eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
Shab08Moharram1401[01].mp3
24.86M
|⇦•من با همین‌ دستام.. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی
. ☑️بند اول نمیگم نرو به میدون ای علیّ اکبرمن پسرم قدری قدم زن پیش چشم مضطر من2 پشت تو آب نمیریزم تا ببینمت عزیزم تو ببین از غم دوری میسوزه این جگر من اشبه ناس پیمبر حیدرکرببلایی جوون رشید بابا میمرم اگه نیایی همه دارو ندارم توببین رمق ندارم میری و جشم انتظارم ای علی جان نفسم داره میگره یاد ت از یادم نمیری بی تو از زمونه سیره ای علی جان اکبر م ای گل بابا اکبرم ای اربااربا ☑️بند دوم چیشده میون میدون پره از نیزه و تیره شمیرا بالا ک میرن آسمون دلش میگیره بمیرم ای گل بابا بدنت شد اربا اربا صدای لیلا میاد ک مادرش براش بمیره جوونم بلند شو ازجات مردم از ناله وزاری اربابا ای علی جان جای سالمی نداری باسرت بکن اشاره تیکه تیکه پاره پاره ی بابا بگو دوباره ای علی جان ای همه دارو ندارم تو بیین حال نزارم بی تو سخت تر میشه کارم ای علی جان اکبرم ای گل بابا اکبرم ای اربابا ☑️بند سوم رمقی دیگه ندارم به لبم رسیده جونم ی بابا بگو دوباره ببینین اشک روونم2 دیگه طافتی ندارم توببین تمومه کارم چجوری من بدنت رو سوی خیمه برسونم2 چه بوی یاس عجیبی توی قتلگه نشسته مثل مادر غریبم پهلو تو هم شکسته ای جوون پرپر من همه برگو بر من شبیه مادرمن ای علیجان2 پدرت میمیرهدازغم از همین غصه و ماتم بدنت پاشیده از هم ای علی جان2 اگبرم ای گل بابا اکبرم ای اربا اربا ✍ .
. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ از مسجد الحرام حرم تا خدای خویش اکبر عروج کرده به بی انتهای خویش او ابتدا و غایت معراج خویش بود پس می‌گریست نزد پدر در قفای خویش هنگام احتضار، هم آغوش مصطفی است یعنی خودش نموده تجلی برای خویش جان حسین جان به لبش آمد از عطش جان میسپرد جای حسین و به جای خویش روزی رسان نیزه دشمن شده تنش هر نیزه بود در پی سهم حنای خویش او قطعه قطعه شد؛ همه جا را تنش گرفت تا ذره ذره را بکند مبتلای خویش ممسوس ذات را به روی خاک می کشند تا عرش، خاک را بنماید سرای خویش قلب پدر شبیه فدک پاره پاره شد در کوچه های نیزه به پای عزای خویش "نادعلی" کنار تنش، جلوه می کند او کشته نجف شده در کربلای خویش با قامت خمیده پدر جمع می کند دار و ندار فاطمه را در عبای خویش آغوش این ضریح نشد قسمت حسین در برگرفت بعد پسر بوریای خویش .
مداحی آنلاین - برای آینه بودن که انتخاب شدم - میرداماد.mp3
6.51M
🔳ایام (ع) 🌴امان که مشک تهی آبروی من را ریخت 🌴من از خجالت لبهای تشنه آب شدم 🎙 برای آینه بودن که انتخاب شدم چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم مرا هر آینه «ذُخر الحسین» می خواندند دعای فاطمه بودم که مستجاب شدم امان که مشک تهی، آبروی من را ریخت من از خجالت لبهای تشنه آب شدم ابوتراب شدم تا به خاک افتادم اسیر کینه ی قوم بنی شراب شدم  چقدر نیزه تشنه به جان من افتاد که جرعه جرعه پر از زخم بی حساب شدم به جای دست بریده دو بال سهمم شد پناه روسری و خیمه و حجاب شدم  دلم شکسته سرم را به حرمله دادند که مزد ذبح علی کودک رباب شدم
. |⇦•عباس متحیر ایستاد.. و توسل به علیه السلام اجرا شده محرم ۱۴۰۱به نفس حاج ●━━━━━━─────── مرحوم مجلسی در بحار نوشته:"وَ لَمَّا رَأَی الْعَبَّاسُ وَحْدَةَ أخِیهِ الْحُسَیْنِ‌(علیه السلام)" وقتی دید برادر تنها شده دیگه کسی نمونده،اصحاب همه رفتند.بنی هاشم همه شهید شدند.علی اکبر رفته قاسم رفته.عون و جعفر رفتندبرادراشو فرستاده گفته برید جلو چشمم شهید بشید.اومد مقابل امام حسین ایستاد.صدا زد:"یَا أخِی! هَلْ مِنْ رُخْصَةٍ؟ "مولای من اجازه میدی برم میدان جونم رو فدات کنم؟ «ولایت پذیری اینه.یه عمری مشق رزم کرده بود.