eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
430 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•عمر صد سال ... و ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── عمر، صدسال اگر طول کشد، مختصر است از همان لحظهٔ میلاد، اجل پشت در است به کجا می روی ای بنده سرگشته، بیا که خدا از رگ گردن به تو نزدیک تر است چه غم از زخم زبان ها،چه غم از طعن رقیب که خدا عاشق این سوز دل و چشم تر است بهترین هدیهٔ این سفره مهمانی حق عطش لحظهٔ افطار و دعای سحر است آنچنان پرده بر اعمال بدت افکنده ملک صبح ز اعمال شبت بی خبر است عرش بر گریه شرم تو مباهات کند پَرِ اشک سحرت خوب تر از بال و پر است همه درهای فلک را به روی خود بستی راه وا کردن آن، دست دعای پدر است *تازه از دعای پدر،دعای بهتر و خوب تری داریم. حضرت موسی عرضه داشت خدایا من رو نصیحتی کن. سه مرتبه پروردگار فرمود: موسی خیر دنیا و آخرت میخوای، خدمت مادر کن. بار اول گفت: خدمت مادر...بار سومم فرمود:خدمت مادر.. بار بعد گفت: خدمت پدر...یک فردی خدمت رسول خدا آمد و گفت گرفتارم.حضرت فرمودند: برای پدر و مادرت که از دنیا رفتند دعا می کنی؟ گفت:آره فرمود: خب پس درست دعا نمی کنی. بعد این آیه رو فرمودند:"اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لي وَلِوالِدَي وَارْحَمْهُما كَما رَبَّياني صَغيراً اِجْزِهما بِالاِْحسانِ اِحْساناً وَبِالسَّيئاتِ غُفْراناً" همه درهای فلک را به روی خود بستی راه وا کردن آن دست دعای پدر است هرگز از یاد گل فاطمه غافل نشوید شب جمعه ست شب حجت ثانی عشر است نمک عشق بیاور که محک عشق علیست عمر بی عشق حسین بن علی بی ثمر است غزلی تازه سرانداز، سخن بیشتر است همه شب ها دگرند و شب جمعه دگر است است مگو کرب و بلایی نشدم کربلا مجلس روضه ست،همین دور و بر است *مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی از مراجع عالیقدر می فرمودند:تحت قبه فقط تو حرم ابی عبدالله نیست.هرجا روضه ابی عبدالله بخونید بگید: صلی الله علیک یا اباعبدالله؛تحت قبه حساب میشه؛دعا مستجابه...* شب جمعه است مگو کرب و بلایی نشدم کربلا مجلس روضه ست،همین دور و بر است کربلا منتظر ماست بیا تا برویم مادری روضه به پا کرده، بیا منتظر است... شب جمعه است بیاد لب عطشان حسین عالمی سینه زن و مادر او نوحه گر است باز با بانگ بُنَیَّ همه آفاق گریست آفرینش همه از ناله او در شرر است روضه خوانم من و هرگز نرود از یادم ریشهٔ نیزه گودال همان میخ در است تکیه بر نیزه غربت زده و می بیند آه عباس کجایی که حرم در خطر است به خدا لشگر دشمن همه می دانستند که علی اصغر او از پدرش تشنه تر است از سر نی، سر بابای غریبش می گفت: به خدا از همه سرها سر شش ماهه سر است داغ فرزند کشنده است،همه می دانند بدتر از زخم گلو آتش زخم جگر است خنجر شمر کجا، کشتن ارباب کجا بنویسید پدر کشتهٔ داغ پسر است *لذا وقتی سینه اربابتون سنگینشد...وقتی نانجیب وارد گودال شد...ابی عبدالله چشمش رو باز کرد،فرمود:...* ای که با تیغ جنون می کُشی ام تو مپندار، کنون می کشی ام اکبرم را که به خون آغشتی در همان جای مرا هم کشتی *کنار بدن جوونی هر باباییم‌که باشه ، همه تسلاش میدن زیر بغلاش رو می گیرند، فقط کنار بدن علی اکبر بود؛تا این بابا صدا زد:ولدی... یه وقت همه شروع کردن کف زدن...هلهله کردن....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•خیال کن که رقیه... و توسل به سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── شب‌های متوسل به ذوات مقدسه ای میشیم که طعم آتیشو کشیدن .. دشمن میگه دیدم دامنش آتیش گرفته داره از خیمه‌ها دوان دوان میره. خودمو با عجله بهش رسوندم دیدم این دختر ایستاد ترسیده.. دستاشو روی سرش گذاشت. گفت: ای مرد! ما بابا نداریم. گفتم :کاری باهات ندارم اومدم آتیش دامنتو خاموش کنم. اینا از دشمن مهربونی ندیدن تا حالا فقط آتیش زدن کسی نیومده آتیش خاموش کنه.