. یه روزی مهدی میاد غوغا میشه مزار فاطمه هم پیدا میشه میادش منتقم مادرمون دعا می‌کنیم بیاد صاحبْ زمون دعای فرج می‌خونیم همیشه چشم به راهِ اون می‌مونیم همیشه *ویژه جلسات کودکان و نوجوانان .
. شعر کودکان شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها مادر ما این روزا حالش بده مادری که یادگارِ احمده مادر ما اونکه اسمش فاطمه است مادری که آرومه دل همه است مادری که همسرِ شیر خداست دخترِ عزیز پیغمبرِ ماست مادری که در دفاعِ از ولی شده پرپر جلو چشمای علی روی بستر افتاده آه می کشه ولی حرف بچه هاش یه خواهشه.. خواهش حسن اینه مادر بمون بمون ای یاسمنِ قامت کمون خواهش حسین شده مادر نرو ای صفای خونه ی حیدر نرو خواهشِ زینبشه ای مادرم اگه تو بری دیگه من مضطرم خواهشه کلثومش اینه ای خدا مادر ما نره از خونه ی ما اما دیگه مادرِ ما خمیده دیگه داره میشه کم کم شهیده آره مادر حسین شهید شده تو جوونی موی او سفید شده مادری که سرورِ همه زناس تو مدینه صورتش چرا سیاس؟ مادری که کوثر و مطهره است پهلو و بازوی اون چرا شکست!؟ چون اونا که از علی جدا شدن از علی و از غدیر سوا شدن اونا که غصب فدک کارشونه یادشون رفت که علی یارشونه اونا که یهود پرست و دیو بودن در خونشو با آتیش گشودن اونا مادر حسین و کُشتنش علی رو با دستِ بسته بُردنش فاطمه شبونه شد غسل و کفن مخفیه مزار مادرِ حسن.. یه روزی مهدی میاد غوغا میشه مزار فاطمه هم پیدا میشه میادش منتقم مادرمون دعا می‌کنیم بیاد صاحبْ زمون دعای فرج می‌خونیم همیشه چشم به راهِ اون می‌مونیم همیشه *ویژه جلسات کودکان و نوجوانان .
. سلام_الله_علیها ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها ص مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ.... در بین بستری و مداوا نمی شوی بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام برخیز ای توسلِ شب‌زنده‌داری ام برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن با چشم کَم سوی‌ات به علی هم نگاه کُن زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام من کم محلی از همه ی شهر دیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است جای تمام شهر سلامم کُنی بس است برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت آلاله کاشتی وسط باغ بسترت خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی! مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر حجم غم تو در دل من بی حساب شد آن بانویِ رشیده‌ی من آبِ آب شد ثانیه های رفتن تو تند می شود دارد نفس نفس زدنت کُند می شود با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت آن تکّه‌گوشوارِ تو را مجتبی گرفت لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟ مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟ شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟ گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن زهرا بمان و زینبمان را عروس کن خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را بگذار روبه راه کنم وضع خانه را من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند جارو نزن‌..،تمام پرت درد می کند این آسیا ست گریه نموده به حال تو دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم نانی که پخته‌ای بخدا لب نمی زنم دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه
2.58M
⚫️⚫️ زمزمه/مناجات شهادت ▪️▪️▪️ تصویر هجرِ دلدار، از چشم تر نرفته در ساغرِ دلم جز، خون‌ِ جگر نرفته یوسف رسید و یعقوب، هر روز گریه می‌کرد داغ پسر هنوز از، ذهنِ پدر نرفته درکِ حضورت ای نور! در ترکِ خوابِ صبح است پس باخت داده هر کس، سویِ سحر نرفته اشکِ دم سحرگاه، از واجباتِ وصل است هرگز کسی به معراج، بی بال و پر نرفته مال مرا بگیرید، حال مرا نگیرید آن‌ دل که با تو خوش بود، دنبال زر نرفته پیری به پای معشوق، تضمین هر جوانی‌ست عاشق شکسته امّا، عمرش هدر نرفته بختی سیاه دارم، کوهی گناه دارم از دست من چگونه، صبر تو سر نرفته؟! ترک ثواب کردم، خیلی خراب کردم دریاب این گدا را، تا سمت شر نرفته بیچاره‌ی غمت را، چاره به جز نجف نیست بیچاره‌تر کسی که، رفت و دگر نرفته ما بی تو نا نداریم، برگرد...جانِ زهرا این خستگی کماکان، از تن به در نرفته * * حسی عجیب دارد؛ دفنی غریب دارد زهرا بدون حیدر، هرگز سفر نرفته هنگام غسل، شب شد؛ حیدر که جان به لب شد... این زخم‌ها که تازه‌ست، حتّی اثر نرفته دادِ علی بلند است، بغضش به "آه" بند است چون فکر کرد با خود، میخ این‌قَدَر نرفته... با نوای ذاکر اهل بیت علیهم السلام 🎤🏴 🥀🥀 https://eitaa.com/eetazeinab