یه عمری به خودش وعده داده بود،گفته بود میرم مقابل این لشگر می ایستم،جونم رو فدای امامم می کنم.» تا اومد اجازه خواست.مجلسی نوشته:"فَبَکَى الْحُسَیْنُ‌(علیه السلام) بُکَاءً شَدِیداً"آقا شروع کرد های های گریه کردن ثُمَّ قَالَ:"أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی."تو پرچمدار منی.تو‌ علمدارمنی"و اِذا مَضَیتَ تفرَّقَ عسگری"اگه تو بری لشکرم از هم می پاشه.لشکری برات نمونده.عباس تو برای من یه ملتی.تو برای من یه لشگری اگه تو بری شیرازه ی خیمه های من از هم می پاشه.ستون خیمه های من پایین میاد. عباس صدا زد:"یا أخی قَدْ ضَاقَ صَدْرِی..." سینه م سنگینی می کنه."وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاةِ"دیگه از زندگی خسته شدم."وَ أُریدَ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ"ميخوام ازاين منافقین خونخواهى کنم. آقا امام حسین به جای اینکه بفرماد برو میدان،برو‌رجز بخون. ماموریت رو برای عباس یه چیز دیگه تعیین کرد"فَقالَ الْحُسَین فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِیلًا مِنَ الْمَاءِ."یه ذره آب برای بچه‌ها بیار.هر چی شما بگیدمعطل نکرد.نوشته:"فَذَهَبَ العَباس"عباس رفت مقابل لشگرایستاد شروع کرد موعظه کردن"وَ وَعَظَهُم و حَذَّرَهُم"موعظه کرد.اونا رو از آخرت و بلاش تحذیر داد."وَلم یَنفَعَهُم"فایده ای نداشت "خَرَجَ اِلی اَخیه،فَاَخبَره"اومد مقابل برادرش ایستاد.به آقا گزارش داد،این جورگفتم،فایده ای نداشت.همچین که داشت با امام حسین حرف میزد؛"فَسَمِعَ الاَطْفال،یُنادونَ العَطش،العَطش"این صدای بچه ها به گوشش می رسید؛"فَرَکِبَ فَرِسَه"سوار بر اسب شد.آخرین نگاه ها رو به مولا انداخت..آخرین بار به خیمه رباب نگاه کرد.نمیدونم علی اصغر رو دید یا نه... "فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ"سوار بر اسب شد و نیزه رو برداشت" وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ"مشک رو برداشت و سمت فرات رفت."فَأَحَاطَ بِهِ أَربَعَةُ آلَافِِ مِمَّن كَانُوُا مُوَكِّلِينَ بِالفُرَاتِ"چهار هزار نفرمحاصره ش کردند."وَ رَمَوهُ بِالنَّبالِِ."اول تير بارانش کردند."َفَکَشَفَهُم"لشکر رو شکافت."وَ قَتَلَ مِنهُم عَلَى مَا رُوِيَ ثَمَانِينَ رَجُلاً حَتَّى دَخَلَ المَاءَ."بر اساس روایت هشتاد ملعون رو به جهنم فرستاد و وارد شریعه شد."فَلَمَّا أَرَادَ أَن يَشرِبَ غُرفَةََ مِن المَاءِ"همچین که یه مشت آب بالا آورد؛"ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَينِ وَ أَهلِ بَيتِهِ فَرَمَى المَاءَ" یادش افتاد هم آقا تشنه هست هم بچه ها تشنه اند آب رو روی آب ریخت"وَ مَلَأَ القُربَةَ"مشک رو پر کرد.."وَ حَمَلَهَا عَلَى كِتفِهِ الأَيمَنِ وَ تَوَجَّهَ نَحوَ الخِيمَه "مشک رو روی کتف راستش انداخت.به سمت خیمه ها برگشت... "فَقَطَعُوُا عَليَه‏ الطَرِيقَ وَ أَحَاطُوُا بِهِ مِن كُلِّ جَانِبِِ "راهش رو بستند.عباس رو از هر طرف محاصره کردند... ساعتی بعد دور برادرت رو گرفتند.حسینت داخل قتلگاه افتاده بودجلو می رفتند،عقب می آمدند.گفتند بذار بترسونیمش " فَحَارَبَهُم حَتَّى ضَرَبَهُ نَوفِلُ الأَزرَقُ عَلَى يَدِه اليُمنَى فَقَطَعَهَا"دست راستش قطع شد... "فَحَمَلَ القُربَةَ عَلَى كِتفِهِ الأَيسَرِ "مشک رو به شانه چپش انداخت."فَضَرَبَهُ نُوفِلُ فَقَطَعَ يَدَهُ اليُسرَى مِن الزَندِ"دست چپ جدا شد...سریع مشک را به دندان گرفت... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── "فحَمل القِربةَ بأسنانِهِ.."اگه دست ندارم مشک پر آب دارم" فجاءَهُ سَهْمٌ فأصاب القِربَةَ" تیرآمد به مشک خورد."و أُريقَ ماؤُها" آب روی زمین ریخت.فَوَقَفَ العباس متحیِّراََ"یه وقت نفس خلقت در سینه حبس شد.همه جا ساکت شد.وقتی آب روی زمین ریخت عباس با تحیر ایستاد."