همچین که آتیش دامنشو خاموش کردم دیدم انگار می‌خواد یه حرفی بزنه مردده نگاه به صورتم کرد.گفتم :چیزی می‌خوای؟ دیدم سکوت کرده گفتم: اگه چیزی می‌خوای بگو نترس..گفت:توو خورجین اسبت یه مقدار آب پیدا میشه چند روزه این آب رو به روی خیمه‌ها بستن. رفتم یه مقدار آب ریختم دستش دادم دیدم تا جلوی دهانش آورده اما نمیخوره هی داره اشک می‌ریزه.. گفتم: مگه تشنه نبودی؟ چرا آب نمی‌خوری؟ گفت: به من بگو ببینم قتلگاه کجاست ؟می‌خوام برم بالاسر بابام هنوز صداش تو گوشمه هی می‌گفت: آه !جگرم داره می‌سوزه ...* آه بابا خوش آمدی گله‌ای نیست بهترم مثلاً شبیه قبل نشستی برابرم مثلاً خیال می‌کنم اصلاً مدینه‌ایم هنوز بهشتِ چادر زهراست بسترم مثلاً بابا!دوباره مثل گذشته کشیده‌ای بابا خودت با دست خودت شانه بر سرم مثلاً * بابا حالا یه امشبی مهمان من شده ای من که نباید اذیتت کنم * نسوخته است نه، امشب به پات می‌ریزم خیال کن که همان ناز دخترم مثلاً بگو فدای سرت گوشواره گم شده است بگو دوباره برای تو می‌خرم مثلاً بابا! بابا! خیال می‌کنم انگشتر تو پیش عموست تو هم خیال کن اونجاست زیورم مثلاً اگر شکسته ام و زخم خورده چیزی نیست خمیده قدم و هم سن مادرم مثلاً خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر خیال کن که سرِ دوش اکبرم مثلاً کبود نیست کمی خاکی است صورت من نرفته دست کسی سوی معجرم مثلاً تو فکر کن مثلاً عمه را کتک نزدند مراقب است عموی دلاورم مثلاً بابا! شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم نخورده ضربه محکمی به پیکرم مثلاً به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند ولی رسید به دادم برادرم مثلاً به روی نیزه کنار تو دید یک سر را رباب گفت خوابیده اصغرم مثلاً گفت من که نمرده بودم بر روی نیزه باشی بابا آماده کرده از اشک ویران سرای خود را طفلی که داده بودم دیشب شفای او انداخت پیشم امروز قدری غذای خود را تقصیر هیچ کس نیست در سینه‌ام نفس نیست زجر امتحان نموده هی ضرب پای خود را .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•به امید دیدن تو... و مناجات با روحی له الفدا اجراشده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── خیلی وقته که شب و روز، آرزومند وصالم به امید دیدن تو میگذره هر روز و سالم چی میشه از پسِ ابرا خورشید نگات بتابه به خدا نفس کشیدن، بی حضور تو عذابه طلوع شیرینِ فردا، طعم انتظارِ تلخه بی تو انگار همه دنیا، به دور سرم میچرخه به خدا هر کجا رفتم، حضورت رو کرده ام حس العجل بقیه الله، العجل زاده ی نرگس کاش میدونستم کجایی ،کاظمین یا سامرایی، یا مدینه یا که مشهد یا نجف یا کربلایی؟ شنیدم وقتی بیایی ،می زنی صدا خدا رو میگیری تو انتقامِ کوچه و کرب و بلا رو «العجل بقیه الله، العجل بقیه الله» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•مگه یادم میره... و توسل به کریم اهل بیت مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── *تا حالا برا هممون اتفاق افتاده اگر جایی اتفاق بدی برامون بیفته از اون خیابون، کوچه، از اون محل هر موقع رد بشین تا قیامت اون لحظه از ذهن ما بیرون نمیره .. از تو کوچه که رد می شد می گفت باز هم... همه زیر بغلاشو میگرفتند.. چی شد چرا دوباره نشستی؟ آقاجان میگفت:* باز هم خاطراتم همگی زنده شدند راه من باز بر آن کوچهٔ غم ها افتاد *امام صادق علیه السلام فرموده:برا روضه مادر ما بلند بلند گریه کنید. اینو می گم یه وقتی کسی حواسش پرت نباشه حتی اگه می تونی اداشو دربیاری، دربیار چون هیچکی برا مادر نمی تونست بلند گریه کنه تا می آمدند داد بزنن مولا می گفت: جانِ من آروم گریه کنید. امام حسن آستین به دهن می‌گرفت هی نیمه شب از خواب بلند می شد می گفت مادرمو نزن..* «مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر » یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم به سرم سایه ای از غربت بابا افتاد کوچه بن بست شد و در دل آن وانفسا چشم نامرد به ناموس علی تا افتاد آن چنان زد که ره خانه خود گم کردیم آن چنان زد که رخساره ی گل جا افتاد *هی مولا می گفت زهرا جانم !چرا روتو از من میگیری؟ امام حسن صداش بلند می‌شد فقط من می دونم.. یه روضه خونی می گفت: فضه نه از سر بی معرفتی نه.. گفت چند روزی برم که طاقت دیدن اشک هاشون رو ندارم. مولا دید که فضه بار و بندیل بسته داره میره سپرده به خادمه های دیگه فرمود: فضه تو دیگه داری کجا میری؟ تو این مدینه مگه نمی بینی جواب سلام منم نمیدن تو یادگار فاطمه ای برا من تو یه لحظه ای با فاطمه بودی منم نبودم. گفت: آقاجان! هر کاری می کنم دیگه دلم آروم نمیشه به خدا ..همه به من میگن بچه کوچیک تر رو آروم کنی سخت تره اما به خدا من هم زینب و آروم کردم دیگه گریه نمی کنه مراعات میکنه هم حسین آروم شده همه اهل خانه آرام شدن.. اما می بینم باز حسن نصف شب از خواب بلند میشه هی فریاد میزنه. میگم خواب بد دیدی قربونت برم؟ میگه حالا میتونم حرف بزنم ..فضه تو کوچه نبودی مادرمو جلو من زدند. مادرم گفت حسن جان! این راز بین من و تو بمونه...* یا رب نصیب هیچ غریبی دگر مکن داغی که گیسوان حسن را سفید کرد *من میگم این که اون روضه رو امام حسن دید جای خود اما این که این راز و نگه داشت امام حسن رو پیر کرد. امیر المومنین لحظه غسل بی بی هی تا قبل به همه می گفت آروم آروم گریه کنید زهرای من وصیت کرده کسی متوجه نشه اما دیدن یه لحظه دست از غسل کشید. سرگذاشت رو دیوار آی فاطمه... داره بلند بلند گریه می کنه.. دیدن صدا امام حسن بلند شد. گفت: الان فهمید من برا چی داد می زدم نصف شبا هی دست بابا رو میگرفت می برد تو کوچه های مدینه میگفت: این رد خون رو، رو دیوار می بینی بابا؟!...* من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه میزد گردیده بود همدست قنفذ با مغیره این با غلاف شمشیر او با تازیانه میزد « وای مادرم مادرم مادرم..» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بازم شب قدره... با روحی له الفدا ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده به نفسِ حاج‌ ●━━━━━━─────── بازم شبِ قدره و بیقراری غَلط میخوره رو گونه های خیسم بازم شبِ قدرِ و حاجتام و یکی یکی با گریه مینویسم حاجتایی که نزدیکِ یه ساله تو خاطرم مرور میشه همیشه ولی تموم حاجتایِ عُمرم اندازه‌ی یه حاجتم نمیشه حاجتمِ اینه آقامُ ببینم کاشکی که آرزو به دل نَمونم دوست دارم از خجالتش دربیام خدا کنه ازش خِجِل نَمونم بازم شبِ قدرِ و جات خالیه فقط غمِ که جات و پُر میکنه فقط نگاهِ مهربونِ توئه که این دلِ سنگم و دُر میکنه بازم شبِ قدرو خودم میدونم که قَدرِتو نمیدونم آقاجون *امشب همه‌مون به آقامون اینطوری بگیم ...* من امشب اومدم بگم که دیگه پشیمونم پشیمونم آقاجون تو جامعه کبیره خوندم اینو لطفِ خدا بسته به لطفتونه اگه تو از گناهِ من بگذری دیگه خدا منو نمیسوزونه کِی میشه از کعبه خبر بیاد و صدا اذونت بپیچه تو گوشم برایِ انتقام بریم مدینه کنارِ تو لباسِ رزم بپوشم نمیدونم کوفه ای یا کربلا ؟! نمیدونم کجا عزا گرفتی ؟! به یادِمون باش آقا هرکجا که به آسِمون دستِ دعا گرفتی ... «یا صاحب الزمان ...» ‌ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