(عج)و (س) ▪︎ امام زمان(عج) خواستم نزدیک‌تر باشم به آقایم، نشد تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم بند‌ها را وا کنم از دست و پاهایم نشد ندبه‌های جمعه را هی خواب می‌مانم ببخش سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد ظاهراً ذکر تو را می‌گویم، اما باطناً در میان عاشقانت باز هم جایم نشد گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسین سر به خاک مقدمت‌ای یار می‌سایم، نشد دائماً می‌چرخم آقا جان به دور معصیت از دو چشم خیس تو هربار، پَروایم نشد کربلایم دیر شد، دارم خجالت می‌کشم آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد ▪︎ کلامی اجازه بدین از همینجا دلارو ببرم کربلا... یابن‌الشبیب عمه‌ی ما راه دور رفت می‌خواست قتلگاه بماند به زور رفت آتش گرفت چادرش اما کسی ندید پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید پنجاه و پنج سال  بدون غمی نبود تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود پنجاه و پنج سال پرش را گرفته‌اند مردانِ خانه دور و برش را گرفته‌اند ▪︎ کلامی: (هر وقت می خواست بره زیارت قبر مادر... یا زیارت جدش رسول الله... همه ی مَحرما دورشو می گرفتن...حتی سایه ی زینبو کسی ندید... یابن‌الشبیب عمه‌ی ما احترام داشت چندین امام زاده و چندین امام داشت ▪︎ کلامی: (حالا که آماده ای بگم چه کردن با عمه ی سادات...) ▪︎ حضرت زینب س: پیش بزرگ قافله فریاد می‌زدند یابن‌الشبیب بر سرِ او داد می‌زدند داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود یک نیزه‌ی بلند سرش را شکسته بود یابن‌الشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت می‌خواست راه علقمه گیرد توان نداشت یابن‌الشبیب دختر دلگیر را زدند پنجاه و پنج ساله زنی پیر را … اما رُباب زخم پَرَش را گرفته بود از بسکه درد داشت سرش را گرفته بود یابن‌الشبیب آتش خیمه امان  نداد فرصت به روی زخمی دختران نداد او را به ریگ‌های پریشان سپرد و رفت او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت..‌‌.. ▪︎روضه کلامی (صدا زد حسین جان...) ▪︎مرثیه زبانحال س: سِپُردَمت به خدا و به ریگهای بیابان سپردمت به غبار به خارهای مغیلان سپردمت به وحوش،به شیرهای درنده به مردمان دهات و به آهوان پریشان به باد گفتم اگر شد مَرتبت بکند که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند مباد اینکه ببیند کسی تو را عریان سپردمت به هر آنکس که بود ، اما تو سپردیم به که رفتی به دلقکان به کنیزان سپردیم به دو صد چشم پست نامحرم به شمر و خولی و اَخنس به حرمله به سنان ▪︎: (یه نگاه به علقمه کرد... صدا زد عباس جان یادته زینبو میاوردی کربلا...گفتی جوونای بنی هاشم...پرده ی مَحمل هارو نگه دارید... نکنه باد بیاد این پرده ها کنار بره... چشم نامحرم به محارم آل الله بیفته...بلند شو نگاه کن ببین دور خواهرتو نامحرما گرفتن پاشو ببین یه مُشت بی حیا دارن خواهرتو سوار بر ناقه می کنن...همه صدا بزنیم یاحسین ▪︎ بعد روضه: خداحافظ ای برادر زینب به سبک حسین جان ای آبروی دو عالم ز زخم تنت روی ریگ بیابان به اشگ دل و سوز و آه یتیمان خدایا از این غم چه چاره کنم... تنت بی سر مانده در دل صحرا سرت هر دم روی نیزه ی اَعدا خدایا از این غم چه چاره کنم... (خداحافظ ای برادر زینب)۳ ▪︎ های به سبک دشتی بسوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند سر تو را به روی نِی،نشانده دشمن علی نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند مرا نه سر نه سامان آفریدند پریشان پریشان آفریدند پریشان خاطران رفتند در خاک مرا از خاک ایشان آفریدند اگر دردم یکی بودی چه بودی اگر غم اندکی بودی چه بودی به بالینم حبیبی یا طبیبی از این هر دو یکی بودی چه بودی مو که افسرده حالُم چون ننالُم شکسته پَرُّ بالُم چون ننالُم همه گویند زینب ناله کم کن۲ تو آیی در خیالُم چون ننالُم۲ ▪︎ های : من که ز آغاز عمر،بی تو نکردم سفر خیز و ببین خواهرت با که سفر می کند لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین "صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله" ▪︎دعای آخر مجلس: *فرج امام زمان عج برسان. *رهبر عزیزمون حفظ بفرما. *مریض های اسلام شفا بده. *زیارت کربلا نصیب ما بگردان. *حاجات این جمع برآورده به خیر بفرما* ذکر ما هست دائم الاوقات بر محمد و آل او صلوات...