ثُمَّ جَاءَهُ سَهمُ آخَرُ فَأَصَابَ صَدرَهُ"تير آمد به سينه مباركش خورد. اینقدر تیر سریع آمد دست نداشت."فَانقَلَبَ عَن فَرَسِه"بدون دست از بالای اسب به زمین افتاد..تیری که به سینه اش خورد چه شد؟!"وَ صَاحَ إِلَى أَخِيِه الحُسَينِ أَدرِكنِي" فقط فرياد زد: ادركنى.بیا به فریادم برس... حسین آمد بالا سرش".فَلَمَّا أَتَاهُ رَآهُ صَرِيعَاً فَبَكَى."وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است شروع کرد گریه کردن... "و قال الحسين علیه السلام الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي."امام حسين فرمود:کمرم شكست.بیچاره شدم... اومد بالای سرش سعی کرد این بدن رو جمع کنه عباس صدا زد:"یا أَخی! ماتُریدُ مِنّی..."حسینم میخوای با من چه کار کنی؟ یه وقت من رو به خیمه ها نبری... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
Shab09Moharram1401[02].mp3
13.75M
|⇦•عباس متحیر ایستاد... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── امام صادق علیه السلام عموى ما عبّاس، داراى بینشى ژرف و ایمانى راسخ بود؛ همراه با امام حسین علیه السلام جهاد کرد و نیک آزمایش داد و به شهادت رسید. 📚عمدة الطّالب، ص ۳۵۶
. 🔸ای وعده ی خدا ز چه تاخیر کرده ای یابن الحسن... آقا جان... 🔸دیگر برای آمدنت دیر کرده ای آقا چرا نمیای پسر فاطمه ... 🔸خورشید اهل بیت طلوعی دوباره کن ای خورشید پشت ابرها... امام زمان ... 🔸خورشید اهل بیت طلوعی دوباره کن 🔸عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای شاید حرف دل خیلی از این پیر غلامان ابی عبدالله این باشه... امام زمان... یوسف فاطمه... محرم های ما یکی یکی اومدند و رفتند... عمر ما داره تمام میشه اما شما نیامدید آقاجانم ... 🔸عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای 🔸هر خیمه ای که روضه ی عباس خوانده شد آقا بیا ببین امشب مجلس ما روضه آقا ابالفضل العباس خونده میشه... مگه خودتون نفرمودین هرکجا روضه ی عمو جانم اباالفضل باشه من اونجا حضور دارم... میام میشینم توی مجلس آقا اباالفضل العباس.... یه گوشه ای زار زار برا عمو جانم اشک میریزم... امشب اینجا هم عزا خانه ی عباس علمدار آقا... هر کجای عالم هستی... پسر فاطمه ... یک عنایتی هم به مجلس ما... 🔸هرخیمه ای که روضه عباس خوانده شد 🔸گریه برای دست علم گیر کرده ای هرکجا نشستی از همین اول مجلس... آقات رو صدا بزن ... امشب باید با امام زمان هم ناله بشیم... برا آقامون اباالفضل العباس اشک بریزیم... صداش بزن یابن الحسن... 👇
. 🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد یا ابوالفضل العباس 🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد 🔸سقای حرم سید و سالار نیامد یاابوالفضل العباس باب الحوائج... اقا جان.... امشب اومدیم در خونه شما اقای من... آقا امشب کلیمی ها... امشب مسیحی ها میان در خونتون... دست خالی ردشون نمیکنی آقا... من که یه عمره گدای در خونه شمام.... میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا.... خدا ميدونه ... اینها همشون عاشق شما هستند... امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا... به یه امیدی اومدند آقا... خیلی ها مریض دارند... گرفتارند...حاجت دارند... 🔸سقای حرم میر و علمدار نیامد روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد... ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر... صدازد ‌آقا جانم... قَدْ ضَاقَ صَدْرِي دیگه سینه ام تنگ شده... دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم... ‌ اجازه میدان بده ... ابی عبدالله فرمودند.. برادرم... يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي تو علمدار منی .‌.. تو پرچمدار منی .. عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری... تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم... این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند... هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند... فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم... صدا زد سمعا و طاعتا مولای... عباس علمدار مشک و گرفت... حرکت کرد... اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده... هی بچها میگن االعطش العطش... خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس... رفت به سمت شریعه ی فرات... دیدن مشک رو پر از آب کرد ... دست برد زیر آب... میخواد آب بنوشه اما... ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته یادش اومد از لب تشنه ی حسین... یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله... آی عباس تو میخای آب بنوشی... درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند... صداشون به ناله بلنده... هی میگن العطش... برگشت به سمت خیمه ها... یه نانجیبی خدا لعنتش کنه... دست راست حضرت رو قطع کرد... صدا زد... وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم... یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد... (یارب مکن امید کسی را تو ناامید) همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه... 🔸ای مشک تو لااقل وفاداری کن 🔸من دست ندارم تو مرا یاری کن 🔸من وعده آب تو به اصغر دادم 🔸یک جرعه برای او نگهداری کن چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند... هرکسی تیری از کمان رها میکنه... یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد... آب روی زمین ریخت..‌. ‌یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد... آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا... فَوَقَف متحیرا متحیر ایستاد... دیگه دست دربدن نداره... آب هم نداره... با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها... در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک.... ای وای... ای وای... هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد... سر رو خم‌ کرد... ‌‌ نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد... صدای ناله اش بلند شد... (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین به فریادم برس یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا... هر کسی از بلندی بر زمین میخوره... اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه... عباس که دست در بدن نداشت... بمیرم باصورت به زمین افتاد... تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید... خودش رو سریع رساند کنار برادر... خدایا چکار کردن با برادرم... اومد کنار بدن عباسش نشست... صدا زد... 🔸گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم 🔸نگران حرمم آبرویم در خطر است آی برادر خوبم... بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم... بگید عموجانمون عباس برگرده... 🔸قامت خم شده را هر که ببیند گوید‌ برادر ببین دیگه قدم خمیده... 🔸بی علمدار شده دست حسین بر کمر است نگاه کرد به بدن عباسش... دید دستهای برادر رو قطع کردن... تیر به چشم عباسش زدند... عمود آهنین به فرقش زدند... بدن رو قطعه قطعه کردند... طاقت نیاورد... دستهاش رو گذاشت روی کمر... صدا زد... اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی الان کمرم رو شکستند... بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده... 🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود 🔸دشمنم در کربلا ناکام بود 🔸تا تو بودی خیمه ها پاینده بود 🔸اصغر ششماهه ی من زنده بود 🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند 🔸دستها آماده سیلی شدند 👇
. نور دل فاطمه ای اباالفضل تو دستگیر همه ای اباالفضل شهید در علقمه ای اباالفضل گل ام البنین تویی فخر آفرین خون خدا بر تو بنازد خیر النسا بر تو بنازد یا قمر العشیره عباس۲‎ جان علی مرتضی اباالفضل کنز سخا مشکل گشا اباالفضل کرامتت بی انتها اباالفضل بر علی نور عین همه هست حسین مولی تو هستی باب حاجات همچو علی روح مناجات یا قمر العشیره عباس۲‎ تو گلی از گلخانه ی ولایی به اذن حق درد مرا دوایی از کار ما مولی گره گشایی یار آشنایم نما تو دعایم تو در کرامت بی نظیری آمده ام دستم بگیری یا قمر العشیره عباس۲‎ ام البنین را نور عین اباالفضل هستی شاه عالمین اباالفضل سقای طفلان حسین اباالفضل علمدار حسین سپهدار حسین با گل زهرا همنشینی جنگاوری شور آفرینی یا قمر العشیره عباس۲‎ در راه دین دستت ز تن جدا شد جان تو در راه خدا فدا شد فرقت ز تیغ کینه ها دو تا شد ز ظلم و جور و کین شدی نقش زمین تا دید دستانت بریده حسین کنارت شد خمیده یا قمر العشیره عباس۲‎ از گل فاطمه حسین گسستند فرق تو را چون مرتضی شکستند چشم تو را با تیر کینه بستند حرم شد پریشان حسین دیده گریان جان داده ای ماه مدینه گرید به حال تو سکینه یا قمر العشیره عباس۲ 👇
. ای امید حرم یا ابوفاضل مدد ای شه با کرم یا ابوفاضل مدد در کرم بی بدیل بر تو هستم دخیل یا اباالفضل۲ در تمام جهان سکه ی رایج تویی ای عزیز حسین باب حوایج تویی بر تو هستم پناه کن به من یک نگاه یا اباالفضل۲ تو علمدار میدانی و جان حسین تویی آب آور تشنه لبان حسین تویی روح ادب ساقی تشنه لب یا اباالفضل۲ شد فدا بهر یاری حسین هست تو شد جدا در ره دین خدا دست تو با همه اقتدار تو شدی افتخار یا اباالفضل۲ در ره خیمه ها تیر به مشکت زدند دشمنان خدا خنده به اشکت زدند کس چو تو غم ندید شده ای ناامید یا اباالفضل۲ شده از ظلم و کینه دستت از تن جدا با عمود آهن فرق تو گشته دو تا تو ز بالای زین شدی نقش زمین یا اباالفضل۲ غرق خون پیکرت فتاده در علقمه بر مشامت رسد عطر و بوی فاطمه شده ای ای شهید نزد او روسپید یا اباالفضل۲ تا که ادرک اخای تو حسینت شنید با تمام توان کنار جسمت رسید آمده در برت بوسه زد پیکرت یا اباالفضل۲ گفت عباس من قامت من خم شده صبر من در کنار بدنت کم شده داغ تو قاتلم زد شرر بر دلم یا اباالفضل۲ .👇
. علیه‌السلام عقیق یمانیِ چشاش ، نگین ركابِ عليه رجزای میدونِ عمو ، لالایی خوابِ عليه پیش حسین ادبشو ببین برگرد عقب نسبشو ببین توو خیمه مهربونی شو دیدی توو معركه غضبشو ببین غضبشو ببین غضبشو ببین میگن پیرمردا حیدر برگشته حیدر باز به فتح خیبر برگشته هرکی جنگیده روبروی اباالفضل با سر رفته ولی بی سر برگشته بند دوم سکینه‌رو وقتی می‌بینه، خنده میشه مهمونِ عمو رقیه تا میزنه صداش، میگه عمو جون جونِ عمو بعد علی قمرشو ببین جنگیدنِ پسرشو ببین لشگر می‌پاشه با یه غضبش توو معرکه هنرشو ببین هنرشو ببین هنرشو ببین اون که روز دشمنو شب می کرده زینب حق داشته براش تب می کرده روایته دست ابوفاضل خیلی معجر زینبو مرتب می‌کرده بند سوم توو معرکه میزنه قدم ، می‌ریزه یه میدونو به هم میره و توی دل سپاه، با یا علی میکوبه علم توو معرکه چه یلی اومده با رزم بی بدلی اومده اونا که خیبر و دیده بودن گفتن به هم باز علی اومده باز علی اومده باز علی اومده دستار رو دور سرش می‌گردونه شمشیر رو مثل حسن می چرخونه مثل علی که مونده بود با پیغمبر پای امامش تا قیامت می‌مونه شعر و سبک از؛ ✏️ .👇
. علیه_السلام ۷۷۸ ای دل شکسته دلم شکستی ای نور دیده،دیده ات بستی یا ابوفاضل بی تو روز من،مانند شام. است بعد تو عباس،کارم تمام است یا ابوفاضل سربسته گویم در حرم اصغر از عطش زد نفس های آخر یا ابوفاضل من شدم مانوس با اشک و ناله منتظرت در خیمه سه ساله یا ابوفاضل بی تو روی او می شود نیلی طفلم ندارد طاقت سیلی یا ابوفاضل چون فرق تو پشتم دو تاشد در حرم پای نامحرم وا شد یا ابوفاضل **** ✍ 👇
85.3K
از ۷۷۰ الی ۷۸۲ به این سبک