@babolharam_net1403011604.mp3
زمان: حجم: 14.47M
|⇦•همه عمر در تباهی... و مناجات با امام زمان روحی له الفدا ویژهٔ ماه مبارک رمضان اجرا شده به نفسِ حاج
🔊 مداح🎙👌😭 (ع)🏴 باقر علم مصطفی هستم وارث حلم انبیاء هستم ساکن عرش کبریاء هستم از اهالیِ کربلا هستم سینه ام از غم و بلا چاک است سنگِ روی مزار من خاک است *برای این گریه کنِ کربلا هر چقدر گریه کنی جا داره… * نورم از نور حضرت زهرا است پدرِ من شفیع روز جزا است عشقِ من در تمامی دلهاست جد من آفتاب عاشوراست سینه ام مملو از تبِ عشق است مکتبم چون که مکتب عشق است قطره قطره شبیه بارانم من امام حدیث و قرآنم از همان کودکی پریشانم بس که با گریه روضه میخوانم اشک جاری و سوز و گریه منم چون که همبازیِ رقیه منم همۀ خاطرات من درد است زندگی و حیات من درد است دفترم که دوات من درد است تا قیامت بساط من درد است آفتاب غمم غروب نداشت عمر من لحظه های خوب نداشت *شاید اینجا شاعر اشتباه گفته باشه چون بی بی تو اون سختی وقتی ازش سوال کرد اون نانجیب: خب چطور بود چطور دیدی کربلا رو؟ بی بی با صلابت گفت ما رأیت الا جمیلا… ما چیزی جز زیبایی ندیدیم _حالا دیگه روضه خوان فرض کن ماها نیستیم ، خود امام باقر میخواد برات روضه بخونه* من خودم مشک پاره را دیدم گلویِ شیر خواره را دیدم غارتِ گاهواره را دیدم تن روی قناره را دیدم ارباً اربایِ اکبر آبم کرد زخم پهلوی او کبابم کرد *کربلایی ها کجا هستن .. * علم افتاد و عمه جان اُفتاد ناگهان دیدم آسمان اُفتاد تازیانه به جانمان اُفتاد رویِ جسم همه نشان اُفتاد قسمتم زخم خار صحرا شد رویِ عمه شبیه زهرا شد *اگه کسی ازت سوال کرد چرا انقدر گریه میکنی دلیلشُ از زبان امام صادق بگو : * میشود نیزه دید و اشک نریخت روی مقتل رسید و اشک نریخت میشود دل برید و اشک نریخت از گلو بوسه چید و اشک نریخت دیدم از تل تنی که لرزان شد وقتی افتاد نیزه باران شد من خودم قتل شاه را دیدم خیمۀ بی سپاه را دیدم عمۀ بی پناه را دیدم من خودم قتلگاه را دیدم پدرم را اسیرِ تب دیدم روزها را تمام شب دیدم گریه هایِ رباب را دیدم ناقۀ بی رکاب را دیدم کل بزم شراب را دیدم محمل بی حجاب را دیدم در دلم زخم های دشنام است قاتل من خرابۀ شام است * از همه گفت ، مگه میشه از هم بازیش امام باقر نگه ..* رویِ دست گلی سر بابا دختری مثل مادرِ بابا پایِ او بود منبر بابا سر به او گفت : دختر بابا میبرم با خودم تو را بابا چشم خود را ببند بابا * _ یه وقت خود این آقا داره نگاه میکنه باباش امام سجاد عمه جانش زینب یه مرتبه دیدن سر از یه طرف رو زمین افتاد .. عمه کوچکشون از یه طرف رو خاک افتاد .. آخ بمیرم ؛ خیلی درد و غصه امام باقر سنگینه اما مانند فردا وقتی شیعیان با خبر شدند چنان تشییع جنازه ای از امام باقر کردن .. امام صادق خودش با دستایِ خودش بابا رو کفن کرد .. خودش بدنُ روانه قبر کرد .. اما اون پایین تویِ قبر آقا متحیر نشده بود فقط یه امامُ سراغ دارم وقتی بدن بابا رو روانۀ قبر کرد گفت : بسم‌الله و با الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله .. دیدن از قبر بیرون نمیاد .. همچین که جلو اومدن بعضی از قبیله بنی اسد دیدن داره با بابا حرف میزنه .. بابایِ غریبم.. رسم دینِ ما اینه صورتِ میتُ رو به قبله رو خاک میگذارن .. من با این بدن چه کنم ؟.. تو که سر در بدن نداری ..* 🔊 🎙 (ع)🏴
@Maddahionlin429_72029059004840.mp3
زمان: حجم: 2.82M
دل از این دنیا اگر خسته شود همه‌ی درها اگر بسته شود امیداریم تا امام‌حسین(ع) داریم مثل هر شهید عهدی با امام‌حسین(ع) داریم 🔊 🎙 🎙 گروه_اشعار_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها